با توجه به تحولات اخیر در عرصه سیاست، جامعه امروز را چگونه ارزیابی میکنید و به نظر شما مهمترین مشکل جامعه ما در حال حاضر چیست؟
یکی از دغدغههای مردم که رهبر انقلاب در بیاناتشان چندین بار به آن اشاره داشتند، بحث اقتصادی و معاش مردم و همچنین بحث عدالت است. در واقع این بحق نبود که مقام معظم رهبری درباره عدالت از مردم عذرخواهی کنند. کسانی که با باندبازی، قبیلهگرایی و گروهگرایی عدالت را تحتالشعاع قرار دادند باید از مردم عذرخواهی میکردند. البته این موضوع به این دولت خلاصه نمیشود. ما در دوران جنگ به نتیجه رسیدیم که در مساله اجرای عدالت با چالش روبهرو هستیم. البته این نافی این حقیقت نیست که در دولتهای مختلف برخی دلسوزان زحمات زیادی کشیدهاند، ولی در راستای اجرای عدالت، کوتاهیهایی از طرف مسئولانی که به مسئولیت خود آشنایی نداشتند صورت گرفته است. این مساله در واقع هیچ ارتباطی با نظام اسلامی ندارد بلکه اصل عملکرد مدیرانی است که ناکارآمد بودند و مدیرانی که گرچه کاربلد بودند ولی تحت تاثیر عوامل خاص قرار داشتند. بنابراین یکی از دغدغههای امروز جامعه مساله عدالت است که ارتباط زیادی با مسائل اقتصادی دارد. در این نابسامانی باید گفت که همه دولتها سهیم بودند. اگر امروز انتقادها از آقای روحانی بیشتر مطرح میشود به این دلیل است که ایشان از ابتدا بحث خردورزی و اندیشیدن در مشکلات و مباحث کارشناسی را مطرح کردند. ایشان و تیم همراهشان در دو دوره به گونهای وارد شدند که گویا راه حل تمام مشکلات را میدانند. شعارهایی که ایشان در زمان رقابتهای انتخاباتی مطرح کردند نوید روزهای خوب برای ملت را میداد اما اکنون مردم چیزی از آن وعدههایی که داده شد نمیبینند. به یاد بیاورید در سال 92 که آقای روحانی در انتخابات حضور پیدا کردند یکی از مباحثی که به آن نقد داشتند بحث عدم ثبات قیمت ارز بود. ایشان در آن زمان، این نوسانات ارزی را حاصل سوء مدیریت و عدم تدبیر میدانستند حال این سوال مطرح میشود که آیا آقای روحانی همچنان علت عدم ثبات در قیمت ارز را سوء مدیریت و عدم تدبیر میدانند؟ و یا در انتخابات سال گذشته آقای جهانگیری مدعی بودند که در طی 4 سال نگذاشتند قیمت ارز دچار نوسان گردد اما در عین ناباوری دیدیم که در ماه گذشته وضعیت بازار ارز به چه صورت درآمد. البته برکسی پوشیده نیست که بخشی از این بحران ارزی در کشور توطئه دشمنان و مخالفان است اما باید قبول کرد که بخش دیگر این بحران به عملکرد اقتصادی دولت برمیگردد. امروز بحث اقتصاد کشور، بحث اشتغال جوانان، بحث معیشتی مردم از نکات حائز اهمیت است و ما نمیتوانیم این موضوعات را نادیده بگیریم. متاسفانه در مباحث سیاست داخلی ما شاهد هستیم که شخص آقای روحانی هر روز سوژهای جدید درست میکنند. ایشان در سخنرانیهای خود به مسائلی میپردازند که حاشیه ساز و بحث برانگیز است و برای مدتی خوراک رسانهها و جامعه باشد. البته عدهای بر این باورند که این رفتار نوعی استراتژی سیاسی است تا با طرح اینگونه مسائل جامعه را از مطالبات خود منحرف سازند. باید این حقیقت را پذیرفت که دوران گفتاردرمانی تمام شده است و اکنون زمان عملگرایی است. امام خمینی(ره) بارها به مسئولان تاکید میکردند که کارهایی را که انجام دادهاید بیائید برای مردم بگوئید تا مردم نگویند شما کار نکردهاید. متاسفانه برخی از مسئولان عادت کردهاند تا کارهای