تدبیر24»غدير خم منطقهاي در حدفاصل مكه و مدينه است كه حضرت محمد ابن عبدالله، پيامبر اسلام(ص) در هجدهم ذيالحجه سال دهم هجري، كاروانهاي مسلمان را گرد هم آورد و براي آنها خطابهاي مهم و تاثيرگذار ادا كرد و در آن دست پسر عمويش علي ابنابيطالب(ع) را بالا برد و خطاب به همگان گفت: «من كنت مولاه، فهذا علي مولاه». غلامرضا ظريفيان، معتقد است كه اين رويداد، فراسوي جنبه تاريخي، اضلاع و سويههاي ديگري نيز دارد. او در گفتوگوي حاضر براي تشريح واقعه غدير خم با رويكرد جامعهشناسي تاريخي، نخست به تشريح ساختار جامعه عربي پيش از اسلام ميپردازد و در ادامه ميكوشد الگويي را كه پيامبر اسلام(ص) به عنوان بديل به اين جامعه و به كل بشريت عرضه كرد، تبيين كند. از ديد اين استاد تاريخ اسلام، جانشيني امام علي(ع) ضرورتي براي تداوم و تحقق و پاسداري از اين الگوست و اختلاف نظرهايي كه در طول تاريخ پديد آمده، گذشته از دلايلي سياسي و اجتماعي، به سرشت تاريخ ارتباط مييابد.
واقعه غدير خم، يكي از مهمترين رويدادها در تاريخ صدر اسلام است كه عموم مورخان و محدثان اهل تسنن و اهل تشيع آن را روايت كردهاند. در وهله نخست ميخواستم روايت خودتان از اين واقعه را بفرماييد.
واقعيت اين است كه غدير خم يك واقعه چند ضلعي است و در طول تاريخ اسلام نيز از زواياي مختلف به آن پرداخته شده است. به اين رويداد نه فقط شيعيان كه همه مسلمانان از فرق مختلف به آن پرداختهاند و آن را مورد واكاوي قرار دادهاند. قطعا يكي از وجوه يا اضلاع واقعه غدير، نگاه تاريخي به آن است. اتفاقا جنبه تاريخي واقعه غديرخم كمتر مورد اختلاف فرق و مذاهب گوناگون اسلامي است. به عبارت دقيقتر ميتوان گفت كه در مورد وجه تاريخي غدير و رويدادهايي كه در اين روز و در اين منطقه رخ داده است، عموم مسلمانان اتفاق نظر دارند. اين حادثه، بعد از حجهالوداع پيامبر اسلام(ص) در سال پاياني زندگي رسول گرامي اسلام(ص) در مكاني به نام غدير رخ داده است و در كتب اهل تشيع و اهل تسنن در مورد خود آن واقعه نظر واحدي دارند. حتي در مورد بخشي از كليدواژههاي اصلي كه جزيي از فرمايشات پيامبر گرامي اسلام است، اتفاق نظر هست. بنابراين اصل واقعه تاريخي غدير يك امر معتبر، مشهور و مورد اتفاق ميان همه مسلمانان است.
اگر ممكن است اين روايت مشهور و متواتر را يكبار بهطور دقيق بيان كنيد.
