تدبیر24» سارا ریاضی در رویداد۲۴ نوشت: یک فایل صوتی از صحبتهای سید محمد خاتمی منتشر شده که حاوی نکاتی درباره علت عدم مشارکت رئیس دولت اصلاحات در انتخابات مجلس ۱۴۰۲ است. خاتمی در این فایل صوتی، روش پیشین جریان اصلاحات در انتخاباتها را نقد کرده و میگوید: «من کسی بودم که میگفتم با صندوق نباید قهر کرد.» با این حال او به تغییر وضعیت در طول یک دهه اخیر اشاره کرده و از آن تحت عنوان «دگردیسی انتخابات» یاد میکند. خاتمی در این فایل صوتی میگوید اگر انتخابات «دیگر انتخابات نبود، آیا بازهم باید برویم انتخابات، فقط به نفع کسانی که ضد انتخاباتند کار بکنیم؟»
نتیجه میگیرد که این شیوه بیفایده بوده و بنابراین «ما کنار ۶۰ درصدی از مردم قرار میگیریم» که تصمیم گرفتند در انتخابات شرکت نکنند.
خاتمی از افرادی که در وضعیت جدید موفق به راهیابی به مجلس شدهاند، تحت عنوان «چهار تا شاخ شکسته» یاد میکند. او میگوید که شورای نگهبان و دیگر نهادهای محافظهکاران حاکم، اصلاحطلبان را به مجلس راه نمیدهند و «بر فرض، چهار تا صندوق هم به چهار تا شاخ شکسته بدهند، که حالا چه دردی را دوا میکند؟»
او در نهایت گفته «یک بار هم ما در کنار مردم قرار بگیریم.» هرچند در این اظهارات هم خاتمی سعی کرده بین مردم، ضد انقلاب و تحریم خط فاصلهای بکشد. او تاکید کرده، کنار مردم، «نه در کنار ضدانقلاب و تحریم.»
رئیس دولت اصلاحات یک پیششرط هم ترسیم کرده و آن «وجود شورای نگهبان» است. او گفته «تا این شورای نگهبان هست، ما دیگر در انتخابات شرکت نمیکنیم.»
رویکرد خاتمی در انتخابات اخیر، بیسابقه بود. خاتمی برای اولینبار در تاریخ جمهوری اسلامی، در انتخابات سراسری مجلس دوازدهم شرکت نکرد. او حتی سال ۱۳۹۰ و تنها دو سال پس از انتخابات ۱۳۸۸، در اقدامی اعتراضی به جای شرکت در انتخابات تهران، در دماوند رای خود را به صندوق انداخت (شورای نگهبان در آن سال انتخابات دماوند را باطل اعلام کرد.)
انتشار فایل صوتی خاتمی چیز تازه چندانی به مواضع علنی او در انتخابات اخیر اضافه نکرده است. بیانیه ۱۵ مادهای خاتمی در بهمن ماه سال ۱۴۰۲ مواضع او را صورت بندی و اظهارات او در جمع مشاوران قبل از انتخابات اسفند، این مواضع را روشنتر کرد.
حال با روشنتر شدن رویکرد بخشی از جریان اصلاحات درباره علت عدم مشارکت در انتخابات، رویداد۲۴ سعی کرده در این گزارش دو دیدگاه متفاوت این جریان در قبال صندوق رای را مورد تحلیل قرار دهد. برای این منظور سعی کردیم با پنج تن از سرشناسترین چهرههای سه جریان مشارکتخواه، اصلاحطلبان جامعهمحور و نزدیکان خاتمی گفتگوهای عمیقی انجام شود. لازم به ذکر است که هیچ یک از چهرههای سرشناس جریان مشارکتخواه حاضر به گفتگو با ما نشدند. به نظر میرسد یکی از علتهای محافظه کاری این چهره ها، نگرانی از خوردن برچسب «عبور از خاتمی» باشد.
محمد نعیمیپور، نماینده مجلس ششم و از اعضای سابق جبهه مشارکت که از اصلاحطلبان مشارکتخواه به حساب میآید به رویداد۲۴ گفته هر رویکردی که در جریان اصلاحات وجود داشته باشد، یک نقطه اشتراک دارد و آن اینکه خاتمی را یک سرمایه بزرگ اجتماعی سیاسی برای کشور میدانند.
به این ترتیب این گزارش بدون ذکر نام مشارکتخواهان، تنها به بیان مواضع این جریان میپردازد.
اختلاف اصلاحطلبان بر سر مشارکت یا عدم مشارکت در انتخابات، در اسفندماه ۱۴۰۲ بیش از دورههای قبل خودنمایی کرد. انتشار بیانیه «روزنهگشایی» یک روز بعد از بیانیه رسمی جبهه اصلاحات – که اعلام کرد لیست انتخاباتی نمیدهد- این شکاف را آشکار کرد.