نکرده را برای مردم میگویند. باید پذیرفت که ایجاد بار روانی برای جامعه و ایجاد هیاهو در فضای سیاسی کشور پیامدهای ناگواری به همراه خواهد داشت. باید به این بگو مگوهای سیاسی پایان داد و از بیان حرفهایی که هیچ سودی برای ملت ندارد و تنها حاصل آن گسترش بیاعتمادی در جامعه است پرهیز کنیم. متاسفانه امروزه مسئولان به جای رسیدگی به مشکلات ملت بیشتر سرگرم بگومگو هستند و این بحث و جدلها را به فضای مجازی و شبکههای اجتماعی مانند توئیتر نیز کشاندهاند. مسئولان باید درک کنند که جامعه شاهد رفتارهای آنان است. مردم به خوبی میفهمند که چه تناقضاتی در رفتار برخی مسئولان است. مردم از تایید و تکذیبهای پیدرپی خسته شدهاند. آیا وقت آن نرسیده تا مسئولان کشور به فکر آرام کردن فضای سیاسی باشند؟ آیا وقت آن نشده است که مسئولان نسبت به گفتمان خود و ادبیات خود تجدید نظر کنند؟ تا کی قرار است مسئولان به انتقادها بیتوجه باشند؟ این روزها هیچ انتقادی را از هیچ جناحی برنمیتابند و حتی گاهی جواب انتقاد اصلاحطلبان هم با تندی داده میشود. این یعنی یک ادبیات جدید در عرصه سیاسی که با ناهنجاری همراه است و توسط برخی مسئولان در حال گسترش است. متاسفانه این ادبیات در دولتهای نهم و دهم آغاز شد و انتظار بر این بود که آقای روحانی این ادبیات را از صحنه سیاسی کشور حذف کنند و ادبیاتی مبتنی بر تعامل با منتقدان شکل گیرد.
تناقضات گفتار و کردار در برخی مسئولان را چگونه ارزیابی میکنید و این رفتار دوگانه چه تبعاتی خواهد داشت؟
این نوع گفتمان در بین برخی مسئولان در واقع یک پارادوکس سیاسی واقعی است. مردم شاهد دوگانگی رفتار مسئولان هستند. چرا مسئولان یک بار هم که شده با مردم صادقانه صحبت نمیکنند؟ چرا نمیگویند که ما در انتخاب برخی مدیران اشتباه کردیم و یا ما در انتصاب افراد در جایگاههای مختلف دچار اشتباه شدهایم؟ این انتقاد نه تنها به دولت آقای روحانی بلکه به دولتهای قبل ایشان نیز وارد است. در دولتهای قبل نیز مردم شاهد عدم صراحت و صداقت بودند و دوگانگی رفتار و گفتار مسئولان را به خوبی درک میکردند. این گونه عملکرد به طور قطع حاصلی جز گسترش جو بیاعتمادی در جامعه ندارد. چرخشهای ناگهانی مسئولان و تغییر مواضع آنان به طور ناگهانی برای جامعه سوال برانگیز است. این مساله را نه به عنوان یک اصولگرا بلکه به عنوان یک شهروند مطرح میکنم. این نوع رفتار و گفتار نمیتواند زمینه ساز یک گفتوگوی منطقی سیاسی باشد. در کمال تاسف در یک دهه گذشته شاهد ظهور ادبیات ناصحیح و در مواردی سخیف، در عرصه سیاسی هستیم که رو به گسترش است و در صورت ادامه چنین روشی تبعات نامطلوبی در گفتمان سیاسی کشور به جای خواهد گذاشت. انتظار میرفت در مناظرات انتخاباتی سال گذشته، نامزدهای ریاست جمهوری از یک مناظرهای رونمایی کنند که مبتنی بر اخلاق، برنامه، هدف و مطالبات ملی باشد اما در کمال تاسف همان رویه سالهای قبل تکرار شد. شاید بتوان گفت گسترش این ادبیات در گفتمان سیاسی موجب شده برخی مسئولان با مردم و منتقدان خود با رفتاری متکبرانه برخورد کنند. در سال گذشته چندین بار شاهد برخوردهای تند برخی مسئولان با رسانهها و منتقدان بودیم. این برخوردها نشان از پائین بودن آستانه صبر و تحمل برخی مسئولان دارد و نشان میدهد که در واقع این افراد به اصول مدیریت آشنا نیستند که ادبیاتی مبتنی بر منطق داشته باشند.