بعد از آخرين حج پيامبر(ص) هنگامي كه كاروان رسولاكرم(ص) عازم مدينه بود، بسياري از مسلمانان در همين مسير قرار گرفته بودند و بعد در جاهاي مختلف از يكديگر جدا ميشدند. پيامبر(ص) در منطقهاي به نام غدير خم، توقف فرمودند و تاكيد كردند با پيكهايي به كساني كه مسافتهايي را پيشتر طي كردهاند و جلوتر هستند، بگوييد باز گردند و منتظر ماندند كاروانها و كساني كه قبل از كاروان رسولالله(ص) در حال حركت بودند، برسند. نهايتا تجمع بسيار گستردهاي صورت گرفت و چنان كه مشهور است، در اين محل بعد از گردهمايي عموم مسلمانان، پيامبر(ص) بيانات بسيار بسيار مهمي را فرمودند. به نظر ميرسيد كه پيامبر (ص) هم از طريق وحي و هم به واسطه شواهدي متوجه شده است كه ايام واپسين حيات گرامي خود را طي ميكند و طبيعتا بايد به حرفها و پيامهاي مهم اشاره كنند. اتفاقا آن بخش از پيامهاي كلان پيامبر(ص) كه بحث حفظ وحدت ميان مسلمين و دوري از تفرقه است، بسيار اهميت دارد. ايشان فرمودند كه مسلمانان مراقب باشند كه به گذشته پيش از اسلام باز نگردند و حافظ دستاوردها و ارزشها و پيامهاي رسالت باشند. محبت و همدلي و همفكري با هم داشته باشند. اينها تاكيدات ويژه پيامبر(ص) است. از جمله در اين خطابه بسيار مهم، پيامبر (ص) اين تعبير مشهور است كه «منْ كُنْتُ موْلاهُ، فهذا علِىٌّ موْلاهُ.اللهمّ والِ منْ والاهُ، و عادِ منْ عاداهُ...» (يعني «هر كس من مولاي او هستم، پس علي(ع) نيز مولاي اوست، خدايا دوستان او را دوست بدار و با دشمنان او دشمني كن») عموم اهل سنت نيز در مورد خود اين واقعه و اين تعابير كه از بيانات اساسي پيامبر (ص) است، با شيعه موافق هستند. در اين زمينه ميتوان به تلاش شگفتانگيز مرحوم علامه اميني در كتاب شريف و مهم «الغدير» مراجعه كرد. يكي از كارهاي مهم اين عالم بزرگوار در اين كتاب آن است كه بخش زيادي از گزارشها و روايتها و ارجاعاتي از همه فرقههاي مسلمان اعم شيعه و سني به واقعه غدير را در دايره المعارف بزرگشان گردآوري كردهاند.
به وجه تاريخي واقعه غدير اشاره كرديد. اما خودتان تاكيد كرديد كه غدير ابعاد ديگري هم دارد و حادثهاي ذواضلاع است. در مورد اين سويههاي ديگر نيز توضيح فرماييد.
يكي از ابعاد بسيار مهم واقعه غدير، بحثهاي كلامي در مورد آن است. بعدها در ارتباط با دلالتهاي بيان پيامبر (ص) در اين خطابه بحثهاي مهمي در ميان مسلمانان در گرفت و در اين زمينه بحث شد كه منظور از تعبير «مولا» در سخن پيامبر(ص) چه بوده است؟ آيا به معناي «دوستي» بوده است يا منظور «ولايت معنوي» بوده است يا مراد ايشان «ولايت سياسي» بوده است يا مفهوم «مولا» به مجموعهاي از اين دلالتها و معاني و مفاهيم اشاره داشته است؟ در اين زمينه شاهد اختلاف نظرهايي ميان گروهها و جريانهاي مسلمين هستيم و بر اساس آن نيز ادبيات بسيار زيادي توليد شد و براي مثال اهل تشيع كتابهاي زيادي در عرصه كلام شيعي در اين زمينه پديد آوردند. يكي از كتابهاي مهم كلام شيعي كه بعدها ساير علماي شيعه حواشي زيادي بر آن زدند و از آن استفاده بسيار زياد كردند، كتاب تجريدالاعتقاد (به معناي پالايش باورها) نوشته خواجه نصيرالدين طوسي (فيلسوف، متكلم، سياستمدار، فقيه و اديب ايراني قرن هفتم هجري) است. بعد هم اهل سنت در اين زمينه مباحث مختلفي را مطرح كردند كه يكي از مهمترين كتابهاي اهل سنت در اين زمينه، كتاب «المغني» (كتاب فقه تحليلي و بر طبق مذهب احمد بن حنبل) نوشته ابومحمد ابن قدامه مقدسي (فقيه برجسته اهل تسنن در قرون ششم و هفتم) است. در عين حال تلاشهاي زيادي نيز در زمينه تقريب اين دو نگاه صورت گرفته است، هم در بستر تاريخي و هم در دوره معاصر كه يكي از بزرگترين كساني كه در اين زمينه فعاليت كرده است، آيتالله العظمي سيد محمد حسين بروجردي بود كه با مرحوم شيخ محمود شلتوت، بنيانگذار الازهر مصر و از علماي بزرگ اهل تسنن گفتوگوهاي بسيار ارزشمندي را در عرصه تقريب و نزديك كردن اين دو ديدگاه صورت داد.