جریان مشارکتخواه در انتخابات اخیر در بیانیهای تحت عنوان بیانیه ۱۱۰ امضایی روزنهگشایی اعلام کرد، معتقد به «آرمانگرایی واقعنگرانه» است. این جریان ضمن پذیرش «فاصله زیاد شرایط انتخابات در کشور با انتخابات کاملا آزاد و عادلانه»، معتقد است «رأی دادن، حتی در انتخابات محدودشده، میتواند نه سکوت در برابر انواع محدودسازیِ حق انتخاب شهروندان باشد و نه وادادگی و همراهی با نقض حقوق اساسی و ناکارآمدی.»
به عبارت دیگر، حامیان مشارکت انتخابات میگویند حضور نیروی اصلاحطلب در مجموعه تصمیمگیری مهمی مانند مجلس، حتی اگر نقش تعیینکننده نداشته باشد، نقش «اطلاعاتی» میتواند داشته باشد.
مثال آنها برای کارکرد اطلاعاتی نیروهای سیاسی اصلاحات درون پارلمان، مثال لایحه کاپیتولاسیون است که در زمان شاه، متن آن توسط یکی از حامیان انقلاب به بیرون درز کرد و امام موفق شد قبل از تصویب درباره آن سخنرانی کند و مانع تصویب آن شود.
آنها یکی دیگر از نمونههای موفق روزنهگشایی را، انتخابات مجلس دهم میدانند و معتقدند بین کیفیت و تعداد کاندیداهای اصلاحطلب تایید صلاحیت شده در سال ۱۳۹۴ و ۱۴۰۲ فرق چندانی نیست و بنابراین همان رویکردی که در سال ۹۴ به ارائه لیست امید منتهی شد، باید در سال ۱۴۰۲ هم در پیش گرفته میشد.
حسین نورانینژاد به رویداد ۲۴ میگوید کسی قاعده تدریجیبودن در مسیر اصلاحی را کنار نگذاشته است. او میگوید: «اصلاحطلبان جامعهمحور متوجهاند که تغییرات دفعی، نه چندان شدنی است، و نه به فرض تحقق، پایدار و کمهزینه خواهد بود، اما میگوییم اصل بر تغییرات مثبت در راستای حقوق ملت است که پذیرفتهایم در روندی تدریجی باشد، نه اینکه تدریجا در فضایی که با آن مخالف بودیم حل شویم. گویی اصل هدف گم شده است. ببینیم آیا به صورت تدریجی در مسیر هدف حرکت میکنیم یا به طور تدریجی از دموکراسیخواهی و اهداف اصلاحی دور و دورتر میشویم؟»
به اعتقاد نورانینژاد، روند تدریجی گذشته «در ابتدا به بهبودخواهی و بعد به مرور به شرکت در مناسک تایید وضع موجود و نهایتا همه چیز را در دایره تنگ امنیتیدیدن، آن هم از منظر القایی اقتدارگرایان» نزول کردن است.
او نتیجه میگیرد که این شیوه بیفایده بوده و بنابراین «ما کنار ۶۰ درصدی از مردم قرار میگیریم» که تصمیم گرفتند در انتخابات شرکت نکنند.
خاتمی از افرادی که در وضعیت جدید موفق به راهیابی به مجلس شدهاند، تحت عنوان «چهار تا شاخ شکسته» یاد میکند. او میگوید که شورای نگهبان و دیگر نهادهای محافظهکاران حاکم، اصلاحطلبان را به مجلس راه نمیدهند و «بر فرض، چهار تا صندوق هم به چهار تا شاخ شکسته بدهند، که حالا چه دردی را دوا میکند؟»
او در نهایت گفته «یک بار هم ما در کنار مردم قرار بگیریم.» هرچند در این اظهارات هم خاتمی سعی کرده بین مردم، ضد انقلاب و تحریم خط فاصلهای بکشد. او تاکید کرده، کنار مردم، «نه در کنار ضدانقلاب و تحریم.»
رئیس دولت اصلاحات یک پیششرط هم ترسیم کرده و آن «وجود شورای نگهبان» است. او گفته «تا این شورای نگهبان هست، ما دیگر در انتخابات شرکت نمیکنیم.»
رویکرد خاتمی در انتخابات اخیر، بیسابقه بود. خاتمی برای اولینبار در تاریخ جمهوری اسلامی، در انتخابات سراسری مجلس دوازدهم شرکت نکرد. او حتی سال ۱۳۹۰ و تنها دو سال پس از انتخابات ۱۳۸۸، در اقدامی اعتراضی به جای شرکت در انتخابات تهران، در دماوند رای خود را به صندوق انداخت (شورای نگهبان در آن سال انتخابات دماوند را باطل اعلام کرد.)
انتشار فایل صوتی خاتمی چیز تازه چندانی به مواضع علنی او در انتخابات اخیر اضافه نکرده است. بیانیه ۱۵ مادهای خاتمی در بهمن ماه سال ۱۴۰۲ مواضع او را صورت بندی و اظهارات او در جمع مشاوران قبل از انتخابات اسفند، این مواضع را روشنتر کرد.
