تدبیر24»مهمترین چیزی که یک روانشناس و بالتبع یک روان درمانگر باید رعایت کند و حرف آن را به حوزه عمل برساند، همین یک جمله است که «روان درمانگرها ذهن خوانی نمی کنند» .
ذهن خوانی در معنای عمومی که همه ما می دانیم همان پیشگویی یا امثال آن است اما وقتی به تخصصی مثل روانشناسی وارد می شود معنای آن هم متفاوت می شود. ذهن خوانی در روانشناسی به این معناست که یک روان درمانگر بر اساس شنیده های اندک، بدون جلسه های مصاحبه و صرفا بر اساس نظریات از پیش خوانده خود، تشخیص و حتی بدتر، درمان ارائه دهد.
نخست آنکه هرکسی که تحصیلات آکادمیک روانشناسی داشته باشد و کتابهای درسی بخواند، روان درمانگر نیست. روان درمانگری تخصصی متفاوت از روانشناسی است. یک روان درمانگر علاوه بر دانش آکادمیک باید تحت درمان فردی مبتنی بر رویکردش قرار بگیرد تا معضلات و مشکلات خودش حل و فصل شده و جایگاه یک مراجع را بهتر درک کند.
در ادامه برای درمان بهتر باید سوپرویژن بگیرد، یعنی همان کاری که انترن ها و رزیدنت های پزشکی می کنند، آنها باید زیر نظر یک فرد باسابقه قرار بگیرند و با او در این باره مشورت کنند. این دو مورد پیش شرط یک روان درمانگر علمی است. پس رعایت نکردن این دو مورد اولین گام آسیب رساندن به دیگران است.
به موضوع ذهن خوانی برگردیم. همه ما می دانیم که روانشناسی رویکردهای گوناگونی دارد. اتاقی را در نظر بگیرید که پنجره های متفاوتی دارد. هر رویکرد از یک پنجره به اتاق نگاه می کند و دیدگاه و تحلیل های خودش را دارد.
این تحلیل ها برآیند سالها پژوهش و تئوری هستند که یک روان درمانگر طبق آنها کار می کند موضوعی که به آن تشخیص و درمان می گویند.
به مثال پزشکی تشخیص و درمان نگاه کنیم. آیا هر کس که سردرد دارد تومور مغزی دارد؟ قاطعانه نه! اگر پزشکی را ببینید که با همین اطلاعات تشخیص می گذارد به او اعتماد می کنید؟ حقیقتا نه! چون بر همه ما مسلم است که تشخیص پزشکی نیاز به مراجعه، آزمایش و بررسی سایر علائم بدنی دارد.
پرسش این است که چرا باید به روان درمانگری که با دانستن سردرد به تشخیص سرطان می رسد، اعتماد کنیم؟ این کار نه علمی است و نه اخلاقی. ذهن خوانی در روانشناسی همین است. سوار کردن تئوری بر مراجع آنقدر خطرناک است که می توانم آن را هم سطح یک تشخیص اشتباه پزشکی بگذارم. مشاوره های خیابانی، اتوبوسی، اینستاگرامی آسیب رسانند؛ هرچند تاثیرگزار باشند.