در چند ماه اخیر کشور شاهد گسترش روزافزون مشکلات اقتصادی کشور بودیم، به گونهای که امروزه کشور با یک بحران بزرگ اقتصادی و عدم ثبات در بازار مواجه است و به تبع آن این بحران به صورت التهابات اجتماعی در حال نمایان شدن است. به نظر شما چه علل و عواملی در بروز چنین وضعیتی دخیل هستند؟
اگر بخواهیم واقعیت مطلب را بیان کنیم باید گفت این وضعیت اقتصادی ریشه در گذشته دارد. در سالهای 87 و 88 در مجمع تشخیص مصلحت مواردی مطرح میشد و برخی از صاحب نظران در جلسات مجمع تشخیص مصلحت بارها نسبت به آینده اقتصادی کشور هشدار داده بودند و بارها تاکید داشتند که ادامه آن روند اقتصادی کشور میتواند کمتر از یک دهه برای مردم و مملکت مشکلات بزرگی ایجاد کرده و ما را در مقابل یک ابربحران قرار دهد. کارشناسان اقتصادی در آن زمان با استناد به نظریههای علم اقتصاد تاکید داشتند که اگر تولید ناخالص ملی افزایش پیدا کند در نتیجه ارزش پول ملی بالا میرود و اگر نقدینگی زیاد شود و با افزایش نقدینگی در جامعه مواجه شویم، پول ملی ارزش خود را از دست میدهد. دلیل هشدار اقتصاددانان در آن زمان این موضوع بود که افزایش فروش نفت و درآمد حاصل از آن برای کشور بالا بود و در نتیجه نقدینگی نیز در حال افزایش بود. کارشناسان اقتصادی از همان زمان نسبت به این رشد نقدینگی احساس خطر کرده و بارها در جلسات مختلف نگرانی خود را از ادامه این روند اعلام کرده بودند. از آنجایی که رشد نقدینگی بدون به کارگیری آن در چرخه تولید میتواند کشور را با رکود مواجه سازد بارها این مساله به مدیران اجرایی کشور گوشزد میشد اما مسئولان اجرایی اهمیتی به این موضوع نمیدادند. بارها تاکید شده بود که در صورت به کار گرفته نشدن نقدینگی در تولید داخلی این نتیجهای ندارد جز آنکه این پولهای انباشته شده در جهت امور غیرمرتبط به سمت کانالهای خاص هدایت میشوند و صرف معاملات سودآور برای سوداگران اقتصادی در بازار ارز، طلا، مسکن و خودرو شده که در کمتر زمانی آثار سوء آن در جامعه پدیدار میشود. آقای روحانی وارث اقتصادی بود که آمادگی فرو ریختن را از قبل داشت اما متاسفانه دولت او نیز به همان رویه گذشته ادامه داد و جلوی افزایش صعودی نقدینگی را نگرفت و تیم اقتصادی او نیز نتوانستند این روند فزاینده را کنترل کنند. اگر هشدار اقتصاددانان در دهه 80 جدی تلقی میشد و اگر دولت یازدهم و دوازدهم رویه غلط دولت قبل از خود را ادامه نمیداد، امروز ما شاهد چنین بحرانی در کشور نبودیم. گرچه عواملی که اشاره شد تنها بخشی از علل بحران اقتصادی در کشور است، چرا که بخش دیگری از این بحران جنگ اقتصادی دشمنان علیه ایران است. در سالهای اخیر شاهد تحولات بزرگی در عرصه بینالمللی هستیم که طی آن تحولات نظام سلطه و در رأس آن آمریکا از هیچ اقدامی علیه کشور ما فروگذار نمیکنند. با روی کار آمدن شخصی همچون ترامپ در آمریکا که به هیچ قانون و معاهده بینالمللی پایبندی ندارد، این انتظار میرفت که نه تنها کشور ما بلکه جامعه جهانی با یک چالش بزرگ بینالمللی مواجه شود. اقدامات اخیر آمریکا نه تنها با ایران بلکه با متحدان قدیمی و سنتی این کشور همچون کانادا، کشورهای اروپایی و ژاپن به گونهای بوده که نظم جهانی را خدشهدار کرده و جهان را به سمت بی ثباتی هدایت میکند. ترامپ از همان روزهای اول رقابتهای انتخاباتی خود با برجام مخالفت کرده بود و آن را توافق بد خوانده بود. از طرف دیگر تحت تاثیر دلارهای عربستان و سیاست دشمنی صهیونیستها با ایران، تلاش کرد تا در جهت اهداف این دو رژیم علیه ایران گام بردارد. بنابراین برای جلب رضایت سعودیها و صهیونیستها تلاش میکند تا عرصه را بر ایران تنگ کند و یک جنگ تمام عیار اقتصادی علیه ملت ایران به راه بیاندازد. دشمنان ایران به موازات جنگ اقتصادی، جنگ روانی را در کشور ما راه اندازی کردهاند که حاصل این را در چند روز اخیر در بازارهای کشور مشاهده کردهایم.
