هر چه در سیاست «سعید» ها چهره می شوند، در فوتبال اما نام سه «علی» بسیار پررنگ است. علی پروین، علی دایی و علی کریمی. سه ستاره که برهه هایی با هم درگیری هایی پیدا کرده اند. زمانی که علی کریمی هنوز جوان بود و شاگرد علی پروین، سرکشی هایی کرد که البته با سیاست های خاص پروین خیلی رخ ننمود.
در پایان لیگ سوم دایی پرسپولیس را به مقصد صبا ترک کرد. لیدرهای حامی پروین روی سکوها با برادران دایی درگیر شدند و پروین در گفتگویی تند که گزارشگر هم آشکارا از او حساب می بُرد گفت: «من میخواستم حرمت شکسته نشود ولی علی دایی از نظر ما فوتبالیستهای مملکت، عددی نیست که بخواهیم دربارهاش تصمیمگیری کنیم! او دو تا روپایی بلد نیست بزند. بعد آقای دایی تو فقط مشهور هستی و محبوب نیستی.»
دایی ایران نبود و گفت برگردد جواب می دهد و بعضی ها فکر می کنند پرسپولیس ارث پدری شان است. ماجرا ختم به خیر شد و این دو حالا با احتیاط بیشتر سعی می کنند فاصله و احترام هم را حفظ کنند. اما علی کریمی چندان اهل سیاست نیست. حرفش را صریح و تند و گزنده می زد و شعله دعوای او و دایی چنان بالا گرفت که رئیس فدراسیون و وزیر و ... هم پیغام دادند که آشتی کنید. آشتی کنان آنها البته یکی از ساختگی ترین آشتی های تاریخ بشریت بود!
خداداد عزیزی می گفت دعوای کریمی – دایی درگیری طایفه ای است! در این سال ها شاید هزاران صفحه مطلب در مورد چرایی درگیری دایی- کریمی نوشته شد. این که چرا این دو سلطان در یک اقلیم نمی گنجند. ابوالفضل جلالی مدیر برنامه های کریمی که سالها با او همراه بود و تجربه های شگفت انگیزی از کریمی دارد می گوید: «کریمی ذاتی و قلبی با علی دایی مشکلی نداشت. شاید با خیلی بازیکنان دیگر مشکل داشت اما دایی نه. کریمی بازیکنی بود که نمیتوانست وقتی کسی حرفی به او میزد، بایستد و در خودش بریزد. دیگران جلوی دایی تمجید و تکریم میکردند اما پشتش حرف میزدند. کریمی برعکس بود. جلوی دایی به او جواب میداد اما پشتش همیشه از او تعریف میکرد. هیچ وقت ندیدم درباره دایی چیزی بگوید. اما خب همه داستان از آن گل کوچیک شروع شده بود و ادامه دار شد. (کریمی در یک بازی سالنی چند بار به علی دایی که ستاره آن روزهای فوتبال آسیا بود لایی زد). کریمی آدم سیاستمداری نیست. اصلا و ابدا در وجود کریمی نیست که به خاطر مصلحت و شنا در جریان موافق و این جور مسائل کاری بکند.»
در آن سوی مجادله هم علی دایی معمولاً نفوذناپذیر است. با آن که در چند مورد کریمی را یک استعداد بی نظیر خطاب کرد که قادر بود در بارسلونا و رئال مادرید بازی کند اما در جدال های لفظی کم نیاورد و دو طرف به شدت به هم تاختند تا دیروز عصر در رشت...
یک نفر زیر عکس دو نفره شان نوشته بود: از اون عکس ها که هر دو نفر حواسشون نیست وقتی کنار همند چقدر خوبند!
تصور این که با یکی دو بوسه پیش چشم دوربین ها همه چیز آرام شود و گذشته از یاد دو چهره ای برود که نشان داده اند خیلی خوب «زخم های گذشته» را به خاطر می سپازند خوش باورانه است اما چقدر این سرزمین به این آشتی ها و لبخندهای بزرگان نیاز دارد. در هر عرصه ای. از ورزش گرفته تا ادبیات و سینما و سیاست.
در این خاک خوشبوی پرمهر جا برای همه هست. چه اصراری داریم برای تلخکام کردن هم. برای حذف هم. این راه ناگزیر است. آشتی ملی. هیچکس قادر به حذف دیگران برای ابد نیست. هر کس هواداران و شیفتگان خودش را دارد. در بخشی از این سرزمین ریشه دارد. کسی نمی تواند همه ریشه ها را از خاک بیرون بکشد. امیدوار باشیم به این که خرد جای شور را بگیرد. آن وقت بیشتر لبخند می زنیم. مثل لحظه ای که عکس دایی و کریمی را کنار هم دیدیم. با شقیقه هایی سفید... و افسوس خوردیم که از روز اول می توانستید کنار هم باشید نه چشم در چشم هم.»