دو سال پيش در ايران عدهاي درصدد بدبينکردن مردم به توافق هستهاي -که يکي از موفقيتهاي تاريخي کشور بهشمار ميرود- برآمدند.
تدبیر24»آنان چاقوي جراحي برداشته و به جان برجام افتاده بودند و از تيرهکردن فضاي سرمايهگذاري، امنيت سرمايهگذار و گذاشتن سنگ لاي چرخ دولت، هيچ ابایي نداشتند. اين مخالفان هيچگاه تصور نميکردند بهزودي شرايط جهاني عوض شود و فردي مانند دونالد ترامپ بیايد که همه توان مهيب آمريكا را به استخدام درهمپيچيدن نسخه توافق هستهاي درآورد. همه صاحبنظران علوم سياسي و روابط بينالملل در سطح جهان و در آمريكا، در همان آشنايي اوليه با نظرات و شخصيت ترامپ در دوره مبارزات انتخاباتي، فهميدند جهان با چه موجودي در آينده روبهرو خواهد شد. بنابراین همداستان شدند از کلينتون در مقابل ترامپ حمايت کنند؛ نه به دلیل اينکه خانم کلينتون ايدهآل بود، بلکه برای دفع شر دونالد ترامپ اين انتخاب را صورت دادند. اروپاييها، چين، هند، آمريكاي لاتين، آفريقا و آسيا صاحب اين ديدگاه بودند. تنها روسيه و بخشي از کشورهاي عربي به رهبري سعودي و رژيم اسرائيل از رئيسجمهورشدن ترامپ استقبال کردند. اکنون روشن شده چرا روسيه از ترامپ در مقابل کلينتون حمايت کرد. اسرائيل و عربستان هم ميخواستند کسي بر سر کار بيايد که بازي را برهم بزند تا آنها شانس مجددی براي شروع بازي داشته باشند. بعد از يک سال، اکنون روشن شده اسرائيل و عربستان چه طرحهاي پنهانيای در سر داشتهاند. در ايران هنوز دليل کارشناسيای براي حمايت برخي جناحها از پيروزي ترامپ مشاهده نشده است؛ شايد تحتتأثير نظرات روسيه، برخي در ايران فکر ميکردند آمدن ترامپ براي جناحشان مفيد است. آنچه از جمعبندي نظرات اين جناحها در ايران به دست ميآيد، اين است که آنقدر در دشمني با توافق هستهاي، عميق، عجين و الينه شده بودند که حاضر بودند فردي شيطانصفت در آمريكا بر سر کار بيايد، ولي بتواند توافق هستهاي را نابود کند. متأسفانه اين جريانات بدون کوچکترين شناختي از منافع و امنيت ملي، چنين آرزويي را در سر ميپروراندند و حالا مشاهده کردهاند حاصل نگاه سطحي آنان، چگونه عليه منافع حياتي ايران حرکت ميکند. بدتر از آن، مشاهده ميشود حتي يک چهره شاخص از آن جناح سياسي علاقهمند به ترامپ، حاضر نشده رسما از جامعه عذرخواهي و اعتراف به اشتباه کند. همانها امروز به هر دري ميزنند که از شر طرحها و برنامههاي ترامپ راحت شوند و همين بزرگترين دليل براي درک اشتباه آن جناحها محسوب ميشود. بههرحال ترامپ مانند هر پوپوليست ديگري، بر شکافهاي اجتماعي جامعه آمريكا سوار شد و توانست در اوج ناباوري و با کمک روسيه، بر رقيب خود پيروز و جايگاه مهم رياستجمهوري آمريكا را تصاحب کند. روابط آمريكا با جهان در دوره اوباما گرم و دوستانه بود. اروپا با آمريكاي اوباما عمدتا همنظر بود و روسيه و چين نیز به نقد مثبت آمريكايي اوباما رضايت ميدادند. اما با ظهور دونالد ترامپ، بيثباتي در همه ابعاد صلح جهاني سرايت کرد؛ زيرا ترامپ شخصي