بازی دوسر باخت برای جامعه و نظام سیاسی

بازی دوسر باخت برای جامعه و نظام سیاسی

بهاره آروین» مشکل از تعداد ثبت‌نام‌کنندگان اولیه نیست و در دیگر ممالک هم اوضاع کم‌وبیش به همین منوال است. مشکل در ساختاری است که قرار است کاهش این تعداد اولیه به تعدادی محدود و قابل قبول برای برگزاری انتخابات را امکان‌پذیر کند
نامزدهای انتخابات باید پاسخ دهندمساله اصلی آنان حجاب و گشت ارشاد است یا معیشت و فقر

نامزدهای انتخابات باید پاسخ دهندمساله اصلی آنان حجاب و گشت ارشاد است یا معیشت و فقر

شهیندخت مولاوردی» نامزدها باید پاسخ بدهند مساله اصلی برای آنها حجاب و گشت ارشاد است یا اینکه معیشت، زنانه شدن فقر، زنانه شدن اعتیاد، زنانه شدن آسیب‌های اجتماعی، زنانه شدن ایذر، زنانه شدن سالمندی و... هم برای آنها دارای اهمیت است.
دوشنبه ۰۴ تير ۱۴۰۳ - 2024 June 24
کد خبر: ۱۲۴۱۴۹
تاریخ انتشار: ۲۶ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۱۳:۰۵
عباس عبدی:

واقعيت انتخابات تهران

عباس عبدی: دور دوم انتخابات مجلس در برخي شهرها به‌ويژه تهران نتايج عجيبي داشت.

دور دوم انتخابات مجلس در برخي شهرها به‌ويژه تهران نتايج عجيبي داشت. اول، ريزش مشاركت بسيار زياد بود و به حدود يك سوم دور اول رسيد. دور اول نيز بسيار كم و در حدود ۲۲‌درصد بود. البته بخش مهمي از اين‌مشاركت، مربوط به مناطق اطراف تهران است و اگر فقط آمار مناطق ۲۲گانه تهران در اختيار باشد نتايج به ۱۵-‌10درصد در دور اول و زير ۵‌درصد در دور دوم مي‌رسد. اين كاهش رأي به گونه‌اي بود كه برخي از اصول‌گرايان شاخص نيز آن را نشانه قاطعي از رد جناح غالب از سوي مردم دانستند. حتي وزير كشور نيز كه در توصيف حماسي بودن اين مشاركت ۷‌درصدي توييت زده بود، مجبور به حذف آن شد. پرسش اين است كه چه اتفاقي در تهران افتاد؟ ابتدا به اين نكته اشاره شود كه آقاي وزير كشور در توجيه چرايي مشاركت بسيار پايين دور دوم توضيح داده كه: «هميشه در انتخابات مرحله دوم اينطور معمول بوده كه ميزان مشاركت كمتر شده است اما در اين مرحله از مرحله دوم دور قبل مشاركت بيشتري - حدود ۶ درصد - رخ داده است و تقريبا دوبرابر شده است.» متاسفانه هنوز آمار رسمي از درصد مشاركت در حوزه‌هاي دور دوم اعلام نشده؛ ولي تمركز افكار عمومي روي تهران است. هم به عنوان پايتخت و هم به عنوان بزرگ‌ترين حوزه انتخابي كشور و هم از حيث اهميت نامزدهايي كه رأي مي‌آورند. اين نسبت يك سوم مشاركت در دور اول و حدود ۷ درصد واجدين حق رأي است. البته به‌طور متعارف در دور دوم ريزش مشاركت صورت مي‌گيرد، ولي ريزش در اين حد اصلا عادي نيست. براي نمونه در انتخابات رياست‌جمهوري سال ۱۳۸۴، مشاركت در دور اول 4/29 ميليون نفر بود؛ در دوم ۲۸ ميليون نفر شد كه فقط ۵ درصد ريزش داشت. در حالي كه در دور اول فقط ۴۰ درصد مردم راي به دو نفري داده بودند كه به دور دوم آمدند، و ۶۰ درصد بقيه به ۵ نامزد حذف شده راي داده بودند. ولي آنها بي‌تفاوت نماندند و براي دور دوم هم پاي صندوق آمدند تا يكي را بر ديگري ترجيح دهند.  در دور اول انتخابات اخير در تهران از كل رأي‌دهندگان فقط يك سوم در دور دوم به پاي صندوق آمدند حتي آناني كه در دور اول به نامزدهاي راه يافته به دور دوم رأي دادند نيز بعضا در دور دوم پاي صندوق نيامدند، به همين خاطر است كه مي‌بينيم مجموع آراي ۳۲ نفر راه يافته به دور دوم افزايش نيافته است.  