حال با روشنتر شدن رویکرد بخشی از جریان اصلاحات درباره علت عدم مشارکت در انتخابات، رویداد۲۴ سعی کرده در این گزارش دو دیدگاه متفاوت این جریان در قبال صندوق رای را مورد تحلیل قرار دهد. برای این منظور سعی کردیم با پنج تن از سرشناسترین چهرههای سه جریان مشارکتخواه، اصلاحطلبان جامعهمحور و نزدیکان خاتمی گفتگوهای عمیقی انجام شود. لازم به ذکر است که هیچ یک از چهرههای سرشناس جریان مشارکتخواه حاضر به گفتگو با ما نشدند. به نظر میرسد یکی از علتهای محافظه کاری این چهره ها، نگرانی از خوردن برچسب «عبور از خاتمی» باشد.
محمد نعیمیپور، نماینده مجلس ششم و از اعضای سابق جبهه مشارکت که از اصلاحطلبان مشارکتخواه به حساب میآید به رویداد۲۴ گفته هر رویکردی که در جریان اصلاحات وجود داشته باشد، یک نقطه اشتراک دارد و آن اینکه خاتمی را یک سرمایه بزرگ اجتماعی سیاسی برای کشور میدانند.
به این ترتیب این گزارش بدون ذکر نام مشارکتخواهان، تنها به بیان مواضع این جریان میپردازد.
اختلاف اصلاحطلبان بر سر مشارکت یا عدم مشارکت در انتخابات، در اسفندماه ۱۴۰۲ بیش از دورههای قبل خودنمایی کرد. انتشار بیانیه «روزنهگشایی» یک روز بعد از بیانیه رسمی جبهه اصلاحات – که اعلام کرد لیست انتخاباتی نمیدهد- این شکاف را آشکار کرد.
جریان مشارکتخواه در انتخابات اخیر در بیانیهای تحت عنوان بیانیه ۱۱۰ امضایی روزنهگشایی اعلام کرد، معتقد به «آرمانگرایی واقعنگرانه» است. این جریان ضمن پذیرش «فاصله زیاد شرایط انتخابات در کشور با انتخابات کاملا آزاد و عادلانه»، معتقد است «رأی دادن، حتی در انتخابات محدودشده، میتواند نه سکوت در برابر انواع محدودسازیِ حق انتخاب شهروندان باشد و نه وادادگی و همراهی با نقض حقوق اساسی و ناکارآمدی.»
به عبارت دیگر، حامیان مشارکت انتخابات میگویند حضور نیروی اصلاحطلب در مجموعه تصمیمگیری مهمی مانند مجلس، حتی اگر نقش تعیینکننده نداشته باشد، نقش «اطلاعاتی» میتواند داشته باشد.
مثال آنها برای کارکرد اطلاعاتی نیروهای سیاسی اصلاحات درون پارلمان، مثال لایحه کاپیتولاسیون است که در زمان شاه، متن آن توسط یکی از حامیان انقلاب به بیرون درز کرد و امام موفق شد قبل از تصویب درباره آن سخنرانی کند و مانع تصویب آن شود.
آنها یکی دیگر از نمونههای موفق روزنهگشایی را، انتخابات مجلس دهم میدانند و معتقدند بین کیفیت و تعداد کاندیداهای اصلاحطلب تایید صلاحیت شده در سال ۱۳۹۴ و ۱۴۰۲ فرق چندانی نیست و بنابراین همان رویکردی که در سال ۹۴ به ارائه لیست امید منتهی شد، باید در سال ۱۴۰۲ هم در پیش گرفته میشد.
حسین نورانینژاد به رویداد ۲۴ میگوید کسی قاعده تدریجیبودن در مسیر اصلاحی را کنار نگذاشته است. او میگوید: «اصلاحطلبان جامعهمحور متوجهاند که تغییرات دفعی، نه چندان شدنی است، و نه به فرض تحقق، پایدار و کمهزینه خواهد بود، اما میگوییم اصل بر تغییرات مثبت در راستای حقوق ملت است که پذیرفتهایم در روندی تدریجی باشد، نه اینکه تدریجا در فضایی که با آن مخالف بودیم حل شویم. گویی اصل هدف گم شده است. ببینیم آیا به صورت تدریجی در مسیر هدف حرکت میکنیم یا به طور تدریجی از دموکراسیخواهی و اهداف اصلاحی دور و دورتر میشویم؟»
به اعتقاد نورانینژاد، روند تدریجی گذشته «در ابتدا به بهبودخواهی و بعد به مرور به شرکت در مناسک تایید وضع موجود و نهایتا همه چیز را در دایره تنگ امنیتیدیدن، آن هم از منظر القایی اقتدارگرایان» نزول کردن است.
او تجربه سال ۱۳۹۲ را معادل حرکت اصلاحطلبی در حد بهبود خواهی خوانده و میگوید: «در آن زمان از نظر ما این روند درست بود. الان هم هر جا بهبود میسر باشد، از آن حمایت میکنیم. حتی هر جا بتوان مانع یک تغییر منفی شد باز از آن حمایت میکنیم. ولی بحث این است که یک نیروی سیاسی برای اینکه همه اینها را میسر کند و اصلا وجود و هویتش را حفظ کند، باید نشان دهد خط قرمزش کجاست. اگر نیروی سیاسی بدون پرنسیب در هر زمینی که برایش تعیین کنند، بازی کند نمیتواند منشا اثر بماند.»
