این نوشته، ابتدا به مفهوم رسانه، انواع آن و سواد رسانه ای پرداخته و سعی میشود
تا فضای مفهومی آن مشخص شود؛ سپس به آرای برخی از اندیشمندانی که در زمینه سواد
رسانه ای نظریه پردازی کردند؛ پرداخته می شود.
رسانه و انواع آن
رسانه ها موقعیت یا عرصه ای فراهم می آورند که روز به روز بیشتر مسایل زندگی عموم
در آن عرصه متجلی می شود چه در سطح ملی و چه در سطح بین المللی. رسانه ها اغلب
جایگاه بروز تحول در فرهنگ اند، چه به معنی هنر و اشکال نمادین و چه در معنای
مدها، خلق و خوها، شیوه های زندگی و هنجارها. هم چنین به منبع غالب تعاریف و
تصاویر واقعیت اجتماعی در نزد افراد و هم چنین گروه ها و جوامع، بصورت دسته جمعی
تبدیل شده اند. آن ها داوری های ارزشی و هنجاری خود را به صورتی غیر قابل تفکیک و
مخلوط با اخبار و برنامه های سرگرم کننده بیان می کنند(مک کوییل ،1388: 22).
رسانه ها ابزارهای تکنولوژیکی برای انتشار پیام هستندو معمولاً هم به رسانه های
چاپی(روزنامه ها، کتب، مجلات) یا الکترونیکی(رادیو، سی دی ها، فیلم، تلویزیون،
اینترنت) تقسیم می شوند. دو نوع رسانه وجود دارد: رسانه های جمعی و رسانه های غیر
جمعی. این تفاوت ربط چندانی به تعداد مخاطبان ندارد. اگرچه اغلب مردم جمع را به
این شیوه تعریف می کنند. علاوه بر این با نوع تجربه مخاطبان در هنگام دریافت پیام
هم ربطی ندارد. اگرچه از مدت ها پیش این ملاک اصلی برای تعریف مخاطبان جمعی بوده
است. در مقابل جمع با انگیزه های فرستنده مرتبط است. رسانه ای رسانه جمعی است که
قصد اصلی فرستنده اش عادت دادن مخاطبان به روشی ثابت برای عرضه محتوا باشد؛ یعنی
رسانه های جمعی چندان تمایل ندارند که مردم را به قرار گرفتن در معرض پیام هایشان
ترغیب کنند بلکه بیشتر مایلند آن ها را در موقعیتی قرار دهند که بطور معمول در
معرض پیام ها باشند(پاتر، 2005: 8). رسانه های جمعی یک صنعت رو به رشد و در حال
تحول اند که تأمین کننده اشتغال، تولید کننده کالا و خدمات و تغذیه کننده سایر
صنایع مرتبط هستند. این رسانه ها در عین حال خود به نهادی تبدیل شده اند با قواعد
و هنجارهای خاص خود که این نهاد را به جامعه و سایر نهاد های اجتماعی پیوند می
دهد. پس این نهاد نیز به نوبه خود توسط جامعه تنظیم می شود.
هم چنین یکی از منابع قدرت اند؛ یعنی ابزاری هستند برای کنترل، مدیریت و نوآوری در جامعه که می توانند جانشینی برای زور یا سایر منابع باشند(مک کوییل ، 1388: 2ا). رسانه های جمعی با آسان کردن درک پیام هایشان برای مخاطبان و در عین حال، با بازده بالایی که عرضه می کنند، آن ها را شرطی می کنند. وقتی هزینه اندک و ارزش زیاد باشد، مخاطبان قرار گرفتن در معرض رسانه را استفاده کارآمد از زمان تلقی می کنند واین تلقی باعث می شود که افراد بخواهند هم چنان در معرض رسانه قرار گیرند. رسانه های جمعی ابزارهایی را به وجود می اورند تا پیام خود را از طریق رسانه به مخاطبان مورد نظرشان منتقل کنند. برای مثال روزنامه رسانه است اما نیویورک تایمز، ایران، ایونینگ نیوز و کیهان ابزارند. همه این ها ابزارهایی موفق هستند زیرا هرکدام به طور معمول به گروه خاصی از مخاطبان دسترسی دارند و مخاطبان خود را چنان شرطی کرده اند که همواره درصدد آنند که خود را در معرض پیام های ارسالی آن ابزارها قرار دهند(پاتر، 2005: 9). رسانه های غیر جمعی نیز از کانال های مشابه رسانه های جمعی استفاده می کنند.
- مفهوم سواد رسانه ای
در اذهان بسیاری از افراد، واژه «سواد» با رسانه های چاپی بیشترین ارتباط را دارد.
عده ای دیگر در مورد رسانه هایی مانند فیلم و تلویزیون از اصطلاح «سواد بصری»
استفاده می کنند. نویسندگان دیگری هم از اصطلاح «سواد کامپیوتری» استفاده کرده
اند(کاووسی، ا385: ا6). اما هیچکدام از این ها معادل «سواد رسانه ای» نیستند و
صرفاً اجزای سازنده آنند.
