نقطه پايان تقابل دموكراسيخواهي و قانونگرايي، با اقتدارگرايي و اندكسالاري چه زماني خواهد بود؟
تدبیر24»نقشه راه تثبيت دموكراسي در جامعه ايران از كدام مسير خواهد بود؟ نقش، كاركرد و اهداف نيروهاي اصلاحطلب، در مسير دموكراسي در ايران كدام است؟ مرحوم بازرگان در كتاب «انقلاب ايران در دو حركت» از حركت اول به منزله حركتي رو به وحدت در انقلاب و از حركت دوم به عنوان فرار از وحدت ياد ميكند. همكاري و ائتلاف در حركت اول، به تفرق و تشتت و تخالف و تخاصم در حركت دوم تبديل شد. دموكراسي در ايران با توجه به وزن سياسي-اجتماعي اندک طبقات فرودست اقتصادي شهري، روستائيان و حتی طبقات مرفه، براي پيگيري دموكراسي، با كنش و تقابل دو گروه هواداران و مخالفان دموكراسي بايد مورد ارزيابي قرار گيرد. بنابه علل مذكور و دلايلي چون بافت جامعه ايران و فاصله طبقاتي و فقر و بيكاري و همچنين وجود دورههاي نظم و بينظمي، آرامش و آشوب، زمينهها و پيرنگ اجتماعي پوپوليسم در جامعه ايران را تقويت و به صورت اهرمي قوي دربرابر جريان دموكراسيخواهي درآورده و در برخی سطوح اقتدارگرايي را در پي داشته است و يا خواهد داشت. پيتر اوانز دركتاب توسعه و چپاول و با تاكيد بر مورد كشور زئير و در توصيف وضعيت اين دولتها و تسلط بر قدرتهاي زيرساختي و امكان ماندگاري اين دولتها مينويسد: اينگونه دولتها بدون نياز به مذاكرات نهادينه با گروههاي جامعه مدني ميتوانند هر اقدامي را انجام دهند و داراي ميزان چشمگيري قدرت زيرساختي هستند يعني ميتوانند در جامعه نفوذ کرده و تصميمات خود را پياده كنند. اين دولتها دست كم ثابت كردهاند كه ميتوانند منابع را استخراج و تصرف كنند. در جامعه كوتاه مدت ايران، نقشه راه دستيابي به جامعه بلند مدت چيست؟ اگر بخواهيم دچار تکرار در جامعهاي كوتاه مدت نشويم چه بايد كرد؟ روبرت پاتنام در كتاب دموكراسي و سنتهاي مدني، رابطهاي وثيق و معنادار و وابسته، ميان وجود سنتهاي مدني و كارآمدي دموكراسي (با تكيه بر مطالعه شمال و جنوب ايتاليا) يافته است. وجود فرهنگ مشاركت جمعي و ظهور و قوام انجمنهاي داوطلبانه و متنوع مردمي، آنگونه كه توكويل در مورد آمريكا توضيح ميدهد، مهمترين عامل موفقيت دموكراسي در آمريكا بوده است. ضعف جامعه مدني و نهادها و انجمنهاي داوطلبانه در ايران، در كنار ساير مسائل پيش گفته، ضرورت انتخاب مسيرهاي تغييرات آرام و تدريجي را پيش پا مينهد. با وام گيري از اصطلاح لنين اما بهصورت معكوس بايد گفت، با تبعيت از سياست يك گام به پس و دو گام به پيش و با پذيرش سياست ميانه روانه، ضمن تثبيت دستاوردهاي واقعبينانه، راه باید براي تغيير و پذيرش در اصولگرايان هم گشوده گردد. ميانه روي و اعتدال، امكان فهم و حضور ديگري را هموار ميسازد. سياست ميانه روي اصلاحطلبانه و ملي، راهي براي دادن فرصت، به منظور نزديكي، فهميدن و پذيرفتن خواستههاي جريانهاي سياسي رقيب است. راه اعتدالي، سياستهاي تقابلي را از تضادهاي آشتي ناپذير به سياست هايي با خصلتهاي آشتي پذير و تعاملي تبديل ميكند. به تعبيري كه لطفا... ميثمي ميگويد: انتظارات محدود، مقاومت نامحدود. انتظارات محدود و دوري از تماميت خواهي آرماني سرعت تغييرات را كم، اما احتمالا راه رسيدن به آرمانها را مطمئنتر ميسازد. امروز اصلاحطلبان در وضعيت دوگانهاي قرار دارند. مردم به دنبال مطالبات بيشتر و نتايج حاصل از رأی