در هفتهای که گذشت، صحن علنی مجلس عرصه رقابتی مهم و معنادار بود و فراکسیونهای سیاسی در صحن علنی، توان و وزن خود را به صریحترین شکل در معرض نگاه مردم قرار دادند؛ وزن و توانی که در قالب این اعداد بر مانیتور مجلس و البته بر پیشانی مجلس دهم ثبت شد: مستقلین و معتدلین ۱۰۱ رأی اصولگرایان ولایی ۵۶ رأی
تدبیر24»اما در دل این اعداد حرفهای زیادی نهفته که با پرداختن به آنها میتوان قضاوت بهتری درباره عملکرد دو سال گذشته فراکسیون امید و مجلس دهم و مسیر پیشروی آنها در دو سال آینده داشت.
بااینحال در این یادداشت، بهتر است با نگاهی دقیقتر به ماهیت برتری آرای فراکسیون امید در وزنکشی درون پارلمان، چگونگی حاصلشدن این نتیجه و مهمتر از همه اینکه فراکسیون امید چگونه با هوشمندی توانست وارد دامی نشود که تحت عنوان لابی بین فراکسیونها برایش پهن شده بود، سخن بگویم. پیش از هر چیز لازم است توضیح دهم که در مجلس دهم، نوعی از لابیگری متولد شده که باعث شده پارلمان در کل حالوروز خوشی نداشته باشد و باید اذعان کرد که بهطور مشخص این تلاش برای جلوگیری از ورود امیدیها به اکثر عرصههای مدیریتی مجلس صورت میگرفت. اما چرا این جریان توانست دو سال تمام با همین روش امورات مجلس را در دست بگیرد و چرا امیدیها، زودتر برای برهمزدن این شرایط که محصولش فرسایش و ناکارآمدی پارلمان بود، اقدام نکردند؟ تلاش میکنم پاسخ این سؤال را در چند بند شرح دهم و البته درباره هریک از این موارد، نکات و شواهد و مصادیقی نیز وجود دارد که در صورت نیاز میتوان آنها را بیان کرد.
۱- نابسامانی سیاسی
یکی از عوامل اصلی شرایط فعلی که مردم مطالبات خود را از طریق نمایندگان مجلس محققشده نمیبینند و از این وضعیت ناراضی هستند، بیسامانی در سپهر سیاسی کشور است. رئیسجمهور عَلَم اصلاحطلبان را به دست میگیرد و رأی خویش را از «تکرار میکنم» و قاطبه اصلاحطلبان میگیرد اما در عمل نمیتواند خواسته مردم و مطالباتشان را پاسخ گوید؛ زیرا اساسا خاستگاه ایشان اصلاحطلبی نیست و در بهترین حالت ممکن، اعتدال است که این نیز نه گفتمان که روشی اجرائی و مدیریتی است. در پارلمان هم در دو سال اول، نمایندگانی که اکثریتشان امیدی هستند، رأی به رئیس مجلسی دادهاند که اساسا اصلاحطلب نیست.سادهترین پاسخ به چرایی این وضعیت، همان چیزی است که در سالهای اخیر همه ما را از آن ترساندهاند: «اصولگرایان واقعی، رأی ندارند و اصلاحطلبان واقعی موانع ورود زیادی دارند و به آنها اجازه داده نمیشود تا به عنوان اصلاحطلب کار کنند؛ پس باید هر دو طرف به یک گزینه مرضیالطرفین اکتفا کنیم». نتیجه این نوع سیاستورزی محافظهکارانه و پاپسکشیدن از هویت خود، تاکنون منجر به تأمین مطالبات جریانهای شناسنامهدار سیاسی نشده و حالا این سؤال به شکل جدی مطرح است که تا چه زمان جریانهای سیاسی اصلاحطلب و اصولگرا نمیخواهند روی نفرات هویتدار خویش سرمایهگذاری کنند و علم گفتمان خویش را دست صاحب آن بسپارند. به عقیده من، این کاری است که حتی به قیمت شکستخوردن در یک رقابت باید انجام دهیم؛ زیرا اساسا پیروزی همیشه به معنی رأیآوری نیست و قرار نیست یک جریان سیاسی همواره در همه انتخاباتها پیروز باشد اما من اینگونه به قضیه نگاه میکنم که شکست واقعی، عدم دستیابی به اهداف و خواستههای ملت و مطالبات کسانی است که به ما رأی دادهاند. در واقع براساس همین نگاه و عقیده بود که فراکسیون امید اینبار خودش علم گفتمان سیاسی خویش را در دست گرفت و با تمام هویت و همه توان خود به میدان رقابت درون مجلس آمد. بنابراین از این پس امیدواریم که از رهگذر اقدام فراکسیون امید، در ادامه راه مجلس دهم نیز همگان به مسیر و خانه خود بازگردند؛ زیرا اطمینان داریم راهکاری که تاکنون در چند انتخابات اخیر آزموده شد، شاید آقای روحانی را رئیسجمهور و آقای لاریجانی را رئیس مجلس کند اما برای ملت شاید ره به آمال آنچنان که باید، نبرد.