این ادبیات سخیفی که به آن اشاره کردید در زمان دولتهای نهم و دهم وارد گفتمان سیاسی کشور شد. چرا برخی از منتقدین به ویژه اصولگرایان نسبت به ادبیات گفتمانی احمدینژاد واکنش نشان نمیدادند؟
من در چندین مصاحبه به این نکته اشاره کردهام که در مرحله اول اعتقاد دارم احمدینژاد دوره اول با احمدینژاد دوره دوم از هر لحاظ تفاوت زیادی داشت. وقتی از ادبیات نادرست در گفتار دولتها صحبت میشود منظور فقط دولت آقای روحانی نیست. این نوع ادبیات را ما در احمدینژاد هم دیدهایم و به آن انتقاد داشتهایم و داریم. جدای از آن ماجرای تلخ مناظره احمدینژاد و پیامدهای آن، امروز میبینیم که گاهی در سخنرانیها به منتقدان توهین میشود. اغلب برای سخنران هیچ تفاوتی ندارد که منتقد از کدام جناح است. گویا با این کار قصد دارند دهان منتقدان را ببندند و تنها صدایی که بلند شود در مدح و ثنا باشد. این را به عنوان یک شهروند میگویم که این نوع رفتار با منتقدان نشانه عدم حوصله در پاسخگویی به انتقادات و عدم تدبر و تدبیر است. با این نوع ادبیات نمیتوان فضای سیاسی را با الفت و همبستگی همراه کرد و جامعه را امیدوار کرد. مهمترین و بزرگترین نکتهای که انتظار میرود رعایت شود این است که وقتی کسی در کسوتی قرار دارد باید به لوازم آن آگاه باشد و ارزش کسوت را در نظر بگیرد و گفتمانی متفاوت از دیگران داشته باشد. افکار عمومی از آقای روحانی و قشر روحانی انتظار دیگری دارد و باید این انتظار برآورده شود. نمیتوان به آسانی بر این موضوع چشم بست و آن را نادیده گرفت.
چندی پیش بحثی در فضای سیاسی کشور از طرف برخی چهرههای اصولگرا مطرح شد مبنی بر اینکه کشور نیازمند انتخاب یک رئیسجمهور نظامی است. نظرتان را در این خصوص بفرمایید؟
این بحث حاصل بهکارگیری مدیران ناکارآمد در طول چندین سال گذشته است. استفاده از مدیران ناکارآمد موجب شده اقتدار جایگاه مدیریتی از بین برود. شاید از این رو باشد که برخی به این خیال افتادهاند که یک فرد نظامی که در فضایی مبتنی بر نظم و اقتدار رشد کرده، میتواند ساختار آشفته مدیریتی کشور را سروسامان ببخشد که البته چنین نیست. اگر ملاک این افراد انضباط و اقتدار است، چرا از مدیران کارکشته صنعتی استفاده نشود؟ کسی که در دورهای ناکارآمدی را به بهترین شکل نشان داده، زمانی که در فرایند تولید، امکانات و تکنولوژی مناسب هم نداشته باشد دیگر نمیتواند به تولید خوبی برسد. زمانی که یک تولید و محصول خوب داشته باشید هم میتوانید سهم بازار را داشته باشید و هم صادرات. بنابراین بدون انضباط، نظم، هدفگذاری یک صنعتگر و یک کارخانه تولیدی نمیتواند به تولید و محصول خوب دست بیابد. اگر ملاک این آقایان از طرح چنین موضوعی نظم و اقتدار است بنده نیز به عنوان کسی که به صنعت آشنایی دارد میگویم یک مدیر صنعتی رئیس جمهور شود. برخی افراد دانسته یا نادانسته با طرح چنین موضوعاتی قداست نظامی را تحتالشعاع قرار میدهند. کسانی سرمایههای ملی را برای امیال گروهی و جناحی هزینه میکنند. بگذارید اقتدار نیروهای نظامی که امروز افتخار ملی و فراملی هستند حفظ شود. شخصی همچون سردار سلیمانی افتخار کشور و منطقه و جهان اسلام است، باید برای کشور حفظ شود. بر فرض محال که یک نظامی رئیس جمهور شد و نتوانست مشکلات را برطرف کند آن وقت چه میشود؟ در چنین حالتی با دست خود یک سرمایه ملی را نابود کردهایم. مباحث اینگونه به طور قطع بدون کارشناسی و تحلیل صحیح از اوضاع جامعه و کشور مطرح میشود. اگر دور از سیاستزدگی، از مدیران کارآمد، دلسوز و متخصص در امور کشور استفاده کنیم به طور قطع هرگز به جایی نمیرسیم که نیاز داشته باشیم از یک نظامی به عنوان رئیس جمهور استفاده کنیم. به نظر من طرح این پیشنهاد به این دلیل است که در ادوار گذشته مدیران کشور بر اساس شایسته سالاری انتخاب نشدهاند بلکه بر اساس روابط جناحی، گروهی و حتی فامیلی مدیران انتخاب شدهاند.
با توجه به آشنایی شما به حوزه ورزش، برآورد شما از وضعیت ورزشکاران در عرصههای بینالمللی و چالشهای پیش روی آنان چیست؟
واقعیت این است که ورزش کشور سالیان سال است که در حالت سکون قرار دارد و هرازگاهی که ورزشکاران ما در مسابقات بینالمللی صاحب مدال میشوند تنها نتیجه تلاش فراتر از ظرفیت ورزش کشور است. در واقع ما از ظرفیت واقعی خود در ورزش استفاده نمیکنیم زیرا جامعه ما جامعهای جوان است و پتانسیل فراوانی در کشور وجود دارد که نادیده گرفته شده همه مربیان داخلی و خارجی بر این عقیده هستند که جوانان ایرانی قابلیت و استعداد فراوانی در یادگیری و کسب مهارتهای ورزشی دارند البته در صورتی که بستر مناسبی جهت رشد آنان فراهم گردد در همه رشتههای ورزشی توانایی کسب مدال را دارند اما متاسفانه در مدیریت و هدفگذاری ضعفهای زیادی داریم. در خصوص بحث مشکلات به وجود آمده برای ورزشکاران در رویارویی با حریف رژیم صهیونیستی حواشی نامطلوبی ایجاد شد. در این خصوص انتقادی به آقای خادم دارم که ایکاش شما نامهای را که به شورای عالی امنیت ملی نوشتید رسانهای نمیکردید. رسانهای شدن این نامه موجب شد تا سازمانهای بینالمللی واکنش نشان دهند زیرا که آنان به دقت این مسائل را رصد میکنند. با رسانهای شدن این نامه در حقیقت نظام را در مقابل عمل انجام شده قرار دادیم. وقتی ما نظام را در مقابل یک عمل انجام شده قرار میدهیم فدراسیون جهانی المپیک و یا فیلا به این نتیجه میرسد که نظام برای ورزشکاران تعیین تکلیف میکند. در حالی که تصمیم ورزشکاران در عدم رویارویی با حریف رژیم صهیونیستی یک حرکت خودجوش است و مهمتر اینکه خیلی از ورزشکاران دنیا نسبت به این رژیم موضع دارند. در چنین مباحثی باید اول مشخص کنیم مدال برای ما مهمتر است یا آرمانهای انقلاب. این موضوعات با تدبیر و خردورزی قابل حل است. با رسانهای کردن برخی از موضوعات در حقیقت ما دست خودمان را برای دشمنان رو میکنیم.
