دونالد ترامپ 18 اردیبهشت 1397 سیاست جدید آمریکا برای خروج از برجام را اعلام کرد.
تدبیر24»دستورالعمل اجرایی رئیسجمهور آمریکا معطوف به «توقف همکاریهای آمریکا در ارتباط با برجام» بوده است. مفهوم چنین سیاستی را میتوان اعاده تحریمهای اقتصادی آمریکا برابر ایران دانست. سیاست ترامپ منجر به واکنش کشورهای مختلف شد و ایران تلاش کرد زمینههای لازم را برای انجام همکاریهای دوجانبه و چندجانبه با کشورهای اروپایی، روسیه و چین فراهم سازد.
فشارهای راهبردی آمریکا بهگونهای فزاینده ادامه یافت و این امر مشکلات اقتصادی جدیدی را برای ایران به وجود آورد. ایران تلاش کرد همکاریهای موثر و سازنده خود را با کشورهای جهان در دوران بعد از برجام ادامه دهد. واقعیتهای سیاست بینالملل بهگونهای است که تحقق چنین اهدافی امکانپذیر نیست و چالشهای جدیدی را برای ایران و سایر کشورهایی که مبادرت به همکاری با ایران میکردند، ایجاد میکرد. تلاشهای ایران نتیجه عملی مشخصی در گسترش همکاریهای اقتصادی و راهبردی با اروپا فراهم نکرد.
در نتیجه چنین فرآیندی بود که شورای عالی امنیت ملی ایران تصمیم گرفت از سازوکارهای مقابلهجویانه برابر انفعال کشورهای اروپایی در انجام همکاریهای اقتصادی با ایران استفاده کند. ایران براساس بندهای 26 و 36 برنامه جامع اقدام مشترک درصدد برآمد روند غنیسازی اورانیوم را براساس توافق 6/3 درصد ادامه داده و از فروش آن به موازات واگذاری آب سنگین خودداری کند. چنین اقدامی نمیتواند بهعنوان اهرم موثری برای اهداف سیاسی و امنیتی ایران تلقی شود.
1. واکنش سیاست بینالملل به تصمیم شورای عالی امنیت ملی ایران
دیپلماسی هستهای و توافق انجامشده ایران با کشورهای گروه 1+5 را میتوان بهعنوان بخشی از سازوکارهای سیاست بینالملل دانست. واقعیتهای سیاست بینالملل به این موضوع اشاره دارد که محور اصلی رفتار بازیگران را قدرت تشکیل میدهد. حقانیت در معادله قدرت نهفته است. از سوی دیگر، تجربه نشان داده قدرتهای بزرگ عموما از سازوکارهای همکاریجویانه در ارتباط با یکدیگر استفاده میکنند. براساس چنین سازوکارهایی است که میتوان این پرسش را مطرح کرد که اروپا، چین و روسیه از چه الگویی در ارتباط با ایران و سیاستهای ایالات متحده برای اعمال تحریمهای اقتصادی بیشتر علیه ایران بهره میگیرند؟
در عین حال کشورهای اتحادیه اروپا واکنش هماهنگ خود را نسبت به سیاست ایران نشان دادند. آنان بر این امر تاکید کردند که ایران باید به سیاستهای همکاریجویانه خود با برجام ادامه داده و از این طریق زمینههای لازم برای مشارکت سازمانی با آژانس بینالمللی انرژی اتمی فراهم شود. واقعیت آن است که در چنین شرایطی ایران ناچار بود از سیاستهایی استفاده کند که برای جهان غرب بهعنوان «هشدار کمشدت» تلقی شود. کشورهای اروپایی در برابر اقدام ایران واکنش صریح، تند و انتقادی نشان دادند. آنان به این موضوع اشاره داشتند که اقدام ایران را مورد پذیرش قرار نخواهند داد.