به عقیده مساریس ، سواد رسانه ای را می توان دانش پیرامون چگونگی عملکرد رسانه های
جمعی در جامعه تعریف کرد. در شرایط آرمانی، این دانش باید دربرگیرنده همه ابعاد کاری
رسانه ها باشد: بنیادهای اقتصادی آن ها و مهمتر از همه، «زبان» آن ها، یعنی قواعد
بازنمایی و راهبردهای بلاغی تبلیغات، برنامه های تلویزیونی، فیلم و دیگر صورت های
محتوایی رسانه های جمعی(مساریس،1988: 7ا). سواد رسانهای یک فهرست از معیارهایی
است که مردم را قادر به تحلیل، ارزیابی و ایجاد پیام در برابر پهنای متغیر اشکال،
انواع و سبک های رسانه ها می سازد. آموزش سواد رسانه ای( اغلب در مدلی وابسته به
آموزش و پرورش تحقیقی_ پایه ای ) مردم را تشویق میکند تا سوال هایی درباره ی آنچه
تماشا میکنند، می شنوند و می خوانند، بپرسند. همچنین ابزارها را برای اینکه مردم
به طور انتقادی پیام ها را تحلیل کنند، بهبود می بخشد و مهارت های خلاقانه ی
خوانندگان در ساختن پیام های رسانه شان و انتشار تجربه شان را توسعه می دهد. به
عبارت دیگر سواد رسانه ای «یک فهم آگاهانه و انتقادی از رسانه جمعی است که شامل
تکنیک ها، تکنولوژی ها و نهادهای درگیر در تولید رسانه ها می شود و قادر به تجزیه
و تحلیل انتقادی پیام های رسانه ای و تشخیص و شناخت نقش مخاطبان در ساختن معانی از
این پیام هاست»(شفرد ، 1993).
به نظر کارشناسان ارتباطات، سواد رسانه ای «توانایی دستیابی، تجزیه و تحلیل، نقد،
ارزیابی و ایجاد ارتباط به گونه های مختلف است»( سپاسگر،1385: ا22). به نظر آنان
فرد واجد این مهارت می تواند درباره آنچه در کتاب، روزنامه، مجله، تلویزیون،
رادیو، فیلم، موسیقی، تبلیغات، بازی های ویدئویی، اینترنت و... می بیند، می خواند
و می شنود، فکر کند.
محسنیان راد، استاد علوم ارتباطات، معتقد است، آی سی تی موجب پیدایش
سواد رسانه ای شده است. وی می گوید: «در حقیقت ورود به عصر ارتباطات و اطلاعات و
پیدایش ابزار نوین ICT،
سوادی، آن هم با عنوان سواد رقومی متولد ساخته است». وی اولین مخاطبان سواد رسانه
ای را میانسالان دهه ا990 می داند که می بایست تحت تعلیم استفاده از فناوری های
نوین برای رویارویی با خروجی رسانه ها و اصلاً کارکرد آن ها قرار می
گرفتند(افراسیابی، 1387: 4).
سواد رسانه ای مقوله ایست که سعی می کند درکی عمیق و منتقدانه از پیام های
وسایل ارتباط جمعی ایجاد کند و هدف از آن افزایش و تقویت اندیشه انتقادی با
استفاده از رسانه هاست(علوی،ا1388: ا6).
سواد رسانه ای، توانایی وارسی و تحلیل از میان پیام هایی است که روزانه به ما
اطلاع می دهند، سرگرم می کنند و می فروشند. یک نوع توانایی است که موجب می شود
مهارت های تفکر انتقادی، همه ی رسانه ها را در بر بگیرد. همچنین سواد رسانه ای
درباره ی پرسیدن سوال هایی مربوط به آنچه که وجود دارد و توجه به آنچه که نیست، می
باشد. به عبارتی نوعی غریزه است؛ اینکه بپرسیم چه دروغی پشت تولیدات رسانه ها
نهفته است (انگیزه، پول، ارزش ها و مالکیت) و آگاه شویم چطور این عوامل
تاثیرگذارند( تالیم ، 1995). از نظر بعضی کارشناسان، سواد رسانه ای به معنای
فراگیری چگونگی تولید پیام با استفاده از رسانه های چاپی، سمعی و بصری و...
است(سپاسگر، 1385: 225). عده ای دیگر سواد رسانه ای را مفهومی می دانند که
در پنج پرسش زیر مطرح می شود:
- چه کسی پیام های رسانه ای را می آفریند؟
- کدام یک از فنون رسانه ای برای جلب توجه مخاطبان استفاده شده
است؟
- چگونه افراد مختلف قضاوت ها و تفسیرهای گوناگونی از پیام های
یکسان دارند؟
- ارزش ها و سبک های زندگی که در رسانه ها ارائه می شوند
کدامند؟
- هدف سازندگان و آفرینندگان پیام چیست؟(هابز، 2005: ا)
«سواد رسانه ای»، یک نگرش کاوشی را نسبت به جهان رسانه تشویق می کند، این که:
چه کسی پیام را درک می کند؟ چه کسی می خواهد به این شواهد برسد و چرا؟ در این
داستان از دیدگاه چه کسی سخن گفته می شود؟ صدای چه کسانی شنیده می شود و چه کسانی
غایب هستند؟ پیام چه اهدافی را دنبال می کند تا توجه و احساس من را بدست
بیاورد(تالیم، ا995).
