۱- اتفاق تلخی رخ میدهد، بلافاصله یک مدیر یا مسئولی همین طور که با دست موهایش را صاف میکند و دکمه کتش را میبندد، موضوع را از بیخ تکذیب میکند، پایش بیفتد بحران که سهل است، بنده، شما و حتی خودش را هم تکذیب میکند.
۲- اصلاحطلبان طبق عادت و رویه مرسوم از وقوع این اتفاق عذرخواهی میکنند. متأسفانه این جریان اخیراً خیلی بیتفاوت شده و بابت زلزله در مکزیک از مردم این کشور عذرخواهی نکرده است، واقعاً که!
۳- حدود ۷۳ میلیون کارشناس و متخصص مربوط به همان بحران، که تا دیروز کارشناس مسائل زلزله، آتشسوزی و سیل و... بودند وارد عمل میشوند و پیش از پیدا شدن جعبه سیاه نظرات کارشناسانه خود را بیان میکنند، به صورتی که پس از پیدا شدن جعبه سیاه، این دستگاه میگوید: «گفتنیها رو استادان فن گفتن، من چی بگم که سکوتم سرشار از ناگفتههاست!»
۴- یک تعداد از این کارشناسان به صورت خودجوش به محل حادثه میروند، جلوی دست و پای نیروهای امدادی را میگیرند و در توئیتر آنها را مسخره میکنند، اگر خدای ناکرده بلایی بر سر نیروهای امدادی بیاید، گریبان دریده و ژاژ میخایند و آنها را قهرمان ملی صدا میزنند!
۵- مسئولان محترم و دلسوز اعلام میکنند که اینگسل (حالا!) نوساز یا در حد نو بوده و خیلی از کشورها دست به نقد (یا حالا هرچی!) خریدار این گسل بودهاند.
۶- در نهایت گزارشی از این حادثه ارائه داده میشود که از بس مبهم است، اثیرالدین اخسیکتی شاعر قرن ششم مسئولیت این حادثه را پذیرفته و از همان قرن، استعفایش را مینویسد و میفرستد و میگوید: «قول میدم دیگه از قرن ششم براتون بحران درست نکنم عشقای من!»