التهاب ناشی از خبر کنارهگیری دولت در بهار 98 بیشتر در فضای رسانهای و بین سیاستمداران مشهود است.
تدبیر24» اگر تلقی میشود که جریانی در این اندیشه است که چنانچه بتواند به نحوی دولت را ساقط یا مجبور به استعفا کند، که چنین تمنایی در بعضی حرکات سیاسی این جریان محسوس است، ولی در عالم سیاست واقعی همیشه این موضوع مطرح بوده که فرضا اگر چنین وضعیتی برای رئیسجمهور پیش آید، آیا به نفع کشور است؟ یعنی مدیریت کردن بعد از حسن روحانی در فضای آنچنانی امکانپذیر است؟ اصلا آنهایی که در این اندیشهاند، چه برداشتی دارند؟ آیا تنها مسألهشان روحانی است یا مملکت و مردم و مسأله مدیریت هم برایشان مطرح است؟ تصور میکنم موضوع بیشتر یک بازی سیاسی مربوط به تندروهاست که به اشکال متعددی در هر مقطعی فشارهایی میآورند و گرفتاریهایی ایجاد میکنند. درواقع به نظر میرسد چنین اتفاقی نخواهد افتاد هرچند صحبت نکردن آقای روحانی هم ایجاد مسأله میکند و گاهی وقتها به اینگونه شبهات که عمدا در فضای متعدد سیاسی کشور مطرح میشود، دامن میزند. درحقیقت تصور نمیکنم چنین اتفاقی بیفتد و شاید اگر به گذشته هم برگردیم گاهی وقتها این حرفها مطرح بوده ولی در وضعیتی که کشور دارد به نظر نمیرسد که این اتفاق تحقق پیدا کند. ضمن اینکه شاید هم به دلایلی اصلا ضرورت هم نداشته باشد که بخواهد تحقق پیدا کند. درواقع تحقق به دو معنا؛ نخست اینکه زمینههای عملی داشته باشد و جایی دولت را فلج کند که به سقوط دولت بینجامد. اما از آنجا که ما تابهحال شرایط سخت و سنگین زیادی را تجربه کردهایم و اینها هیچکدام منجر به سقوط دولتها نشده، در آینده هم نخواهد شد. دوم، اگر دولت در شرایطی بخواهد خودش به خاطر مشکلات و گرفتاریها و موانعی که سرراهش است، استعفا دهد، باید دید که در چه شرایطی ممکن است این اتفاق بیفتد؟ با توجه به روحیاتی که از دکتر روحانی سراغ داریم، تصور نمیکنم چنین اتفاقی در بهار سال 98 رخ دهد. گرچه سال آینده، سال سختی برای کشور خواهد بود ولی احتمال استعفای رئیس دولت را در شرایط فعلی خیلی محتمل نمیدانم. رئیسجمهور از فرماندهی جنگ اقتصادی که رهبری به ایشان سپردهاند، سخن گفت که به نظر میرسد سابقهای داشته است. دکتر روحانی طی چند مرحله به شکلی در حوزه مسائل اقتصادی و ورود نظامیها و افراد غیرمسئول صحبت کرده و یکی، دو بار هم از رهبری نقل قولهایی داشتهاند. همین ادغام بانکهای نیروهای مسلح را میتوان مرحله دوم این قضیه دانست که علنی کردن آن توسط رئیسجمهور نشان از بحث و گفتوگویی دارد که اقناع یا مجبور کردن برخی نهادهای غیردولتی، نظامیان و وابستگانی که تحت نظارت نیستند، در حوزه اقتصاد ایجاد مشکل کرده و نهایتا این مسأله را مطرح نمودند که عهدهدار فرماندهی اقتصادی هستند و رهبری آن را به رئیسجمهور واگذار کردهاند. در اینصورت طبیعتا دکتر روحانی باید اختیاراتی گرفته باشد که از آن بیاطلاع هستیم و در سخنان دیروزشان هم اشارهای به آن نشد که آیا بتواند در نهادهای مشخص که در حوزه اقتصاد هستند، اعمال نفوذ کند؟ احتمالا باید چنین باشد که در اینصورت دست رئیسجمهور بازتر هم خواهد بود تا بتواند آنچه برای مدیریت اقتصاد بحرانی کشور پیشبینی شده را تا حدودی مدیریت کند و در غیر اینصورت به نظر میرسد آقای روحانی صرفا با صحبت کردن نمیتواند مشکلات را رفع کند. درحقیقت مسئولیت همچنان به گردن دولت باقی خواهد بود و اگر اختیارات هم به ایشان داده شده باشد تا بتواند جلوی نفوذهایی را بگیرد که در اقتصاد کشور اخلال درست میکند، یک قدم به جلوست و مسئولیتش را هم بیشتر میکند؛ البته مسئولیت بیشتری که با اختیارات همراه است. در غیر اینصورت، یعنی در شرایطی که مسئولیت وجود دارد اما اختیار لازم وجود ندارد شاید به نفع دولت نباشد.
مصطفی درایتی، فعال سیاسی اصلاحطلب