نبود که بتواند در رأس کشوري قدرتمند قرار بگيرد و اين دنياي پيچيده را با مسائل متنوع گردهم آورد. در دوره اوباما، اروپاييها رهبري آمريكا را پذيرفته بودند و حتي آن سياستها را ترويج ميکردند. نمونه آن، همين توافق هستهاي ايران با گروه ١+٥ بود که با هماهنگي اوباما و جان کري، همه قدرتهاي جهاني همکاري و از بروز درگيري بيدليل جلوگيري کردند. به عبارت ديگر، به صلح جهاني کمک کردند و بهجاي چالشها، تحريمها و تهديدات دوره جورج بوش، از مذاکرات ديپلماتيک و همکاري بين ايران و جامعه جهاني پشتيباني کردند و اوباما توانست از خود در تاريخ سياسي آمريكا و جهان، سابقه مثبتي بر جاي بگذارد که از خصومتهاي نابجا عبور کرده و بهجاي تهديد و تحريم، به نظرات ديگران و ازجمله ايران احترام گذاشته و همکاري را ترويج کرد. همين سياست و تحملپذيري از سوي اوباما در قبال کرهشمالي نیز صورت گرفت و او کرهشمالي را که چيزي براي ازدستدادن نداشت، تحريک نکرد. اما در دوره ترامپ، اين سياست برعکس شد و آمريكا دوباره چهرهای استکباري و با تکبر و تفرعن به خود گرفت و همين عامل باعث شد نظم در درون آمريكا و در جهان بههم بريزد و تشنج و آشوب در جهان و بهويژه در خاورميانه به ظهور برسد. ترامپ طرحهاي غيرمعقول، غيرکارشناسي و مخالف صلح جهاني در سر ميپروراند و با تکبر خاصي با طرح همه چيز اول براي آمريكا، فکر ميکرد ميتواند اين طرحها را پياده کند؛ ولي در کمتر از يک سال همه آنها، چه در زمينه سياست داخلي و چه در زمينه سياست خارجي، با شکست مواجه شدند. از اين رو، ترامپ عصبي شد و سعي کرد براي خود دستاوردي دستوپا کند تا به رياستجمهوري خودش مشروعيت بدهد. همين امر باعث شد از طرح تفرقهافکنانه بيتالمقدس بهعنوان پايتخت اسرائيل که مخالف حقوق بينالملل و مصوبات سازمان ملل متحد بود، حمايت کند، يا به عربستان اجازه دهد اينهمه جنايت در يمن انجام دهد و هيچ صدايي از جامعه جهاني درنيايد، يا قطر را برخلاف منشور ملل متحد و حقوق بينالملل، محاصره دريايي و هوايي کند و هيچ قطعنامهاي در شوراي امنيت عليه اين اقدامات عربستان به تصويب نرسد، يا عربستان با بياعتنايي به جامعه جهاني، سعد حريري، نخستوزيري لبنان را احضار و زنداني کند تا او را وادار به استعفا و سخنان ضدايراني کند. دونالد ترامپ در واکنش به اين اقدامات غيرقانوني عربستان، فقط اظهار کرد او به اقدامات رهبران سعودي اعتماد دارد که نشان از مغز معيوب دونالد ترامپ دارد! به اینترتيب، ترامپ در سال ٢٠١٧ ترويجکننده بيثباتي، جنگ، درگيري و آشوب در خاورميانه بوده و مشخص نيست چه زمان و چگونه شر او از سر جهان کم خواهد شد. مورد کرهشمالي نشان ميدهد چگونه با تهديدات ترامپ اين کشورتحريک شد و دست به گسترش سلاحهاي هستهاي و هيدروژني و موشکي خود زد و جهان را در لبه يک جنگ هستهاي قرار داد و بعد هم ترامپ وضع موجود کرهشمالي را بيسروصدا پذيرفت. اروپا، روسيه و چين آشکارا زبان به انتقاد از دونالد ترامپ گشودند و او را مسئول هرگونه