ورسناپ در تعریفی از سواد رسانه ای می گوید: « سواد رسانه ای یک خروجی
(برآمده) مورد انتظار از کار در آموزش و پرورش رسانه ای و یا مطالعه رسانه است. با
داشتن سواد رسانه ای، ما بیشتر در مورد رسانه یاد می گیریم و می دانیم. هم چنین
سواد رسانه ای یک مهارت تجربه، تفسیر، تحلیل و ساخت محصولات رسانه ای
است(ورسناپ1994،). مورین ، مدیر چندرسانه ای انجمن دانشکده مونترال انگلیس، می
گوید: تعریف سنتی از سواد، زمانی که چاپ، عالی ترین شکل رسانه بود، توانایی
رمزگشایی، فهم و ارتباط در چاپ بود. اما با توسعه جهان، دیگر چاپ برای مدت مدیدی،
بعنوان رسانه مسلط نبود و این نقش توسط رسانه های الکترونیکی ربوده شد. امروزه
سواد به دو معناست:
ا- رمزگشایی، درک و ارزیابی از طریق نوشتنِ همه رسانه ها.
2- خواندن، ارزیابی و ایجاد متن، تصاویر و صداها یا هر ترکیبی از این عناصر.
به عبارتی دیگر، افراد باسواد باید دارای سواد چاپ، سواد بر اساس اعداد و
سواد تکنولوژیک باشند(مورین، 1995).
باون در تعریف سواد رسانه ای می گوید:«سواد رسانه ای به دنبال توانمند سازی
شهروندان و تبدیل رابطه غیر فعالشان در برابر رسانه به رابطه ای فعال، تعاملی
انتقادی با توانایی به چالش کشیدن سنت ها و ساختارهای خصوصی، فرهنگ رسانه های
تجاری و یافتن راه های جدید بیان و گفتمان شهروند، است(باون،1996). به نظر اندرسن
، «سواد رسانه ای» یک کیفیت است، مانند قهوه ای مایل به زرد که می تواند به دست
آید. اما «آموزش رسانه ای» یک جریان ادامه دار است که می تواند توسعه و تکامل
یابد(اندرسنا1996). کمال پور، رئیس دپارتمان ارتباطات و هنرهای خلاق در دانشگاه
پوردو آمریکا، سواد رسانه ای را شامل تحقیق، تحلیل، آموزش و آگاهی از تأثیرات
رسانه ها(رادیو، تلویزیون، روزنامه و...) در روی افراد و جوامع می داند(سایت
اینترنتی مجله علوم اجتماعی،1386).
اصول و مفاهیم سواد رسانه ای
سواد رسانه ای بر پایه و مفاهیمی استوار است که فهم آنها را اجتناب ناپذیر می کند.
این اصول عبارتند از:
ا- رسانه ها سازه ای هستند.
این مفهوم نشان می دهد رسانه ها با دقت ماهرانه ای به ارائه ی برداشت هایی می
پردازند که عوامل معینی را انعکاس دهند. همه ی رسانه ها با دقت، گردآوری، تدوین،
انتخاب و طراحی می شوند. آن ها دنیایی را به ما نشان می دهند که اگر چه حقیقی به
نظر می رسد، اما از یک نگاه گزینش شده است. در واقع در روزگار واقعیت مجازی
و شبیه سازی کامپیوتری، دیدن عین باور کردن نیست.
2- رسانه ها واقعیت را بازسازی می کنند.
یعنی میان شیوه ی ارائه ی وقایع به وسیله ی رسانه ها با شیوه ی درک مخاطبان رسانه
ها رابطه ی معناداری وجود دارد. هنگامی که ما درک مستقیم و عینی از فرد، مؤسسه،
موضوع، شخص یا مکان ارائه شده در رسانه نداشته باشیم، واسطه این درک، رسانه ها
خواهند بود(کان سی داین، 1379: 10به نقل از قاسمی،1385: 90).
3- مخاطبان مفهوم مورد نظر خودشان را از رسانه ها می گیرند.
اغلب مخاطبان مطابق با نیازها، خوشی ها، سختی های روزمره، نگرش های
نژادی و جنسیتی، پیشینه خانوادگی و فرهنگی و بسیاری از چیزهای دیگربا دیگران تعامل
برقرار می کنند. به همین علت است که گروه های قومی متفاوت پس از مواجهه با
محتوای رسانه ای یکسان، اجزای متفاوتی از آن را انتخاب، رد، حفظ و درک می کنند.
4- محصولات رسانه ای اهداف تجاری دارند.
امروزه هر نوع درک واقعیت از محتوای رسانه ها را نمی توان از زمینه اقتصادی و
ضرورت های مالی محرک صنعت جدا کرد. تا جایی که عده ای (بنیانگذاران مکتب
فرانکفورت، مارکوزه، هابرماس) معتقدند رسانه به عنوان ابزاری در انحصار نظام سود و
سرمایه در امده است. قاسمی معتقد است که در اینجاست که بحث مالکیت و کنترل از
مهمترین موضوعات اساسی است که مورد توجه سواد رسانه ای قرار می گیرد تا از آن
رهگذر میزان و چگونگی نفوذ ملاحظات تجاری بر محتوا، روش و پخش پیام ها نزد مخاطبان
روشن شود.
5- رسانه ها پیام های ایدئولوژیکی و ارزشی را در بردارند.
تمام تولیدات رسانه ای تا اندازه زیادی تبلیغاتی هستند زیرا آن ها ارزش ها و روش
های زندگی را نشان می دهند. به عقیده سایزر تلویزیون بزرگترین نظام آموزشی و
شکل دهنده اصلی فرهنگی تبدیل شده است و درک آنچه این رسانه آموزش می دهد، نکته
محوری در سواد رسانه ای است(امیرانتخابی و رجبی،1387: 62). روند کلی رسانه ها،
مستقیم یا غیر مستقیم پیام های ایدئولوژیکی، از قبیل؛ نحوه درست زندگی کردن، مصرف
گرایی، نقش های جنسیتی، مسئولیت پذیری و... است.
