با توجه به مطرحشدن بحث بازبینی در شورای ساختاری اصلاحات، گفته شده است که همان ساختار قدیم شورا محور قرار گیرد. مشکل اصلی این است که اولا اصلاحات فقط بحث سازماندهیاش مطرح نیست، بلکه بحث گفتمان آن هم است.
مهمتر از بحث سازمان اصلاحات، بحث گفتمان اصلاحطلبی است که متناسب با شرایطی که امروز ما با آن مواجه هستیم، بهروز شود و با خواستههای افکار عمومی مطابقت پیدا کند. نکته دوم در مورد سازمان اصلاحات این است که آنچه که باعث میشود که این ساختار و جریان اصلاحطلبی نتواند موثر باشد، بعضا نوع ساخت قدرت در کشور، فقدان تاثیرپذیری از احزاب و همچنین پرهزینهبودن فعالیتهای حزبی است که نهایتا منجر به این شده که بخشی از افرادی که چهرههای شاخص سیاسی هستند به جای اینکه در احزاب حضور داشته باشند، به صورت فردی فعالیت میکنند و این مساله باعث میشود که آن رونق اصلی احزاب کنار گذاشته شود. به همین دلیل شاهدیم که هر ساختاری که مطرح میشود هیچ جایگاهی برای اشخاص حقیقی قائل نمیشوند. تا زمانی که چنین مسالهای در کشور ما وجود دارد و ما نخواهیم آن را ترک کنیم، دچار نقایص و مشکلاتی خواهیم بود. گرچه واقعیت امروز جامعه، حضور برخی چهرههای تاثیرگذار است، اما اگر قالب این را که اکنون فرصت وجود دارد، درست نکنیم در نهایت آنچه که در ادامه خواهیم داشت طبیعتا به حاشیه راندهشدن کار تشکیلاتی و حزبی و در عین حال ارج گذاشتن بر فعالیتهای بدون هویت تشکیلاتی است. لذا هر اتفاقی که میخواهد در جبهه اصلاحات بیفتد برای اصلاح این سازمان باید منجر به تاثیرگذاری بیشتر احزاب به جای اشخاص حقیقی شود. کل موضوع در این رابطه است. همانطور که گفته شد دو مشکل در ارتباط با ساختار شورای سیاستگذاری وجود دارد: یکی اینکه احزاب در کشور ما به ویژه احزاب اصلاحطلب میزان تاثیرگذاریشان هماندازه نیست و ما در شورای سیاستگذاری میخواهیم به همه آنها وزن یکسان دهیم. چون این مساله را همه میدانیم، میخواهیم این ضعف و هماندازه نبودن را به واسطه حضور برخی اشخاص حقیقی در این مجموعه جبران کنیم ولی این خود یک چالش جدیدی را ایجاد میکند. اگر بنای شورای سیاستگذاری بر این باشد که صرفا در واقع بر مبنای شخصیتهای حقوقی و احزاب شکل گیرد و باید آنها هم توسط یک نهاد بیطرف اعتبارسنجی شوند از جهت اینکه تا چه میزان میتوانند تاثیرگذار باشند و همچنین حضور هر کدام از این احزاب متناسب با وزن خود در شورای سیاستگذاری باشد. این کم هزینهترین و آسانترین کار است وگرنه ما هر بار الگویی را تعریف میکنیم، میبینیم که آن نقص دارد و به خاطر نقص آن، بندهایی از آنرا دور میزنیم. نهایتا آن آنچه اتفاق میافتد این است که یک دلخوری نسبت به اینگونه عملکردها به وجود میآید. بخشی از مردم نسبت به وضع وجود رضایت ندارند، اما میدانیم که آنهایی هم که معتقد به روشهای رادیکال هستند، زیاد نیستند. بنابراین هنوز هم جریان اصلاحطلبی دست بالا را دارد. منتهی همانطور که گفته شده متاسفانه به دلیل یک نوع حمایت بی قیدوشرط از دولت و همچنین عملکرد برخی نمایندگان در مجلس، شرایطی ایجاد شده که افراد نتوانند جایگاه اصلاحطلبی را حفظ کنند. بنابراین نیازمند یک مانیفست برای حضور در انتخابات هستیم. مردم باید احساس کنند که اصلاحطلبان تشنه قدرت نیستند که به هر دری بزنند تا بر کرسی قدرت دست یابند. از این طریق شاید بشود اعتماد مردم را بازگرداند و پاسخی باشد برای همه چیزهایی که امروز دغدغه مردم است. اگر این پوستاندازی و اصلاح گفتمانی صورت گیرد، قطعا انتخاب اکثریت مردم جریان اصلاحطلبی خواهد بود.
علی تاجرنیا، فعال سیاسی اصلاحطلب