هنوز ما را اهميت گفت نيست
كاشكي اهليت شنیدن بودی
تمام گفتن ميبايد و تمام شنودن
در دلها، مُهر است
بر زبانها، مُهر است!
و بر گوشها، مُهر است!
شمس تبريزي
تدبیر24»سال ١٣٩٦ در حالي به پايان رسيد كه بيش از هر گزارهاي رسانهها و نشستها نوشته و گفتند كه «صداهاي مردم» را باید شنید و در پي آن بود كه ناصحان و مشفقان هم در ميدان سياست بيش از هميشه سخن از ضرورت گفتوگوی ملي و تفاهم ملي به ميان آورند.
گفتوگو مفهومي برساخته انسان است كه مثل هر برساخته انساني و اجتماعيای داراي ذات و گوهري ثابت نبوده و نيست، پس طبيعتا در اين برش از زمان كه جامعه ايراني ميخواهد از تهديدهاي پيشرو بگذرد و فرصتهاي بهتر را دريابد، «گفتوگو» معطوف به اقدامي نو براي برونرفت از تنگناها و بحرانهاي كنوني است. «گفتوگو» در اين زمان بيرونآمدن از دايره سوءتفاهم و نابردباري در سياست و ورود به پهنه تفاهم و همنگري در جامعه است. ذهن و زبان كنشگران سياسي و اجتماعي ما در اين سالها چنانكه بايدوشايد با گفتوگو بر سر مسائل اساسي جامعه آشنا و سازگار نشده است. در واقع ناتواني در گفتوگو هم نخبگان و هم عامه مردم را در سطوح مختلف از نقشآفريني مناسب براي چيرگي بر مشكلات ملموس و در تقدير بازداشته است.
گفتوگو، سخنگفتن بيهدف و در حاشيه نيست. مهمترين ويژگي گفتوگو هدفمندي و مسئلهمحوري آن است. در گفتوگو هدف اصلي حل مسئلهاي نظري يا رفع مشكلي واقعي است. سازوكار انجام گفتوگو فهم سخن ديگري و نقد آن براي خلق مفهومي مشترك است. حمله به «ديگري» و دفاع از «خود» با «گفتوگو» تفاوت دارد. در فرايند گفتوگو طرفهاي گفتوگو براي حل مسئلهاي مشترك هدفي مشترك را ميپذيرند و براساس آن به فهم و نقد نظر و سخن همديگر ميپردازند. فهم سخن «ديگري» زمينهساز نقد و نتيجتا سبب ايضاح و اصلاح آن ميشود و به رفع و حل مسئله يا مشكل از درون همين سير تدريجي گفتوگو ميانجامد.
اگر قادر باشيم به شكل جمعي، معاني را بين خود مشترك سازيم، تشريك مساعي صورت ميگيرد. ما از طريق تشريك مساعي ارتباط برقرار ميكنيم و معناي مشتركي را به وجود ميآوريم. مفهوم اين قضيه آن است كه انديشهاي مشترك بهگونهاي شكل میگيرد كه در آن هيچيك از افراد و جريانها كنار گذاشته نشدهاند بلكه به «همنگري» و «تفاهم» رسيدهاند. بهاينترتيب «گفتوگو» آنهم از نوع «ملي» آن چيزي بيشتر از مشاركت در يك بازي سياسي است كه طرفين در مقابل هم قرار ميگيرند. مشاركت در گفتوگو به گفته ديويد بوهم «بازيكردن با هم است» نه «بازي در برابر هم» در جريان گفتوگو- ديالوگ- هر كسي كه مشاركت داشته باشد برنده محسوب ميشود.
بوهم متفكر و فيزيكدان مشهور قرن بيستم كه به دنبال خودداري از شهادت عليه اوپنهايمر مورد غضب كميته مك كارتي در آمريكا قرار گرفت و مجبور به مهاجرت از آن كشور شد، با آزمايشهاي متعدد در گروههاي ٢٠ تا ٣٠نفره نشان داد كه از رهگذر اين نوع گفتوگوها، خلاقيت و قوه ابداع بسط پيدا ميكند. البته قدرتي كه از جديت كنشگران اجتماعي به نهادهاي برساخته خود آنان داده ميشود نامحدود نيست، اما حدومرز آن را تنها تواناييها و امكانهاي خود اين كنشگران معين و محدود ميكند. براي بالابردن توان گفتوگو در فرايند حل مسائل اجتماعي تكيه بر دو نكته اهميت دارد:
نخست آنكه مزاياي گفتوگو به منزله يك سازوكار منتهي به راهحل براي شمار هرچه بيشتر از كنشگران سياسي و اجتماعي توضيح داده شود و ديگر آنكه امكان دستيابي به موفقيت در قالب برنامههاي شخصي براي اقدام و حتي معطوف به مسائل خود و ملموس طراحي شود.
شرايط امروز ايران و تنوع و تراكم مسائل اجتماعي، اقتصادي، فرهنگي و سياسي پيشرو بهگونهاي است كه گفتوگو در سطوح مختلف و در صدر آن «گفتوگوي ملي» از حد يك انتخاب به حد يك ضرورت گريزناپذير درآمده است.