به وجوه كلامي و تاريخي واقعه غدير اشاره كرديد. از منظر جامعهشناسي تاريخي اين واقعه را چطور ميتوان ارزيابي كرد؟
از منظر جامعهشناسي تاريخي و سيره پيامبر اكرم(ص) نيز اين واقعه مهم است. وقتي پيامبر اسلام(ص) به نبوت مبعوث شدند، ما با يك جامعهاي روبهرو هستيم كه در اصطلاحات تاريخي آن را جامعه «جاهلي» ميخوانند. اين جامعه جاهلي، منطقي براي زيستجهان خودش داشت و متكي و مبتني بر آن زيست جهان عمل ميكرد. طبيعتا وقتي پيامبر(ص) به نبوت مبعوث شدند، يكي از كارويژهها و اقدامات مهمشان در دوران ٢٣ساله رسالت از عمر بسيار ارزشمندشان، اين بود كه در برابر اين منطق يا الگو، منطق يا الگوي ديگري را به جهان آن روز عرضه كنند و هم تلاش كردند كه بخشي از آن را به صورت عيني متحقق سازند. الگو يا مدل عرب جاهلي را در سه كليدواژه ميتوان تبيين كرد. به عبارت دقيقتر ساختار زندگي عرب جاهلي متكي بود بر اولا قبيله، ثانيا عصبيت و ثالثا غنيمت. قبيله يك منظومهاي بود كه در آن افراد بر اساس خون و نژاد پيوند مييافتند. وجه ديگر اين مثلث عصبيت است كه به معناي باور بيدليلي بود كه بر آن اصرار ورزيده ميشد. وجه سوم نيز كه جنبه اجتماعي و اقتصادي داشت، غنيمت بود. يعني ارزش افزودهاي كه متكي بر زور و جنگ حاصل شده است. پيامبراكرم(ص) در طول ٢٣ سال رسالتشان بر اساس قرآن كريم اين الگو و ساختار را بهطور بنيادين تغيير داد.
به چه صورت؟
به جاي قبيله، امت را نشاندند. امت آن پيوندهاي عميقي بود كه ميان آحاد جامعه، نه متكي بر خون و نژاد، بلكه متكي بر باورهاي ايماني و عقلاني شكل ميگرفت. پيامبر اسلام(ص) همچنين به جاي عصبيت ايمان را قرار دادند. ايمان در واقع باور با دليل بود كه بايد آگاهانه، آزادانه، مهربانانه و عادلانه انتخاب ميشد. ايشان همچنين به جاي غنيمت، قسط و عدالت را قرار دادند. همه پيامبران(ع) به استناد قرآن كريم آمدهاند تا در نظام اجتماعي، عدالت و قسط را تحقق ببخشند. قسط به معناي توزيع عادلانه ثروت و فرصتهاي برابر و قدرت و كرامت است. اين رويكرد پيغمبر اسلام(ص) بود. رسول اسلام اين الگو را ارايه دادند و در سالهاي پاياني عمر شريفشان توانستند اين الگو را عملي كنند. بخش مشهور آيه شريفه ٣ سوره مباركه مائده، يعني «الْيوْم يئِس الذين كفرُوا مِنْ دينِكمْ فلا تخْشوْهُمْ و اخْشوْنِ الْيوْم أكملْتُ لكمْ دينكمْ و أتْممْتُ عليكمْ نِعْمتي و رضيتُ لكمُ الْإِسْلام ديناً» به اين امر دلالت دارد. (ترجمه محمد مهدي فولادوند: امروز كساني كه كافر شدهاند، از [كارشكني در] دين شما نوميد گرديدهاند. پس، از ايشان مترسيد و از من بترسيد. امروز دين شما را برايتان كامل و نعمت خود را بر شما تمام گردانيدم، و اسلام را براي شما [به عنوان] آيين برگزيدم) .
