فوتبال ملی ما این روزها با کمی ناملایمتی از سوی رسانهها و مردم مواجه است. درست در جایی که تیم ملی نیاز به تکیهگاه مردمی دارد، بسیاری از طرفداران فوتبال در ایران درگیر دعوای همیشگی قرمز و آبی هستند. آنها به سرمربی تیم ملی خرده میگیرند که چرا بازیکنان محبوب و صد البته لایقشان را به تیم ملی دعوت نکرده است. نباید فراموش کنیم بسیاری از مربیان تیمهای ملی حاضر در جام جهانی بر روی نام ستارگان بزرگی خط کشیدهاند. یک ماه قبل بود که سرمربی تیم ملی سوئد صراحتا اعلام کرد که زلاتان جایی در برنامههای او برای جام جهانی ندارد. جو هارت و جک ویلشر به تیم ملی انگلیس دعوت نشدند. گوتزه ستاره باشگاه دورتمند از لیست تیم ملی آلمان خط خورد. مائورو ایکاردی آقای گل سری آ هم با انتخاب سامپائولی جایی در جام جهانی نخواهد داشت. در شایستگی همه این بازیکنان شکی نیست اما باید بدانیم با داد و قال، راه به جایی نخواهیم برد و فقط فرصت حمایت از تیم ملی را از خودمان میگیریم.
البته وقتی به واکنشهای برخی پیشکسوتان فوتبال هم نگاه میکنیم، به وضوح متوجه این عدم حمایت میشویم و نمیتوانیم از رفتار بعضی از هوادان تعجب کنیم. علی کریمی که سابقه بازی در بالاترین سطح فوتبال را دارد به جلال حسینی یادآوری میکند که "پرسپولیس" تیم ملی او است. مهرداد میناوند از کیروش میخواهد به روانپزشک مراجعه کند. هنوز صحبتهای تمسخر آمیز کارشناسان و مجریان فوتبال در مورد ملی پوشان ایران را در یک برنامه تلویزیونی قبل از بازی ایران و آرژانتین در جام جهانی ۲۰۱۴ فراموش نکردهایم؛ صحبتهایی که ناخواسته روی آنتن صدا و سیما پخش شد تا بعد از پایان بازی فقط شرمندگی برای آن به اصطلاح کارشناسان باقی بماند.
درگیریهای سیاسی و مشکلات اقتصادی در جامعه ذهن مردم را به خود مشغول کرده و تلاش برای به دست آوردن یک زندگی معمولی و آرام، اولویت این روزهای مردم ایران است. در این شرایط، تیم ملی که در هر زمانی ایرانیان را به هم پیوند داده این روزها کمی غریب مانده است. بعضی از تصمیمات هم به جای گرهگشایی، سدی برای قرار گرفتن مردم در کنار هم و حمایت همه جانبه از تیم ملی میشوند. تماشای جام جهانی در کافهها با تصمیم نیروی انتظامی ممنوع میشود تا بر خلاف همه جای دنیا سالنهای سینما میزبان مردم در شبهای جام جهانی باشند. تازه این تصمیم هم مخالفت جمعی از تهیهکنندههای سینما را به دنبال داشته است. به هر حال، در بیابان، لنگ کفش هم غنیمت است اما به نظر میرسد این تصمیمگیریها رنگ و بوی اقتصادی داشته باشند نه اجتماعی.
فضای مجازی هم از نظرات و شوخیهای بعضا ناراحت کننده مردم نسبت به ملی پوشان ایران پر شده است. بحث شوخی به کنار اما باید از خودمان بپرسیم بازیکنی که فهمیده است مردمش به او باور ندارند چگونه باید در زمین با بزرگترین ستارههای دنیا بجنگد؟ هر انسانی نیاز به "دوست داشته شدن" دارد. بازیکنی هم که لباس کشورش را به تن کرده باید باور کند قلب و فکر مردم در زمین همراه اوست. با همین باور است که توپی به تور میرسد، تکلی فداکارانه زده میشود و شیرجهای جانانه ...
"۸۰ میلیون، یک ملت، یک ضربان قلب." قرار است ایران را در روسیه با این شعار بشناسند. این شعار را خود ما مردم ایران اتنخاب کردیم تا یادمان بیاید در هر لباسی که باشیم لباس سفید تیم ملی ما را یک ملت میکند. ما فقط ۲۰ روز فرصت داریم. برای یادآوری به ملیپوشانمان که هنوز هم قلبمان برای تیم ملی میتپد، هر لحظه سرنوشت ساز است. فرصت را از دست ندهیم.