فریبا که در چند سال اخیر به همراه پرویز مظلومی و علیرضا منصوریان در کادرفنی استقلال حضور داشت، ابتدای لیگ هفدهم با جدایی منصوریان از جمع آبیپوشان جدا شد. او در حال حاضر کمی از فوتبال فاصله گرفته و درگیر فعالیت در تولیدی لباسش است. بهتاش فریبا در گفتوگوی تفصیلی که با ایسنا داشت، از خاطرات شیرین جامجهانی ۱۹۷۸ تا تلخیهای جامملتهای ۱۹۸۰ گفت. او همچنین توضیحاتی درباره عدم نتیجهگیری استقلال منصوریان در ابتدای فصل داد که خواندن آن خالی از لطف نیست. در ادامه گفتوگوی این پیشکسوت فوتبال ایران با ایسنا را میخوانید.
* فوتبال را از کجا آغاز کردید؟
من بچه مرتضوی، خوش هستم و در همین محل به دنیا آمدم. روبروی خانه ما یک زمین چهار، پنج نفره بود که روی دیوارهایش عکس دروازه را کشیده بودیم و فوتبال بازی میکردیم. من از همانجا شروع کردم. برادران بزرگ من هم ورزش میکردند که دو نفرشان پینگ پنگ باز و دو نفر دیگر هم فوتبالیست بودند. همانطور که میدانید تعداد ما زیاد است. یک روز در همین زمین اعلامیهای دیدم که یک جام توپ پلاستیکی در خیابان ساسان برگزار میشود. ما هم به این صرافت افتادیم که در این جام تیم دهیم.
در این تیم یکی از برادران من به نام بهشید هم حضور داشت. در این جام فکر کنم ۱۰، ۱۲ ساله بودم. در جلسه دوم فهمیدیم که این بازیها تشکیلات قویای دارد و اردشیر لارودی برگزار کننده آن است. از آن گروهی که در آنجا بازی کردند بالای هشت بازیکن ملیپوش معرفی شد. از آن مسابقات من در ۱۳ سالگی به راهآهن رفتم.
در راهآهن آقای ابوطالب هم اضافه شدند که مربی ما بودند. شانسی که در زندگی آوردم این بود که هم زمان خوبی به اردشیرخان برخورد کردیم و هم این که هدف او از این مسابقات استعدادیابی برای راهآهن بوده است. محسن ذاکری، محسن یوسفی، محمد خضرایی، هدایت شاه غفاری، حسین فداکار، هرمز نازیآبادی و چند بازیکن دیگر بودند که به فوتبال ایران معرفی شدند. من از نوجوانان راهآهن آغاز کردم و تا بزرگسالان آن پیش رفتم.
* دوران فوتبال شما با گلهای زیبا و حضور در خط حمله تیمملی در یادها مانده است. آیا از همان ابتدا هم در پست مهاجم بازی میکردید؟
آقای حبیبی و آقای شاهرخی در شب قبل از اولین بازی جام ریاست جمهوری کرهجنوبی آمدند و گفتند که ما تصمیم داریم یک فوروارد اضافه کنیم. من هم گفتم به عنوان فوروارد بازی میکنم. از آن دوره من فوروارد بازی کردم که در تمام بازیهای این رقابتها قبل از دقیقه ۱۰ گل زدم. یک گل در این رقابتها به کره زدم که چند وقت آرم برنامههای ورزشی شد.
من ابتدا هافبک بودم. پست اصلی من هافبک وسط بود منتها همیشه بازی در نقش فوروارد را دوست داشتم تا این که ما با تیم پاس به جام ریاست جمهوری کره جنوبی رفتیم. من هنگامی که به پاس رفتم ۲۲ سالم بود و در همین تیم برای تیم ملی بزرگسالان انتخاب شدم. در کره حسین فرکی که فوروارد ما بود کشیدگی همسترینگ پیدا کرد و اصلا به این بازیها نرسید. آقای حبیبی و آقای شاهرخی در شب قبل از اولین بازی آمدند گفتند که ما تصمیم داریم یک فوروارد اضافه کنیم. من هم گفتم به عنوان فوروارد بازی میکنم. از آن دوره من فوروارد بازی کردم که در تمام بازیهای این رقابتها قبل از دقیقه ۱۰ گل زدم. یک گل در این رقابتها به کره زدم که چند وقت آرم برنامههای ورزشیشان شد. از آنجا که برگشتیم آقای حبیبی و شاهرخی سرمربی تیم ملی شدند. تیم ملی برای رقابتهای انتخابی المپیک مسکو به سنگاپور رفت. در آنجا چون مربیان تیم ملی بازی من را در خط حمله دیده بودند، از من به عنوان سانتر فوروارد استفاده کردند. در بازیهای سنگاپور هم پنج، شش گل زدم. البته در این رقابتها حسین فرکی آقای گل شد و قهرمان شدیم. علی پروین هم در پایان این بازیها از فوتبال خداحافظی کرد. ما به المپیک مسکو صعود کردیم اما چون این دوره از المپیک تحریم شد، در المپیک بازی نکردیم.
فکر کنم اولین آقای گل ایرانی جام ملتهای آسیا شدم و همچنین اولین بازیکن ایرانی بودم که در بازیهای ملی پوکر (زدن چهار گل در یک دیدار) کردم. این چهار گل را به بنگلادش زدم.
بعد از این بازیها به جام ملتهای آسیا رفتیم که در این جا دوباره به عنوان فروارد بازی کردم که آقای گل این بازیها هم شدم. فکر کنم اولین آقای گل ایرانی جام ملتهای آسیا شدم و همچنین اولین بازیکن ایرانی بودم که در بازیهای ملی پوکر (زدن چهار گل در یک دیدار) کردم. این چهار گل را به بنگلادش زدم. البته من زمانی که در پاس و استقلال به عنوان هافبک بازی میکردم در زمره بازیکنان گلزن بودم. من همیشه بازیکنی بودم که تمایل به بازی رو به جلو داشتم حتی اگر به عنوان مدافع از من استفاده میشد. من در زدن شوت، ضربه ایستگاهی و دادن پاسهای بلند مهارت داشتم. البته این مهارت بیدلیل نبود و خیلی به خاطر آن تمرین کردم. در حال حاضر فیلمهایی که از گلهای من هست با پای چپ است در صورتی که من راستپای کامل بودم.