با توجه به مطالب مطرح شده، برای جلوگیری از گسترش بحران اقتصادی و ایجاد ثبات در بازار کشور چه راهکاری را میتوان اتخاذ کرد؟
در چنین شرایطی این وظیفه رسانههای کشور است تا با شفاف سازی و تشریح وضعیت کشور برای مردم، با عملیات روانی دشمن مقابله کنند. از طرف دیگر مشکلات و بحرانهای اقتصادی مسائل غیرقابل حل نیستند و دولت میتواند با بهرهگیری از کارشناسان و اقتصاددانان مشکلات اقتصادی کشور را برطرف سازد. در تمام نظریههای اقتصادی عبور از چنین بحرانهایی پیشبینی شده است و میتوان از این بحرانها عبور کرد. البته حل مشکلات و بحران اقتصادی تنها بر عهده دولت نیست بلکه کل نظام را شامل میشود. باید پذیرفت که این مشکل تنها مشکل دولت نیست و نمیتوان انتظار داشت دولت به تنهایی کشور را از این وضعیت عبور دهد بلکه دیگر قوا و نهادها و سازمانهای زیرمجموعه حاکمیت باید با هم متحد شده و دولت را در حل بحران اقتصادی یاری دهند. نباید گفت این تنها مشکل دولت است و مسئول این بحران و رسیدگی به آن تنها دولت است بلکه این مشکل کل کشور است و همه باید برای حل آن با هم همکاری کنند.
به عقیده برخی کارشناسان عملکرد بانک مرکزی و دولت در کاهش سود بانکی یکی از عوامل بروز مشکلات اقتصادی است. با توجه به این موضوع عملکرد دولت و بانک مرکزی را چگونه ارزیابی میکنید؟
اگر اصل بر این باشد که از تولید داخلی حمایت شود و تولید داخلی رشد پیدا کند، باید شرایطی ایجاد شود که سود تولید داخلی فراتر از سودهای بی زحمت باشد. شرایط فعلی نظام بانکی در کشور در واقع ضد تولید است. زیرا بانکها در کشور ما به جای آنکه به دنبال کار بانکی باشند به سمت بنگاهداری رفتهاند. برخی از بانکها حتی وارد معاملاک ملکی هم شدهاند در حالی که معاملات املاک و بنگاهداری جزو وظایف بانکی محسوب نشده و خلاف قوانین بانکداری مرسوم در جهان است، به همین دلیل بانکها به جای آنکه حامی تولید باشند در واقع رقیب تولید شدهاند. اقدام بانک مرکزی در کاهش سود بانکی با این هدف صورت گرفت که سرمایهها را به سمت تولید هدایت کند. برخلاف دولتهای نهم و دهم که سرمایههای کشور را صرف واردات کرد و تولید داخلی را به چالش کشید، در دولت یازدهم و دوازدهم تلاش شد تا با اصلاح نظام بانکداری، بانکهای کشور را از ورود به حیطه بنگاهداری و دخالت در واردات و معاملات دور کند و از طرف دیگر با کاهش سود بانکی، نقدینگی موجود در کشور را به سمت تولید هدایت کند و با اتخاذ این سیاست سرمایههای راکد را به جریان بیندازد. اما متاسفانه موانع فراوان مسیر تولید و انباشت نقدینگی در کشور شرایطی ایجاد کرد که نه تنها سرمایهها را به سمت تولید هدایت نکرد بلکه نقدینگی انباشته شده در کشور را به سمت معاملات سکه و ارز و در نهایت خودرو و مسکن هدایت کرد. بنابراین اقدام بانک مرکزی از لحاظ اقتصادی کار درستی بود اما به دلیل شرایط کشور با موفقیت همراه نبود. شاید بتوان گفت استراتژی اتخاذ شده برای اصلاح ساختار نظام بانکی با شرایط کشور همخوانی نداشت و باعث شکست این طرح شد. باید به این نکته اشاره شود که اقتصاد یک زنجیره به هم پیوسته است که باید به تمام حلقههای این زنجیر به یک میزان اهمیت داده شود نه اینکه تنها یک حلقه را در نظر بگیریم و دیگر حلقههای این زنجیر را رها کنیم.