میتوان این پرسش را مطرح کرد که کشورهای روسیه و چین از چه الگویی برای همکاری با ایران در دوران توقف همکاریهای اقتصادی آمریکا و تحریمهای فزاینده ایران توسط ایالات متحده استفاده خواهند کرد؟ واقعیت آن است که در روند دیپلماسی هستهای ایران و کشورهای گروه 1+5، نشانههایی از تداوم غیرمحسوس دیپلماسی اجبار در قالب سازوکارهای همکاریجویانه مشاهده میشود. واقعیتهای راهبردی در دیپلماسی هستهای آمریکا نسبت به ایران بیانگر این موضوع است که ایالات متحده از سازوکارهای متقاعدسازی از طریق اعطای امتیازات محدود در ازای امتیازات فراگیر از ایران سازماندهی شده است. آمریکاییها براساس «موافقتنامه هستهای» موسوم به «طرح اقدام مشترک» تلاش کردند «ذخایر راهبردی ایران» را بیاثر سازند.
درمورد ذخایر اورانیوم بر این موضوع تاکید شده است که ایران صرفا 300 کیلو سوخت هستهای در داخل کشور خواهد داشت. اوباما بر این موضوع تاکید داشت که اگر ایران حتی یک میلیگرم تخطی کند، تمامی تحریمها بازخواهد گشت. در سخنرانی اوباما این موضوع مورد تاکید قرار گرفته که توافق دوم آوریل 2015 با ایران، اسرائیل را راضی خواهد کرد. اوباما همچنین مطرح کرد این توافق برای امنیت آمریکا و متحدان آن یک «توافق خوب» است. دونالد ترامپ از سیاستهای سختگیرانه بیشتری در ارتباط با ایران بهره گرفت. چنین فرآیندی را میتوان زیربنای الگوهای رفتاری آمریکا و قدرتهای اروپایی برای واکنش ایران دانست.
براساس توافق انجامشده، ایران دیگر نمیتواند پلوتونیوم تولید کرده یا اینکه رآکتور آب سنگین خود را نصب و ارتقا دهد. طبیعی است در چنین شرایطی قابلیت ایران برای غنیسازی و دستیابی به قدرت راهبردی به میزان قابلتوجهی کاهش خواهد یافت. توافق دوم آوریل 2015 زمینه لازم را برای بازرسیهای سرزده بهوجود میآورد. چنین بازرسیهایی موقعیت آژانس را برای کنترل قابلیت هستهای ایران و اعاده احتمالی تحریمها فراهم میسازد.
2. سیاست روسیه و چین در برابر اقدامات ترامپ
روسیه و چین از سیاست همکاری کمشدت با ایالات متحده بهره میگیرند. آنان بخشی از هیاتمدیره امنیت جهانی بوده و خود را در برابر سیاست قدرت سایر بازیگران پاسخگو میدانند. سیاست روسیه در گام آغازین الگوهای رفتاری جدید ایران، ماهیت مبهم داشته است. کارگزاران دیپلماتیک چین بهگونهای غیرمستقیم از ایران درخواست کردند سیاستهای مسئولانه و سازنده را اتخاذ کند. چنین رویکردی به مفهوم آن است که فضای موجود سیاست جهانی نمیتواند منجر به تغییر معنادار در حمایت از الگوهای رفتاری ایران شود. روندهای تاریخی بیانگر این واقعیت بود که از سپتامبر 2013 تا نوامبر 2015 زمینههای جدیدی از تحول در نگرش دیپلماسی نظام جهانی برای حل اختلافات هستهای ایران و کشورهای 1+5 بهوجود آمده است. کشورهای گروه 1+5 بر این اعتقادند که حذف تحریمها نیازمند راستیآزمایی گسترده و فراگیر است. آنان بر این اعتقادند که سیاست هستهای ایران تابعی از نیازهای راهبردی جمهوری اسلامی و ضرورتهای امنیت جهانی در سیاست بینالملل محسوب میشود. تداوم تحریمها از سوی کشورهای 1+5 براساس محدودیتهای نظام جهانی شکل گرفته است.