۲- مجلس صدای ملت یا... ؟!
مدتهای مدیدی است که نمایندگان با این سؤال مهم و جدی مواجه شدهاند که «چرا مجلس صدای ملت نیست؟». من با یقین و اطمینان شهادت میدهم در دو دوره اخیر که در مجلس هستم، بهجز برخی موضوعات صنفی و قشری، در بسیاری از موارد مجلس کمتر صدای ملت بوده و شاید بسیاری از حرفها در سینه نمایندگان باقی مانده و در دایره مگوها قرار گرفته است.
این سخن انکارشدنی نیست که مجلسی که باید صدای ملت و منتقد و ناظر بر همه ابعاد باشد، از صدای ملت بودن فاصله گرفته است و اینجاست که دقیقا تفاوت واژه «وکیلالدوله» و «وکیلالمله» معنا مییابد. مطمئنا اگر اجازه داده شده بود نمایندگان صدای نقد، اعتراض و انتقاد باشند و مردم صدای همه اعتراضهای خود را از گلوی نمایندگانشان در مجلس میشنیدند، دیگر برای اعتراض به موضوعی خاص به خیابانها نمیریختند. دراینباره هم باید بگویم آنچه در خلق شرایط یادشده بیتأثیر نبوده، در واقع نگاه و مشی و شرایط خاص هیئترئیسه و مدیریت تکصدایی مجلس بوده است که نمایندگان را به مسیری برده که امروز موضعگیریهای نمایندگانی مانند علی مطهری برای مردم عجیب به نظر میآید، درحالیکه در یک مجلس نرمال این نوع اعتراضها و نطقها باید طبیعی و حق نمایندگان و موکلانشان باشد. در واقع یکی دیگر از دلایل جدیشدن تصمیم فراکسیون امید برای ورود تمامقد به انتخابات امسال و ایستادن مقابل رویه سنوات گذشته، پایاندادن به همین سکوت و بازکردن برخی گرهها از دست و پای نمایندگان بود.
۳- مجلس با مدیریت فردی یا مشارکتی
در تمام پارلمانهای دنیا وجودداشتن و مشخصبودن تعداد کرسیهای هریک از جریانهای سیاسی داخل مجلس اهمیت بالایی دارد. حتی در بسیاری موارد میبینیم که مدیریت پارلمان نیز بر مبنای همین تعداد کرسیها سهمبندی میشود تا مدیریت مشارکتی اعمال شود، اما متأسفانه در مجلس ما بهدلیل تغییرات بنیادی در آییننامه داخلی و بسیاری موارد دیگر، مدیریت مجلس کاملا فردی است و در ارکان مجلس از معاونتهای اجرائی و حقوقی تا مدیران کل و ریاست مرکز پژوهشها و بسیاری جاهای دیگر، افرادی از سایر جریانهای سیاسی و افرادی غیروابسته به فراکسیون تابع رئیس، دیده نمیشوند و در چنین شرایطی، اینکه مطالبات مردم راه به جایی نبرد، اصلا عجیب نیست. بر این اساس دیگر علت حضور مستقل فراکسیون امید در انتخابات امسال اعتراض به این سبک مدیریتی بود و در این بخش حتی اصولگرایان ولایی هم نقد و اعتراض ما به مدیریت فعلی را مؤکدا تأیید میکردند، اما بههرحال آنها تصمیم گرفتند در فرایندی بهدور از اخلاق، با کنارکشیدن آقای حاجبابایی بهنفع آقای لاریجانی در آخرین لحظه، دوباره علم اصولگرایی خود را به سایرین واگذار کنند.