نورانینژاد اذعان میکند هیچ تصمیم سیاسی نیست که ۱۰۰ درصد دستاورد یا هزینه محض باشد. بلکه مخلوطی از فواید و هزینههاست. «باید ببینیم کفه کدام سنگینتر است.»
قائممقام حزب اتحاد ملت این ایده را که جریان اصلاحات جامعهمحور شرکت در تمامی انتخاباتها را تحریم کرده رد میکند و میگوید: «ما مرتب گفتیم در این انتخابات خاص شرکت نمیکنیم؛ ما نگفتیم در همه انتخاباتها نخواهیم بود. اما سعی میکنیم انتخابات مطلوب و آزاد را بسازیم.»
او در پاسخ به ابهامی درباره پیش شرط خاتمی در خصوص شورای نگهبان، میگوید: «من نمیتوانم از طرف آقای خاتمی حرفی بزنم، اما به عنوان یک اصلاحطلب فهمم این است که این حرف آقای خاتمی به معنای شرط ساختاری گذاشتن نیست. بلکه در این مرحله، نوع رفتار و عملکرد شورای نگهبان را عنوان کرده که تا وقتی بر این منوال باشد، امکان مشارکت انتخاباتی موثر فراهم نمیشود و بنابراین باید به انواع دیگر سیاستورزی پرداخت.»
جواد امام از چهرههای نزدیک به خاتمی و مدیرعامل بنیاد باران در گفتگو با رویداد ۲۴ در خصوص رویکرد انتخاباتی آقای خاتمی میگوید: «آقای خاتمی در بیانیه ۱۵ مادهای ضرورتها و همه انتظاراتش را بهشکل مدون مطرح کرده است. ایشان در همان بیانیه نظرش را در مورد شورای نگهبان، قانون و انتخابات گفته؛ بنابراین چیز مبهمی در این فایل صوتی وجود نداشته است.»
او تاکید میکند خاتمی دنبال این است که انتخابات بهمعنای دقیق کلمه شکل بگیرد، اما وقتی انتخاباتی در کار نیست، نه از مردم میشود انتظار مشارکت داشت و نه از جریانهای سیاسی.
امام به حضور حداقلی مردم به اذعان وزارت کشور اشاره میکند و میگوید: «نفر اول راهیافته در این دوره به مجلس تنها ۳.۵ درصد رای مردم داشته. این نماینده نمیتواند اکثریت مردم را نمایندگی کند. این میزان رای نه در شأن مردم ایران است نه قوه قانونگذاری. وقتی این نماینده به مجلس میرود، میخواهد قانون وضع کند و انتظار داشت این قانون منجر به هنجار شود؛ اما چنین فردی بدون پشتوانه رای مردم، فقط برای منافع خود و اندک حامیاناش قانونگذاری خواهد کرد.»
آقای امام میگوید: «ما مخالف صندوق رای نیستیم، زیرا کشور ما جمهوری است و باید بر اساس نظر اکثریت مردم اداره شود. اما انتخابات زمانی معنا دارد که مردم حق انتخاب شدن داشته باشند، نه اینکه فقط مکلف به رای دادن باشند.»
نقد جریان حامی مشارکت در انتخابات، به خاتمی و جریان اصلاحات جامعه محور، چهار سرفصل اصلی دارد؛ نخست اینکه میگویند این رویکرد قاعده تغییرات تدریجی را نفی کرده و به دنبال تغییرات دفعی هستند. دوم اینکه رویکرد آنها از نظام مشروعیتزدایی میکند و این در خدمت براندازی است. سوم اینکه میگویند اصلاحات یعنی حضور در انتخابات و اگر اصلاحات در انتخابات شرکت نکند یعنی یا وارد فاز براندازی شده یا بلاتکلیف و سردرگم است. چهارم اینکه آنها میگویند این تعبیر که «کنار مردم بیاستیم»، فاقد راهبرد عملیاتی و واقعنگرانه است.
حرف مشارکت خواهان این است که مردم به نیروی سیاسی فعالی نیاز دارند که بتواند در شرایط سخت کنونی، راه گشایی کند نه اینکه کنار آنها بیاستد و اوضاع را نظاره کند. به گفته چهرههای شاخص این جریان، «نیروی سیاسی باید بتواند مردم را به سمتی بکشاند و سوق بدهد، نه اینکه با آنها به هر سمت کشیده شود.»
جریان مشارکتجو معتقد است پیش شرط خاتمی در مورد شورای نگهبان، «عملیاتی و اصلاحطلبانه نیست.»
از سوی دیگر آنها گام بعدی خاتمی را مبهم میدانند. آنها معتقدند خاتمی برای فردای عدم مشارکت در انتخابات هیچ برنامهای ندارد. چرا که تنها مسیر باقیمانده، استفاده از ظرفیت مردم در خیابان است که خاتمی حاضر به رهبری جنبشهای خیابانی نیست و حتی حاضر نیست فراخوانی هرچند اندک برای استفاده از این ظرفیت صادر کند.