برخی کارشناسان و صاحبنظران اعتقاد دارند وضعیت اقتصادی کشور همیشه به گونهای پیش رفته که عدهای خاص توانستهاند از وضعیت متزلزل اقتصادی و کانالهای رانتی و با ایجاد اخلال در بازار کشور به سودهای سرشاری دست یافته و همواره از حاشیه امن نیز برخوردار باشند. این افراد خاص تا چه اندازه در وضعیت اقتصادی پیش آمده دخیل هستند؟
یکی از مهمترین عوامل ناکامی طرحهای اقتصادی دولت، ضعف نظارتی است. به این معنا که دستگاههای نظارتی کشور آنگونه که باید در حوزه اقتصادی فعال عمل نمیکنند. عدم نظارت اقتصادی و فساد نهادینه شده در کشور 2 عامل بحران آفرین در کشور است. برخی با بهرهگیری از این ضعف نظارتی و فساد اقتصادی، فرصتی ایجاد کرده تا عدهای بتوانند با نرخ دلار و سکه بازی کنند و سودهای کلان به دست آورند. در چنین اوضاع آشفتهای خبر میرسد یک نفر حدود 8 هزار سکه خریداری کرده است. این یعنی ضعف نظارت بر اقتصاد. کسی نیست بپرسد این شخص چه کسی است که در چنین آشفته بازاری این مقدار سکه خریداری کرده؟ کسی نیست بپرسد پول خرید این سکهها از کجا تامین شده است؟ این نوع موارد هستند که در بازار اخلال ایجاد کرده و هر روز در یک حوزه اقتصادی حباب سازی میکنند. اگر دستگاههای نظارتی با قدرت و جدیت وارد عرصه میشدند هرگز عدهای سودجو نمیتوانستند به این راحتی نبض بازار را در اختیار بگیرند و کشور را با بحران مواجه سازند. این عدم نظارت است که باعث شده سودجویان و افراد خاص موقعیت را برای فشارهای دشمن علیه کشور فراهم آورند. دستگاههای نظارتی در واقع قبل از بروز بحران باید وارد عرصه میشدند و جلوی فساد را میگرفتند نه اینکه بستر فساد و اخلال در اقتصاد فراهم باشد و بعد از آنکه کشور با بحران مواجه شد تازه وارد میدان شوند.
