تهديدهاي پيش روي دولت پزشکیان

تهديدهاي پيش روي دولت پزشکیان

جهانبخش خانجانی» جريان اصلاحات كه در تداوم حركت تاريخي ملت ايران در انقلاب مشروطه، انقلاب شكوهمند اسلامي و حماسه بزرگ دوم خرداد همچنان بر مشي اصلاحي و رفرميستي خود تاكيد و اصرار دارد
اتحاد مثلث!

اتحاد مثلث!

فیاض زاهد - محمد مهاجری» وضعيت جديدي كه در سپهر سياست ايران رخ نموده تا حد كم نظيري استثنايي است. براي اثبات و انتقال اين باور تلاش مي‌شود در اين نوشته به برخي ابعاد آن اشاره شود
پنجشنبه ۰۱ آذر ۱۴۰۳ - 2024 November 21
کد خبر: ۱۲۴۳۳۷
تاریخ انتشار: ۲۸ مرداد ۱۴۰۳ - ۰۷:۳۱
یادداشت مشترک فیاض زاهد و محمد مهاجری؛

اتحاد مثلث!

فیاض زاهد - محمد مهاجری» وضعيت جديدي كه در سپهر سياست ايران رخ نموده تا حد كم نظيري استثنايي است. براي اثبات و انتقال اين باور تلاش مي‌شود در اين نوشته به برخي ابعاد آن اشاره شود

تدبیر24»

