سلبریتیها و رسانه های بسیاری به این موضع پرداختند و جملگی تلاش کردند بر این معلم بینوا بتازند و قضاوت کنند و حکم دهند.
من فرهنگی زاده هستم و به همین دلیل نیمی از زندگی ام عجین شده با مسائل مربوط به آموزش و پروش است، تا کنون بیشتر از سه چهارم عمرم را یا در مدرسه بوده ام یا بین معلمان، چرا که همیشه از همنشینی با قشر فرهنگی جامعه لذت می بردم.
همه ما از بزرگترهایمان شنیده ایم که در دورات تحصیلشان که اغلب قبل از انقلاب است توسط معلمان خود تنبیه می شدند، شاید به جرات بتوانیم بگوییم که قبل از انقلاب و یا دهه اول و دوم انقلاب دانش آموزان از معلمان به ویژه ناظم مدرسه ترس داشتند و با کوچکترین اشتباهی تنبیه می شدند، خروجی این مدارس چه بود، تعارف را کنار بگذاریم و حقیقت را بپذیریم که خروجی مدارس قدیم با اختلاف از مدارس جدید و دهه سوم و چهارم انقلاب بهتر بوده، اغلب به متخصصانی تبدیل شدند که در جهان نام آورند و از شواهد پیداست که سرخودگی و عقده هم در وجودشان نهفته نیست. قصد ندارم تنبیه را توجیه کنم اما شدیدا مخالف نبود جدیت در معلمان هستم.
به چشم دیده ام که اگر معلمی ضعف نشان می داد و عنان اختیار از کفش در می رفت دانش آموزانی بودند که وقیحانه معلم را آزار دهند، خیلی از دانش آموزان قبل از ورود به مدرسه نقشه ای طراحی می کردند که چگونه معلم را آزار دهند، هر دانش آموزی این ها را دیده و باور دارد، اخیرا هم که با معلمی صحبت می کردم گلایه های بسیاری از دانش آموزان جدید داشت و از دستان بسته خویش در امر آموزش می نالید، متاسفانه برخی دانش آموزان ناسزا گویی به معلمان را هم مرتکب میشوند.
چنین گروهی از دانش آموزان در همه مدارس حضور دارند و مقصود اتهام زنی به همه دانش آموزان نیست. تصمیم به توجیه تنبیه بدنی هم ندارم اما دادن تمام حق به دانش آموز تنبیه شده نه منصفانه است و نه عقلانی.
عده ای خوشحالی می کنند که موبایل هست تا این صحنه ها را ثبت کند اما نمی دانند همین موبایل هوشمند در محیط مدرسه از بمب خطرناک تر است. اولا حاشیه ای ایجاد کرده است که حالا انرژی زیادی برای حل آن لازم است دوما دانش آموزی که موبایل به همراه دارد سر کلاس به درس توجه می کند یا با موبایلش مشغول است؟ پایین آمدن سطح آموزشی از بمب خطرناک تر است.
نتیجه این است که هم تربیت ضعیف است و هم آموزش، یک معامله دو سرباخت که تمامی ندارد، از سویی دانش آموزی که رعایت آداب کلاس درس را نمی کند و سویی دیگر معلمی که تحت تاثیر اقدام دانش آموز کنترل خود را از دست می دهد، دانش آموز خام است و گاهی با رفتار نا متعارف تلاش می کند انرژی آزاد کند یا خودنمایی کرده باشد، معلم هم انسان است و گاهی اتفاقاتی او را خشمگین می کند، حال تدبیری که بین موضوع دانش آموز و معلم تعادل برقرار کند چست؟ اولین قدم صادر نکرد احکام در فضای مجازی است، کاری نکنیم تا فشار افکار عمومی که سرچشمه آن فضای مجازی است سبب شود که حکمی خارج از انصاف صادر شود.
عده ای با دیدن این صحنه جمله «مصائب دانش آموز بودن» را بیان کرده اند، واحیرتا ، واحیرتا از این همه بی انصافی . معلمی مصائب ندارد؟ تمام مصائب معلمی به کنار حالا همین معلم از وحشت آینده خواب و خوراک دارد؟
فضای مجازی خوب است و کمک توصیف نشدنی به مردم می کند اما به خاطر داشته باشید که با چکش هم می توان گردو شکاند و هم می توان سر آدمی را.
من یقین دارم که ادامه این مسیر حمایت بی چون و چرا از دانش آموزان، معلمانی سرخورده و ضعیف پدید می آورد که نتیجه آن خروجی های بسیار ضعیفتر خواهد بود. ابدا نمی گویم دست معلمان در تنبیه باز باشد اما چه برنامه ای برای مهار دانش آموزان بد اخلاق وجود دارد؟ چه گزینشی برای جذب معلمان آگاه به مسائل آموزشی و روانی وجود دارد؟ معلمان یا حق التدریسی و بدون انگیزه هستند یا اگر قرار بر جذبشان باشد حرف اول را ژن خوب می زند نه تخصص و مهارت.
باید تدابیری اتخاذ شود که نه معلمان دیکتاتور کلاس باشند و نه دانش آموزان تعیین کننده سرنوشت معلم. با این رفتار عجولانه در فضای مجازی هم انتظارات خانواده ها را بالا می بریم و هم دست دانش آموزان برای بی انضباطی بازتر می شود. ریشه یابی و بررسی علل چنین حوادثی باید توسط گروهی مجرب در وزارت آموزش و پرورش انجام شود نه در صفحات مجازی و بین انبوهی از غبار .