پيشنهادي كه سهشنبه شب از سوي محمود عباس، رييس دولت خودگردان فلسطيني مطرح شد هر چند كه بسيار ديرهنگام است، اما قطعا گامي به جلو براي حل مساله فلسطين محسوب ميشود.
تدبیر24»تشكيل يك كنفرانس بينالمللي براي حل مساله فلسطين، ميتواند اقدامي باشد كه به ثبات و امنيت جهاني كمك كند. پرونده فلسطين يك پرونده چند بعدي است كه چه به لحاظ سياسي و چه به لحاظ مذهبي، ژئوپولتيك و حقوق بشر اهميت حياتي براي جهان دارد. يك ابتكار جمعي بينالمللي براي حل مساله فلسطين يك پيشنهاد سازنده است، اما در عين حال كمتر عملي و شدني به نظر ميرسد. در شرايط كنوني به خصوص با روشها و رفتارهايي كه از سوي دونالد ترامپ، رييسجمهور ايالات متحده امريكا صورت گرفته است كه به دنبال به هم ريختن چهره ژئوپولتيك منطقه است، ايالات متحده امريكا و رژيم صهيونيستي قطعا حاضر به پذيرش چنين پيشنهادي نخواهند شد و در برابر عملي شدن آن سنگاندازي ميكنند. كشورهاي اروپايي قطعا اصليترين نيرويي هستند كه از چنين پيشنهادي استقبال ميكنند. بعد از اروپا در ابعاد كوچكتر كشورهاي عربي هم احتمالا از چنين پيشنهادي استقبال خواهند كرد، چرا كه اقدام رييسجمهور امريكا در به رسميت شناختن قدس به عنوان پايتخت رژيم صهيونيستي و برنامه براي انتقال سفارت امريكا از تلآويو به قدس، باعث نگراني و خشم آنها شده است. به گمان من در مجموع به دليل نقش امريكا در اقتصاد جهان و اقتصاد كشورهاي عربي و تعاملهاي اين ابرقدرت جهاني با اروپا، با وجود موافقت كشورهاي جهان با ايجاد يك ابتكار بينالمللي براي حل مساله فلسطين...
وزن مخالفت امريكا از وزن كشورهاي حامي چنين طرحي اگر بيشتر نباشد دست كم مساوي خواهد بود. در نتيجه به اعتقاد من مهمترين عامل در موفقيت چنين ابتكاري، ميزان جديت، عزم و اراده كشورهايي است كه حاضر به مشاركت در اين ابتكار شوند و پشت اين ابتكار بايستند. بايد منتظر تحولات آينده ماند تا ديد كشورهاي جهان به خصوص قدرتهاي اروپايي و جهان اسلام تا چه اندازه از چنين پيشنهادي استقبال ميكنند، تا چه اندازه براي اجرا و عملي كردن آن تلاش ميكنند و تا چه اندازه عزم و اراده براي موفقيت چنين راهكاري نشان خواهند داد.
به گمان من، هر چند كشورهاي عربي، روسيه، چين، آسيا و آفريقا، از جمله حاميان چنين طرحي خواهند بود، اما اروپاييها نقش جدي و محوري در عملي كردن آن بازي ميكنند. سه انگيزه وجود دارد كه باعث ميشود اروپاييها بيشتر تمايل پيدا كنند كه در زمينه حل مساله فلسطين همكاري كنند. اين سه مولفه شامل
مولفه سياسي، مولفه ژئوپولتيك و مولفه امنيت است.
خاورميانه در حلقه اول امنيت قاره اروپا قرار دارد. هر تحولي كه در خاورميانه اتفاق بيفتد، بيش از هر جاي ديگر، بيش از آسياي شرقي يا امريكا، بر امنيت اروپا تاثير ميگذارد. اروپاييها بيشتر از هر منطقه ديگري علاقهمندند كه منطقه خاورميانه و سواحل مديترانه، منطقه آرامي باشد. طبيعي است كه با سلسله تحولاتي كه در منطقه به وقوع پيوسته، از جمله شكست داعش و روندي كه در سوريه و عراق ايجاد شده است، وضعيت بسياري از كشورهاي منطقه تفاوت خواهد كرد.