خويشاند، اما افزايش انتظارات، در وضعیتی با ظرفيتهاي محدود، ميتواند با توجه به محدوديت قابليت دولت در پاسخگويي به نيازها، به عبور از دولت اعتدال و ظهور اعتراضات اجتماعي منجر شود. چيزي كه اندكسالاران خواهان تقويت و بسط آن هستند. از سوي ديگر، محدود كردن انتظارات مردم نيز ميتواند به عبور مردم از اصلاحطلبان ختم شود. عبور از روحاني محصول افزايش انتظارات مردم، آنهم در زمينهاي از محروميتها و نابرابريهاي اجتماعي واقعي است و عبور مردم از اصلاحطلبان محصول محدودسازي انتظارات مردم است. راه دشوار اصلاحطلبان، حركت در اين وضعيت دوگانه است. سخت است اما راهي جز اين نيست. در دل دوست به هر حیله رهي بايد جست. بايد تضاد و تقابل با اصولگرايان و مخالفان دموكراسي را در مسير تعامل سازنده هدايت کرد. بايد راه اعتدالي و ميان نزاع و هرج و مرج با انسجام و همبستگي اجتماعي را جست. بايد بپذيريم تا تثبيت دموكراسي با كاركرد قابل قبول، هنوز راهي طولاني در پيش داريم. حفظ نهادهاي دموكراتيك موجود در ايران، از جمله انتخابات و صندوق رأي، با همه كاستيهایي كه اكنون شاهد آن هستيم، از حذف و فقدان اين نهادها، مهمتر مينمايد. در وضعيت تثبيت دموكراسي، فرصت براي چانهزنيهاي متنوع وجود خواهد داشت، اما امروز و در وضعيت گذار، چانهزني بر سر بودن يا نبودن دموكراسي است و مساله اصلي اين است. اصلاحطلبي در ايران، خصلتي طبقاتي ندارد و همه طبقات و اقشار اجتماعي را -بيش و كم- در بر گرفته است و اصولگرايان را هم تحت تاثير قرارداده است. تصور جامعه بدون وجود تضاد و تقابلهاي اجتماعي، تصوري ايدهآليستي است. تضاد و تقابل جزئي از ذات لايتغير جوامع و جزئي از فرايند رشد و توسعه است. تاكيد برجامعهمحور گشتن جريان اصلاحات و ساخت جامعه مدني و تداوم گفتوگوهاي سازنده و انتقادي با مخالفان دموكراسي، راه نزاع و حذف ديگري را مسدود میکند و مانع نزاع و روياروييهاي داخلي و مانع حذف مردمسالاري خواهد شد. بخشهای تندرو و رادیکال اصولگرايان هم مانند بخشهای میانهرو درخواهند یافت كه دولت امري زميني و از آن مردم و بهدست مردم و براي مردم است. علت ناكامي و نابختياري اكثر انقلابهای رهايي بخش در كشورهاي جهان سوم و بازگشت موج ضددموكراسي خواهي در اين چارچوب قابل تحليل است. در كشورهاي جهان سوم، نظاميان اولين گروه داوطلب، براي پذيرش نقش رسمي و آشكار و يا پشت پرده پروژه بازگشت بودهاند. در بین نظاميان انگيزه لازم براي ورود و در دست گرفتن امور كشور وجود دارد. اين سناريويي است كه بالقوه وجود دارد و علائم آن نيز آشكار است. تداوم اعتدال و واقعبيني سياسي، كارآمد كردن دولت، تاكيد بر جهتگيريهاي عدالت محورانه در جريان اصلاحات و كاهش نابرابريهاي اجتماعي، خشك كردن زمينههاي پوپوليسم با ارتقاي آگاهيهاي ملي و تلاش براي رفع محروميتهای اقتصادي و دستيابي به سطح قابل قبولي از رفاه اجتماعي زمينههاي تثبيت دموكراسي در ايران خواهد بود. تقابل منافع ايدئولوژيك و يا اقتصادي جريانات سياسي بايد به تعامل و بازي خردمندانه ميان دو جريان اصلي در كشور تبديل گردد. حركت تقابلي لزوما به معناي بود يكي و نبود ديگري نيست. اكنون، راه ميانه و اعتدالي اصلاحطلبان، راه گذار آرام و مسالمت جويانه والبته كم هزينه و قابل بقا در پهنه و ساحت سياسي ايران است.
محمد کیانوش راد، تحلیلگر سیاسی و نماینده سابق مجلس