كسي كه دور اول ۳۰۰ هزار رأي آورده در دور دوم ۲۲۷ هزار رأي آورده، يعني در اين فاصله ۶۳ هزار رأي هم از او كم شده است!! اين وضعيت نشان مي‌دهد كه دور اول مشاركت انتخاباتي نيز واجد معناي روشن سياسي و پايدار نبوده است. شايد فقط براي انجام يك تكليف صوري بوده كه انتخابات واجب را در دور اول انجام داده‌اند و از خير انجام انتخابات مستحبي! دور دوم گذشتند. نكته مهم‌تر وجود ۳۳۷۲ نفر نامزد نمايندگي تاييد شده است كه اساسا انتخابات را بي‌معنا كرده است. اگر از نفر ۱۷۰ به بعد را حضورهاي صوري و خانوادگي و رفاقتي و غير سياسي بدانيم، حدود ۳۲۰۰ نفر نامزد غير سياسي بوده كه مردم معمولا به آنان تك رأي داده‌اند، كه از ۳۵۰۰ رأي تا ۳۳ رأي به نفر هر يك از آنان تعلق گرفته است. روشن است كه راي‌دهندگان به اين نامزدها منطقا در مرحله دوم پاي صندوق نخواهند آمد، چون هدف آنان از ابتدا هم حضور انتخاباتي به معناي متعارف نبوده. مگر ممكن است كسي وارد انتخابات جدي در تهران شود و فقط ۳۵۰۰ (يك دو هزارم واجدين حق رأي) يا حتي ۳۳ رأي بياورد؟ معلوم است كه اينجا اهداف ديگري در ميان بوده است. در نتيجه بايد نسبت به واقعي بودن معناي سياسي آن مشاركت پايين در دور اول نيز شك كرد، و مشاركت واقعي را معادل همين مرحله دوم دانست.
البته در مرحله دوم نكته مهم ديگري نيز وجود دارد، زيرا نوعي شلختگي در كنش سياسي ديده مي‌شود. جابه‌جايي‌ها و شكست و رأي آوردن‌ها نشان مي‌دهد كه اختلافات ميان اقليت اصول‌گرايان، بيش از آنكه شفاف باشد، ناشي از زد و بندهاي پشت پرده است. هنگامي كه آراي افراد منتخب به ۳ تا ۴ درصد كل واجدين حق رأي مي‌رسد، ديگر شاهد رقابت شفاف نخواهيم بود، بلكه با توافقات غير شفاف و زد و بندهاي سياسي مي‌توان تعدادي از مردم را مجاب به رأي دادن يا راي ندادن به افراد مورد نظر كرد و نتيجه را در پشت صحنه سياست تعيين نمود. بنابراين انتخابات تهران كه ركن اصلي انتخابات كشور است، نه واجد معناي رقابت شفاف بود و نه واجد برنامه سياسي بود، و از همه مهم‌تر واجد مشاركت معنادار و مثبت نيز نبود. مشاركت ۷‌درصدي در حوزه انتخابيه و كمتر از ۵‌درصد در شهر تهران و راه يافتن به مجلس با آراي كمتر از ۳‌درصد، زنگ خطري جدي است كه برخي از اصول‌گرايان آن را شنيدند، ولي كافي نيست و بايد در سياست‌هاي جاري نيز تجديد نظر شود، و الا آثار و تبعات اين وضع را در نااميدي از اصلاح امور خواهيم ديد و اين خسارت سنگيني براي كشور است.

 

منبع : روزنامه اعتماد

بازدید از صفحه اول
sendارسال به دوستان
printنسخه چاپی
نظر شما: