امروز دانشگاه آزاد اسلامی در یک بحران عجیب گرفتار شده است که آینده این دانشگاه را مبهم میسازد.
تدبیر24»این بحران دارای ابعاد مختلف است که ابتدا به طور مختصر به آن پرداخته و سپس به تحلیل سیستم مدیریت فعلی آن نیز اشارهای میشود. مهمترین مساله برای دانشگاه آزاد این است که بهطورکلی تقاضا برای آموزش عالی درکشور به شدت کاهش یافته و دانشگاهی که در سالهای ابتدایی تاسیس خود با موجی از متقاضیان تحصیل مواجه بود، امروز با صندلیهای خالی مواجه شده و بسیاری از واحدهای این دانشگاه درحال تعطیلی است. در حالی که برای این دانشگاه تا به امروز سرمایه عظیمی هزینه شده است. مسائل دانشگاه آزاد صرفا این نیست که گفته شود این یک دانشگاه غیردولتی است و وضعیت آن به کسی ارتباط پیدا نمیکند. درخصوص این دانشگاه کمیسیون تحقیقات و آموزش مجلس باید ورود پیدا کند و با تشکیل جلسات متعدد مسائل این دانشگاه را بررسیکند و همچنین شورای انقلاب فرهنگی نیز باید در این خصوص اقدامی صورت دهد و حتی وزارت علوم نیز نباید بیتفاوت نسبت به آن عمل کند بلکه باید به عنوان متولی آموزش عالی کشور به وضعیت دانشگاههای غیردولتی رسیدگی کند. بنابراین میتوان گفت دانشگاه آزاد به لحاظ اقتصادی امروز در شرایط شکنندهای قرار دارد. البته بخشی از این مشکلات به مدیریت آن برمیگردد به عنوان نمونه وقتی در یک واحد دانشگاه آزاد در یک شهرستان 300 دانشجوی ادبیات فارسی جذب میشود و هیچ تدبیری نیست که این 300 دانشجو پس از فارغ التحصیلی جذب چه سازمانی میشوند و آیا فرصت شغلی دارند یا نه، موجب میشود جامعه با انبوهی از فارغالتحصیلان بیکار مواجه شود که برای تحصیل هزینههای زیادی را متحمل شدهاند. بهطور قطع این دانشجویان به دیگر افرادی که متقاضی تحصیل در اینگونه دانشگاهها هستند خواهند گفت که بیهوده وقت و سرمایه خود را در این دانشگاه از دست ندهید و آن را جایی هزینه کنید که برایتان مفید باشد. گسترش آموزش عالی در کشور بهگونهای بوده است که وجود این مقدار صندلی در دانشگاهها برای کشور فایدهای نداشته. بنابراین باید تدبیری اندیشیده شود که با توجه به سرمایهگذاریهای انبوه در این دانشگاه و با توجه به این واقعیت که سرمایههای موجود در این دانشگاه جزو منابع ملی محسوب میشود، مشکل این دانشگاه حل شود. مشکل دیگر دانشگاه آزاد، جدا ماندن این دانشگاه از بدنه علمی کشور است، به این صورت که مجموعه محققان و اساتید این دانشگاه موفق به ایجاد یک ارتباط منسجم و تشکیلاتی با دانشگاههای دولتی نشدهاند و موجب شده یک نوع نگاه عدم اطمینان از لحاظ جایگاه علمی به دانشگاه ایجاد شود و این در حالی است که مدیران این دانشگاه با ایجاد یک حلقه بسته علمی موجب محدود شدن آن شدهاند. به این صورت که با استفاده از فارغالتحصیلان و اساتید داخلیاش تنها در جغرافیای دانشگاه آزاد فعالیت داشته از این رو میتوان گفت این دانشگاه یک محیط آموزشی کاملا ایزوله شده است. در چنین شرایطی سیاسی بودن دانشگاه آزاد از روز تاسیس بحثی جدی بوده است. مدیران این دانشگاه نه تنها در مرکزیت آن، بلکه در واحدهای کوچک در شهرستانها هم از افراد سیاسی انتخاب شدهاند. افرادی که مقاصد سیاسی را پیگیری میکردند با استفاده از ارتقاها و پرشهای سیاسی به این دانشگاه راه یافتند و در این دانشگاه مشغول کار شدند و پس از رسیدن به مناصبی همچون معاونت یا ریاست دانشکدهها توانستند به مناصب دولتی راه پیدا کنند. به این ترتیب آغشته شدن این دانشگاه با مسائل سیاسی به صورت مفرط، موجب آسیب دیدن بیش از پیش این دانشگاه شده است. با وجود تمام این مسائل شاهد هستیم که سکان این دانشگاه را به دست شخصی همچون آقای ولایتی و آقای رهبر سپردهاند. فرهاد رهبر با سوابقی که دارد نشان داده که شخصی کاملا جناحی است. پیش از این هم ایشان در دانشگاه تهران هرگز نتوانست در کسوت یک شخصیت دانشگاهی ظاهر شود و همواره بیش از آنچه که باید به دانشگاه تعلق میداشت، به جناح اصولگرا تعلق داشت. آقای ولایتی هم با وجود دهها عنوان شغلی به عنوان رئیس هیات موسس دانشگاه آزاد، هدایت این دانشگاه را عهدهدار شدهاند. ایشان در مصاحبههای اخیر خود درباره دانشگاه آزاد بسیار از موضع قدرت سخن میگفتهاند که گویی تمام اختیارات این دانشگاه تنها در دستان وی قرار دارد و او تعیین کننده همه امورات این دانشگاه است. در مباحث فرهنگی هم نظرات تنگنظرانهای مطرح میکنند و به بهانه اینکه ما نمیگذاریم در دانشگاه آزاد ضدانقلاب رخنه کند، عملا راه را برای افرادی که قصد داشتند این دانشگاه را در اختیار جناح راست قرار دهند و دانشگاه را با افراد مد نظر خود سازماندهی کنند، باز کردند. این کار غیر از آنکه علیه منافع کشور است و خیانت به کسانی محسوب میشود که از سفره خود کم کردند و شهریه فرزندان خود را در این دانشگاه فراهم کردند و موجب گسترش این دانشگاه شدند، کاری غیر عملی است زیرا کسی نمیتواند یک دانشگاه را تصرف کرده و در اختیار یک جناح سیاسی قرار دهد. اتفاقی که خواهد افتاد این است که به طور قطع سیاستهای سختگیرانهای در پیش گرفته خواهد شد و با حذف عدهای از مسئولان و اساتید این دانشگاه، با تصفیههای سیاسی افراد مد نظر جایگزین خواهند شد. گذشته نشان داده این نوع سیاستها و برخوردهای جناحی تبدیل به سیاستی نقاب محور خواهد شد و نتیجهاین میشود که دانشگاه به سمتی خواهد رفت که افراد فرصتطلب برای پیدا کردن شغل و جایگاه در این دانشگاه، با تغییر ظاهر و با ریاکاری وارد این دانشگاه شوند و از این سرمایه ملی در جهت منافع شخصی و جناحی خود بهرمند شوند. به نظر میرسد برای حفظ منافع ملی هم که شده باید در مقابل این نوع نگرش به دانشگاه آزاد ایستاد.
احمد شیرزاد، استاد دانشگاه