تدبیر24» چهارراه کودک| جلال مرادی، روانشناس و آیندهپژوه سلامت است. او کودکان کار را هشت گروه تقسیمبندی کرده و معتقد است که نادیده گرفتن کودکان کار از سوی جامعه هم گاهی به اندازه محیط کار آسیبهای روحی و روانی زیادی به آنان وارد میکند به عقیده او رفتار و سیاست نادرست برخی از سازمانها و مراکز در مواجهه با کودکان کار نیز سبب میشود تا آنان برای همیشه در موقعیت خود باقی بمانند.
این روانشناس در گفتوگو با چهارراه کودک درباره آسیبهای روانی وارد شده به کودکان کار و تاثیر آن بر آینده و رفتار آنان گفت: وقتی میخواهیم درباره مبحث آسیبهای روانی کودکان کار و همچنین تاثیر این آسیبها بر آینده آنها صحبت کنیم، باید دستهبندیهای لازم را در این خصوص انجام دهیم تا بدانیم نگاه و تعریف صحیح از کودک کار چیست و تعاریف مختلفی که از سوی جامعه برای این قشر گفته میشود به چه شکل است تا نتیجه گیری صحیح و دقیقی داشته باشیم.
این روانشناس با اشاره به این موضوع که بسیاری معتقدند جامعه و مردم عادی نقش اثرگذارعمده را در بروز آسیبهای روحی و روانی ایفا میکنند، گفت: اگر واقعبین باشیم این ساختار است که عامل اصلی بروز مشکلات و معضلات روحی و روانی برای این دسته از کودکان شده است. ساختار مبتنی بر فقر، تغییرات اقتصادی شدید، عدم تامین هزینههای تحصیل و نبود رفاه برای خانوادهای که کودک در آن زندگی میکند و شوکهای سیاسی و اقتصادی که خانوادههای ضعیف و شکننده را روز به روز به سوی از هم گسیختگی سوق میدهد.
مرادی ادامه داد: البته دراین میان نباید فرهنگ و اجتماعی را که کودک در آن رشد پیدا کرده از یاد ببریم. هنگامی که کودک در این فضا و با توجه به ساختار ذکر شده رشد میکند، قطعا باید منتظر ورودش به بازار کار سیاه و همچنین به وجود آمدن چالشهای ذهنی برای او باشیم، چالشهای ذهنی که در نهایت به آسیبهای روحی و روانی منجر میشود و در آینده او تاثیر بسزایی خواهد گذاشت.
او در خصوص آمارهای رسمی میزان کودکان کار در ایران تصریح کرد: در حال حاضر براساس آمار رسمی نزدیک به 50هزار کودک کار در شهر تهران مشغول به فعالیت هستند که 71 درصد آنها 10 تا 14 سال سن دارند. براساس بررسیهای انجام شده از سوی وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی در سال 98 نیز نزدیک به دو میلیون کودک کار در سرتاسر کشور وجود دارند که 40 درصد آنها دختر و 60 درصد پسر هستند.
این آیندهپژوه درباره اینکه برای بررسی میزان آسیب وارده به کودکان کار باید به چه شکل عمل کرد، گفت: این کودکان را با توجه به موقعیتهایی که در سطح جهان برایشان وجود دارد و صرفا محدود به کشورمان نیست به هشت دسته و گروه تقسیم میشوند. گروه اول کودکان جنگ و مهاجر هستند، این افراد پشتوانه اجتماعی ندارند و بیشتر آنها به واسطه جنگ یکی از والدین خود را از دست دادهاند، در محیطی پر از خشونت زندگی کردهاند. این کودکان در معرض بیشترین آسیب های اجتماعی قرار میگیرند و احتمالا آسیبهای نظیرPTSD، تروما و... را تجربه میکنند.
او ادامه داد: گروه دوم کودکان خیابانی هستند، کودکانی که توسط خانواده رها شدهاند و با توجه به نداشتن سرپرست یا بد سرپرست بودن وارد فضای کار شدهاند. گروه سوم کودکان کارگاه هستند، کودکانی که به اندازه دو دسته قبلی فشاری روی آنها نیست اما به واسطه این موضوع که ازلحاظ فیزیکی دچار ضعف هستند، هنوز به رشد کافی نرسیدهاند و دچار محرومیتهای محیطی، اجتماعی و رشدی میشوند، این کودکان نیز آسیب پذیر هستند.