از سوی دیگر این جریان بر این باور است که حاکمیت در شرایط کنونی تحریم، فشار خارجی و شرایط سیاسی داخلی، زیر بار هیچ تغییر ساختاری از طریق خواست مردم در خیابان یا برگزاری رفراندوم نمیرود. استدلال آنها این است که درخواست تغییرات ساختاری باید در شرایط سیاسی نرمال مطرح شود.
نقد نزدیکان خاتمی به مشارکتخواهان چیست؟ | انتخابات مهندسی شده و مساله ۵ نفر کمتر و بیشتر نیست
جواد امام در نقد جریان مشارکتجو میگوید: اگر قرار است فقط مجبور به انتخاب افرادی باشید که قبلا توسط نهادی خاص انتخاب شدند، نامش تائید و ادامه وضع موجود است. در این صورت دیگر انتخابات لازم نیست. کافیست زمان همانهایی را که قبلا مهندسی و انتخاب شدهاند، را تمدید کنند. وقتی میگوییم انتخابات رقابتی و آزاد، یعنی نباید حق انتخاب کردن را از مردم بگیرید و چیزی دیگری را به آنها تکلیف کنید.
او در پاسخ به این نقد مشارکتجویان که چه تفاوتی میان انتخاباتهای دور قبل و انتخابات این دوره از منظر محدودیتهای شورای نگهبان وجود دارد میگوید: «فرآیند به گونهای پیش رفته که رفته رفته همه فرصتهای موجود برای جریانهای منتقد را شناسایی و همه مسیرها را هم مسدود کردهاند. شرایط سال ۹۴ دیگر وجود ندارد. رفته رفته به گونهای عمل شده که با حذف همه سلایق و جریانات سیاسی منتقد و مخالف عملا باعث شدند مردم از انتخابات رویگردان شوند. مسئله ۵ نفر کمتر و بیشتر نیست؛ موضوع بنیادین است.»
امام تاکید میکند امروز اگر همه جریانهای سیاسی را هم بسیج کنید و همه حکومت هم بسیج شود، اگر پشتوانه مردمی نداشته باشند، هیچ ارزشی ندارد. آقای امام میگوید: «حاکمیت سعی کرده احزاب را از صحنه تصمیم گیری خارج کند. جایگاهی دیگر برای احزاب قائل نیست. نمیشود نظام جمهوری باشد، ولی در انتخابات برای احزاب هیچ نقشی قائل نباشید. وقتی انتخابات ۸ درصدی میشود حماسه، نه احزاب نقش دارند نه مردم؛ چون حماسه با ۸ درصد هم میتواند شکل بگیرد».
حسین نورانینژاد قائم مقام حزب اتحاد ملت در گفتگو با رویداد۲۴ در نقد مشارکتخواهی در هر شرایطی میگوید: برداشت اکثریت اصلاحات این بود که مشارکت در مناسکی که در راستای اضمحلال نهاد انتخابات است، صرفا آن را تسهیل و تثبیت میکند، بیآنکه دستاورد قابل ذکری داشته باشد. یعنی آنچه از دست میدهیم بیش از چیزی است که بدست میآوریم.
او ضمن تایید این واقعیت که در راهبرد مشارکت هم برخی دستاوردها حاصل میشود، میگوید: باید ببینیم چه به دست میآوریم و چه از دست میدهیم؟ ما سرمایه اجتماعی، شفافسازیِ فضای سیاسی و اعمال فشار بر مخالفان حق حاکمیت ملی را از دست میدهیم و شریک وضع موجود و رفوکننده بسیاری از کژیها میشویم.
نورانینژاد در توضیح نقد مشارکتجویان به رویکرد «کنار مردم ایستادن»، میگوید: این استدلال که جریان سیاسی باید برای مردم پیشنهاد راهبرد داشته باشد غلط نیست؛ ولی منافاتی با کنار مردم ایستادن ندارد.
قائم مقام اتحاد ملت میگوید: ممکن است روزی ما هم یک نظر اقلیت را درستتر بدانیم کما این که زمانی دیدگاههای مصلحانه و واقعبینانه مهندس بازرگانها در کشور در اقلیت بود. برای سیاستمدار نه برج عاجنشینی و خودخبرهپنداری و خودحقپنداری مناسب است و نه عوامزدگی و دنبالهروی. باید تابع ملاکهایی روشن بود. در این مقطع ملاکهای ما با فهم عامه درباره ظرفیتهای انتخابات اخیر، یکی بود. یک زمانی راهبرد ما این بود که هر مقداری که بشود وارد قدرت شویم و سعی میکردیم جامعه را هم مجاب کنیم. الان فهمیدیم «هر مقدار حضور»، با مختصات فعلی جامعه و سیاستهای حاکم، صرفا تسهیلکننده و رفوگر روند بد موجود است.
نورانینژاد نقد مشارکتخواهان در رابطه با مشروعیتزدایی حاکمیت را قبول ندارد. او میگوید: «ما به دنبال مشروعیتزدایی نیستیم، اما به روند هدم جمهوریت و تضییع حقوق ملت هم مشروعیت نمیبخشیم و اگر نتوانیم مانعش شویم، دستکم زینتبخش آن نمیشویم.»