در شرایطی که کشور با بحرانهای مختلف از جمله بحران اقتصادی مواجه است، عدهای تلاش میکنند از این فرصت در جهت تضعیف دولت و فشار بر رئیسجمهور استفاده کرده و یک جنگ روانی سازمان یافته را علیه رئیسجمهور راهاندازی کردهاند. ارزیابی شما از این اقدامات چیست؟
همانطور که قبلا اشاره کردم ریشه مشکلات مربوط به این دولت نیست بلکه در گذشته است. از سالها قبل نسبت به این وضعیت هشدار داده شده بود اما توجهی به این هشدارها داده نشد. از طرفی نقدهایی به دولت در حوزه اقتصادی و عملکرد اقتصادی آن وارد است. باز همانطور که اشاره شد تنها این دولت نیست که مسبب وضعیت اقتصادی است بلکه بسیاری از دستگاهها و سازمانها و نهادها نیز در بروز چنین وضعیتی سهیم هستند و از طرف دیگر برای حل این مشکل دولت به تنهایی نمیتواند موفق شود بلکه دیگران نیز باید در کنار دولت در جهت رفع مشکل اقتصادی کشور همکاری داشته باشند. عملکرد برخی دستگاهها در حوزه اقتصاد قابل تامل است. گویا هنوز مسائل مربوط به رقابتهای انتخاباتی در بروز برخی اقدامات دخیل هستند. کسانی که اینگونه دولت را شماتت میکنند و سعی در تضعیف دولت دارند باید بدانند که تضعیف قوه مجریه و ایجاد تزلزل در دولت در واقع تضعیف کل نظام است و هر اقدام یا اظهارنظری که منجر به تضعیف دولت جمهوری اسلامی شود قدمی است در راستای اهدافی که دشمن آن را پیگیری میکند. این یک موضوع ساده و قابل فهم است که دشمن با کسی عقد برادرخواندگی ندارد و برای او فرقی نمیکند که حامی دولت یا مخالف و رقیب دولت کیست؛ چرا که او دشمن کشور ماست و با کل نظام ما خصومت دارد نه با یک جناح و طیف خاص. این هدف دشمنان کشور است تا نظام از درون تضعیف و متلاشی شود و در این بین عدهای دانسته یا نادانسته اهداف دشمن را پیاده میکنند. بنابراین اظهاراتی از این قبیل خلاف مصلحت کشور است و بازی در زمین دشمن است. امروز زمان تسویه حساب نیست. در دهه شصت و در یک دوره میان مسئولان نظام اختلاف بالا گرفت. وقتی مسئولان خدمت امام رفتند. امام به آنان فرمود: شما همگی در یک کشتی نشستهاید و اگر هر کدام این کشتی را سوراخ کنید همه غرق میشوید و این نیست که عدهای غرق شوند و گروهی دیگر سالم بمانند. امروز نیز شرایط کشور به نحوی است که اگر هر جناح و گروهی علیه مسئولان اقدامی کند دود آن در چشم همه میرود و کسی از آن در امان نمیماند. امروز زمانی نیست که به اختلافات دامن بزنیم یا در پی عقدهگشایی یا انتقامگیری سیاسی باشیم. کشور ما بحرانهای زیادی را پشت سرگذارده و عبور از این بحرانها تنها با اتحاد و انسجام میان ملت و مسئولان میسر بوده است. باید در شرایط فعلی تنها به مصالح کشور و ملت بیندیشیم و در پی انسجام و وحدت باشیم نه دامن زدن به اختلاف و تضعیف ارکان کشور و مملکت. امروز هدف دشمنان کل نظام و کشور است و امید آنان به شعلهور شدن اختلاف میان جریانهای سیاسی داخل کشور است. باید با پرهیز از دامن زدن به اختلافات، دشمن را مایوس کنیم چرا که همه ما دشمنی واحد داریم. روی سخن من با دلسوزان واقعی نظام است نه کسانی که شناخته شده هستند و هر روز با اقدامات و اظهارات خود یک بحران در کشور ایجاد کرده و مردم را تحریک میکنند که به کف خیابان بیایند و علیه مسئولان شعار دهند. امروزه اهداف دشمن روشن است و به راحتی میتوان آن را تشخیص داد، در نتیجه باید صرف نظر از گلایهها و انتقادها، یکدیگر را در انجام امور کشور یاری دهیم و در خدمت ملت و کشور باشیم.
با توجه به عدم توفیق دولت دوازدهم در تحقق وعدهها و با توجه به این موضوع که جریان اصلاحات تمام سرمایه خود را برای این دولت هزینه کرد، وضعیت فعلی چه تاثیری در آینده سیاسی اصلاحات خواهد داشت؟
اصولا در شرایط فعلی نباید به این مباحث وارد شد، چرا که هیچ ضرورتی ندارد و سازنده هم نیستند. جریانهای سیاسی در کشور هرگاه با هم بودند و ائتلاف داشتند توانستند پیروز شوند و هرگاه بر طبل تفرقه کوبیدند تبعات آن دامن کشور و ملت را گرفت. در شرایط فعلی از رسانهها انتظار میرود به جای مطرح کردن موارد اختلاف میان جریانهای سیاسی به دنبال ایجاد وحدت و انسجام باشند، چرا که واقعا شرایط کشور به نحوی نیست که بخواهیم به چنین مسائل و مباحثی ورود پیدا کنیم و تنها باید به فکر نجات کشور و مردم از این مشکلات باشیم.