6- رسانه ها بار سیاسی و اجتماعی دارند.
رسانه ها بر مسائل سیاسی و تغییرات اجتماعی تأثیر زیادی دارند. این اصل به بررسی
رابطه میان تصویر و تأثیر، محتوا و پیامدها می پردازد و این که در عصر مصرف و مادی
گری، تربیت معنوی فرزندان را چگونه بر عهده بگیریم. هم چنین این اصل مربوط به نحوه
نمایش و شکل دادن، بازتاب و تقویت واقعیت توسط رسانه ها و یا مربوط به درک این که
چه کسی یا چه چیزی تصویر شده است و این که کدام گروه ها و افراد در جامعه ما در
این تصویر جایی ندارند و به آن ها نپرداخته ایم، می باشد(امیر انتخابی و رجبی،
1387: 63). ایجاد تعادل در کار ویژههای دولت که منجر به ثبات سیاسی بیشتر
می شود، همچنین تأمین منافع دولت های صاحب سلطه، کارکرد ابزاری رسانه ها در جلب
عقاید عمومی، دستکاری ذهنی و هشیاری بسته بندی شده، تقویت و تحکیم وضع موجود، صنعت
نظر سنجی، سنجش و ساخت عقاید، از کارکردهای رسانه ای است(شیلر، 1377: ا8 به نقل از
قاسمی).
7- هر رسانه شکل زیبایی شناختی منحصر به فردی دارد.
این اصل ما را قادر به درک ویژگی ها و مشخصات منحصر به فرد هر رسانه می سازد تا
بتوانیم نحوه ارتباط شکل و محتوا را جستجو و درک کنیم(بلیغ، 1379: 90). از سوی
دیگرتکثر رسانه ای موجب افزایش توانایی شهروندان جامعه برای مشارکت در زندگی سیاسی
شده است. به علاوه می توانند در انتخاب یک رهبر ملی نیز تأثیر قابل توجهی داشته
باشند.
اهداف سواد رسانه ای
کارشناسان ، مهم ترین اهداف سواد رسانه ای را رشد و گسترش تفکر انتقادی و دادن
قدرت کنترل به افراد در استفاده از برنامه های رسانه می دانند و فهم و تفسیر صحیح
پیام های رسانه ای و تجزیه و تحلیل آن ها و آماده سازی افراد برای زندگی در جوامع
دموکراتیک در اولویت های بعدی (دوم و سوم) می دانند و کمترین توجه به سواد رسانه
ای را یادگیری درباره تاریخ رسانه می دانند(فدورو ، 2003: 7). هدف سواد رسانه ای
را هوشیار کردن، اختیار بخشی و آزاد سازی مخاطب نیز ذکر کرده اند. یکی از پیامدهای
تحلیل و درک صحیح پیام های رسانه ای، بالا رفتن سطح آگاهی است که می تواند منجر به
ایجاد ارتباطات اجتماعی سالم تر با رسانه ها و تقویت ساختارهای دموکراتیک جامعه
گردد و شهروندان می توانند از این طریق به مشروع سازی گزینه های سالم تر در رسانه
کمک نمایند؛ چرا که یک شهروند فعال و باسواد می تواند در ایجاد تغییرات اجتماعی
مثبت فعالیت کند و عکس العمل خود را در برابر رسانه ها اعلام نماید و تنها بیننده
صرف نباشد(صالحی امیری و رجبی، 1387: ا4).
بطور کلی هدف از سواد رسانه ای این است که به مردم کمک کند تا به جای آن که مصرف
کنندگانی فرهیخته باشند، شهروندانی فرهیخته شوند. بنابراین به دنبال راهی در جهت
گسترش مردم سالاری در جامعه ایست که مفهوم مردم سالاری در آن جامعه بطور مبسوط،
تعریف و نوشته شده باشد. در واقع کانال های ارتباط جمعی، دو جنبه متفاوت دارند. آن
ها یک ورودی متغیر دارند که بدین وسیله حتی فرآیند تصمیم گیری سیاست خارجی را تحت
نفوذ قرار می دهند و همزمان به محیط رسانه به مثابه یک خروجی، خدمت رسانی می کنند.
یک «وسیله پخش» از این نظر سخنگوی کار دولت هاست که رهبران را وادار می کند تا
تصمیماتشان را در آن بازگو کنند. به همین خاطر سواد رسانه ای، در تحلیل نقش های
رسانه، اهمیتی دوچندان می یابد؛ زیرا این تأثیرات دوگانه و همزمان عمدتا از برجسته
سازی و شکل گیری دیدگاه های سیاسی در رسانه ها ناشی می شوند که درک آن برای مخاطبی
که به سواد رسانه ای مجهز نیست، ناممکن می نماید(بصیریان جهرمی،1385: 36 و 37).
پاتر، هدف سواد رسانه ای را، دادنِ قدرت کنترل برنامه های رسانه به افراد می داند.