مرادی افزود: گروهی دیگر از این کودکان که در زیر پوست جامعه قرار دارند و متاسفانه کمتر به آنها پرداخته میشود، کودکانی هستند که قربانی قاچاق اعضای بدن میشوند. یعنی در واقع از بدو تولد و یا در سنین بسیار کم به واسطه حضور در فضای کار سیاه به دام افراد سودجو و قاچاقچی اعضای بدن خواهند افتاد تا طعمه خدمات بهداشتی غیرقانونی شوند. کودکان خدماتی نیز از جمله دیگر گروهها هستند که به دلیل خدمات ارزان و استثمار آنها در مراکزی مانند کارواشها و برخی از فروشگاه مشغول به فعالیت هستند.
این روانشناس یادآور شد: کودکان پارک و کلوپ ششمین دسته از کودکان کار هستند. البته با توجه به این موضوع که کلوپ و مراکزی که فساد و فحشا را اشاعه میدهند در ایران وجود ندارد، حضور این دسته از کودکان در اجتماع ما بسیار کمرنگ است اما گروهی از آنها به واسطه بهرهکشیهای دیگر در معرض تجاوز و آزار جنسی قرار میگیرند که بسیار باید به این موضوع توجه داشت. دسته هفتم کودکان برده هستند که دراصطلاحات قدیمی به آنها خانهزاد میگفتند. کودکانی که به یک خانواده تحویل داده میشود تا خدمات آنها را انجام دهد و حتی در مواقعی تا آخر عمر محکوم به رتق و فتق امور آنها خواهد بود. در نهایت آخرین دسته هم کودکان معدن هستند، کودکانی که در شرایط سخت مشغول به کار هستند و برای کارهای دشوار به خدمت گرفته میشوند.
مرادی با اشاره به این موضوع که احساس تنهایی و رهاشدگی از جمله اولین عوارض و آسیبهایی است که برای این هشت گروه از کودکان به وجود میآید، تصریح کرد: البته نباید فراموش کرد فقط قسمتی از این رهایی و تنهایی مرتبط با شرایط کاری است، قسمتی دیگر از آنرا جامعه به این کودکان تحمیل میکند. جامعهای که همواره این افراد را نادیده گرفته و هیچ توجهی به آنها ندارد. هنگامی که این احساسات بر کودکان کار مستولی میشود هویت آنها در معرض خطر قرار میگیرد. نا امیدی، افسردگی، اضطراب فراگیر و به وجود آمدن شخصیت غیر اجتماعی دیگر احساسات آسیبزایی است که به آنها دست میدهد.
او ادامه داد: حال با این تفاسیر هرکدام از این آسیبها و احساسات با کودک رشد میکند و به او اجازه داده نمیشود دارای شخصیت مستقلی باشد. یعنی در بزرگسالی به او اجازه داده نمیشود شخصیتی فارغ از محیط زندگی و تصمیمات افرادی که با آنها زندگی کرده است را برای خود داشته باشد و مجددا در چرخهای قرار میگیرد که از کودکی درون آن حضور داشته و هیچگاه نتوانسته از آن خارج شود. در این زمان است که بیهویتی و سلب شخصیت به اوج خود خواهد رسید و امکان کشیده شدن به هر راهی را برای کودک فراهم میسازد.
این آیندهپژوه در خصوص نقش سازمانها و مراکز آسیبزا که به صورت تخصصی در این حیطه مشغول به فعالیت هستند نیز گفت: باید گفت هنگامی که نهادها وسازمانهای مردم نهادی که در این حوزه کار میکنند، تعریف مشخصی از فعالیتهای خود ندارند و در بسیاری از مواقع راه نادرست را برای آسیبزدایی و مبارزه با کار کودکان میپیمایند، باید انتظار داشت کودک در این چرخه بماند و هیچوقت از آن خارج نشود. هرگاه توانستیم فعالیتهای خود را در راستای آسیبزدایی صحیح و نه از سر رفع تکلیف انجام دهیم، آن زمان میتوان قدمهایی را برای خروج کودکان کار از این چرخه باطل برداشت.
مرادی تصریح کرد: البته نباید فراموش کرد هستند سازمانها و نهادهای مردم نهادی که وظایف خود را به درستی انجام میدهند، اما تعداد آنها اندک و سطح فعالیتشان گسترده است.
این
روانشناس در پایان نیز یادآور شد: انجام اعمال بزهکارانه، کشیده شدن به
راههای نادرست و ناصحیح، عدم استقلال شخصیت، ناتوانی در تشکیل یک زندگی
بدون دغدغه و فارغ از اعمال ناصحیح از جمله آسیبهای روانی است که به واسطه
حضور در این چرخه و فرمانبرداری مطلق از افراد تاثیر گذاری که از کودکی تا
بزرگسالی همراه این کودکان بوده است، آینده آنها را در معرض خطر قرار
میدهد.