* چطور به این مهارت رسیدید؟
من کلاس سوم دبیرستان بودم و چون خانواده من اهمیت زیادی به درس میدادند برای انتخاب رشته دو ماه تمرین نکردم تا بتوانم قبول شوم. وقتی امتحاناتم تمام شد، ۱۵ روز به آغاز بازیهای نوجوانان مانده بود و من به راهآهن برگشتم اما اردشیرخان تیم را کامل بسته بود. او به من گفت که باید به عنوان گوش چپ بازی کنی و تنها این پست خالی است. من به اردشیرخان گفتم که با پای چپ شوت میزنم ولی چپ پای صرف نیستم که بتوانم همه کار با آن بکنم. او به من گفت که این را درست میکنم.
او در طول این ۱۵ روز در تمرین یک ترکه دستش گرفت و هر توپی که به پای راست من میخورد با این ترکه به سر من میزد. شوخی هم نداشت و محکم میزد. البته هر دو هدفمان را میدانستیم و با این قضیه کنار آمدیم. در دو، سه روز آخر این مدل تمرین من به اردشیرخان گفتم که دیگر با پای راست نمیتوانم یک بغل پای ساده بزنم که او گفت این یک توانایی مادرزادی است و با زدن سه ضربه با پای راست دوباره میتوانی مثل اول از پای راستت استفاده کنی. این شد که پای چپ من مثل پای راستم شد. هنوز هم که من را میبینند میپرسند که ما نفهمیدیم تو راستپایی یا چپپا!
او در طول این ۱۵ روز در تمرین یک ترکه دستش گرفت و هر توپی که به پای راست من میخورد با این ترکه به سر من میزد. شوخی هم نداشت و محکم میزد. البته هر دو هدفمان را میدانستیم و با این قضیه کنار آمدیم. در دو، سه روز آخر این مدل تمرین من به اردشیرخان گفتم که دیگر با پای راست نمیتوانم یک بغل پای ساده بزنم که او گفت این یک توانایی مادرزادی است و با زدن سه ضربه با پای راست دوباره میتوانی مثل اول از پای راستت استفاده کنی. این شد که پای چپ من مثل پای راستم شد. هنوز هم که من را میبینند میپرسند ما نفهمیدیم تو راستپایی یا چپپا!
شوت زدن و استارت زدن هم به این صورت است که بخشی از آن مادرزادی است اما بیشتر آن با تمرین درست میشود. من از مرتضوی، خوش پیاده به راهآهن میرفتم و برمیگشتم. وقتی هم تمرین تمام میشد و چراغها را خاموش میکردند، اردشیرخان من و دو سه نفر دیگر را نگه میداشت تا تمرین بیشتری انجام دهند. او چند آدمک در زمین تمرین میگذاشت و توپهای فوتبال را هم رنگ میکرد تا سنگین شود. من باید پس از هر تمرین در تاریکی از وسط، راست و چپ ۲۰ شوت به سمت دروازه میزدم. دلیل مهارت من هم روی ضربات ایستگاهی به خاطر همین تمرینات بود. همچنین من علاقه زیادی به ضربات بیرون پا داشتم و این کار را بارها در بازی انجام میدادم اما چون مهارت کافی نداشتم، توپهایم کج و کوله میرفت. اردشیرخان وقتی این سماجتم را دید، از من پرسید که آیا میخواهی این ضربات را یاد بگیری؟ من هم چون عاشق بکن باوئر بودم و او هم تخصص زیادی در این نوع ضربات داشت، به اردشیرخان گفتم که دوست دارم این نوع ضربات را یاد بگیرم. انقدر اردشیرخان با من روی ضربات بیرون پا کار کرد که این مدل ضربه را هم به خوبی یاد گرفتم. در کل اردشیرخان روی فوتبال من تاثیر فراوانی داشت. من وقتی از تمرین به خانه برمیگشتم دیگر جان نداشتم. دو ساعت تمرین میکردم و پس از آن هم باید تمرینات اختصاصی را انجام میدادم. متاسفانه بازیکنان امروزی تا سوت پایان تمرین را میزنید، در ماشینش مینشیند و به سراغ موبایلش میرود. در حال حاضر حتی تیمهای بزرگ هم تمرینات اختصاصی ندارند.
البته سال ۷۳ که ما در استقلال بودیم، علی منصوریان را به این تیم آوردیم. او آخرین کسی بود که به ما میگفت تا بعد از هر نوبت تمرین، تمرین اختصاصی هم داشته باشد. بعد از علی منصوریان دیگر کسی را ندیدم که بخواهد تمرین اضافی و اختصاصی انجام دهد.
البته سال ۷۳ که ما در استقلال بودیم، علی منصوریان را به این تیم آوردیم. او آخرین کسی بود که به ما میگفت تا بعد از هر نوبت تمرین، تمرین اختصاصی هم داشته باشد. بعد از علی منصوریان دیگر کسی را ندیدم که بخواهد تمرین اضافی و اختصاصی انجام دهد. علی دایی هم همین ویژگی را داشت. او در آلمان همیشه ۱۰:۳۰ شب خواب بود و تمرینات زیادی هم انجام میداد، در نهایت هم مزد زحماتش را گرفت.
* آقای فریبا در ادامه صحبتهایتان از دوران حضورتان در استقلال بگوید. آیا از همان ابتدا طرفدار استقلال بودید یا در ادامه شرایطی پیش آمد که استقلالی شدید؟
تاج همیشه جوانتر بود و هم قیافه بچههایش خوشگلتر. من اگر یک عکس از زمان بازی خودمان و عکسهای پرسپولیسی هم دوره ما را به شما نشان دهم، مرحوم ناصر حجازی خوشگل خوشگلها بود. رضا نعلچهگر، شاهین بیانی، رضا رجبی، سعید مراغهچیان همه خوشگل بودند. بیریختهایمان چنگیز و پرویز بودند.