جنگ در شبهجزيره کره معرفي کردند. همين کشورها، ترامپ را مسئول نقض سلامتي کره زمين دانستند که با عوامفريبي سعي کرده دانش بشري و همفکري و همداستاني همه کشورهاي جهان براي حفظ کره زمين را زير سؤال برده و تعهدات خود براي پايينآوردن گازهاي گلخانهاي و گرمترشدن جو کره زمين را نقض کرده است. همين امر باعث شد بقيه کشورهاي جهان که با اوباما همکاري کرده بودند، بهطور رسمی اعلام کنند به تعهدات خود ادامه ميدهند و براي نجات کره زمين از هيچ تلاشي فروگذار نخواهند کرد و اين يعني دونالد ترامپ در مقابل جهان و جهان در مقابل دونالد ترامپ. بزرگترين معضل ايران با ترامپ همانطور که گفته شد، موضوع توافق هستهاي است. مدتها بود در جهان بحث ميشد که رئيسجمهور جديد آمريكا چه سياستي در قبال توافق هستهاي با ايران اتخاذ خواهد کرد؟ آيا از برجام خارج ميشود؟ آيا بر اساس گزارش آژانس بينالمللي انرژي اتمي، پايبندي ايران را اعلام خواهد کرد يا برخلاف اصول حقوقي، ديدگاه سياسي خود مبني بر پايبندنبودن ايران به توافق هستهاي را دنبال ميکند؟ يا به نوعي پرونده هستهاي را در اختيار کنگره نمايندگان آمريكا قرار ميدهد تا خود مجبور به تصميمگيري نباشد؟ بالاخره انتظارات به پايان رسيد و مشخص شد او قادر نيست برخلاف اصول حقوقي، نظر سياسي بدهد و گزارش آژانس بينالمللي انرژي اتمي را نقض کند. اما تلاش دارد با هياهوهاي توخالي تبليغاتي، افکار را از آنچه بايد نظر ميداد؛ يعني اعلام پايبندي جمهوري اسلامي ايران به توافق هستهاي، به سوي ديگر مسائل منحرف كند تا شايد ناکاميهاي او در اين ميان گم شود. در اين اعلام موضعگيري ترامپ، وزراي امور خارجه و دفاع در صف مقابل قرار داشتند؛ زيرا با وجود پايبندي ايران به توافق هستهاي، هرگونه سخن درباره تضعيف يا نقض توافق هستهاي، آمريكا را در نظر دولتها و افکار عمومي جهاني بياعتبار ميكرد. همين بياعتباري و سخنان توهينآميز و نامعقول دونالد ترامپ، باعث شد خانم موگريني، مسئول سياست خارجي اتحاديه اروپا، در فاصله چند دقيقه بعد از سخنراني ترامپ در کنفرانس مطبوعاتي اروپا، قويا اعلام کند که اتحاديه اروپا تمامقد پشت توافق هستهاي با ايران ايستاده است و نه نقضي صورت گرفته و نه ميتوان به توافق هستهاي بندي اضافه يا از آن کم کرد؛ مگر اينکه توافق شود پرونده ديگري ايجاد شود که آنهم بستگي به توافق همه اعضا دارد. نگراني اتحاديه اروپا از سخنان ترامپ، آنقدر افزون بود که علاوه بر خانم موگريني، رؤساي فرانسه، آلمان و انگليس، بهعنوان رؤساي سه کشور عضو گروه ١+٥، در بيانيهای مشترک ضمن رد اتهامات دونالد ترامپ، از توافق هستهاي حمايت به عمل آوردند و بر پايبندي ايران بر اين توافق، به استناد گزارش آژانس تأكيد کردند. اين حمايت بسيار ارزشمند و کارساز بود که در راستای حفظ امنيت ملي ايران در مقابل هتاکيها و تجاوزهاي احتمالي ترامپ کاربرد دارد. مناسب است ايران حمايت سه کشور مهم انگليس، فرانسه و آلمان را پاس بدارد و برای تحکيم دوستي