ما در این گزارش از اقامتگاه بومگردی برایتان خواهیم گفت که از سراسر جهان برای استراحت و لذت بردن از اوقات فراغتشان به آنجا میروند. اقامتگاهی در دل کویر که شبهای پر ستاره و آرامش بینظیرش، گردشگران اروپایی را به ایران میکشاند.
راهاندازی اقامتگاههای بومگردی از چند سال پیش در کشور گل کرد؛ شاید از زمانی که «عمو مازیار» در منطقه «فرحزاد» طبس یا عباس برزگر در روستای «بزم» استان فارس خانهشان را اختیار چند گردشگر خارجی گذاشتند. چه خوششانس بود عباس برزگر که میهمانان آلمانیاش از ته دیگ غذایشان عکسی گرفتند و توی فیسبوک گذاشتند. چند روز طول نکشید که از کشورهای دیگر هم برایشان میهمان آمد و در چشم به هم زدنی کار چنان بالا گرفت که حالا گردشگر آلمانی و فرانسوی و انگلیسی باید از چند ماه قبل، جا رزرو کند و بیصبرانه منتظر نوبتش بماند.
برای فرنگیها زندگی چند روزه در خانههای روستایی خشت و گلی آن قدر جذاب است که به گفته مسئولان گردشگری کشور، تعداد بسیاری از آنها ترجیح میدهند اقامتشان در خانههای بومگردی باشد.
«واحه» در بافت تاریخی یزد یکی از معدود مناطق خشت و گلی دنیاست که هنوز زندگی در آن جریان دارد. وقتی وارد کوچه پسکوچهها میشوید، حس میکنید پرتتان کردهاند به چند صد سال قبل؛ کوچههای پیچ در پیچ با دیوارهای سرتاسر خشت و گل و دالانهای تو در تو و بادگیرهای خوشتراش که به یکباره جلوی چشمتان سبز میشود.
اهالی واحه که یکی از محلات «فهادان» است بیاغراق بیشتر از یزدیها گردشگر خارجی میبینید. گردشگرانی که یکسره در حال عکاسی و گشت و گذار در بافت تاریخی و البته منحصر بفرد این منطقهاند. فصل زمستان برای آنها بهترین فصلی است که میتوانند با هزینهای اندک روزهای بیشتری را در یزد و کویر اطرافش بگذرانند. حتی خودشان هم معترفند که ایران کشور ارزانی برای آنهاست؛ چرا که هزینه اقامت، حمل و نقل و غذا نسبت به کشورهای دیگر پایین است.
چند سالی است تعداد اقامتگاههای بومگردی در محله فهادان رو به افزایش است و دلیلش هم استقبال گردشگران داخلی و خارجی از این گونه اقامتگاههاست. همراه با زوج جوان ایتالیایی که چند روزی است وارد یزد شدهاند و از در و دیوار و بادگیرها عکس میگیرند، به یکی از این اقامتگاهها سر میزنیم. خانهای بزرگ با دو حیاط بیرونی و اندرونی و اتاقهایی که دور حوضهای نه چندان بزرگ آدم را یاد فیلم پدرسالار میاندازد. قسمت شمالی حیاط، ایوان بزرگی است که وسط آن کرسی بزرگی گذاشتهاند و چند گردشگر خارجی هم به پشتیها تکیه زدهاند و پاها را زیر پلاس کرسی دراز کردهاند. زوج ایتالیایی هم که انگار به تکنولوژی جدیدی دست پیدا کرده باشند، به دوستانشان میپیوندند. با خودم میگویم چه حکمتی است که ما ادای امروز آنها را درمیآوریم و آنها در لذت دیروز ما غرق میشوند؟
مرد جوانی که لباس ورزشی تیره رنگ به تن کرده، به تصور اینکه ما هم خارجی هستیم انگلیسی با ما سلام و احوالپرسی میکند. وقتی جوابش را فارسی میدهیم جا میخورد. به او میگویم خبرنگار هستیم و درباره اقامتگاههای بومگردی و استقبال خارجیها میپرسم.
اکبر خانجانی، مدیر این اقامتگاه است، مرد خوشرویی که بهگفته خودش دو سالی است اینجا را راه انداخته. او پیش از این که درباره اقامتگاه توضیح بدهد از ورودش به این کار برایمان میگوید: «نزدیک ۳ سال پیش توی کار رستورانداری و کافی شاپ بودم. به دلایلی بیرون آمدم و ۶ – ۵ ماه به دنبال کار جدیدی میگشتم و شغلهایی را که به ذهنم میرسید تجزیه و تحلیل میکردم تا این که یکی از دوستان نزدیکم به من پیشنهاد داد اقامتگاه بومگردی راه بیندازم. استدلال او این بود که با توجه به این که به خانهام میهمانان زیادی رفت و آمد دارند و آدم خوشرویی هستم میتوانم از پس چنین شغلی بربیایم.