من از ۵۹ تا ۶۷ به مدت هشت سال در استقلال بازی کردم. خوشبختانه من از اول تاج را دوست داشتم. برای این دوست داشتنم هم دلیل داشتم. تاج همیشه جوانتر بود و هم قیافه بچههایش خوشگلتر بود. من اگر یک عکس از زمان بازی خودمان و عکسهای پرسپولیسی هم دوره ما را به شما نشان دهم، مرحوم ناصر حجازی خوشگل خوشگلها بود. رضا نعلچهگر، شاهین بیانی، رضا رجبی، سعید مراغهچیان همه خوشگل بودند. بیریختهایمان چنگیز و پرویز بودند. (با خنده) این دوتا فقط بیریخت بودند. اینها قیافههایشان خوب بود و من همیشه از بچگی دوست داشتم.
یک بازیهایی در تهران برگزار شد که تمام شهرستانها در آن شرکت میکردند. یک تیم هم از تهران با هدایت آقای رضوی انتخاب شد. من در این تیم بازی کردم و در نهایت هم قهرمان شدیم. از همین بازیها آقای رضوی درخواست کرد که من به استقلال بروم. رفتنم به استقلال هم به این شکل بود و با توجه به این که شرایط پاس پس از پیروزی انقلاب خوب نبود، به استقلال پیوستم. زمانی که من به استقلال رفتم، آقای رضوی شش، هفت ماه بیشتر سرمربی نبودند. من در بازیهای شهرستانها در پست فوروارد بازی کردم. یادم است در اولین بازی که برای استقلال مقابل تهرانجوان در نیمه دوم به جای پرویز مظلومی به عنوان مهاجم به میدان رفتم که موفق شدم دو گل به ثمر برسانم. زمانی که آقای رضوی از استقلال رفتند، من یواش یواش به پست اصلیام یعنی هافبک بازگشتم. پس از آن در استقلال اجبارا یکی، دو بازی به عنوان فوروارد بازی کردم. به طور کلی دوران خوبی در استقلال داشتم. هم جامهای زیادی آوردیم و هم با مردم ارتباط خوبی داشتیم. در پاس که بودم، با توجه به مکتب اخلاق مدارانهای که در این باشگاه حاکم بود، دوران خوبی داشتم اما طرفداران کمی داشتیم. در دو سالی که در پاس حضور داشتم، توانستیم دو جام کسب کنیم. یک سال قهرمان جام حذفی و یک سال هم قهرمان تخت جمشید شدیم.
* آیا در دورهای که در استقلال حضور داشتید، حقوق بالایی نسبت به آن زمان دریافت میکردید؟
آقای رضوی وقتی با من برای پیوستن به استقلال صحبت کرد، گفت ۱۰ هزار تومان برای شما از استقلال میگیرم. آن زمان به خاطر شرایط کشور در فوتبال پول نبود. من هم که استقلال را دوست داشتم و هم میخواستم در این تیم بازی کنم به او گفتم با همان ۱۰ هزار تومان به استقلال میآیم. برای گرفتن این ۱۰ هزار تومان به بنگاه فروش اتومبیل آقای ترابپور (پدر حسین ترابپور) رفتم. من در آن دوره کار میکردم و درآمد خوبی از تولیدی لباس داشتم. آنجا که رفتم به من گفتند در بنگاه کار کن و ماشین بخر و بفروش. من گفتم از این کارها بلد نیستم و کار و زندگی خودم را دارم، ۱۰ هزار تومانتان هم برای خودتان! رفتار آنها طوری بود که از نظر شخصیتی به من برخورد. البته این پول را بعدا پرداخت کردند. بعد از یکی دو سال هم که آقای کردنوری به استقلال آمد، ماهی ۲۵۰۰ تومان به ما حقوق میدادند که من این حقوق را هم نمیگرفتم. به آنها گفتم که ۲۵۰۰ تومانی که به من میخواهید بدهید، برای تیمهای پایه هزینه کنید. نه این که پولدار بودم. ما یک خانواده پرجمعیت بودیم و اگر نان خالی هم میخوردیم پولش زیاد میشد اما درآمد خودم را داشتم. خلاصه من آن ۲۵۰۰ تومان را نگرفتم تا این که فوتبالم تمام شد. در کل از فوتبال درآمد خاصی نداشتم.
در دوران مربیگری هم وقتی سال اول با عمو نصی (نصرالله عبداللهی) به استقلال آمدیم، یک قران هم نگرفتیم. بعد هم که با پرویز آمدیم، یک مبلغ ناچیز دریافت کردیم. من به هر مدیرعاملی که با آن کار میکردیم میگفتم که در دوران بازیگری پول نبود و ما بدون پول بازی میکردیم اما حالا که پول هست به ما هم پول دهید. وقتی هم که خواستند به ما پول بدهد، برای مثال ۵۰۰ تومان را ۱۰۰ تومان دادند و به ما میگفتند که شما پولدار هستید و به باشگاه کمک کنید. البته تا همین امسال و پارسال هم قرارداد من با استقلال کم بود ولی به خاطر علاقهام به استقلال و طرفدارانش، این پول جزو دغدغههایم نبوده است. من از کاری که داشتم پول درآوردم اما از فوتبال درآمد خاصی نداشتم. کمی هم خوب فکر کردم و زمانی که پول دستم میرسید دنبال اتینا نرفتم و به زندگیام اضافه کردم.