با اين سه کشور اقدام کند. تا زماني که جهان به رهبري اتحاديه اروپا مقابل زورگوييهاي ترامپ بايستد، نياز به سرمايهگذاري ويژه ايران نيست. اين اجماعِ متشکل از اتحاديه اروپا، روسيه، چين و بقيه کشورهاي جهان، موتور محرکه مقابله با سياستهاي تجاوزکارانه آمريكا، نهفقط در زمينه توافق هستهاي بلکه در ساير زمينهها، بهشمار ميرود و ايران در زمينههاي مختلف نيازمند اين حمايت است. ترامپ سه ماه پيش با گستاخي از تأييد پايبندي ايران به توافق هستهاي خودداري و پرونده را به کنگره ارسال کرد. درحاليکه به قول خانم موگريني، مسئول سياست خارجي اتحاديه اروپا، اگر رئيسجمهور آمريكا بتواند خيلي کارها انجام دهد، قادر نيست توافق هستهاي يا برجام را ابطال کند؛ چراکه اولا مرجع اعلام پايبندي ايران به توافق هستهاي، آژانس بينالمللي انرژي اتمي است و رئيسجمهور آمريكا بايد از منظر حقوقي پيرو نظر آژانس باشد. ثانيا توافق هستهاي توافقی چندجانبه و بينالمللي است که با يک قطعنامه شوراي امنيت، مورد حمايت و ضمانت قرار گرفته و اگر يک طرف مانند آمريكا از برجام خارج شود، هفت طرف ديگر (ايران، بريتانيا، آلمان، فرانسه، روسيه، چين و اتحاديه اروپا ) بايد آن را ادامه دهند. هدف رئيسجمهور آمريكا از ارجاع پرونده برجام به کنگره، سپردن توافق هستهاي به دست تندروهاي جمهوريخواه بود تا بلکه آنان با تصويب تحريمهاي جديد، عملا توافق هستهاي را نقض کرده و جهان بهجاي روبهروشدن با رئيسجمهور آمريكا، با مجلس قانونگذاري اين کشور طرف شود. اما چنين نشد و کنگره نمايندگان آمريكا بدون دخلوتصرف پس از ٦٠ روز مهلت قانوني خود، پرونده توافق هستهاي را به رياستجمهوري آمريكا بازگرداند. ترامپ نيز با گلايه، ناگزير لغو تحريمها را براي ١٢٠ روز ديگر تمديد کرد؛ ولي با اروپا اتمام حجت کرد که اگر اين اتحاديه کاري نکند، نوبت بعد برجام را تمديد نخواهد کرد. اکنون مشکل جدي دولت آمريكا، قولها و شعارهايي بوده که ترامپ در دوران مبارزات انتخاباتياش داده است. بخش درخور توجهي از اين قولهاي انتخاباتي، تاکنون با ناکامي مواجه شده است. همين مسئله باعث ميشود رئيسجمهوري آمريكا بيمحابا دنبال کسب دستاورد و خوراکی داخلي باشد. اروپا خود نيز از ترامپ دل خوشي ندارد و او را مظهر عقل و درايت نميداند. اروپا کاملا مخالف سياست «آمريكا اول» است و او را مظهر نبود تعادل و درهمريختگي جهان ميداند. اروپا به دليل اينکه ميزان تخريب ترامپ را زياد از حد ميبيند، سعي در اداره و مديريتکردن او دارد. براي اين کار، سعي ميکند ضمن پايبندي به برجام و حمايت از ايران، تا حدي خود را با مواضع ترامپ همسو نشان دهد تا هم خشم او را فرو نشانده و هم براي عبور از چالشهاي اينچنيني زمان بخرد تا ترامپ صحنه را ترک کند. بهاينترتيب، اروپا قطعا به برخي خواستهاي ترامپ در اين چهار ماه توجه کرده و تلاش خواهد کرد که نشان دهد قصد برآوردهکردن برخي خواستههاي او را دارد. مثلا از ايران خواهد خواست که دوره توافق هستهاي را بيشتر