او میگوید: ممکن است تحلیلمان تحلیلی غلط باشد و هر زمان بفهمیم خطا کردیم، ابایی از اقرار و اصلاح آن نداریم، اما انتظار این است که ضمن حفظ گفتگوی انتقادی درونی، نوک اصلی پیکان نقدها و گاه تخطئهها به سمت نیروهای درون جبهه دموکراسیخواهی نباشد؛ آنهایی که «تمام تلاششان را با هزینه بالا نه برای مشروعیتزدایی و انقلابیگری، بلکه اعتبارسازی برای نهادهای انتخابات و حفظ حقوق ملت کردهاند.» متاسفانه کمی این دوگانه تبدیل به دوگانه اصلی برخی نیروها شده و بعضا نیروهای کمتجربهتر هم در فضاهای مجازی به دنبال تشدید آن افتادهاند گویی مانع اصلی اهداف دوستان، جبهه اصلاحات و خانم منصوری و یا آقای تاجزاده در زندان است.
نورانی نژاد میگوید: «به نام حفظ مشروعیت و مخالفت با مشروعیتزدایی، نباید یک روند به شدت مخرب را رفو کنیم. این دیگر خیلی محافظهکارانه است. هویت ما را مخدوش میکند، بدون کمترین آوردهای برای خیر عمومی.»
او تاکید میکند «ما به نحو مبنایی، نه از نهاد انتخابات کنار کشیدیم، نه نهاد انتخاباتی. ما پیش از این هم در چندین انتخابات از جمله مجلس هفتم و نهم شرکت نکردیم. در تمام سالهای پس از انقلاب بحث در مورد حضور یا عدم حضور در انتخابات وجود داشته است. باید دید چه میشود که کسانی مانند آقای خاتمی که در همه سالهای گذشته در تمام انتخاباتها با حداقلیترین معنای ممکن شرکت کردهاند، در انتخابات ۱۴۰۰ و به خصوص در این دوره مسیر دیگری را پیشنهاد میکنند؟»
او اتوبانی را مثال میزند که یک یا چند نفر در آن عکس جهت حرکت میکنند، ولی فکر میکنند همه دارند در آن برعکس میروند. او میگوید: «نمیشود یک یا چند نفر فکر کنند همه کسانی که تولید محتوا و منطق و استدلالهای اساسی در ضرورت حضور در انتخابات داشتهاند، ناگهان همهشان در اتوبانی که خودشان ساختهاند، برعکس میروند. همین را شاهدی بگیرید بر این که شاید شما اتوبان را برعکس میروید.»
نورانینژاد میگوید: از این منظر ما اتفاقا جریان «انتخابات محورتری» هستیم، چون انتخابات برای ما هم موضوعیت دارد، هم طریقیت. اما اگر قرار باشد با یک ابزار مناسکی، نهاد انتخابات عملا از بین برود، برابر آن مقاومت کنیم.»
او نقد جریان مشارکتخواهان به کناره گیری از کار سیاسی و روی آوری به جامعه را نقد خطایی خوانده و میگوید: حزب در معنای کلاسیکش جزوی از نهاد قدرت بود، اما حزب در تعریف جدیدتر آن، جزوی از جامعه مدنی است. حزب سازمان سیاسی جامعه مدنی است که تلاش میکند وارد قدرت هم بشود، اما همه مولفههای قدرت درون حکومت نیست؛ بخشی از این مولفهها درون جامعه است.
روزنهگشاها میگویند باید انتخابات را جدی گرفت و با معدود میانهروهایی که از سد شورای نگهبان گذشته و وارد مجلس شدند، ارتباط ارگانیک برقرار کرد. رویکرد آنها به بهبودخواهی نزدیک است. آنها معتقدند هر تغییری به نفع مردم یا حتی تلاشی برای کاهش آلام مردم، ستودنی و بخش مهمی از کارکرد یک جریان سیاسی است.
جریان مشارکتجو معتقد است گام بعدی هر کسی که در انتخابات شرکت نمیکند باید روشن شود. نقد آنها به اصلاحطلبان جامعهمحور این است که یا در مسیر براندازیاند یا حداقل دچار سردرگمیاند. آنها معتقدند تغییر یا تدریجی و اصلاحطلبانه است، یا انقلابی و دفعی و اساسا چیزی تحت عنوان «اصقلاب» در ساختار سیاسی ایران ممکن نیست؛ چرا که حاکمیت در چهاردهه اخیر نشان داده تن به هیچ تغییر انقلابی نمیدهد.
جواد امام میگوید: قاعدتا جریانهای سیاسی باید پیشرو باشند و مطالبات مردم را نمایندگی کنند. جریانهای سیاسی نمیتوانند برای مردم تعیین تکلیف کنند، اما میتوانند راه را نشان دهند. امروز اگر این جریانها بخواهند مردم را راهنمایی کنند باید نقش رابط با حکومت را داشته باشند؛ باید حاکمیت را نقد کنند. امروز این امکان از جریانهای سیاسی گرفته شده؛ نه میتوانند مطالبات مردم را تمام و کمال نمایندگی کنند، نه اگر راهی به مردم نشان دهند، مردم لزوماً پیروی میکنند؛ و این مسئله دو وجهی است؛ بخش زیادی به حاکمیت مرتبط است و بخشی به جریانهای سیاسی موجود؛ که در وجه دوم ما قائل به نوسازی گفتمانی هستیم.