* آیا در دوران بازیگریتان از پرسپولیس پیشنهادی دریافت کردید؟
وقتی برای تیم ملی جوانان انتخاب شدم، در جام ولیعهد شرکت کردیم. این بازیها در شیراز برگزار میشد و تیمهای قدرتمندی مانند برزیل، مجارستان و کرهجنوبی حضور داشتند. من از این رقابتها به فوتبال ایران معرفی شدم. در این بازیها یک گل از فاصله ۳۰، ۴۰ متری به شوروی زدم و توانستیم شوروی که تا فینال بازیها گلی دریافت نکرده بود را شکست دهیم و قهرمان این بازیها شویم. وقتی در این بازیها معروف شدم از سه باشگاه تاج، شاهین و پرسپولیس پیشنهاد داشتم ولی به خاطر اردشیرخان و امیر ابوطالب در لیگ دو برای راهآهن بازی کردم. همان سال از لیگ دو به لیگ یک آمدیم و یک سال هم برای راهآهن در لیگ یک بازی کردم و پس از آن به پاس پیوستم. در آن زمان پیشنهاد داشتم اما به خاطر دینی که به تیم و مربیانم داشتم در لیگ دو بازی کردم.
* شما در جام جهانی ۷۸ برای تیم ملی بازی کردید. از حضور در آن رقابتها بگویید.
من در اواسط مرحله انتخابی جام جهانی به تیم ملی اضافه شدم. در آن تیم تقریبا از همه کم سن و سال تر بودم ۲۱ و ۲۲ سال داشتم. در بین بازیکنانی که در جام جهانی ۷۸ بازی کردند، قاسمپور، فرکی و من از همه جوانتر بودیم.
خیلی از بازیکنان برای اینکه به تیم ملی برسند به استقلال و پرسپولیس میآیند اما من تیم ملی بودم و به استقلال آمدم. این تفاوتی بود که با بقیه داشتم.
خیلی از بازیکنان برای این که به تیم ملی برسند به استقلال و پرسپولیس میآیند اما من تیم ملی بودم و به استقلال آمدم. این تفاوتی بود که با بقیه داشتم.
در آخرین بازی انتخابی که دیدار برگشت مقابل کویت بود، حشمت خان از تیم جوانتر استفاده کرد. در این بازی حمید علی دوستی، ابراهیم قاسمپور، حسین فرکی و من حضور داشتیم. ما توانستیم کویت را در خود کویت با نتیجه ۲ بر یک شکست دهیم. در آن دوره سرمربی تیم ملی کویت زاگالو بود که بسیار شهرت داشت و کری زیادی هم با حشمت خان داشت. وقتی که شب قبل مسابقه آقای مهاجرانی اعلام کرد که از بازیکنان امیدم استفاده میکنم، زاگالو گفت که مهاجرانی میخواهد رکب بزنیم. ما در طول تاریخ همیشه گرفتاری برای بردن عربها داشتیم ولی با تیم دوم در این بازی حضور پیدا کردیم و اتفاقا گل اول را هم فیصل الدخیل به ما زد. در نیمه دوم من یک گل زدم و گل دوم را هم من پاس دادم و مرحوم خبیری به ثمر رساند تا این دیدار را ببریم. کویت الان تیم نیست ولی آن زمان تیم قدرتمندی بود. پس از بازی زاگالو، حشمت خان را در آغوش گرفت و در صحبتهایش گفت که به ایران تبریک میگوید که بازیکنان جوان خوبی در اختیار دارد. بعد از کویت با تیم ملی فرانسه در فرانسه بازی کردیم. در این بازی که تمام بازیکنان مطرح فرانسه مثل پلاتینی حضور داشتند، به یک روایت ۲ بر یک باختیم و به روایت دیگری بازی با تساوی یک بر یک به اتمام رسید. در این بازی خطایی پشت محوطه جریمه رخ داد که داور سوت زد اما در حین سوت زدن، بازیکن فرانسه توپ را به سمت دروازه ما زد و گل شد که داور سوتش را ادامه داد و گل را اعلام کرد. البته روزنامهها نتیجه این دیدار را یک بر یک اعلام کرد.
* تدارکات تیم ملی برای حضور در جام جهانی ۷۸ به چه شکل بود؟
ما با تیم اصلی فرانسه بازی کردیم. بعد در تورنمنتی در فرانسه که هلند، فرانسه و یک تیم آفریقایی حضور داشتند شرکت کردیم. تدارکات به این شکل بود. من یادم میآید در همین برهه از سال جامجهانی تیم ملی بزرگسالان در فرانسه بود، تیم ملی امیدمان در نیس فرانسه بازی داشت. تیم ملی جوانانمان در ایتالیا بازی داشت. همچنین یک تیم از غنا به ایران میآید که باقیمانده بازیکنانی که در ایران مانده بودند این تیم را با سه گل شکست میدهند که دو گلش را پرویز مظلومی به ثمر می رساند. در آن دوره مربیان جرات داشتند که از بازیکنان جوان استفاده کنند و ایران پشتوانه خوبی داشت.
* در جام جهانی ۷۸ تیم ملی لباسهای آدیداس را بر تن میکرد. در آن دوره آدیداس شما را چگونه تامین کرد؟
ما در آن دوره آدیداس میپوشیدیم نه زیرپوش. آدیداس ۱۰ روز قبل به هر بازیکن یک چمدان داد که در هر چمدان سه، چهار مدل کفش، دمپایی، سه دست گرمکن، کاور، اورکت و از هر لباس بازی سه، چهار عدد وجود داشت. آنها هر چه را در یک اردو نیاز بود به ما داده بودند.
ما در این دوره آدیداس میپوشیدیم نه زیرپوش. آدیداس ۱۰ روز قبل به هر بازیکن یک چمدان داد که در هر چمدان سه، چهار مدل کفش، دمپایی، سه دست گرمکن، کاور، اور کت و از هر لباس بازی سه، چهار عدد وجود داشت. آنها هرچه که در یک اردو نیاز بود را به ما داده بودند.
* برای شما پیش نیامد که بعد از بازیها لباسهایتان را از تنتان دربیاورند؟
نه، مگر ما تیم بانوان بودیم. (خنده) جالب بود که در اولین بازی وقتی بازیکنان به زمین رفتند، هفت بازیکنمان کفش تایگر به پا کرده بودند که نماینده آدیداس به سرش میزد. او به هتل ما آمد گفت من کلی پول خرج کردم اما شماها تایگر پوشیدید؟ البته ما هم دلیل داشتیم و به او گفتیم که کفش فوتبال برای فوتبالیست یک اصل است و آنها باید از چند هفته قبل آن کفشها را به ما میداد تا به آنها عادت میکردیم. در آن زمان اگر من را میکشتی، به غیر از تایگر کفش دیگری به پا نمیکردم. علی پروین و ناصر حجازی هم همینطور بودند. در کل در آن دوره تدارکات خوب بود. برای بازی دوستانه یوگوسلاوی هم به ایران دعوت شد. البته شرایط سیاسی الان کشور به صورتی است که از همه چیز تحریم هستیم و برای دعوت تیمهای بزرگ دنیا باید پول بزرگ هزینه کنیم که فدراسیون فوتبال چنین پولی ندارد.
