وران امامت حضرت امام جعفر صادق(ع) يكي از پيچيدهترين دورانهاي تاريخ اسلام است.
تدبیر24»علت نيز آن است كه امام صادق(ع) در سال ١١٤ ه. ق. بعد از شهادت پدر گراميشان امام محمدباقر(ع) به امامت رسيدند و زمان شهادت خودشان نيز سال ١٤٨ ه.ق. است، بنابراين دوره امامت ايشان دو دوره مهم از تاريخ اسلام به لحاظ سياسي را در بر ميگيرد: نخست دوره انتهايي بنياميه است. در اين سالها بنياميه در دوره ضعف خودشان به سر ميبردند، البته زوال آنها تا سال ١٣٢ ه.ق. به طول انجاميد و نهايتا نيز به دست بنيعباس ساقط شدند. دوره دوم، دوران ابتدايي بنيعباس است. بنيعباس در اين سالها يك دولت جديد با ظرفيتها و انرژي جديد و تواناييهاي بسيار زياد بود. امام صادق(ع) از آغاز اين دوره تا زماني كه به شهادت رسيدند، تشريف داشتند. اهميت دوره امامت حضرت صادق(ع) به اين دليل است كه بنياميه، يكي از سفاكترين دولتهاي تاريخ جهان اسلام است و كارنامه بسيار سياهي دارد كه مهمترين گواه آن واقعه جانسوز كربلا و ديگري حادثه بزرگي است كه در مدينه رخ داد و تعداد زيادي از صحابه به شهادت رسيدند. واقعه ديگر برخورد ظالمانه دولت امويان با توابين و قيام مختار بود. بعد از واقعه كربلا كه يك رويداد بسيار سخت و حيرتانگيز بود، امام سجاد(ع) با يك استراتژي دقيق و آسيبشناسي از جامعه اسلامي به اين نتيجه رسيد كه بحران اصلي صرفا در عرصه سياست و مساله دولت بنياميه نيست. مساله ميراث بنياميه در جامعه ايجاد است، يعني اولا معارف جامعه را دستخوش تغييرات بنيادين قرار داده و ثانيا فهم مسلمانان را دچار تغييرات اساسي قرار داده و ثالثا اخلاق جامعه دچار آسيبهاي جدي شده است. بنابراين اگر عرصه فرهنگ و علم و بازخواني اسلام آغاز نشود، حتي اگر در عرصه سياست اتفاقي بيفتد و بنياميه سقوط كند، مشكل حل نميشود.
بر همين اساس ميتوان گفت كه دوران دوم ائمه شيعه(ع) با امام سجاد(ع) شروع ميشود كه دوره اصلاح فرهنگ و اعتقادات و معارف مسلمان است. امام سجاد(ع) در اين دوره مدرسه (school) را برقرار ميكند. امام باقر(ع) نيز به دليل ضعف شديد بنياميه فرصت مييابد كه اين مدرسه را توسعه بدهد و ابعاد مختلف مباحث معرفتي و فهم از قرآن و حديث و فقه و كلام را مورد بازبيني قرار دهد. امام صادق(ع) در همين راستا و در قله اين استراتژي اقدام به تاسيس يك دانشگاه بزرگ ميكند. يعني كاري كه امام سجاد(ع) شروع كرد را امام صادق(ع) به منتهاي مرتبه خود رساند. ضمن آنكه امام صادق(ع) به دليل ضعف شديد بنياميه، فرصت اين اقدام را نيز داشت و بعدا نيز بنيعباس تازه آغاز كارشان بود. بنابراين امام صادق(ع) بهترين فرصت را يافت تا دانشگاهي به تعبير امروزي پيشرفته (high education) با ابعاد مختلف تاسيس كند. اهميت اين موضوع از آنجاست كه در همين زمان جهان اسلام با تمدنهاي مختلف ايراني و يوناني مواجه شده بود و پرسشهاي بسيار جدي در آن دوره مطرح بود كه بايد به آنها از سوي عالمان اسلامي پاسخي ارايه ميشد. همچنين قرآن و فهم از توحيد و فقه بايد دوباره مورد بازخواني قرار ميگرفت. بر همين مبنا رشتههاي جديدي مثل اصول فقه بايد تاسيس ميشد.
به همين دليل امام صادق(ع)، مدرسه امام سجاد(ع) و دانشگاه تازه تاسيس امام باقر(ع) را به يك دوره بزرگ تحصيلات تكميلي بدل كرد كه حدود ٤ هزار دانشجو داشت و اين دانشجويان هم صرفا در يك رشته خاص تعليم نميديدند. امام صادق(ع) با توجه به شناختي كه از ظرفيت دانشجوها داشت، رشتههاي متفاوتي در نظر گرفت و هر بخش از دانشجويان را موظف كرده بود كه به يكي از اين رشتهها بپردازد، مثل هشام بنحكم در كلام. حتي در اين دانشگاه علوم دقيقه مثل شيمي و رياضي نيز مورد توجه قرار گرفته بود. بنابراين امام صادق(ع) بنياني را كه امام سجاد(ع) بنا نهاده بود، توسعه داد. اگر اقدام اساسي امامان(ع) صورت نميگرفت، قطعا ما با تخريبهاي بسيار اساسي و بنيادي كه نهادينه ميشد، مواجه ميشديم و اين آسيبهاي نهادينه فهم اصيل اسلامي را متاثر ميساخت. در حالي كه امام صادق(ع) با اقدام داهيانه و هوشمندانه و عالمانهشان مانع از اين امر شد، بهخصوص كه در دانشگاه امام صادق(ع) صرفا معارف شيعه تدريس نميشد، بلكه اساس فهم از اسلام مورد بازخواني و بازكاوي قرار گرفت و در نتيجه ايشان توانست عرصهاي از توليد محتوا و تربيت نيروي انساني را رقم بزند. در نتيجه اين اقدام بود كه بعدها شاهد بوديم اين معارف توانست در جهان اسلام با وجود بر سر كار بودن بنيعباس، گسترش بيابد و در اقصي نقاط جهان اسلام رواج يابد. مخصوصا در دوران امامت فرزند بزرگوار ايشان يعني امام موسي كاظم(ع) اين معارف توانست با كمك شبكهاي كه آغازگرش امام صادق(ع) بود، يعني شبكه وكيلان در جهان اسلام كه يك مرزش مراكش بود و مرز ديگرش ديوارههاي چين و هند بود، توسعه يابد. حاصل آن نيز اين بود كه با وجود اينكه اقدام اوليه امام صادق(ع) اولا و بالذات يك كار سياسي نبود، اما در نهايت عرصه سياست به گونهاي تحت تاثير قرار گرفت كه مامون با همه اقتدارش مجبور ميشود براي مشروعيت پيدا كردن خودش و بنيعباس، امام رضا(ع) نواده بزرگوار امام صادق(ع) را به مرو دعوت و وليعهد خود كند. علت اين امر آن بود كه اين معارف گسترش پيدا كرده بود و شبكه عظيمي از نيروي انساني و مدرسههاي علمي در جهان اسلام تاسيس شده بود و نهايتا حاصل اين شد كه ما در قرن بعد شاهد اين بوديم كه آلبويه كه يك جريان شيعي بود، توانست بخش شرقي جهان اسلام آن روز را تحت تاثير خود قرار دهد و فاطميان شيعي نيز در غرب جهان اسلام توانستند بخش مهمي از آفريقا و مصر را متاثر سازند.
غلامرضا ظریفیان