امام در مورد گام بعدی خاتمی میگوید: گام بعدی را باید حاکمیت بردارد. حاکمیت باید این آسیبشناسی جدی را انجام دهد که چرا به اینجا رسیده؟ چرا جایگاه مجلس و ریاست جمهوری آنقدر تنزل پیدا کرده؟ حاکمیت باید شرایط را برای مشارکت احزاب و مردم و نخبگان فراهم کند.
او در نقد این ادعا که گام بعدی رویکرد عدم مشارکت در انتخابات فرمایشی، الزاما انقلاب با فراخوان انقلابی است میگوید: آقای خاتمی نه دنبال انقلاب است نه براندازی؛ آنهایی که میخواهند این کشور و نظام پابرجا باشد باید نسبت به رویکردها، سیاستها، قوانین، رفتار و کارگزارانشان تجدیدنظر کنند. قدم بعدی را آقای خاتمی نباید بردارد بلکه حاکمیت باید بردارد و آن آشتی با مردم است.
حسین نورانی نژاد قائم مقام حزب اتحاد ملت هم میگوید: جریان سیاستورز اصلاحطلب جامعهمحور، مشخصا در حزب اتحاد ملت به گامهای عملی بعدی هم فکر کرده و ضمن تاکید بر اصول اصلاحطلبی، بحث اجرایی هم داشته، منتها بنا نداریم برایش سر و صدا کنیم. کارهایی کردهایم و بعد از این هم خواهیم کرد. مهمتر از همه آنکه برای خودمان سیاست جامعه محور، مفهومی ملموس و شفاف شده است.
او گفته: اینکه بگویند گام بعدی و بدیل شما برای انتخابات چیست، نقد جالبی نیست. این جزو مغالطههای رایج است که تا کسی نقدی کرد، پرسیده شود که راه خودت چیست. اولا، کسی که میخواهد کاری کند باید از کار خودش دفاع منطقی و نتیجهگرا داشته باشد. ما که نه اهل انفعالیم و نه اگر زمانی به سیاست صبر و انتظار رسیدیم، از بیان آن ابا داریم. اما اگر احساس کنیم کنشی خلاف مصالح عمومی و تسهیلگر و تثبیتکننده نقض حقوق ملت است، فرض انفعال را به مراتب اخلاقیتر و منطقیتر میدانیم.
نورانی نژاد «انواع دیگر سیاستورزی» را تحت عنوان «سیاست جامعه محور» تعریف کرده و میگوید: در این سیاست باید برای توانمندسازی جامعه تلاش کرد تا بتواند حقوق خودش را استیفا کند. مطالبهگری بر اساس حقوق شهروندی چیزی است که نیروهای سیاسی میتوانند به آن کمک کنند. یک حزب سیاسی بخشی از جامعه مدنی است که بار سیاسی آن را برداشته است، نه بال چپ یا بال راست هر حاکمیتی که باشد.
او میگوید: این سازمان سیاسی در عین حال برای نهاد انتخابات هم سعی میکند از همه اهرمهای مشروع خود استفاده کند تا به حداقل معنای لازم و اثربخش برسد.
این فعال سیاسی اصلاحطلب تاکید کرده: این نوعی ایستادگی و مقاومت است. مقاومت مدنی، جزیی از تلاش برای اصلاحگری است. ما باید مقاومت کنیم که حداقلهایی برای سیاستورزی انتخاباتی فراهم شود. ما راهی جز انتخابات آزاد نمیشناسیم و هدف انتخابات آزاد است، اما اگر قرار باشد از طریق شبهانتخابات، مرحله به مرحله از معنا و کارکرد تهی شود، با چنین روندی همراهی نمیکنیم.
این فعال سیاسی، یکی از رویکردهای جامعهمحوری را ایستادگی بر ارزشها و اصول بنیادین اصلاحطلبی میداند. او میگوید: برای انتخابات باید مقاومت کنیم که حداقل اعتبار انتخابات حفظ شود. اگر یک صدای مقتدر و واحد در مقابل این روند مخرب انتخابات شکل بگیرد، با توجه به سنت و پایگاه انتخابات در جمهوری اسلامی که کماکان گفتمان مشارکت و انتخابات در آن وجود دارد، امکان تغییر رویکردها وجود دارد. اما به شرطی که این مقاومت از جای دیگری خنثی نشود و بعد همان کسانی که مانع اثربخشی این راهبرد شدند، از موضع پرسشگر نپرسند که پس چرا اوضاع بهتر نشد؟ آن هم بهتر شدنی دفعتی و کم حوصله؛ بنابراین از اهرم مقاومت باید استفاده کرد. اگر قرار باشد در هر سطحی از انتخابات بدون خط قرمز شرکت کنید، مطمئن باشید کل ظرفیت انتخابات از بین خواهد رفت.