* فضای جام جهانی ۷۸ چطور بود؟
یک بار هم گفتم که فضای جام جهانی، فضای "کپ" بود. از من پرسیدند یعنی چه؟ توضیح دادم که ما در کل جام جهانی در "کپ" بودیم. جام جهانی مانند این است که شما را به یک مهمانی دعوت کردند و در این مهمانی از همه مدل غذا وجود دارد. واقعا ما عاشق این بودیم که پنج دقیقه به زمین برویم. در جام جهانی من خیلی ناراحت شدم که حسن روشن مصدوم شد اما از طرف دیگر خوشحال بودم که به واسطه مصدومیت او توانستم نیم ساعت مقابل پرو بازی کنم.
یک بار هم گفتم که فضای جام جهانی، فضای "کپ" بود. از من پرسیدند یعنی چه؟ توضیح دادم که ما در کل جام جهانی در "کپ" بودیم. جام جهانی مانند این است که شما را به یک مهمانی دعوت کردند و در این مهمانی از همه مدل غذا وجود دارد. واقعا ما عاشق این بودیم که پنج دقیقه به زمین برویم. در جام جهانی من خیلی ناراحت شدم که حسن روشن مصدوم شد اما از طرف دیگر خوشحال بودم که به واسطه مصدومیت او توانستم نیم ساعت مقابل پرو بازی کنم. برای ما که خیلی جوان بودیم با اینکه تدارکات خوبی هم دیده بودیم و با قطر، گینه و سیرالئون بازی نکرده بودیم، باز هم خیلی شرایط جام جهانی فرق میکرد. ما لب خط تماشاگران، بازیکنان، زمین و ... را نگاه میکردیم.
* خاطره جالبی از جام جهانی دارید؟
در جام جهانی در شهر کوردوبا سکونت داشتیم و برای اولین بازی مقابل هلند باید به شهر مندوزا میرفتیم. تیم هلند و ما در یک هتل بودیم که الان این اتفاق نمیافتد. در هتل هر تیمی در یک سمت بود و بعد از بازی هم آنها نوشیدنی میخوردند و سیگار میکشیدند. خدابیامرز ناصرخان از پرواز میترسید. پرواز ما هم از شهر کوردوبا ۴۰ دقیقه بود که تمام ۴۰ دقیقه هواپیما تکان خورد. بنده خدا ناصرخان روح از بدنش خارج شده بود. بعضی از بازیکنانمان هم پس از پرواز بالا آوردند. ما هنگام بازگشت، آن ها را کشتیم هم با هواپیما برنگشتند. برای همین موقع برگشت با قطار برگشتیم و با این که باخته بودیم خوش گذشت. تا صبح بیدار ماندیم و بچهها را اذیت کردیم.
* آیا جام ملتهای ۱۹۸۰ هم به شیرینی جام جهانی بود؟
با این که خاطرات خوبی از جام جهانی دارم، از جام ملتهای آسیا خاطرات خوبی ندارم. دلیل اصلی این اتفاق این است که وقتی ما در جام ملتها حضور داشتیم، در ایران جنگ شد و برای ما خیلی سخت بود. در این بازیها عربها هم طبق معمول روی جنگ مانور دادند و به ما میگفتند که اهواز و آبادان را گرفتیم و در راه تهران هستیم. ما در تیممان اهوازی زیاد داشتیم و هر شب گریه و زاری داشتیم. سختتر از همه هم این بود که هیچ ارتباطی با ایران نداشتیم تا از خانوادههایمان خبر بگیریم. البته این رقابتها از لحاظ فردی این مسابقهها برای من بد نبود و توانستم با ۷ گل آقای گل جام ملتها شوم اما خاطرات بسیار بدی از آن بازیها داریم و در آنجا خیلی به فوتبال فکر نمیکردیم و در کل به فکر خانوادههایمان بودیم.
با این که خاطرات خوبی از جام جهانی دارم، از جام ملتهای آسیا خاطرات خوبی ندارم. دلیل اصلی این اتفاق این است که وقتی ما در جام ملتها حضور داشتیم، در ایران جنگ شد و برای ما خیلی سخت بود. در این بازیها عربها هم طبق معمول روی جنگ مانور دادند و به ما میگفتند که اهواز و آبادان را گرفتیم و در راه تهران هستیم. ما در تیممان اهوازی زیاد داشتیم و هر شب گریه و زاری داشتیم. سختتر از همه هم این بود که هیچ ارتباطی با ایران نداشتیم تا از خانوادههایمان خبر بگیریم. این بود که نگرانیها خیلی شدیدتر شده بود. همه این اتفاقات قبل از بازی نیمه نهایی با کویت افتاد. ما این بازی را در نهایت ۲ بر یک باختیم. من در این بازیها با حمید علیدوستی هماتاق بودم که شب قبل از بازی نیمه نهایی ساعت ۲ نصفه شب در هتلمان که نزدیک دریا بود خوابم نمیبرد برای همین خواستم به آرامی از اتاق بیرون بروم اما تا در را باز کردم حمید از خواب بیدار شد و از من پرسید کجا میروی؟ من هم به او گفتم که برای قدم زدن به کنار دریا میروم و او هم تصمیم گرفت با من بیاید. وقتی به کنار دریا رسیدیم دیدم که نزدیک ۲۰ بازیکنمان لب دریا در حال پیادهروی هستند و هیچ کس نخوابیده است. ما برای بازی با کویت هم از لحاظ روانی و هم از لحاظ بدنی در شرایط خوبی نبودیم. من یادم است که آن شب بعد از ساعت ۴ خوابیدم. پیش از آغاز بازی موقع گرم کردن با هر کسی که تمرین میکردیم میگفت که بدنش آماده نیست. کلا شرایط بدی داشتیم و متاسفانه بازی را باختیم و نتوانستیم قهرمان شویم. البته از لحاظ فردی این مسابقهها برای من بد نبود و توانستم با ۷ گل آقای گل جام ملتها شوم اما خاطرات بسیار بدی از آن بازیها داریم و در آنجا خیلی به فوتبال فکر نمیکردیم و در کل به فکر خانوادههایمان بودیم. خوشبختانه بعد از بازی با کویت تلفنها وصل شد و توانستیم از خانوادههایمان خبر بگیریم.