از هفت سال و ١٥ سال مورد بررسي قرار دهد، يا اينکه درباره مسئله موشکي، سعي ميکند با ايران گفتوگوهايي را صورت دهد. اين يک حرکت تاکتيکي خواهد بود که اروپا از طريق آن همراهي بيشتر ايران با جامعه جهاني را به کاخ سفيد گوشزد ميکند. دلايل حمايت اروپا از ايران متعدد است که بخشي از آن حتي حمايت از ايران نيست، بلکه حمايت از سياستهاي جهاني خود اروپاست. اتحاديه اروپا نسبت به توافق هستهاي، همان تعهدات حقوقيای را دارد که ساير شرکاي برجام اين تعهدات را بر عهده دارند. بنابراین آنها مستقل از ايران و آمريكا به تعهدات حقوقي خود عمل کرده و آن را محترم ميشمارند. اگر فرضا آلمان، انگليس و فرانسه به دست خود يک توافق بينالمللي را برهم بزنند، اين امر براي آنها مستقل از حمايت يا مخالفت با ايران و آمريكا، شکست حقوقي بينالمللي محسوب ميشود. نکته دوم اين است که اروپا اکنون به آمريكا به گونهاي مينگرد که رهبري پوپوليست در آن نهتنها داخل آمريكا، بلکه جهان را نيز با چالش مواجه کرده و به لبه پرتگاه ميبرد. در نتيجه، قصد آنها آشکارا جلوگيري از اين مسئله است و شاهد آن نيز گفتههاي متعدد اروپاييها مبني بر ناتواني ترامپ در برقراري صلح و امنيت جهاني است. از اين بُعد، اروپاييها معتقدند ايران نبايد به کرهشمالي ديگري تبديل شود. نکته سوم اين است که اروپا مشاهده ميکند کشوري مانند ايران که به تمام تعهدات خود عمل کرده و از راه مذاکرات ديپلماتيک به نتيجه رسيده است، نبايد دوباره به مسير پرتنش سابق بازگردد؛ پس تا زماني که ايران به تعهدات خود زير نظر آژانس پايبند باشد، آنها نيز با ايران همراهي خواهند کرد. درباره نکته چهارم نيز بايد خاطرنشان کنم اروپاييها از دوران بوش دنبال همکاري با ايران بودهاند. برای نمونه، در زمان دولت اصلاحات حجم روابط ايران و اروپا به چيزي بالغ بر ٣٥ ميليارد دلار رسيده بود؛ درحاليکه امروز با توجه به توافق هستهاي، حجم اين روابط به حدود پنج ميليارد دلار ميرسد. شما ملاحظه ميکنيد که بسياري از کارخانههای اروپايي با ايران روابط سنتي داشتهاند که اين روابط در دوران بوش تهديد، در دوران اوباما ترميم و در دوران ترامپ زير سؤال رفته است. بنابراين اروپا اکنون، با تمام چالشهاي موجود، معتقد به همکاري با ايران است و ما بازگشت شرکتهاي بزرگي مانند توتال، الف، رنو، پژو و بنز را ميتوانيم به نگاه اروپاييها از منظر شريک اقتصاديبودن ايران تعبير کنيم. آنها دليلي نميبينند که وقتي آمريكا دستش به بازار ايران نميرسد، دست اروپا نيز از منافع در ايران قطع شود. در مجموع، با وجود استقبال اوليه برخي ناآگاهان در ايران از ترامپ، کشورمان دنبال آن است که اين موجود نامتعادل را با پختگي مديريت کند. بدانيم برجام يک سپر مستحکم در مقابل بلاي دونالد ترامپ است که رئيسجمهور آمريكا را مستأصل کرده. پس بايد با همين ابزار برجام، روابط خود را با جهان شکل داده و تعامل با اروپا را پشتوانه تراکنش با آمريكا قرار دهيم.
سید علی خرم،تحلیلگر