در نتيجه همه كشورهاي منطقه به ويژه رژيم صهيونيستي نسبت به تحولات آينده احساس نگراني ميكنند. رژيم صهيونيستي آينده آرامي در منطقه خاورميانه نخواهد داشت، تحولاتي كه در سوريه رخ داده است و از سال ٢٠١١ باعث از بين رفتن زيرساختهاي اين كشور شده است و عامل آوارگي و جابهجايي دستهجمعي جمعيت شد. انگيزه اصلي دولت امريكا از دميدن در آتش جنگ سوريه اين بود كه براي تامين امنيت رژيم صهيونيستي يك زمين سوخته در سوريه به جا بگذارد، اما با تغيير روند تحولات در سوريه و وارونه شدن جنگ به نفع دولت مركزي، حال به نظر ميرسد كه شرايط برخلاف پيشبيني اوليه امريكاييها، بيش از گذشته به ضرر رژيم صهيونيستي تغيير كرده است. در شرايط كنوني منطقه، رژيم صهيونيستي بيش از هر زمان ديگري نسبت به امنيت خود نگراني خواهد داشت.
همان جور كه محمود عباس هم در جلسه شوراي امنيت اشاره كرد اگر آوارگان فلسطيني درون سرزمينهاي اشغالي يا در كشورهاي همسايه مانند اردن، لبنان و سوريه مستقر هستند، در تحولات پيشرو و به خصوص با توجه به تصميمهاي امريكا براي كاهش چشمگير كمكهاي بشردوستانه با مشكلات بيشتري روبهرو شوند، تنش و تشنجي در منطقه دوباره آغاز خواهد شد كه در مرحله اول كشورهايي مانند اردن، مصر و لبنان را تحتتاثير
قرار ميدهد و در نهايت به سمت اروپا سرريز خواهد كرد.
به اعتقاد من رويكرد محمود عباس در اين هشدار بسيار درست بود كه اگر شرايط سخت كنوني ادامه پيدا بكند، به صورت طبيعي حجم بزرگي از آوارگان فلسطيني، به مشكلي براي ديگر كشورهاي جهان و به خصوص اروپا سرايت خواهد كرد.
امريكا با اقدامي كه انجام داده است و سلسله رفتارهاي يك سال گذشته دولت ترامپ، باعث شده است كه نقش بيطرف و مورد پذيرش امريكا از سوي فلسطين از بين برود. با وجود اين، نبايد انتظار داشت كه نقش امريكا در مساله فلسطين كاملا از بين برود.
امريكا يك ابرقدرت مسلط جهاني چه از نظر نظامي و چه از نظر اقتصادي محسوب ميشود و هم روي كشورهاي عربي تاثيرگذاري جدي دارد. سياستهاي امريكا نه تنها بر رفتار اروپا تاثير دارد و همزمان در تصميمگيريهاي بسياري از دولتهاي عربي موثر است، بلكه در بين فلسطينيان و در صحنه سرزمينهاي اشغالي هم موثر است. مثلا اقدام اخير دولت ايالات متحده امريكا در كاهش چشمگير كمكها به UNRWA قطعا بر صحنه داخلي فلسطين، بر ديدگاه آوارگان و فلسطينيان تحت اشغال موثر خواهد بود.
امريكا را نميتوان يك عنصر خنثي در نظر گرفت كه قابل حذف از پرونده فلسطين باشد. ميتوان تصور كرد كه ابتكار محمود عباس بيش از آنكه با هدف كنارگذاشتن كامل ايالات متحده امريكا از روند حل پرونده فلسطين باشد، اقدامي باشد كه تلاش ميكند پاي تعداد بيشتري از قدرتهاي جهاني را به تصميمگيري در مورد آينده فلسطين باز كند و از تسلط كامل و يكجانبه امريكا از اين پرونده كم كند.
معادلات منطقه خاورميانه، طي سالهاي اخير كاملا تغيير كرده است. معادلات كنوني در خاورميانه با روشهاي سنتي و با ساختار قديمي قدرت جهاني قابل حل و فصل نيست. بايد معادلات منطقه در يك شرايط جديد نوشته و حل شود. به گمان من پاي كار آوردن جامعه جهاني و جهان اسلام، براي كمك به حل مساله فلسطين، روش خوب و رويكرد صحيحي است كه ميتواند به فلسطينيها كمك بكند.
نصرت الله تاجیک،ديپلمات سابق