در برگشت هم دچار مشکل شدیم و نتوانستیم با هواپیما مستقیما به تهران بیاییم. ابتدا با هواپیما به سوریه رفتیم و سپس از سوریه به صورت زمینی به ایران آمدیم و ۱۰ شب به تهران رسیدیم. وقتی وارد تهران شدیم همه جا تاریک بود که این تاریکی به خاطر جنگ اتفاق افتاده بود. ما هم که تا حالا تهران را به این تاریکی ندیده بودیم. اتوبوس آمد و همه ما را در مسیرش پیاده کرد. من ساعت ۲ و نیم نصفه شب نزدیک خیابان تخت جمشید (ولی عصر) پیاده شدم تا به سمت خانهام در زعفرانیه بروم. آنجا یک ساعت هم معطل ماشین شدم. در نهایت من و پدر هدایت شاه غفاری که خانهاش نزدیک ما بود با هم به سمت خانه رفتیم که سر پل زعفرانیه ما را نگه داشتند و تمام چمدانهای من را گشتند. من به پاسداران میگفتم که بازیکن تیم ملی هستم اما کسی من را نمیشناخت. البته آنها هم حق داشتند وقتی یک نفر ساعت ۲ و نیم نصفه شب با چمدان در آن شرایط در حال رفت و آمد باشد، مشکوک است. من اعتراض زیادی نکردم اما پدر هدایت با لهجه شیرینی که داشت میگفت "این آقای گله، چرا چمدانش را میگردید؟"
* در دورهای که بازی میکردید بهترین بازیکن ایران چه کسی بود؟
تمام همتیمیهایمان خوب بودند و نمیشود گفت که یکی خوب بوده و دیگری بد بوده است. من با بازیکنان بزرگی بازی کردهام اما در جام ملتها برزگری از همه بهتر ظاهر شد.
* حال به سراغ دوران مربیگریتان برویم. در ابتدای این فصل همه فکر میکردند منصوریان با استقلال میتواند نتایج درخشانی بگیرد اما این طور نشد. با این حال الان این تیم شرایط خوبی دارد و حتی برخی میگویند از پرسپولیس هم بهتر است. نظرتان در رابطه با این موضوع چیست؟
مردم حق دارند و درست میگویند. تیم ما در ۵-۶ هفته اول مریض بود که دلیل هم داشت. یکی از دلایل آن نبودن ۸ بازیکن همه کاره استقلال در آن هفتهها بود. امید ابراهیمی، محسن کریمی، فرشید باقری، فرشید اسماعیلی، روزبه چشمی و سه بازیکن تیم ملی امیدمان یعنی قائدی، نورافکن و مجید حسینی در اختیار تیم نبودند. البته اینها توجیه نیست. صددرصد اشکال تیمی که نتیجه نگیرد، به خاطر کادر فنی است.
مردم حق دارند و درست میگویند. تیم ما در ۵-۶ هفته اول مریض بود که دلیل هم داشت. یکی از دلایل آن نبودن ۸ بازیکن همه کاره استقلال در آن هفتهها بود. امید ابراهیمی، محسن کریمی، فرشید باقری، فرشید اسماعیلی، روزبه چشمی و سه بازیکن تیم ملی امیدمان یعنی قائدی، نورافکن و مجید حسینی در اختیار تیم نبودند. البته اینها توجیه نیست. صددرصد اشکال تیمی که نتیجه نگیرد، به خاطر کادر فنی است. کنار اینها باید درگیری با فدراسیون را هم اضافه کرد. درگیری که به خاطر سه بازیکن امید ما اتفاق افتاد. من خودم دو بار با ساکت صحبت کردم که او من را تهدید کرد. او به من میگفت که آقای فریبا فوتبال اینجا تمام نمیشود. همان طور هم شد و در هفته دوم در بازی مقابل استقلال خوزستان در داخل محوطه جریمه با علی قربانی کاری کردند که در ووشو خطا بود اما باز هم پنالتی نگرفتند. همه این مسائل دست به دست هم داد تا تیم نتیجه نگیرد. خدا رو شکر الان تیم همه نفراتش را در اختیار دارد و مربی بازیهایش را به طور کامل در زمین دارد. خیلیها از ما ایراد گرفتند که چرا جپارف ۳۴ ساله را جذب کردیم در حالی که الان در لیگ برتر روی دست جپارف بازیکن نداریم. خود من در پست او بازی کردم و میدانستم که او طلاست. یا همین طور درباره سهرابیان که میگفتند چرا او را جذب کردی اما الان بازیکن فیکس تیم است. در کل مصدومیت، بدشانسی و یک مقدار هم اشتباهات کادر فنی در عدم نتیجهگیری استقلال در ابتدای فصل تاثیرگذار بود. من نمیگویم که اشتباه نداشتیم چون من خودم رییس کادر فنی بودم. یک زمان هم هست که هر کاری کنید نمیشود. زمانی هم با رفتنت میتوانی کمک کنی که ما این کار را کردیم و رفتیم تا به تیم کمک شود. الحمدالله الان استقلال شرایط خوبی دارد.
