فصل دوم مجموعه «بیقرار» به نویسندگی و کارگردانی فلورا سام پس از چهار سال وقفه سرانجام روی آنتن شبکه دو رفت. گرچه وقفه چند ساله در پخش فصل دوم این مجموعه دلیل مشخص و روشنی نداشت و ممکن است همین وقفه طولانی باعث لطمه خوردن به کار شود.
تدبیر24»با این حال این شبکه با پخش خلاصه ای از فصل اول توانست داستان را برای
مخاطب یادآوری کند. مجموعه ای که داستان زندگی زنی به نام رعنا با بازی
لاله اسکندری را روایت می کند که با فرار از خانه پدری در ۱۶ سالگی به امید
زندگی بهتر و رفاه درگیر مشکلات و مسائل مختلف می شود. از جمله همسرش
رامین پایور که رعنا را وادار به حمل و پخش مواد مخدر کرده و از طرفی تنها
دختر یکی دو ماهه شان را به خانواده ای به نام فروهر فروخته و رعنا پس از
آزادی از زندان درصدد باز پس گرفتن فرزند خود است. از این رو با ترفندی
وارد خانواده فروهر شده تا به دخترش هانیه نزدیک تر شود. در کنار تلاشی که
برای بازپس گرفتن فرزندش می کند، به دنبال رضایت و حمایت پدرش نیز هست که
در نهایت تا حدودی می تواند این رضایت را بدست بیاورد.
شاید بتوان گفت که در نگاه نخست «بیقرار» قصه تازه و به روزی ندارد که آن
هم شاید به دلیل وقفه ای است که در پخش آن رخ داد. گرچه روایت داستان های
مادرانه چه در سینما و چه در تلویزیون می تواند مخاطبان خاص خودش را داشته
باشد، اما عاشقانه مادرانه ای از جنس رعنا که زنی است که به دلیل انتخاب
های نادرست در زندگی اش از جمله انتخاب رامین به عنوان همسر مصائب بسیاری
را پشت سر گذاشته، روایت آشنایی از همه مادرانی از جنس رعناست. مادرانی که
تاوان اشتباهات گذشته خود را تا سالها می پردازند، اما نمی توانند نگاه
اطرافیان را تغییر دهند. مخاطب در رویارویی با قصه رعنا دو واکنش از خود
نشان می دهد. یا به عنوان یک مادر حق را به او داده و آرزو می کند تا رعنا و
دخترش هانیه به هم برسند و عده ای دیگر هم این حق را به خانواده فروهر می
دهند که سالها به عنوان پدر و مادر سرپرستی هانیه را برعهده داشته و حال در
تلاشند تا ثمره زندگی شان را حفظ کنند.
فلورا سام به عنوان نویسنده و کارگردان همواره در آثاری که تاکنون ساخته،
به دلیل شناخت کامل تری که به نسبت نویسنده های مرد در تلویزیون دارد
همواره نگرش عمیق تری به زنها که به نوعی قهرمان های داستانهایش بوده اند
داشته است. اما شاید لاله اسکندری گزینه مناسبی برای این نقش نیست. به این
دلیل که رعنا مادری زجر کشیده و قربانی معضلات اجتماعی است که این بازیگر
نتوانسته آنطور که باید این حس را به مخاطب خود القاء کند. به خصوص در
سکانس هایی که روی پشت بام مهمانسرایی در مشهد می گذرد و او گنبد امام
رضا(ع) را تماشا می کند و حسی را که باید با قرار گرفتن در چنین فضایی
داشته باشد، نمی تواند در بازی خود به نمایش بگذارد. حتی در یکی از سکانس
های مهم این سریال که نخستین رویارویی با دخترش پس از سالهاست، نمی تواند
احساسی را که نسبت به هانیه دارد به تصویر بکشد. از این رو شاید بهتر بود
که بازیگر دیگری ایفاگر این نقش باشد که البته کستینگ در تولید یک اثر
نمایشی کاری بس سخت است. محدودیت بودجه در برخی از پروژه ها و بسته بودن
دست کارگردان و تهیه کننده برای انتخاب بازیگر و از همه مهمتر تایید شبکه
در انتخاب بازیگر موانعی است که در یک اثر نمایشی مقابل روی دست اندرکاران
آن قرار دارد. از این رو شاید فلورا سام هم گزینه های بهتری برای این نقش
در ذهن داشته که در نهایت به انتخاب اسکندری ختم شده است. اما کارگردان در
انتخاب بازیگران دیگر کمی متفاوت عمل کرده است. او محمدرضا شریفی نیا را که
سالهاست در تلویزیون و به خصوص در سینما ایفاگر نقش مردهای چندزنه بوده،
این بار نقش یک کفاش را به او واگذار کرده که در ابتدا تنها دخترش رعنا را
به خاطر سرکشی و فرار نمی بخشد. اما در ادامه مهر پدرانه باعث می شود که
نگران او شده و حتی از طریق خانم همسایه بخواهد تمام دارایی اش را که مبلغ
ناچیزی است، به او برساند. ضمن اینکه مخاطب در سکانس دیگری می بیند که پدر
رعنا اجازه خرج پول های دزدی رعنا را در خانه نمی دهد. البته شریفی نیا هم
شاید نتوانسته گزینه مناسبی برای نقش یک مرد زحمتکش کفاش باشد. آن هم به
دلیل پیشینه ای است که این بازیگر در ایفای کاراکترهایش در سینما داشته و
از این رو برای مخاطب سخت است که وی را در قالب چنین نقشی بپذیرد. کمند
امیرسلیمانی در نقش افسانه و همسرش امیرحسین صدیق و کشمکش هایی که با ورود
رعنا به زندگی شان دارند، داستان را باورپذیر کرده است. چرا که هر زنی در
جایگاه رعنا می تواند تهدیدی برای یک زندگی باشد. آن هم در شرایطی که رعنا و
علی داستان عاشقانه ای در دوران نوجوانی داشته اند که همسر علی از آن
باخبر است. از این رو حساسیت های افسانه نسبت به این موضوع آن هم در زمان
بارداری خروجی ذهن و نگرش نویسنده ای است که برخی از این لحظه ها را زندگی و
تجربه کرده است. فلورا سام به عنوان یک زن و مادر از حساسیت های این دوران
مطلع است و از این رو در شخصت پردازی کاراکترهایش تا حدودی موفق عمل کرده
است. اما شاید بازیگران آنطور که باید نتوانسته اند آنچه را که نویسنده خلق
کرده به خوبی ایفا کنند تا مخاطب با او همذات پنداری کند. امیرسلیمانی
مدتی است که در اغلب سریال هایی که بازی می کند، نقش یک زن محجبه را دارد
که در عین آرامشی که در ظاهر دارد، یکباره در مواقع حساس طوفانی می شود. او
در این سریال هم چندان تفاوتی در بازی اش نداشته است. گرچه این موضوع را
نباید فراموش کرد که این سریال مربوط به ۴- ۵ سال قبل است و شاید بتوان گفت
این بازیگر از ایفای نقش افسانه در «بیقرار» در اغلب سریال هایش الگو
گرفته است. امیرحسین صدیق که در این سریال نقش یک وکیل را بازی می کند هم
چندان بازی خاص و متفاوتی را نداشته است. به خصوص در زمانهایی که در دوراهی
حمایت از عشق قدیمی خود و همسر فعلی اش در تردید است که این سردرگمی را
نمی توان در بازی او احساس کرد.
در نهایت اینکه می توان نتیجه گرفت که کست مورد نظر این سریال در شرایط نه
چندان مطلوبی چیده شده است و شاید کارگردان و تهیه کننده خود به این موضوع
واقف باشند. اما داستان رعنا و مصائبی که برای بدست آوردن دخترش پیش رو
دارد قطعا اتفاقی است که ممکن است به زمان خاصی مربوط نشود و همچنان
مادرانی در طول تاریخ باشند که به نوعی از فرزند خود جدا مانده و برای
رسیدن به او از هیچ تلاشی دریغ نمی کنند. از طرفی سارا خوئینی ها نیز که
نقش مادر دوم هانیه را ایفا می کند هم به نوعی خودش را محق می داند که از
دختری که سالها برایش مادری کرده حمایت کند. البته در انتخاب این بازیگر هم
نکاتی وجود دارد که درباره او هم می توان گفت انتخاب درستی نبوده و
نتوانسته عواطف یک مادر را به خوبی در بازی اش نشان بدهد و یا در رویارویی
با دخترش به قدری از الفاظ و رفتارهای دلبرانه استفاده کرده که کمی رابطه
مادر و دختری را غیر قابل باور کرده است. چرا که توجه بیش از حد او به
هانیه کمی اغراق شده و حتی نتوانسته به خوبی نگرانی اش را از پیدا شدن رعنا
و احتمال از دست دادن هانیه به تصویر بکشد. اما نکته مهمتر دیگر قوانینی
است که روز به روز با توجه به بازخورد آن در جامعه تغییر می کنند و همین
امر باعث می شود که داستان سرپرستی هانیه توسط مادرش و یا خانواده جدید زیر
سوال برود. از آنجا که این داستان در ۴- ۵ سال گذشته به تصویر کشیده شده و
قوانین مربوطه ممکن است در طول این سالها دستخوش تغییراتی شده باشد، از
این رو می تواند میزان باورپذیری داستان را برای مخاطب کم کند. این هم از
آن دست مسائلی است که برای سریالها و فیلم هایی که با وقفه اجازه پخش یا
اکران پیدا می کنند به وجود می آید.
در نهایت اینکه فلورا سام به عنوان نویسنده و کارگردان این سریال تلاشش را
کرده تا خروجی قابل قبولی را در «بیقرار» داشته باشد. اما اینکه تا چه
اندازه موفق بوده یا نه شاید برای قضاوت زود باشد و همه چیز را باید به
پایان بندی سریال موکول کرد. بخش مهمی از سریال های تلویزیونی که این اواخر
باعث دلسردی و سلب اعتماد مخاطبان تلویزیون شده است. باید امیدوار بود که
پایان بندی «بیقرار» مطابق با سلیقه اغلب مخاطبان باشد. در غیر این صورت
باز هم یک سریال دیگر تلویزیونی در فضای مجازی و رسانه ها تبدیل به سوژه ای
برای برخی کاربران می شود تا بار دیگر اعتراض آنها را برانگیزد و نارضایتی
شان از پایان داستان را به اشکال مختلف ابراز کنند!