به نظر وی تک تک افراد نمی توانند به خودی خود تأثیر زیادی بر تغییر روش رسانه های
جمعی در ساخت پیام هایشان داشته باشند. آن ها هرگز نمی توانند بر آنچه به علوم
عرضه می شود کنترل زیادی داشته باشند، اما می توانند اِعمال کنترل بر روش برنامه
ریزی ذهن خود را بیاموزند بنابراین پاتر معتقد است هدف سواد رسانه ای این است که
به مردم نشان دهد چگونه کنترل را از رسانه ها به خود معطوف کنند. اولین گام در
تغییر کنترل از رسانه به شخص این است که افراد دریابند چگونه رسانه ها آنان را
برنامه ریزی میکنند. برنامه سازی رسانه ای در قالب چرخه ای دو مرحله ای که
مدام تکرار می شود انجام می گیرد:
1- محدود کردن انتخاب ها: رسانه ها چنان برای ما برنامه ریزی
کرده اند که باور کنیم انتخاب های زیادی پیش رو داریم اما در واقع گستره این
انتخاب ها محدود است. با آن که ظاهراً تفاوت هایی میان انتخاب های پیام ها وجود
دارد، این تفاوت ها در مقایسه با شباهت ها بی اهمیت است.
2- تحکیم تجربه: الگوهایی که انسان بر اساس آن ها در معرض رسانه
قرار می گیرد به تدریج، در جریان تجارب گذشته وی با رسانه، برنامه ریزی می شود. تا
وقتی که تجارب مذکور رضایت بخش و عاری از احساسات منفی شکست یا نفرت بوده باشند،
قرارگیری در معرض رسانه ها تقویت می شود. انسا دائماً به همان نوع پیام ها
رجوع می کند و مطمئن است که باز هم تجارب رضایت بخشی، مشابه تجارب گذشته اش، خواهد
داشت. به راحتی می شود به وضعیت غیر ارادی لغزید و به این اطمینان رسید که انتخاب
های از پیش تعیین شده، انتخاب هایی قابل قبول هستند. با گذشت زمان، عادات قوی تر و
آزمودن چیزهای تازه بسیار دشوارتر می شود(پاتر، 1385 : 2ا-24). جدول زیر عناصر
کلیدی در سواد رسانه ای را نشان می دهد:
تاریخچه و لزوم آموزش سواد رسانه ای
از اواسط دهه 1970 میلادی، موضوع سواد رسانه ای در برخی از کشورها مانند آمریکای
لاتین و کشورهای اروپایی مانند ایتالیا و اسپانیا، مورد توجه قرار گرفت. اصلی ترین
هدف آموزش رسانه ای در این کشورها، برطرف کردن نابرابری های اطلاعاتی بین کشورهای
پیشرفته و عقب افتاده بوده است. در آفریقای جنوبی، آموزش رسانه ای به منظور ارتقای
سطح آموزش عمومی مورد استفاده قرار گرفت، در حالیکه در برخی از کشورهای انگلیسی
زبان مانند اسکاتلند و استرالیا، آموزش رسانه ای به مثابه بخشی از آموزش مهارتهای
زبانی محسوب می شد(هابز،2005: 2 به نقل از سپاسگر، 1384: 43).
آموزش سواد رسانه ای در کانادا در سال 1978 با تشکیل « انجمن سواد رسانه ای» آغاز
شد. اعضای این انجمن متشکل از آموزگاران، محققان دانشگاه ها و سازندگان محصولات
رسانه ای همگانی بودند و مهمترین دستاورد آنان وارد کردن بحث سواد رسانه ای به
نظام آموزش عمومی مدارس « استان انتاریو» کانادا و انتشار کتاب سواد رسانه ای، در
این کشور بود. پس از سال 1987، مباحث سواد رسانه ای به صورت موضوعی درسی، در
برنامه های درس انگلیسی مدارس انتاریو گنجانده شد. در ژاپن نیز سواد رسانه ای تا
سالا980 به صورت مختصر و محدود پیگیری می شد و از سال 1992، پس از ترجمه ی کتاب
سواد رسانه ای در ژاپن، این مفهوم به صورت تازه تری وارد مطالعات رسانه ای این
کشور شد. در سال 1999 انجمن ملی «سازمان های رادیویی و تلویزیونی» و «شورای
تحقیقات درباره ی سواد رسانه ای» آغاز به فعالیت کردند. در سال های اخیر نیز به
آموزش سواد رسانه ای پیرامون رسانه های جدید مانند اینترنت، ماهواره و ... پرداخته
اند( تاکونیومی1378 به نقل از سپاسگر، 1384: 43 ). در ایالت متحده آمریکا سواد
رسانه ای با روند کندتری آغاز شد. در این کشور اصطلاحات سواد رسانه ای و
آموزش رسانه ای به صورت مترداف به کار برده می شدند. البته در سال های اخیر تفاوت
بین این دو اصطلاح بواسطه کنفرانس های همکاری های سواد رسانه ای که در دهها990
مورد بررسی قرار گرفت. در این کنفرانس سواد رسانه ای به توانایی دسترسی و ارزیابی
پیام های رسانه ای در اشکال مختلف تعریف شده است( همان، ص44 ). باری دونکان، عضو
انجمن سواد رسانه ای کانادا، سواد رسانه ای را پاسخی به حل مشکلات ناشی از رسانه
ها معرفی می کند چرا که:
ا- رسانه ها برحیات فرهنگی و سیاسی، سلطه دارند؛
2- تقریباً همه اطلاعات جز مواردی که آن ها را بطور مستقیم تجربه می کنیم، رسانه
ای شده هستند؛
3- رسانه ها قادرند مدل های ارزشی و رفتاری پرقدرتی خلق کنند؛
4- رسانه ها بدون آن که خودآگاه را فعال کنند، بر ما تأثیر می گذارند؛
5- سواد رسانه ای می تواندمصرف رسانه ای ما را لذت بخش تر کند و یک رابطه انفعالی
را به یک رابطه فعال تبدیل کند(شکرخواه، 1385: 26).علاوه بر ویژگی های مذکور، به
دو جنبه کلیدی دیگر که مسترمن برشمرده اشاره می کنیم:
ا- شکل و محتوا در رسانه ها رابطه نزدیک دارند: همانگونه که مارشال مک لوهان گفته
است، هر رسانه ای گرامر خاص خودش را دارد و واقعیت را به شیوه خاص خود رمزگذاری می
کند. رسانه های گوناگون، یک رویداد مشترک را با برداشت ها و پیام های متفاوت ارائه
می دهند.
2- هر رسانه ای فرم زیبا شناختی خاص خود را دارد: همان گونه که نظم و آهنگ موجود
در شعر و نثر را می شناسیم، لازم است تأثیرات و اشکال جذاب ارائه شده را نیز در
بین رسانه های مختلف تشخیص دهیم(مسترمن،1382: 20ا). اما این که چرا رسانه ها
مطالعه می شوند، می تواند بیانگر اهمیت و ضرورت آموزش سواد رسانه ای باشد. در برخی
از پاسخ های این سؤال به عنوان ادله اثبات این ضرورت به شرح زیر است:
ا- اشباع رسانه ای
2- نفوذ رسانه ها
3- مدیریت و دستکاری اطلاعات
4- رشد خصوصی سازی اطلاعات
5- نفوذ رسانه ها و تأثیر آن بر آینده(قاسمی1385: 95).
بنابراین اولین گام برای آموزش سواد رسانه ای شناخت ویژگی ها و یا همان ظرفیت های
نهفته موجود در رسانه ها و فن آوری های نوین است. دومین گام این است که مخاطب برای
مواجهه با رسانه ها، از ابزارهای دوگانه مهارت و شایستگی استفاده کند(بابایی راد،
ا387: ا46). این مهارت ها امکان ارتقاء بخشی نیز دارند. این مهارت ها به شرح زیر
است:
ا- تحلیل؛ به معنی شکستن پیام به عناصر معنادار
2- ارزشیابی؛ داوری درباره ارزش پیام یا امکان مقایسه عناصر پیام
3- گروه بندی؛ به معنی تعیین اجزای مشابه و متفاوت پیام
4- استقرار؛ به معنی نتیجه گیری از برخی اجزای پیام و تعمیم آن به بقیه اجزا
5- قیاس؛ به معنی استفاده از اصولی فراگیر برای تبیین موارد خاص
6- ترکیب؛ به معنی جمع بندی پیام های مختلف در ساختاری جدید
7- خلاصه سازی؛ به معنی ارائه توصیفی روشن، درست و فشرده از پیام(سپاسگر، 1384:
ا3ا).
یادگیری مهارت های فوق به همراه تسلط به یک زبان خارجی، مهارت استفاده از کامپیوتر
و مهارت استفاده از فضای سایبرنتیک و... از طریق نهادهای آموزشی، مدنی و انتشاراتی
صورت می گیرد. بنابراین آموزش سواد رسانه ای مختص به یک دوره و زمان خاص نیست و
همواره با توجه به تغییرات اجتماعی یک ضرورت برای همه افراد جامعه محسوب می شود.
رویکردهای نظری مرتبط با سواد رسانه ای
ا-4-ا-2- الگوی ترکیبی هابز و لاسول
از نظر هابز، سواد رسانه ای، توان ارزیابی پیام های رسانه ای است که در دو سطح عمل
می کند. از یک سو، در سطح نخستین و مقدماتی، مخاطب به موضوعات و پرسش هایی مانند
چه کسی پیام های رسانه ای را می آفریند؟ از چه فنونی استفاده می کند؟ با چه
هدفی پیام را ارسال می کند؟ توجه دارد و از سوی دیگر، در سطحی عمیق تر، مخاطب ارزش
ها و سبک های زندگی پنهان و مستتر در پیام را مدنظر قرار می دهد(سپاسگر، 1385:
ا24). به نظر می رسد پرسش های سطح نخستین و مقدماتی، بخشی از پرسش های هارولد
لاسول در تعریف ارتباطات باشد. چراکه از نظر لاسول، در هر ارتباط شش پرسش «که می
گوید؟چه می گوید؟ برای چه کسی می گوید؟چگونه می گوید؟ برای چه می گوید؟ با
چه تأثیری می گوید؟» مطرح می شود. لذا سپاسگر معتقد است که می توان بین رویکرد
لاسول در زمینه ارتباطات و رویکرد هابز در زمینه سواد رسانه ای تلفیقی صورت داد و
بدین ترتیب در این الگوی ترکیبی دو لایه به شرح زیر تشکیل می شود:
ا- لایه درونی و مرکزی: در این لایه ارزش ها و سبک های زندگی ارائه شده در پیام
مورد بررسی قرار می گیرد. این لایه ویژگی های پنهان تر پیام را در برمی گیرد و فهم
سواد رسانه ای مبتنی بر آن، پیچیده تر از لایه بیرونی است. مخاطبی که از دانش
بیشتر و عمیق تری برخوردار باشد می تواند ارزش ها و سبک های زندگی پیام های آشکار
و پنهان را تشخیص دهد. منظور از سبک زندگی «اعمال و کارهایی است که به شیوه ای خاص
طبقه بندی شده اند و حاصل ادراکاتی خاص هستند. شامل آن دسته از اولویت های افراد
است که بصورت عملی قابل مشاهده اند(فاضلی1382: 67).