این ایده ذهنم را مشغول کرد و با اجاره این خانه که سالها خاک میخورد، دستی به سر و رویش کشیدم و بعد از چند روز آن را بهروی گردشگرها گشودم. هنوز یک هفته نشده بود که تیم ورزشی پاراگلایدر آمد و کلی هم از اینجا لذت بردند. مدتی هم نگذشت که پای گردشگرهای خارجی باز شد. از اسپانیا و فرانسه و آلمان و ایتالیا و هر کشور اروپایی که فکرش را بکنید به این اقامتگاه آمدهاند.»
اما نکتهای که برایمان خیلی عجیب و البته جالب به نظر میرسد احساس رضایت عمیقی است که بخوبی از رفتار گردشگران خارجی پیداست. اکبر خانجانی به زوج ایتالیایی که همراه آنها وارد شدیم، اشاره میکند و میگوید قرار بوده ۳ روز اینجا بمانند و حالا ۱۰ روز است که ماندهاند و دل به رفتن نمیدهند.
او درباره علاقه گردشگران خارجی میگوید: «خیلی از گردشگران خارجی برای این که سفرشان ارزانتر تمام شود، به اقامتگاههای بومگردی میروند. البته این اقامتگاهها که معماری و حتی سبک زندگی و فرهنگ مردممان را نشان میدهد، برای آنها بسیار جذاب است. گردشگرانی که برای نخستین بار به ایران و یزد آمدهاند از رفتارهای صمیمانه ما تعجب میکنند و میگویند با خاطرهای خوب ایران را ترک میکنند. آنها از استراحت در چنین اماکنی که تاریخی هستند، از شبهای پرستاره کویر و سکوت عجیب آن لذت میبرند. من مسافرانی داشتهام که به دوستان یا مسافران دیگر سفارش کردهاند که به یزد بیایند و برای چند روز در چنین اقامتگاههایی بمانند یا این که برای بار دوم و سوم به یزد آمدهاند.
البته اگر کسی که اقامتگاه بومگردی راهاندازی کرده، نتواند با مسافر ارتباط برقرار کند، نمیتواند در کارش موفق شود. به عنوان مثال وقتی شما با گرمی با گردشگر خوش و بش میکنید و لیوان آب خنکی دستش میدهید، مسافر میتواند به شما اعتماد کند. خیلی از گردشگرانی که اینجا میهمانمان بودهاند برایم دعوتنامه فرستادهاند که به کشورشان سفر کنم؛ از فرانسه و آلمان و ایتالیا و آفریقای جنوبی.»
جلوی ایوان و دقیقاً کنار حوض آب، برای دم کردن چای زغالی، منقل بزرگی گذاشتهاند و کنده درختی در آن در حال سوختن است. چند گردشگر خارجی از زیر خاکستر سیبزمینیهای پخته شده بیرون میآورند و به اکبر تعارف میکنند، انگار که خانه خودشان باشد. یکیشان از آشپزخانه بیرون میآید و از او میپرسد بشقابها را کجا گذاشته!
خانجانی درباره مشکلات جذب گردشگر و نبود برخی زیرساختها گلایههایی دارد: «شهر یزد یکی از دو شهر خشتی دنیاست که هر ساله صدها هزار گردشگر داخلی و خارجی از آن بازدید میکنند ولی ما تا رسیدن به شهری که بتواند بخوبی از گردشگرش میزبانی کند، خیلی فاصله داریم. به عنوان مثال ما هیچ برنامهای در طول این چند سال نداشتهایم که وقتی گردشگر وارد فرودگاه، راهآهن یا ترمینال شد، چه ماشینی آنها را به هتل یا اقامتگاه برساند. همین طور باید به تعدادی از رانندگان تاکسی آموزش بدهیم که با یک گردشگر چگونه صحبت و رفتار کنند. در عوض متأسفانه شاهدیم که برخی رانندگان پول زیادی از گردشگر میگیرند و آنها را به خوبی راهنمایی نمیکنند. از طرفی خیلی از مردم ما حتی با کلمات کلیدی و پرکاربرد انگلیسی آشنایی ندارند تا اگر گردشگری نیاز به کمک داشت، بتوانند او را درست راهنمایی کنند. اما مورد دیگری که خیلی مهم است نبود رستورانهایی است که غذای سبز یا به قول معروف غذای بدون گوشت به مشتری ارائه کند. به جرأت میتوانم بگویم هیچ رستورانی را سراغ ندارم که غذای غیر گوشتی مخصوص مشتریهای سبزیخوار داشته باشد.»
به گفته اکبر خانجانی بیشترین جذابیت اقامتگاههای بومگردی برای گردشگران خارجی تجربه زندگی چند روزه در خانههای قدیمی، استراحت زیر کرسی، کویرگردی و قدم زدن در محلات تاریخی یزد است. آنها به هر جا که میروند، عکس و فیلم میگیرند و در اختیار سایر مسافرانی که قصد سفر به ایران دارند، میگذراند.
هنگام خداحافظی یکی از گردشگران چینی که تازه متوجه شده خبرنگار روزنامه هستم با زبان انگلیسی میگوید که همه چیز یزد خوب است جز سرعت اینترنتش. میگوید سرعت اینترنت در چین قابل مقایسه با ایران نیست. بنویسید سرعت اینترنت بهتر شود.»