تدبیر24»فیروز قاسمی - قدم برداشتن در شوره زار بسوی مقصدی نامعلوم، چنان مکدر که گویی کوراب تشنگی با دلبستگی به کار با ارزش خود لحظهای رهایم نمی کند و همانند تشنهای به راه سراب به میز تحریر خود می چسبم تا در ورطه ی خمودگی و ناامیدی نغلتم.
همواره متهم کردن دیگری در پی قهرمان نمودن آن دیگری فرار به جلوست، باید اندیشه کرد و با آموزه گرفتن از گذشته اکنون را دریافت.
هیچ یک از ما کامل و خطاناپذیر نیست، پذیرش اشتباه نشان سستی و ناتوانی نیست، چه بسا نشان دهنده رشد شخصیتی است که با کسب دانش و تجربه بدست می آید. ازاینرو ابراز اشتباه بیانگر بینش و دانش است. اقرار به اینکه آنچه در سر می پروارنیم همهی درستی نیست بازگو کننده حقیقتی است که می بایست دادگرانه به آن بپردازیم.
ازاینرو بدون برنامه ریزی و فراهم کردن بستر مناسب از دستیابی به برآیند مطلوب باز خواهیم ماند، و در اثر آن زمان و فرصت ها نیز از دست می رود. افزون بر آن چنانچه از روی عقل و تدبیر اندیشه نکنیم و با شتابزدگی به سراغ موضوعاتی برویم که نیاز اکنون نیست نه اینکه دستاوردی در پی ندارد، بلکه تبدیل به کشمکش می شود که دیگر باز گشودن آن اثربخش نیست!
به واسطه تفکر و تعمق با تدبیر «چاره اندیشی» و با تصمیمات درست می توان با گذشتن از پستی و بلندی ها موانع را یکی پس از دیگری پشت سر گذاشت و به دستاورد خوشایند رسید.
بنابراین سرگرم شدن با چیزهای زود گذر که تاثیری بر اکنون و آینده ندارد دور شدن از نیازهای واقعی است. با توجه به اینکه تغذیه برای زنده ماندن نیاز است» اما همهی زندگی نیست! زندگی ابعاد گستردهای دارد که از مهمترین آن رفاه و آرامش و غذای روح و...است که منجر به بیداری ذهن و در پی آن بالندگی و پویندگی و سرزندگی و شادمانی و بهره بردن از توانایی ها برای پیشرفت در همهی زمینه ها می شود.
در حالیکه زمان بسرعت نور می گذرد خود را با موضوعات بی سرانجام که در گذشت زمان تجربه کردیم سرگرم نکنیم تا از پرداختن به واقعیتی که در آن بسر می بریم دور شویم. البته همهی اینها به درک ماهیت واقعی زمان بستگی دارد.» ما در جریان زمان قرار داریم گذشته اکنون گذشت و آینده در زمان به گونه جاویدان پیوسته پیش می رود.
ضمن آنکه بازآیی به گذشته با استناد به نوشته و دیدگاههای متفاوت و تطبیق آنها و ابهامات در نقل قول و رویداد گویی و...برای تحقیق و بررسی می توان مفید و کاربرد داشته باشد، اما توقف و یا برگشت به عقب جبران ناپذیر است، همه چیز با زمان پیش می رود. همان گونه که در لحظه همه چیز در حال تغییر است. در همین آنی که این سطر را خواندیم گذشته گذشت. به همین دلیل درک درستی از آینده نداریم! بجز عاقبت اندیشی و واکاوی اطلاعات حافظه که مدام در حال ذخیره است، به همین جهت می تواند تفکر ما را بسازد تا برای پرسشها از آمادگی بیشتری برخوردار باشیم. ازاینرو مدام از خود می پرسم چگونه می شود آینده را ساخت درحالیکه پرت از درک زمان با چیزهایی سرگرم می شویم که ساده ترین نیازهای انسان برای زندگی را از یاد می برد.! به همین جهت بیش از هر چیز دیگر درک صحیح چگونگی روز بعد از امروز است که بی تردید بین نیازهای امروز جامعه و آن فردایی که نیامده است می بایست تفاوت قایل شد و در صدد رفع نیازهای اکنون بود.
همانطور که میدانیم پرداختن به معلول بدون ریشه یابی قدم برداشتن در راه غیرعادی و متداول است. و از آنجاییکه معلول به تنهایی و خود به خود به وجود نیامده است باید نخست علت را که برآیند آن است مورد بازبینی قرارداد. اینکه در تحلیل مسائل اقتصادی و سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و... فقط به رویداد دوم که نتیجهی رویداد اول است بپردازیم در واقع ریشه و بن موضوع را رها کردهایم و آنچه که با شرایط امروز ناسازگار است بکار گرفتیم.! باید بینش خود را به روز کرد و از دریچه تازه به جهان پیرامون نگریست و به راستی رسید.
در حالیکه خود را دریافته بدانیم اما به کناره های دست به دست شده دامن بزنیم و بنا به هر دلیل از پرسشها و چراها و از پرداختن «واقعیت» طفره برویم و آنچه را که لازم است در جهت روشنگری و آگاهی گفته شود بکار نگیریم و در پوشش سخن بگوییم، هیچگاه به آن فردایی که در تخیل خود می اندیشیم دست نخواهیم یافت.!