* پس از این که از استقلال رفتی علیه تیم مصاحبهای انجام ندادی. دلیل خاصی داشت؟
من از وقتی خودم را در فوتبال شناختم ۲۰ مربی و ۲۰۰ بازیکن در استقلال آمدهاند و رفتهاند. چیزی که میماند استقلال است و باید این را یاد بگیریم. خود من به عنوان کسی که استقلالی هستم هر کسی که به این تیم آمده است را حمایت کردم. من تیمم را دست دارم و الان هم از شفر حمایت میکنم. البته یک جاهایی باید انتقاد کرد که من انتقاد میکنم چون اگر نگویم خیانت کردهام اما هیچ وقت علیه تیمم صحبت نمیکنم. منصوریان هم همین طور است.
* آیا امیدوار به قهرمانی استقلال در لیگ قهرمانان هستید؟
ما مقابل الهلال حتی نتوانستیم تف به سمت دروازه بیندازیم. دلیل هم دارد. چون بازیکنانمان را در این دیدار نداشتیم. اگر دفاع الهلال در آن بازی اشتباه نمیکرد نمیتوانستیم گل بزنیم.
خیلی سخت است. استقلال در غرب آسیا میتواند قهرمان شود اما در فینال که تیمهای شرقی میآیند، شرایط سخت میشود. امسال برای قهرمانی امیدواریم اما به جهت فنی و فوتبالی اگر به تیمهای شرق آسیا بخوریم کارمان سخت میشود. بازی آخرمان در مرحله گروهی مقابل الهلال را ببینید. تیمی که بخواهد قهرمان شود، شانس هم کمکش میکند. استقلال در بازی که خطر ۵۰-۶۰ درصدی هم نتوانست ایجاد کند توانست پیروز شود. من خودم بازیها را همیشه دوبار میبینم. یک بار به طور زنده و احساسی و بار دوم فردای آن روز کاغذ میگذارم و بازی را آنالیز میکنم. ما مقابل الهلال حتی نتوانستیم تف به سمت دروازه بیندازیم. دلیل هم دارد. چون بازیکنانمان را در این دیدار نداشتیم. اگر دفاع الهلال در آن بازی اشتباه نمیکرد نمیتوانستیم گل بزنیم.
* در صحنه گل به نظر میرسید فرشید اسماعیلی روی مدافع الهلال خطا کرده است. به نظر شما خطایی رخ داد؟
او خطای درستی انجام داد و دفاع الهلال را ماسک کرد. فرشید بازیکن باهوشی است در کل فوتبال است و این اتفاقات میافتد. به هر حال وقتی استقلال توانست در این گروه اول شود، اتفاق مهمی رخ داده است. البته گروه سخت در کنار عیبهایش، حسنهایی هم دارد. حسن آن این است که امتیازات شکسته میشود. البته نباید از بازی خوب بازیکنانمان هم بگذریم.
* بااستعدادترین بازیکنی که در حال حاضر در استقلال بازی میکند چه کسی است؟
ما برای سهرابیان زمانی که به استقلال آمد برنامههای زیادی داشتیم. او یکی از بازیکنان بااستعداد استقلال است. همچنین نورافکن که الان یک بازیکن جوان و باتجربه محسوب میشود. حسین حیدری هم که از بازیکنان جوان استقلال است استعداد خوبی دارد. در کل استقلال جوانان خوبی در اختیار دارد ولی آنها بدشانس هستند چون میانگین سنی استقلال کم است و احتمال دارد دیر به آنها بازی برسد. اگر این بازیکنان در تیمهای دیگر بودند قطعا فیکس بازی میکردند. در حال حاضر سهرابیان هم با توجه به شرایط خاصی که در خط دفاعی استقلال به وجود آمد توانست برای استقلال فیکس بازی کند.
* از استقلال که بگذریم، روی کدام فوتبالیست ایران به عنوان یک استعداد میتوان حساب باز کرد؟
از یک نفر نمیتوان نام برد. جهانبخش و سردار در حال حاضر بازیکنان خیلی خوبی هستند.
* آیا تواناییهای آنها را میتوان با توانایی بازیکنان هم دوره شما مقایسه کرد؟
آنها در حد بازیکنان همدوره ما نیستند. بند کفش حسن روشن از همه مهاجمان کنونی ایران بهتر است. آنها یک مقدار به لحاظ استعداد و مقدار دیگر به خاطر نوع فوتبالی که بازی میکنند از دوره ما عقب هستند. زمان ما فوتبال تقریبا فردی بود ولی الان فوتبال یک بازی گروهی است. از بین رفتن زمینهای خاکی هم در این ماجرا تاثیرگذار است. زمین خاکی، تکنیک و مهارت فردی بازیکنان را به حد اعلا میرساند. وقتی در زمین خاکی قصد داشتید توپی را که به زمین خورده استپ کنید، باید مهارت فردی بالایی میداشتید. از طرفی دیگر وقتی وارد زمین میشدید، از همان ابتدا وارد جنگ و درگیر کریخوانی میشدید. در آن دوره نباید به محله کناریتان میباختید. پس از انقلاب تنها سه چهار بازیکن را میتوان با این ویژگیها نام برد. مجید نامجو مطلق، علی کریمی، خداداد عزیزی و مجتبی محرمی از این دست بازیکنان هستند.
یک مثال برایتان بزنم تا این مساله برایتان ملموس شود. در بازیهای انتخابی المپیک مسکو در سنگاپور وقتی در اولین بازی به مصاف کره شمالی رفتیم، عمو نصی (نصرالله عبداللهی) در دقیقه یک در ۱۸ قدم خودمان به مهاجم کره شمالی لایی انداخت. اگر مهاجم حریف توپ را میگرفت، تک با تک با دروازهبان ما میشد. عمو نصی این کار را مقابل کرهای انجام داد که از همان ابتدا به شما یورش میآورد. البته ما هم از حرکت عمو نصی ترسیدیم اما این حرکت تیم کره را از کار انداخت. تازه این را در نظر بگیرید که عمو نصی دفاع وسط بود اما چنین تکنیکی داشت اما در حال حاضر فوتبال گروهی شده است و پس از اینکه مارادونا یک تنه آرژانتین قهرمان جام جهانی کرد دیگر شاهد فوتبال فردی نیستیم.
