تدبیر24»تصویر معمولا ساده و ثابت است. خبری از عزل و نصب یک جوان در یک نهاد حاکمیتی و یا حتی سیاسی مخابره میشود. اگر خوش شانس باشیم از نام خانوادگی متوجه نسبتشان میشویم، و اگر اقبال از ما روی گردانده باشد یا باید لحظاتی را در موتورهای جستجوگر بگذرانیم، یا از اقوال سینه به سینه متوجه شویم که فرد گمنام تازه منصوب شده، فرزند، برادرزاده، خواهرزاده، فردی از خانواده همسر و یا کسی است که دمی کم یا زیاد در همه جا کنار یک چهره مطرح سیاسی دیده شده است.
پارگراف بالا روایت ثابت پدیدهای است که امروز از آن میتوان به عنوان "رشد یک شبه بدون زحمت” یاد کرد. چه بسیار انتصاباتی که به این شیوه رخ داده-علیالخصوص یک دهه گذشته- و چه جنجالها و بلواهایی که مطرح نشده است. حکایت هم حکایت ساده و متدش کاملا مشابه است. همواره یک بخشی از جوانان هر دو جریان سیاسی کشور بار زحمات و مخاطرات فعالیتهای سیاسی را به دوش میکشند، روزانه زمان زیادی را از سر اعتقاد و دلسوزی در جلسات حزبی و تشکیلاتی میگذرانند، اما ناگهان فردی با یکی از ویژگیهای مذکور، برداشت محصول را به عهده میگیرد.
چنین پدیدهای نه اصلاحطلب دارد و نه اصولگرا. مبتلابه هر دو جریان است. چه بسیار افرادی که با اتکا به همین قاعده نانوشته یا در دولت و شهرداری و شرکتها و هولدینگهای خصوصی وابسته به آنها در مسئولیتهای بالا به کار گرفته میشوند، و یا در تازهترین شیوه، بدون کوچکترین زحمت و هزینهای راه خود را در نهادهای تصمیمگیر و تصمیمساز جریانات سیاسی نیز پیدا میکنند، و این امر صرفا به دلیل همان وابستگیهای یاد شده محقق میشود.
آفت این روش نیز کاملا ساده اما به غایت مخرب و خانمان برانداز است. در پایینترین سطح موجبات بیاعتمادی جوانان فعال در احزاب، دلسردیشان و احتمالا ایجاد شکافهای عمیق بین آنان و بزرگان جریان متبوع را فراهم میسازد، اما اثر تخریبی اصلی را به بدنه اجتماعی حامی این جریانها و به صورت کلی به سرمایه اجتماعی و سیاسی کشور وارد میکند. مردمی که عمدتا ساعتها در صفوف رایگیری حضور پیدا میکنند تا به یک فرد یا یک جریان رای دهند، پس از گذشت زمانی با پمپاژ اخباری مواجه میشوند که همگی حکایت از این دارد که افرادی گمنام با اتکا به روابط شخصی نسبی یا سببی در فلانجا فلان مسئولیت بلندمرتبه را تسخیر کردهاند. شاید هیچ شخص و جریانی نمیتوانست ضربهای را که واژه "ژن خوب” به کلیت جریان اصلاحات وارد کرد، تحمیل کند.
ایجاد یک ترم جدید در ادبیات سیاسی، اجتماعی و حتی فکاهی کشور که دقیقا ثمره چنین رشدها و علیالخصوص بیتجربهگیهای ناشی از عدم طی کردن پلههای فعالیت سیاسی و کار تشکیلاتی است. تحویل گرفتن مسئولیتهای اجرایی در سطوح کلان بدون داشتن تجربه و رزومه مرتبط و بعضا غیرمرتبط، چنان ضرباتی را بر آبرو و حیثیت جریان اصولگرا وارد کرد -در آخرین نمونه، تغییر و تحولات سازمان صدا و سیما و حذف برنامه نود از کنداکتور پخش این برنامه- که آخرین حلقه وصل اعتماد مردم به سازمان صدا و سیما را نیز از بین برد. جایی که از بین هزاران مدیر ریز و درشت اصولگرا، حتی جوانانی با سابقه و رزومههای بیشتر و کاملا مرتبط -چون به صورت پیشفرض صدا و سیما با جنس مدیریت اصولگرایانه اداره میشود- جا ماندند و فردی با خصوصیات یاد شده در ابتدای متن، بر مسند مدیریت شبکه سه نشست.
شاید برای جوانان اصلاحطلب بخش زیادی از این مساله با نسخههای عدم وجود رابطه استخدامی و سابقه کاری و غیره و ذلک قابل هضم باشد، اما وقتی کار به نهاد عالی تصمیمگیری اصلاحطلبان میرسد که علیالاصول هیچ فیلتری جز سابقه و شایستگی نباید وجود داشته باشد، به ناگاه با تودهای از اسامی مواجه میشویم که با تکیه بر روابط خاص بیناشخصی، بر کرسیهای شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان تکیه میزنند و از قضا بزرگان این جریان هم به نحوی برخورد میکنند که گویی اتفاقی نیفتاده است.
این مدل تصمیمگیری که مبتلابه همه ادوار تشکیل دولت مدرن در ایران است، ذره ذره توانسته اثر خود را بر جامعه گذاشته و سطح اعتماد عمومی را به پایینتر حد ممکن برساند، جامعه را به جایی بکشاند که هر دو جریان را نشسته بر خوان نعمت "سفره انقلاب” و بیتوجه به دغدغههای آنان بدانند. اگر روزگاری تعهد بر تخصص ارجحیت داشت، امروز روابط سببی و نسبی بر هر دو ارجحیت داشته و از قضا همین امر موجبات گسترش فساد و عدم شفافیت را نیز فراهم آورده است.
*رییس شاخه جوانان و عضو شورای مرکزی حزب اعتمادملی