انشعاب جمنا و جبهه پایداری را از مجموعه اصولگرایان واحد چطور ارزیابی میکنید؟
اعتقاد من این است که مردم از هر دو جناح خسته شدهاند. این برآورد مردم است که هر چند وقت یکبار یکی از این دو جناح بر سرکار میآیند و مشکلی حل نمیشود و میرود و بعد آن یکی جناح میآید و باز هیچ مشکلی حل نمیشود. بنابراین باید این حقیقت را پذیرفت که امروز مردم از هر دو جناح رویگردان شدهاند. مردم از این کشمکشهای بین گروههای سیاسی و از این ادبیات و گفتمان بین جریانهای سیاسی خسته شدهاند. وظیفه واقعی جریانهای سیاسی در واقع ایجاد آرامش و اعتماد در جامعه است نه اینکه جامعه را دچار استرس و نگرانی کنند. این واقعیت را باید پذیرفت که هر دو جریان سیاسی کشور معنای واقعی کار تشکیلاتی و حزبی را نمیدانند. اگر به واقع سیاسیون ما معنای کار تشکیلاتی را میدانستند هرگز این خودخواهیها و سهم خواهیها رواج پیدا نمیکرد. کار سیاسی و کار تشکیلاتی نیازمند یک ساختار و انضباط است. کسانی که وارد کار تشکیلاتی میشوند باید تابع اهداف سازمانی حزب خود باشند. اما برخی به دلیل ارجحیت دادن به منافع شخصی به بیراهه میروند و یک سازمان و حزب را فدای منافع خود میکنند. و این به بیراهه رفتن افراد تبعاتی دارد که دامنگیر یک جریان بزرگ سیاسی میشود. این انشعابها در واقع صدمه تشکیلاتی است که به جریانهای سیاسی وارد میشود. اگر شخصی به این دلیل که نامش در یک لیست انتخاباتی قرار ندارد، علیه حزب خود موضع بگیرد و با اطرافیانش یک انشعاب ایجاد کند به طور قطع رفتاری خلاف روند کار حزبی و تشکیلاتی انجام داده است در حالی که کار حزبی و تشکیلاتی مستلزم وحدت، همدلی و اهمیت دادن به منافع ملی است. متاسفانه برخی از سیاسیون آنقدر که به منافع شخصی و روابط اهمیت میدهند به مواضع حزبی بر اساس منافع ملی و کشور اهتمام ندارند و به مسائل کلان کشور بیتفاوت هستند. در واقع تا زمانی که ما به بحث تحزب نگاه جدی نداشته باشیم و کار تشکیلاتی را با دقت نظر و تعقل پیش نبریم، به طور قطع هر روز شاهد از هم گسیختگی جریانهای سیاسی کشور خواهیم بود. وجود چهرههای شاخص در جناحهای سیاسی هیچ تاثیری ندارند تا وقتی که رفتار حزبی را بیاموزیم. کشور در حال حاضر نیازمند احزاب قدرتمند و تاثیرگذار است که قادر باشند مطالبات ملت را پیگیری کنند و رابط بین ملت و حاکمیت باشند. باید تاکید کنم ضعف موجود در احزاب کشور به گونهای است که اگر این روند ادامه یابد در انتخابات آینده مجلس و ریاست جمهوری باید شاهد حضور افرادی باشیم که حضورشان برای همه تعجب آمیز باشد یعنی چهرههای ناآشنا و غریب که وابسته به هیچ کدام از جناحهای مطرح کشور نیستند. همه اینها نشان از وجود ضعف در کارهای سازمانی و تشکیلاتی است. باید پذیرفت که با روش ده سال پیش نمیتوان یک جریان سیاسی را اداره کرد. دنیا با سرعت زیادی در حال حرکت است و روشهای قدیمی در مدیریت امروز جوابگو نیست. باید با روش و متد جدید روز دنیا حرکت کرد و این حرکت باید با حفظ ارزشهای کشور صورت بگیرد.