۴- اثبات اینکه امید توصیهپذیر نیست
یکی از موضوعاتی که این روزها برخی از رسانههای ظاهرا اصلاحطلب، به غلط و با اهداف خاص که در جای خود درباره آن سخن خواهم گفت و برخی دیگر متأثر این فضا و از سر دلسوزی به آن پرداختند، این بود که به نمایندگان گفتهاند اگر به مطهری رأی بدهید، تأیید صلاحیت نخواهید شد. بنده به جهت مسئولیتی که در جریان این انتخابات از سوی فراکسیون عهدهدار شده بودم، تقریبا در تمامی روزهای دو هفته منتهی به انتخابات جلسات متعددی با اعضای فراکسیون داشتم و در تمامی این جلسات از دوستان جویا میشدم که آیا کسی شما را از رأی به «علی» بر حذر داشته یا مورد چنین تهدیدهایی قرارگرفتهاید؟ شاید جالب باشد که بدانید حتی یک نفر هم تأیید نکرد که صراحتا یا تلویحا برای رأیندادن به مطهری تحت فشار یا مورد تهدید قرار گرفته است. پس نهتنها این مورد صحت نداشت، بلکه آنچه بیشتر محتمل به نظر میرسد این است که برخی گروهها و جریانها یا بهدنبال گروگانگرفتن مطهری در راستای ترساندن ما بر سر رقابت برای ریاست بودند یا به دنبال ابزاری که اگر مطهری از نایبرئیسی افتاد، این اتفاق را دستاویزی برای تخریب فراکسیون امید قرار دهند یا این خبرسازی دلیل سومی داشته که اینجا مجال گفتنش نیست. به هر شکل، ما در فراکسیون امید با مدتها کار جمعی اجازه ندادیم چنین اتفاقی بیفتد و با اینکه دیگر فراکسیونها کاندیدای نایبرئیسی خود را داشتند و یکی از آن فراکسیونها هم علنا اعلام کرده بود که از او حمایت نخواهد کرد، مطهری و پزشکیان را بازهم در جایگاه نایبرئیسی تثبیت کردیم. در اینجا لازم است یک نکته را هم یادآوری کنم و آن اینکه به اعتقاد شخصی من، شاید علی مطهری در جایگاه نایبرئیس یک نماد برای جریان اصلاحات باشد، اما بیشک ایشان در کف صحن بسیار بیشتر به درد مردم و اینکه صدایشان باشد میخورد تا زمانی که نایبرئیس مجلس است. سادهترین راه آزمایش این نظر هم مقایسه نطقها و مواضع مطهری در دو سال پایانی مجلس قبل و دو سال نخست این مجلس است که به نظر میرسد ملاحظات و ملزومات جایگاه نایبرئیسی، دست و پای او را هم برای اینکه همان علی مطهری همیشگی باشد، بسته است.
۵- لاریجانی چه باید بکند؟
بیشک لازمه بدلشدن مجلس به نماد واقعی در رأس امور بودن، این است که فضای آن چندصدایی باشد و مدیریتش مشارکتی. پس روش مدیریتی رئیس باید بهگونهای باشد که همگان ابراز عقیده کنند و بتوانند بدون اثرگذاری عاملها یا اهرمهای برونمجلسی، برای موفقیت عقیده خود تلاش کنند. بنابراين بسیار لازم است که هرچه سریعتر ایشان با بررسی انتقادی روش مدیریتی خود و آسیبشناسی 10 سال ریاستش بر مجلس، همگان را در فرایند اداره مجلس مشارکت دهد تا مجلس موفق شود مطالبات بهحق ملت را عملی و اسباب کارآمدی نظام را دوچندان کند.
نخستین گام هم باید این باشد که اداره مجلس از اتاق فکر تیم ایشان خارج شود و در اتاق فکری متشکل از فراکسیونهای سهگانه مجلس با محوریت عارف، لاریجانی و حاجیبابایی قرار بگیرد. زیرا انتخابات اخیر بر کسانی هم که تردید داشتند، حجت را تمام کرد که رئیس فراکسیون مستقلین ایشان است نه کسی دیگر.