* تیم ملی در حال حاضر در راه آمادهسازی برای جام جهانی ۲۰۱۸ روسیه است. کیروش در چند وقت اخیر به داشتن بهترین تدارکات تاکید داشته است و در این مسیر تنشهایی هم با مربیان لیگ برتری داشته است. نظرتان درباره اتفاقات اخیر بین کیروش و مربیان لیگ برتری چیست؟
من فکر میکنم در حال حاضر بهترینها در تیم ملی هستند. خیلی وقتها میشد که بهترین بازیکنان عضو تیم ملی نبودند. این انگیزه که کیروش به جوانان ایرانی داده خیلی خوب است. بعد از محمد مایلی کهن که بازیکنان جوان را به تیم ملی آورد، کیروش خیلی خوب کار کرده است. آوردن بازیکنانی مثل ترابی و قلیزاده کار خیلی بزرگی است. کیروش با بازیکنانی که دعوت میکند به همه میگوید که من اشراف کامل به لیگ دارم. او همچنین انگیزه را به فوتبالیستها تزریق کرده است.
من کیروش را از وسط نصف میکنم. نصفش بخش فنی و نصفش مسائل جانبی. درباره نیمه فنی کیروش نمیتوان بحثی کرد و همه چیز مشخص است. ما در جام جهانی ۲۰۱۴ برزیل مقابل آرژانتین با گل دقیقه آخر باختیم. ایران در این بازی موقعیتهای خوبی داشت و حتی یک پنالتی هم روی دژاگه اعلام نشد.
من کیروش را از وسط نصف میکنم. نصفش بخش فنی و نصفش مسائل جانبی. درباره نیمه فنی کیروش نمیتوان بحثی کرد و همه چیز مشخص است. ما در جام جهانی ۲۰۱۴ برزیل مقابل آرژانتین با گل دقیقه آخر باختیم. ایران در این بازی موقعیتهای خوبی داشت و حتی یک پنالتی هم روی دژاگه اعلام نشد. کیروش به نوعی تیم را چیدمان میکند که این طور خوب بازی میکند. دلیل اینکه در حال حاضر کیروش از لژیونرها استفاده میکند نظم و انضباط آنهاست. بازیکنان داخل ایران هم در داخل زمین و در خارج از زمین بینظم هستند. در حال حاضر شرایط مانند زمان ما نیست که بازیکن پس از بازی بگوید که پدرم درآمد از بس دویدم. الان جیپیاس و همه چیز مشخص میشود. من فکر میکنم منظور کیروش درباره بازیکنان داخلی بحث بهبود شرایط روحی و روانی آنهاست. استفاده بهینه از بازیکنان هدف کیروش است و منظور او این است که در این زمینه ضعیف هستند که راست هم میگوید. بازیکنان ۱۲ کیلومتر میدوند اما این دوندگی بهینه نیست. قطعا کیروش به عنوان کسی که خودش آورنده جیپیاس و فناوری به ایران است علیه خودش صحبت نمیکند. در کنار ویژگیهای فنی کیروش نیمه دیگر اوست که بخشی از آن به فدراسیون فوتبال برمیگردد. فکر میکنم فدراسیون استقلال لازم را ندارد. ما ۴ سال است که در آسیا اول هستیم که هیچ وقت این اتفاق نیفتاده است. این هویت را کیروش به فوتبال ما داده است ولی کیروش حق ندارد به فدراسیون، بازیکن و مربی ایرانی توهین کند. برای همین میگویم من او را به دو نصف تقسیم میکنم. البته خیلی از مسائلی که کیروش راجع به فدراسیون شرایط تمرین میگوید به بهبود شرایط تیم ملی برمیگردد چون او این را برای خودش نمیخواهد. اگر میگوید زمین کمپ را درست کنید برای خودش نمیخواهد باز خدا پدر صفایی فراهانی را بیامرزد که آنجا را درست کرد وگرنه تیم ملی کجا میخواست تمرین کند؟ در زمان که ما این طور بود به تپههای داودیه برویم. در آنجا حسن آقا آنقدر ما را میدواند که با زانو به خانه برمیگشتیم و جا برای تمرین نداشتیم. در حال حاضر ما امکانات داریم. من میپسندم که کیروش به فدراسیون فشار بیاورد تا فوتبال ما سود ببرد ولی جاهایی بیحرمتی میکند که باید جلوی آن گرفته شود.
* آیا امیدوار به نتیجهگیری تیم ملی در جامجهانی باتوجه به گروه سختی که در آن قرار گرفته، هستید؟ خیلیها ایران را مقابل مراکش از پیش برنده میدانند.
ما در گروه خیلی سختی قرار داریم. به نظر من دیدار مقابل مراکش از دیدارهای دیگر سختتر است. مراکش چرک بازی میکند. برای مثال، وقتی ما مقابل فرانسه بازی کردیم، پلاتینی نمیآمد و بهتاش را بگیرد اما مراکشی به بازیکن ما میچسبد. البته فوتبال غیر قابل پیش بینی است. حسم میگوید حتی با وجود رونالدو که آن ضربه آکروباتیک خارقالعاده را زده، میتوانیم پرتغال را ببریم. امیدوارم بتوانیم این تیم را ببریم. نکته حائز اهمیت دیگر این است که در گروه خوبی قرار گرفتیم. اگر قرار است در سه بازی شکست بخوریم بهتر است به قهرمان اروپا، جهان و آفریقا ببازیم، نه اینکه مقابل توگو شکست بخورم. شکست مقابل این تیمها میتواند توجیه پذیر باشد.
* در کارنامه شما، سرمربیگری در لیگ برتر دیده نمیشود. آیا این اتفاق دلیل خاصی داشته است؟
من در لیگ یک و دو سابقه سرمربیگری داشتم ولی در لیگ برتر سرمربی تیمی نبودم. دلیلش را هم نمیدانم. شاید تواناییاش را نداشتم، شاید هم به جهت اخلاقی نمیتوانستم نفر اول باشم. من دوست دارم در سایه باشم. دوست دارم یک گوشه بنشینم و ماستم را بخورم.