چه زماني پيامبر اسلام(ص) توانستند بهطور كامل درجامعه جاهلي عرب اين الگو را تحقق ببخشند؟
اين امر بعد از فتح مكه در رمضان سال هشتم هجري صورت گرفت و دو سال بعد نيز در سال دهم هجرت از دنيا رحلت فرمودند. طبيعي است كه اين باور و الگو، نياز به حراست و مراقبت و تداوم داشت. هنوز فرهنگ جامعه به خوبي شكل نگرفته بود و باورهاي جديد را وجدان و آنها را نهادينه نكرده بود. پيامبر اسلام(ص) و مسلمانان بسياري در طول ٢٣ سال براي تحقق اين الگو تلاش بسياري صورت داده بودند، تا جايي كه خداوند در قرآن كريم فرمودند كه شما براي تحقق اين ارزشها در جامعه جان خود را فدا كردهايد. بنابراين مشخص است كه هدف از رسالت پيامبر(ص) اين نبود كه اين الگو را معرفي كند و بعد از رحلت او، آن را رها كند و تحقق كامل آن به تداوم نياز داشت. چه كسي ميتوانست از اين الگو پاسداري كند و آن را ادامه دهد؟ در آن دوران نه حزبي به معناي جديد كلمه ساخته شده بود و نه جامعه مدني قدرتمندي وجود داشت. طبيعي است كه حفاظت و حراست از اين الگو بايد به كسي سپرده شود كه اولا اين الگو را با همه وجودش درك كرده و پذيرفته است و ثانيا از صميم قلب بر اين باور باشد كه اين الگو بايد تداوم يابد. به اعتبار استشهاد تاريخ توسط فرقين مختلف، نزديكترين شخص به پيامبر اكرم(ص) هم قبل از بعثت و هم بعد از آن حضرت امام علي(ع) بود و با رسولالله(ص) ارتباط نزديك داشت. به استناد تاريخ امام علي(ع) در تمام طول دوران رسالت پيامبر(ص) تاليتلو و تداوم بخش خصايل و باورهاي پيامبر اسلام(ص) بود. بنابراين منطقي است كه به لحاظ سيره و تداوم آن الگو، پيامبر(ص) كسي را مراقب آن الگو بگذارد كه اولا آن را كاملا درك كرده و به آن اعتقاد دارد و ثانيا خود را ملتزم به تداوم آن ميداند. بنابراين امام علي(ص) پاسدار الگويي بود كه پيامبر(ص) به عنوان پيامبر آخرالزمان به اعتبار قرآن و سيره خودش به كل بشريت هديه كرده بود و آن الگو، الگوي «امت- ايمان و عدالت» است. ما شاهديم كه علي(ع) نيز بعد از پيامبر(ص) بسيار كوشيد تا با حفظ وحدت مسلمانان و همه شووناتي كه بود و با پذيرش همه سختيها در جهت تحقق اين الگو تلاش كرده و در دفاع از حفظ كيان مسلمين از اين الگو پاسداري كند و بعد هم كه با اقبال مردم به حكومت رسيد، تمام تلاش خود را معطوف داشت تا علاوه بر اينكه مجددا اين الگو را تبيين كند؛ آن را تا جايي كه ممكن است، محقق سازد.
به سخنان پيامبر(ص) در غديرخم اشاره كرديد و گفتيد كه يكي از تاكيدات ايشان، تقريب و وحدت مسلمين بود. اما شاهديم كه در طول تاريخ، تفاسير متفاوت از واقعه غدير سبب شد كه اختلافنظرهايي ميان مسلمانان صورت بگيرد. به نظر شما چرا چنين شد؟
واقعه غدير عامل انشقاق ميان مسلمانان نيست. واقعيت اين است كه از همه اديان و مذاهب الهي و حتي از نظريههاي بشري، مثلا ماركسيسم يا ليبراليسم را در نظر بگيريد، اختلاف نظر و قرائتهاي مختلف صورت ميگيرد. اديان هم از آنجا كه براي بشر نازل ميشوند، بنابراين در بستر تاريخي بهطور طبيعي موجب پديد آمدن قرائتهاي گوناگون ميشوند. البته بخشي از اين قرائتهاي گوناگون نيز به دليل جريانهاي سياسي و قدرت و ... است. بنابراين طبيعي است كه اديان در طول تاريخ با تفسيرها و انگارههاي مختلف روبهرو ميشوند. اين امري اجتناب ناپذير است، زيرا فهم از دين و وحي امري تاريخي است. حتي در هر يك از فرقهها، شاهد خوانشهاي گوناگون هستيم. مثلا در خود شيعه برخي مسلمانان قرآن را تفسير عرفاني ميكنند، گروهي آن را تفسير فقهي ميكنند، دستهاي تفسير كلامي كردهاند، عدهاي آن را تفسير لغوي كردهاند و شماري نيز صرفا بر تفسير مبتني بر حديث تاكيد كردهاند. دين از كريدور تاريخ و ذهن مسلمانان عبور ميكند و وارد جغرافياهاي مختلف ميشود و با نژادها و اقوام گوناگون مواجه ميشود و طبيعي است كه از محيط و قدرت و فرهنگ و نوع انگارههاي مختلف انسانها و انگيزهها تاثير ميپذيرد و دچار ديدگاهها و تفسيرهاي مختلف ميشود. به تعبير حافظ جنگ هفتاد ودو ملت همه را عذر بنه/ چون نديدند حقيقت ره افسانه زدند.