پروسه تاريخي و معرفتی گفتوگو كه مباني و مؤلفههاي آن را ميتوان در متون ديني، ادبيات كهن و گسترههایي از فلسفه، هنر، جامعهشناسي، سياست، زبانشناسي و ارتباطات به وفور يافت، اكنون نيازمند تدوين پروژهاي مشخص براي عبور از تنگناها و بحرانهاست. گفتوگوهايي ازایندست فراتر از دغدغههاي صرفا علمي و فلسفي است، موضوع اين قبيل گفتوگوها درك مسئله و مسائل اساسي ايران و تفاهم بر سر راهحل آن و آنها است. مسئله اصلي ايران كه ميتوان ساير مسائل كشور را هم به آن ارجاع داد، به تعبير جامعهشناسانهاش نگراني از زوال همبستگي اجتماعي است كه در صورت «ازهمگسيختگي» در سطوح مختلف فردی و نهادي بروز مييابد.
وقتي كشور از سويي با چالشها و ابرچالشهاي اقتصادي و اجتماعي روبهرو باشد و از سوي ديگر تغيير در نظام ترجيحات ارزشي منجر به گسترش و محوریت یافتن ارزشهاي مادي همراه با رشد ارزشهاي فردگرايانه شود، انباشت مسائل در حالي نياز به راهحلهاي فوري و قاطع را در افكار عمومي برجسته ميكند كه ضرورت اهتمام به راههاي اساسي و اصلاحات ساختاري نيز اجتنابناپذير است. در اين وضعيت و در اين چشمانداز چه قاعدهاي جز گفتوگو براي بالابردن فرصت عمل سياستگذاران و كنشگران سياسي و اجتماعي است؟
به نظر نميآيد كه با روشنشدن دامنه و گستره مسائل كنوني و پيشروي جامعه ايراني كه خود را در قالب مطالبهها، نقدها و اعتراضها در طول سال ٩٦ نشان داده است، راهي درستتر و عمليتر از «گفتوگوي ملي» در درون حاكميت، ميان حاكميت و جامعه مدني و در درون نخبگان و جامعه وجود داشته باشد.
سال ١٣٩٦ سرآغازي از اميد به آيندهاي بهتر داشت، اميدي كه به كنش انتخاباتي تبديل شد و صداي رساي خود را به زبان رأي در دور و نزديك اين سرزمين طنينانداز كرد. اين رأي، رأي اعتماد بود، اعتماد به خود، اعتماد به نظام و اعتماد به دموكراسي براي برآوردن خواستههاي ملي. ازآنپس براي پاسخگفتن به اين اعتماد همگاني، همه مسئول بودند و هستند؛ دولت، نظام، نخبگان، احزاب و نهادهاي مدني و همه آنان كه «دموكراسي» را قاعده و لازمه توسعه و پيشرفت همهجانبه ايران ميدانند.
اما سال ١٣٩٦ سرانجامي همراه با پرسش و تأمل نيز دارد، خواستههاي انباشتهشده مردم و چالشها و ابرچالشهاي اقتصادي، اجتماعي، زيستمحيطي، منطقهاي و بينالملل امواجي از انتقاد، اعتراض و حتي ناآرامي را نيز به همراه آورد. انباشت «توقعات فزاينده» ايجاب ميكند كه شتاب پاسخگوییهاي رسمي و مدني، اصلاحطلبانهتر، مسئولانهتر و مشاركتجويانهتر شود. تنظيم اين شتاب با خواست جامعه و پيشگيري از تبديل نارضايتي و نقد به سوءظن و سوءتفاهم و نهايتا سيطره نفرت و خشونت بر عرصه سياست و اجتماع جز با فهم ضرورت گفتوگوي ملي و اجماع بر سر كاربرد آن براي حلوفصل مسائل مزمن و جديد جامعه ممكن نيست. البته گفتوگوي ملي مباني و سازوكارها و لوازمي دارد كه حداقل آن پذيرش ظرفيتها و راهبردهاي جديد گفتوگو در همه سطوح است. گفتوگوي ملي نيازمند باور به گفتوگو و داشتن مهارت در پيشبرد آن است.
براي انجام گفتوگوي ملي نياز داريم كه تغييرات فراگير جامعه و جهان پيرامون خود را بفهميم. بتوانيم مسائل اساسي پيشروي كشور را از شبهمسئلهها جدا كنيم. بر هرگونه ناشنوايي چيره شويم و ذهن و زبان را به روي نقد و اصلاح باز كنيم. وجود طرفين برابر را در گفتوگو به رسميت بشناسيم و به اخلاق فردي و نهادي در مدارا و گفتوگو وفادار باشيم.
پروژه گفتوگو بر سر مسائل ملموس كشور راهبردي اساسي براي پاسداشت ميراث ايران، اسلام و انقلاب براي گشودن افق جديدي به سوي اميد، اعتماد و مشاركت اجتماعي است؛ پروژهاي كه بيپايان اما خوشفرجام است.
هادی خانیکی،استاد دانشگاه