نورانی نژاد معتقد است در بلند مدت، حاکمیت از کاهش مشارکت ناراضی خواهد بود. همین الان هم خیلی از اصولگرایان این روند را نقد میکنند. شاید لفظا بگویند با ۸ درصد حماسه آفریده شده، اما اصولگرایان هم خطرات این روند که کسی رغبتی برای حضور ندارد را میفهمند و نقد میکنند و نمیتوانند با این رسوایی که موثر بر همه عوامل امنیتی و اقتصادی و سیاسی و اجتماعی است، تا ابد ادامه دهند.
او میگوید: کاهش مشارکت در انتخابات برای نظام هم تا یک جایی بین ۴۰ درصد و ۳۵ درصد مهم نیست. امروز میزان عدم رضایت نسبت به روند موجود انتخابات و نهادهای انتخاباتی به قدری زیاد است که اگر نیروهای سیاسی مخالف روند وضع موجود، به رغم همه تفاوت نظرهایی که دارند، بر سر اینکه به این روند اعتبار نبخشند و در برابر آن مقاومت کنند، اتفاق نظر کنند، به احتمالی فراتر از تصور دوستان، گشایشی حاصل خواهد شد. بهتر است هم به خودمان و هم به سیستم کمی خوشبینتر باشیم. خوشبینی از این منظر که عرض کردم هم میتواند باشد، نه فقط برخی خوشبینیهای دیگر.
نورانی نژاد گفته:، اما فرض محال میکنیم که مشارکت به صفر برسد و برای نظام مهم نباشد. بسیار خب؛ حداقل ما به این روند اعتبار نبخشیم. کنار کشیدن از این روند، منطق عملگرایانهتری دارد.
نورانی نژاد با تاکید بر اصالت مقاومت، میگوید: یکی از رادیکالترین و صریحترین مواضع آقای خاتمی بیانیه ۱۵ مادهای ایشان بود؛ اما توسط رسانههای و نهادهای حکومتی به شدت تبلیغ و حمایت شد. چرا؟ دلیلش همزمانی با پیام آقای موسوی بود.
او توضیح داده: پیام موسوی از خاتمی رادیکالتر بود. برای اینکه استقبال از موسوی کمتر شود، پیام خاتمی را برجسته کردند. این نشان میدهد وقتی یک نیروی سیاسی سطح مقاومت را بالا میبرد، فضا برای سطحی دیگر فراهم میشود. بر همین مبنا و از زاویه مقابل، راهبرد دوستان روزنهگشا به گمان من فضا و ظرفیت برای مجموعه مخالفان اصلاحات را فراختر کرد. اگر با حفظ اصول و بدون تندی و عصبانیت، یک جایی بایستیم مطمئن باشید طرف مقابل به تامل و تجدیدنظر دچار میشود. این یک منطق روشن در همه ابعاد زندگی است. صدای اکثریت اصلاحات در مخالفت با این شکل از انتخابات باعث شد عدهای تایید شوند. اما اگر فکر کنند یک عده بدون پرنسیب در هر انتخاباتی شرکت میکنند، آنها بدون نگرانی انتخابات را به فرومایهترین معنای ممکن تنزل خواهند بخشید. اما اگر احساس کنند یک نیروی سیاسی قابل اعتنا هست که میگویند از این عقبتر نمینشینیم، شاید اثری کند.
نورانی نژاد رویکرد مشارکتخواهان در آنچه «برقراری رابطه ارگانیک با چهرههای میانهرو در ساختار قدرت» میخوانند را نقد کرده و میگوید: واقعبینانه نیست. این دوستان با راهیابی طبیعی کسانی که بعضا مواضع نسبتا تند اصولگرایی دارند، دستاوردسازی میکنند.
او میگوید این نشان میدهد جریان مشارکتجو تدریجا از جریان اصلاحات به سمت جریان راستتر گرایش پیدا کرده، اما این حرکت تدریجی تا کجاست؟ امروز دوگانههایشان قالیباف-پایداری شده، لابد فردا میشود بین دو طیف پایداری. سوال طبیعی این است که نقطه نهایی که این دوستان قرار است بایستند کجاست؟ یک نیروی سیاسی باید خط قرمزی داشته باشد. برخی دوستان که به صراحت بیشتری میگویند در هر انتخاباتی شرکت میکنند و بقیه را متهم به خروج از اصلاحطلبی میکنند. این دوستان جواب بدهند که مگر در گذشته خودشان و ما در برخی انتخابات غایب نبودهایم و بعدش اصلاحطلب نماندیم؟
نورانینژاد تاکید کرده: اگر این خط قرمز را داشته باشند، جریان حاکم باید تصمیم بگیرد. یا این جریان را میگذارد کنار یا کوتاه میآید. اگر کنار میگذارد، خب بگذارد. ما که قرار نیست از سیاست و رسالت خود کناره بگیریم، اما نهایتا کنارهگرفتن بهتر از مشارکت در روندی است که عاقبتش تضییع حقوق ملت است، نه خیر عمومی.