با همه اين تفاصيل از تفاسير متفاوت وقتي به خود متن باز ميگرديم و به خود قرآن رجوع ميكنيم، خود نص از ما چه ميخواهد؟
اتفاقا وقتي به سيره ائمه شيعه (ع) نگاه ميكنيم، درمييابيم كه غدير از ما چه ميخواهد. امامان شيعه(ع) پاسدار چه چيزي هستند؟ آنها به متن قرآن دعوت ميكنند. مهمترين امري كه قرآن كريم از ما ميخواهد، توحيد است. همه پيامبران بر توحيد تاكيد دارند: « لقدْ بعثْنا فِي كُلِّ أُمهٍ رسُولاً أنِ اعْبُدُواالله و اجْتنِبُوا الطاغُوت» (آيه ٣٦ سوره نحل) يعني «و در حقيقت، در ميان هر امتي فرستادهاي برانگيختيم [تا بگويد: ] «خدا را بپرستيد و از طاغوت [= فريبگر] بپرهيزيد» (ترجمه محمد مهدي فولادوند). پيامبر اكرم (ص) منادي توحيد بود و همه فريقين مسلمان نيز به اعتبار قرآن موظف هستند كه جامعه و فهم خودشان را از شرك و تلقيهاي غيراصولي و خطا به دور دارند. اگر به سيره ائمه شيعه(ع) بنگريد، همين تاكيد را مشاهده خواهيد كرد. اصلا ميتوان نهجالبلاغه اميرالمومنين(ع) را يك توحيدنامه خواند. نكته ديگري كه قرآن كريم بسيار بر آن تاكيد ميكند، ايمان و نگاه درست به اين عالم و عوالم بعد از مرگ است. باز ميبينيم كه يكي از مهمترين ميراث ائمه شيعه(ع) به خصوص امام علي(ع) در نهجالبلاغه دعوت به ايمان درست است. مساله بعدي بحث عدالت و قسط است كه هم امري فراديني است و هم در دين به عنوان يكي از اصول بر آن تاكيد رفته است. شاهديد كه در سيره ائمه و امام علي(ع) تا چه ميزان به عدالت و قسط توجه شده است. بنابراين به نظر من فريقين مسلمان بايد تلاش كنند با توجه به ميراثي كه هم در قرآن و هم در سيره پيامبر (ص) و هم در سيره ائمه شيعه(ع) كه عموما اهل سنت از آنها با عنوان «اهلبيت رسول اكرم(ص)» ياد ميكنند و به ايشان احترام ميگذارند، به اين اصول اساسي دين يعني قرائت درست قرآني از توحيد و ايمان و عدالت تمسك ورزند. به نظر من ميتوان با اين اصول فريقين مسلمان را به يكديگر نزديك كرد و ميراث اهلبيت را كه ميراث همه مسلمانان است به درستي براي وحدت مسلمين به كار گرفت.
به نظر شما غدير براي اهل تشيع بهطور خاص چه پيامي دارد؟
شيعه زماني ميتواند ادعا كند كه شيعه واقعي است كه به اصولي كه ائمه(ع) در زندگيشان داشتند، تمسك ورزد و به آنها احترام بگذارد. مهمترين ويژگي و خصلت اهلبيت پيامبر(ع) كه مورد اتفاق همه مسلمانان است، علم و دانش ائمه و علمدوستي و دانشپروري ايشان بود. دومين ويژگي ائمه شيعه(ع) يگانه پرستي و توحيد بود. سومين خصلت آنها زيست اخلاقي بود. امامان شيعه(ع) در زيست اخلاقي سرآمد زمانه خودشان بودند، در فداكاري، گذشت، كينه نداشتن، كمك به ديگران، محبت ورزيدن و نظر مخالف را در سلوك عملي به رسميت شناختن الگو بودند. شيعه غديري بايد زيست اخلاقي داشته باشد. نكته چهارم اينكه ائمه شيعه در بخشيدن و دست در جيب كردن و كاهش فاصله طبقاتي سرآمد زمانه خودشان بودند و تا ميتوانستند بر كاهش فاصله طبقاتي تاكيد ميكردند. بنابراين اگر جامعه شيعه ميخواهد شبيه به جامعه ايدهآل اهل بيت(ع) باشد، بايد در كاهش فاصله طبقاتي گام بردارد.