قدرت و امنیت را باید بهعنوان دو موضوع درهمتنیده سرنوشت ملی هر کشوری ازجمله روسیه و چین دانست. بنابراین کاهش و حذف تحریمهای اقتصادی به فرآیند مصالحه و دستیابی به حداقلهای راهبردی در سیاست امنیتی ایران و آمریکا بستگی دارد. کشورهای روسیه و چین عموما تمایل دارند همکاریهای خود را با ایران براساس الگوهای سیاست جهانی تنظیم کنند. آنان خود را به قطعنامه 2231 متعهد دانسته و بر این اساس نمیتوانند از ایران در چارچوب سیاستهای جدید حمایت کنند. نقشیابی قدرتهای بزرگ شورای امنیت در روند توافق هستهای، محدودیتهای اجتنابناپذیری را بهوجود آورده است. چنین شرایطی مشکلات زیادی را در روند «توافق متوازن» بهوجود میآورد. واقعیت آن است که بین دستاوردهای ایران و کشورهای گروه 1+5 هیچگونه موازنهای مشاهده نمیشود. برخی پژوهشگران و کارگزاران اجرایی ایران بهدلیل نقشیابی بازیگران موثر سیاست جهانی بهویژه قدرتهای بزرگ عضو شورای امنیت بر این اعتقادند که در این موافقتنامه بسیاری از «خطوط قرمز ایران» نادیده گرفته شده است.
نتیجهگیری
روسیه و چین در زمره کشورهای عضو شورای امنیت سازمانملل محسوب میشوند. آنان تلاش دارند الگوی رفتاری خود را با سیاستهای عمومی سایر قدرتهای بزرگ هماهنگ کنند. از سوی دیگر، روسیه و چین با اهداف و الگوهای یکجانبهگرای ایالات متحده هماهنگ نیستند. آنان عموما تلاش میکنند از طریق سازوکارهای مشارکت سازنده بر الگوی رفتاری ایالات متحده تاثیرگذار باشند. کشورهای اروپایی نیز دارای اهداف نسبتا مشترکی با ایالات متحده بوده اما از تاکتیکهای متفاوتی برای محدودسازی قدرت ایران بهره میگیرند.
کشورهای اتحادیه اروپا در اقدام صریح و رادیکال درصدد برآمدند الگوی رفتاری و سیاستهای جدید ایران را مورد انتقاد قرار دهند. کشورهای اروپایی بر این اعتقادند که اقدام ایران بهمنزله خروج از برجام محسوب میشود. چنین اقدامی براساس قطعنامه 2231 و مفاد برجام، فشارهای سیاسی و دیپلماتیک جدید را در ارتباط با ایران اجتنابناپذیر میسازد. کشورهای روسیه و چین نیز دارای تحلیل و تفسیر نسبتا مشابهی با کشورهای اروپایی در ارتباط با ایران هستند.
روسیه و چین سیاستهای یکجانبهگرای آمریکا را در برخورد با ایران مورد انتقاد قرار میدهند. آنان بر این اعتقادند که ایران باید از مزایای برجام استفاده کند. از سوی دیگر، کشورهای روسیه و چین بر این امر واقف هستند که جهان و سیاست بینالملل مبتنیبر نشانههایی از آنارشی قرار دارد. در فضای آنارشی، قدرتهای بزرگ از قابلیت و ابتکار عمل بیشتری برای کنترل بازیگران منطقهای و پیرامونی برخوردارند. اگرچه روسیه و چین اقدامات آمریکا را در قالب نادیدهگرفتن حقوق ایران برای تعلیق تحریمها نادرست میدانند، اما روند موجود با الگوی رفتاری آنان در برخورد با اروپا و ایالات متحده وضعیت متناقضی را به وجود میآورد.
الگوی رفتاری روسیه و چین در روند تنظیم برنامه جامع اقدام مشترک با الگوی رفتاری آمریکا و اروپا نسبتا هماهنگ و همگون بوده است. کشورهای یادشده با سیاست یکجانبهگرایی ایالات متحده مخالفت داشته اما تاکنون از سازوکارهای پرشدت برای مقابله با الگوهای رفتاری آمریکا استفاده نکردهاند. روسیه و چین در روزهای آینده تلاش خواهند داشت نقش میانجی را برای متقاعدسازی ایران، اروپا و ایالات متحده عهدهدار شوند. احتمال دارد زمینه فعال شدن اینستکس به وجود آمده و از این طریق نشانههایی برای معافیتهای جدید برای خرید نفت و همکاری اقتصادی با ایران در دستورکار قرار گیرد. سیاست جدید روسیه و چین نمیتواند در برابر اروپا و آمریکا قرار گیرد، اما از قابلیت لازم برای میانجیگری و رسیدن به نقطه تعادلی جدید برخوردار است.