مخاطب دارای سواد رسانه ای قادر است که زندگی ای را که رسانه ها بر افکار و اعمال
و زندگی او اعمال می کنند، تشخیص دهد.
2- لایه بیرونی و پیرامونی: در این لایه مؤلفه های اصلی ارتباطات رسانه ای لاسول،
یعنی «
که
می گوید؟ برای چه کسی می گوید؟ چه می گوید؟ چگونه می گوید؟برای چه می گوید؟ با چه
تأثیری می گوید؟» مطرح می شود. بدین ترتیب که مخاطب با سواد رسانه ای، می تواند
پدید آورندگان پیام(کارگردانان، بازیگران، تهیه کنندگان، سیاستگذاران، نویسندگان
و...) را تشخیص دهد(چه کسی می گوید). این مخاطب می تواند ابعاد فنی تولید و ارائه
پیام(نحوه تدوین، نورپردازی، مونتاژ و...)، یعنی همان بعد زیبایی شناختی مورد نظر
پاتر را درک کند( چگونه می گوید). همچنین مخاطب دارای سواد رسانه ای قادر به فهم
هدف پیام آفرینان(سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی) می باشد( چه می گوید و برای
چه می گوید) و تشخیص این امر است که پیام برای چه گروهی از مخاطبان تهیه و
پخش شده است( برای چه کسی می گوید). علاوه بر این، داشتن سواد رسانه ای به مخاطب
این قدرت را می دهد تا میزان تأثیرگذاری پیام را تعیین کند و پیامدهای آسیب زا یا
اثرات مثبت آنرا تشخیص دهد(با چه تأثیری می گوید؟)(سپاسگر، 1385: ا24- ا26).
2-4-ا-2- سواد رسانه ای از نظر تامن
به نظر الیزابت تامن و همکارانش، سواد رسانه ای همانند فیلتری داوری کننده عمل می
کند؛ چنانکه جهان متراکم از پیام، از لایه های فیلتر سواد رسانه ای عبور می کند؛
شکل مواجهه با پیام معنادار شود. از دید تامن پیام رسانه ای در سه لایه عمل
می کند:
لایه اول: اهمیت برنامه ریزی شخصی در نحوه استفاده از رسانه ها به این معنا که
مخاطب توجه بیشتری به انتخاب و تماشای انواع مختلف برنامه ها دارد و بصورت مشخصی
به استفاده از تلویزیون، ویدئو، بازی های الکترونیکی، فیلم ها و دیگر رسانه ها می
پردازد و میزان مصرف را کاهش می دهد.
لایه دوم: در این سطح، مخاطب به جنبه های نامحسوس تر رسانه ای توجه می کند و به
پرسش ها و موضوعهای عمیقی مانند چه کسی پیام های رسانه ای را می سازد؟ چه هدفی با
فرستادن پیام دنبال می شود؟ چه کسی از ارسال پیام سود می برد و چه کسی ضرر می
کند؟و... می پردازد.
لایه سوم: این لایه مهارت های لازم برای تماشای انتقادی رسانه هاست. با این مهارت
ها، مخاطب به تجزیه و پرسش درباره چارچوب ساخت پیام و جنبه های جا افتاده در آن می
پردازد(تامن، ا995: 2). بنابراین تعریف با عمیق تر شدن لایه ها، میزان سواد رسانه
ای مخاطبان بیشتر می شود؛ به این ترتیب که در لایه اول، مخاطب خود را ملزم می کند
در استفاده از رسانه، جیره مصرف داشته باشد و در لایه دوم، باتوجه به ویژگی های
پیام دهنده برخی از پیام ها که مطلوب مخاطب است، برگزیده و بقیه پیام ها نادیده
گرفته می شود. در لایه سوم نیز به نقد پیام های رسانه ای پرداخته می شود. بنابراین
سواد رسانه ای با دادن توانمندی خاصی به مخاطب، وی را در برابر هر متن نوشتاری یا
دیداری و شنیداری از حالت انفعال به وضعیتی فعال تبدیل می کند(درک بولز، 2002: 3
به نقل از سپاسگر، 1385: ا28).
3-4-ا-2- سواد رسانه ای از نظر جیمز پاتر
از نظر جیمز پاتر، سواد رسانه ای الگویی چند عاملی است و «ساختارهای دانش »، «منبع
شخصی »، «وظایف پردازش اطلاعات » و «مهارت ها و توانایی ها » عامل های مدل سواد
رسانه ای وی
هستند.