۶- فراکسیونهای سیاسی چه باید بکنند؟
حالا که دوره در سایه راهرفتنها به پایان رسید، لازم است برای پویایی مجلس در دو سال باقیمانده، فراکسیونها در همه موضوعات، طرحها، لوایح و اقدامات نظارتی همین روحیه رقابتی را داشته باشند تا مجلس زنده بماند و در مجلس کسی به خود اجازه ندهد اصلاحطلبهراسی کند.
۷- امید به صورت مشخص چه باید بکند؟
لازم است نگاهی هم به درون فراکسیون خود داشته باشیم و با مقایسه آن دو سال، با هفتههای اخیر که منجر به این موفقیت مهم در انتخابات هیئترئیسه شد، موارد زیر را رعایت کنیم تا انتخابات خرداد ۹۷ نقطه آغاز دستاوردهای امیدوارکننده امید در مجلس دهم باشد و نهتنها دستاورد این فراکسیون. برای تحقق این مهم:
- هیچیک از اعضای امیدی نباید احساس دوری و غریبگی با فراکسیون را داشته باشد. - ظرفیت نواب رئیس و اعضای امیدی هیئترئیسه باید در اختیار فراکسیون باشد. - فراکسیون امید باید هرچه سریعتر در راستای شفافسازی مالی مجلس، پروژههای عمرانی پیرامون مجلس و تغییر آییننامه داخلی مجلس و افزایش قدرت نمایندگان در صحن علنی گام بردارد. - فراکسیون امید باید هرچه سریعتر با همه همفکران خود از مخالفترین تا موافقترین ارتباط بگیرد و اجازه ندهد قطع ارتباط بین فراکسیون و اصلاحطلبان بیرون مجلس، اسباب سوءظن همفکران و سوءاستفاده رقبا را فراهم کند.عدم موفقیت امید تنها ناکامی برای این فراکسیون نیست، بلکه اگر چنین اتفاقی بیفتد، به نام کلیت جریان سیاسی اصلاحطلبی تمام خواهد شد و اینکه مردم در انتخاباتهای ۹۸ و ۱۴۰۰ چقدر به جریان سیاسی ما اعتماد کنند، به چنین عواملی وابسته است.
۸- سخنی با جریانها و رسانههای همسو با اصلاحطلبان
در این روزها، بسیاری از جریانهای رقیب تلاش کردند منویات خود را از تریبون رسانههای اصلاحطلب و حتی در قالب سخنان دلسوزانه بیان کنند تا از این رهگذر با برانگیختن احساسات هواداران مشی اصلاحات، آنها را در مقابل تصمیم فراکسیون امید قرار دهند و نتایج بهدستآمده در انتخابات به خوبی نشان داد که چه کسانی و به چه دلیلی از ورود تمامقد ما به این انتخابات بیمناک شده بودند. ما انتظار داریم به این فراکسیون بهعنوان ظرفیتی قابل اعتنا که پس از سه دوره خالیبودن مجلس از نیروهای اصلاحطلب و با دشواری فراوان به دست آمده، نگاهی آمیخته با اعتماد وجود داشته باشد و رسانههای اصلاحطلب را در بزنگاههای تصمیمگیری، پشتوانه خود بدانیم. قطعا پس از قدرتنمایی فراکسیون امید در این انتخابات، منتظر خبرسازیها و حاشیهسازیهایی جدید برای اعضای فراکسیون خواهیم بود و گرفتارنشدن در دام این حربهها و همزمان انجام رسالت خبری و انتقادی برای رسانههای همسو با فراکسیون امید، میتواند به ما برای موفقیتهای آتی و البته دورنشدن از پاسخگویی در قبال مطالبات کمک کند. ما میدانیم و یاد گرفتیم شکست پایان راه نیست، پیروزی همهچیز نیست و مهم ادامهدادن راه است و ما باید ادامه بدهیم این مسیر را و هرچند سخت، هرچند دشوار، اما خواهیم رسید. اینک که امید در مجلس روی پاهای خود دوباره احیا شده و رویش داشته است، ما با جمعی متحدتر، امیدی بیشتر و عزمی راسختر، برداشتن گامهای بعدی را از همین حالا شروع کردهایم و امیدواریم دولت محترم نیز مانند مجلس، صدای این انتخابات را شنیده باشد.
عبدالکریم حسین زاده، نماینده