براساس دیدگاه پاتر، ارتباط این عوامل، فضایی و حلزونی(نه سطحی) است؛ در هر برش
عرضی، یکی از عوامل سواد رسانه ای قرار دارند و از اینرو هر یک از عوامل، عامل
دیگر را پشتیبانی می کنند( سپاسگر، 1384: ا29 ). در ادامه به هر یک از این عوامل
اشاره می شود:
الف- ساختارهای دانش
ساختارهای دانش منظومه به هم پیچیده ای از دانسته های مخاطبان است که ویژگی های
خاصی دارد. نخست آن که این منظومه، توده ای بی شکل و درهم و برهم از اطلاعات نیست
و مخاطبان در شکل دهی به آن، وضعیت فعال د ارند. دوم آن که دانسته ها در این بافت
به هم پیچیده، ارزش برابر و یکسان ندارند. برخی از اطلاعات مهمتر هستند و برخی
ارزش کمتری در وضعیت ساختارهای دانشی دارند. برای مثال دانستن عنوان های تلویزیون
و هنرپیشه های آن ها و بطور کلی، اطلاعاتی که در پاسخ به عنصر «چه» ارائه می شوند،
اطلاعات کم اهمیتی در «ساختارهای دانش» هستند. اطلاعات ارزشمندتر، دانسته هایی
هستند که در پاسخ به پرسش های «چرا» و «چگونه» مطرح می شوند. پاتر همچنین یادآوری
می کند که ساختارهای دانش رسانه ای افراد پنج حوزه را در بر می گیرد:
ا- محتوای رسانه ای 2- تأثیر رسانه ای 3- صنایع رسانه ای 4- جهان واقعی 5- خود .
منظومه دانش این پنج حوزه، پشتیبانی کننده منبع شخصی در برابر رسانه است.
ب- منبع شخصی
این عامل اهداف و سایق انگیزشی مخاطبان از رسانه ها، پیوستاری از کنش فعالانه تا
منفعل را در بر می گیرد؛ به این ترتیب که جایگاه قوی و ضعیف مخاطبان در برابر
رسانه مطرح می شود؛ جایگاه ضعیف یعنی مخاطبان، از اهداف رسانه ای خود آگاه نیستند
و کنترل کمی بر روش استفاده از آن دارند. بنابراین استفاده هدفمند مخاطبان از
رسانه های گوناگون و تجزیه و تحلیل پیام رسانه ای، به قوی شدن جایگاه آنان منجر می
شود.
ج- وظایف پردازش پیام اطلاعات
به نطر پاتر، سواد رسانه ای مخاطب، در عالی ترین شکل به وظیفه «پردازش کنندگی»
اطلاعات می پردازد که در سه نظام مندی «گزینشگری»، «همتاسازی معنایی» و «سازه های
معنایی» متبلور می شود.
در گزینشگری، مخاطب تصمیم می گیرد که با پیام مواجه شود یا آن را نادیده بگیرد.
این تصمیم گیری، جنبه ای کاملاً ارادی دارد و در صورتی که مخاطب تصمیم به
برخورداری از پیام بگیرد، پیام برای او حامل معنا می شود. به عبارت دیگر، مخاطب
معنای هر پیام را با منظور معنایی خود همتا می سازد و در نتیجه در این سطح،
نمادهای مستتر و آشکار اطلاعات را کشف و شناسایی می کند. از سوی دیگر، در مرحله
گزینشگری، تمرکز مخاطب بر بررسی پیام های دریافتی از رسانه ها در محیط است. در
دیدگاه پاتر منظور از محیط، هم جهان واقعی و هم منابع رسانهای دیگر است. در مرحله
دوم، مخاطب بر منظومه انسجام یافته نمادها در پیام متمرکز می شود یعنی به پیامهایی
می پردازد که با معناهای آموخته او در گذشته هماهنگ باشد. در مرحله سوم، مخاطب بار
دیگر به مرحله اول، یعنی ساختارهای دانش برمی گردد و سعی دارد این ساختارها را
گسترش دهد( سپاسگر، 1384: ا34-ا29 ).
بنابراین از منظر پاتر «سواد رسانه ای» از عوامل گوناگون «ساختارهای دانش»،
«جایگاه مخاطب» و «پردازش پیام» تشکیل شده است که یکدیگر را پشتیبانی می کنند. این
الگو نسبت به الگوهای دیگر، بیشتر می تواند حدود دانش مخاطب نسبت به رسانه ها،
مهارت های لازم برای استفاده از رسانه ها و مهم تر از همه نظام معنایی پیام را
مورد بررسی قرار دهد. همچنین جیمز پاتر سواد رسانه ای را دارای چهار بعد شناختی،
احساسی، اخلاقی و زیباشناختی می داند که در بخش ابعاد سواد رسانه ای تحقیق به آن
پرداخته می شود.
نتیجه گیری:
عصر جدید ، عصری است که در آن به سمت مخاطب فعال ، انتخاب گر می رویم و برای آنکه
انسان بتواند در یک جامعه رسانه ای شده ، عملکرد و ارتباطات اجتماعی سالم و مطلوبی
با رسانه ها داشته باشد ، باید بتواند اشکال مختلف رسانه ها را از یکدیگر تشخیص
دهد و بداند در ارتباط با رسانه ها سئوال های اساسی و مفاهیم اصولی را چگونه طرح
کند تا به مخاطبین بی سواد ، بی هویت ، منفعل ، نا توان ، مصرف کننده صرف و فاقد
جسارت تبدیل نشود. بهترین راه آگاه سازی بالا بردن سطح سواد رسانه ای است زیرا
سواد رسانه ای به ما گوشزد می کند تا از اندیشه های سطحی و محدود نگر فاصله گرفته
و به سمت اندیشه های عمیق و گسترده تر حرکت کنیم. سواد رسانه ای مربوط به گروه یا
سن خاصی نمی شود، بلکه باید با توجه به تغییرات و تحولات اجتماعی و تکنولوژیکی در
همه دوره ها دنبال شود.
زهره جوادیه
کارشناس ارشد تحقیق در علوم ارتباطات اجتماعی
منبع:جمهوریت