فیاض زاهد و محمد مهاجری در یادداشتی مشترک تحلیل کردند

وضعيت جديدي كه در سپهر سياست ايران رخ نموده تا حد كم نظيري استثنايي است. براي اثبات و انتقال اين باور تلاش مي‌شود در اين نوشته به برخي ابعاد آن اشاره شود. 
ساختار خاص سياست در ايران و تبعات نحوه و نوع بازيابي مفهوم قدرت در قانون اساسي از چند منظر مي‌تواند محل مناقشه باشد. از نظر حقوقي مي‌توان اين اشكال را روا داشت كه نحوه چينش و استقرار قوا و عناصر تعيين‌كننده قدرت موثر دچار تعارضاتي از منظر فهم حقوقي است. قانون اساسي در چنبره ترس از تجميع قدرت در آغاز و سرگرداني ساختاري در بازنگري گرفتار آمده است. اما اين بدان معنا نيست كه حتي اگر از لحاظ حقوقي نيز فاقد ايهام بود، نحوه توزيع قدرت را معلوم مي‌ساخته است. شكل و ساختار قدرت ناشي از دو‌تجربه مشروطه و نهضت ملي نفت بود. مشروطه ايراني هر چند با سهش تحديد قدرت بي‌پايان پديد آمد، اما در تجربه برآمده از نحوه چيدمان قدرت مشروط در بلژيك و فرانسه آرام گرفت. اين نگرش در داستان نهضت ملي نفت با پرسش عميق‌تري مواجه شد. نقش و جايگاه تبيين نهاد قدرت ميان مونارش و صدارت عظما چگونه است! هنوز برخي تفسير دقيقي از كودتاي ۲۸ مرداد ندارند. برخي مفهوم كودتا را تعبيري تهاجمي براي امري تفسير مي‌كنند كه قانون اساسي اين حق را به پادشاه داده بود. از سوي ديگر همچنان طرفداران دكتر مصدق، اقدام شاه را تعدي از حوزه و مرزي مي‌دانند كه اگرچه در نهاد قدرت از منظر حقوقي تبيين نشده بود، اما از منظر سياسي تن دادن به قواعدي غيراخلاقي براي حذف رقيب قدرتمند نهاد سلطنت معنا مي‌كنند. ما به‌رغم ميراث مشترك سلطنت با بريتانيا، هيچ‌گاه واجد آن تمايز نبوده‌ايم. شايد تنها يك بار در تاريخ بريتانيا، صدراعظم يا نماينده اشرافيت (كه قانون حقوق آنها را براي حفظ ميراث خود تاييد كرده بود) خواسته بود تمايز خود را از حقوق پادشاهي روشن كند و در منازعه اصرار شاه براي به فروش رساندن خانه مردم!! شاه را به برج لندن فرستاده و لقب شاه شهيد را براي هميشه به وي اعطا كرده؛ به زودي خود از صحنه سياسي حذف شد تا اين نظم تاريخي به هم نريزد. شاه در جاي خود و ديگر طبقات نيز در جاي خود. 
ما فاقد اين تمايز هستيم. نه در دوره سلطنت و نه در دوره جمهوري تمايزهاي تبيين حدود قدرت نامشخص است. اين مشكل ريشه در فرهنگ، تربيت و تاريخ دارد. حتي تغيير قانون اساسي نيز تضمين‌كننده نيل به رفتار دموكراتيك نيست!
اين تعارض ذاتي در جمهوري اسلامي هم تداوم داشته است.
ربطي هم به اين رييس و آن رييس ندارد.
اما گويا به صورت موقت و زودگذر و خيال‌انگيزي اتحادي مثلث در فرداي پس از انتخابات ايران شكل يافته است. 
اين مثلث داراي سه ضلع است: ۱-مردم معترض، ۲- نهاد قدرت و ۳- رييس‌جمهور منتخب.
معمولا رييس‌جمهور در نتيجه تعارضات دوقطبي شده به پاستور راه مي‌يابد. معمولا كسي كه در كمپين در تعارض با ساختار سياسي تعريف مي‌شد، به مقام رياست‌جمهوري مي‌رسيد. از همان روز اول، رييس‌جمهور منتخب خود را نماد تغيير و تلاش براي تحقق تمايلات نيروهاي معترض معرفي مي‌كرد. 
نهاد قدرت هم همه تلاشش را مي‌كرد كه به منتخب جديد بفهماند، هيچ چيزي عوض نشده، بايد همه نهادها و عناصر حاكميت از فرداي پيروزي دست به دست هم مي‌دادند تا طرف بفهمد كت تن كيست! 
بخش مهمي از تاريخ سياسي در ايران، تاريخ روايت و درك اين منازعات است!
اما گويا اتفاقات ديگري رخ داده است. وارد دوره‌اي از تاريخ شده‌ايم كه تاكنون بي‌سابقه بوده است. از اين اتفاق مبارك بايد سود برد و‌ پلي به سوي آينده زد. اينكه مي‌توان ادراك كرد شاهد نوعي همگرايي اجتماعي و سياسي هستيم. اصلاح مثلث جديد مردم معترض اما همراه شده در انتخابات كه در مرحله دوم ۱۶ درصد از آنها در مرحله اول راي نداده، اما براي اولين‌بار در انتخابات مرحله دوم حضور يافته‌اند. 
ضلع ديگر حاكميت است. تاكنون شاهد چنين ائتلافي ميان رييس‌جمهور منتخب و حاكميت مستقر نبوده‌ايم. نه خاتمي، نه روحاني، نه احمدي‌نژاد واجد اين ويژگي نبوده‌اند. رييسي هم واجد اين مزيت نبود، چراكه اگر روساي قبلي مورد تاييد نيروهاي موثر اجتماعي بودند، حاكميت در كنار آنها معنا نمي‌شد. مرحوم رييسي هم در سوي ديگر ماجرا قرار داشت. او حاكميت را در كنار خود داشت و البته از پشتيباني نيروهاي اجتماعي برخوردار نبود. 
اما وضعيت جديدي رخ داده است. پزشكيان هم پشتوانه مردمي ‌نيروهاي ترقي‌خواه را دارد و هم به نظر مورد وثوق عالي‌ترين اركان نظام است. 
همه اضلاع اين سه مثلث بايد قدر اين موقعيت جديد را بدانند. 
آن وضعيت جديد چند مزيت دارد: 
۱- ايران در نتيجه راهبردهاي نادرست و اتفاقات پرهزينه جنبش مهسا، نوع استقرار دولت مرحوم رييسي و تنش‌هاي بين‌المللي فزاينده، هزينه‌هاي خردكننده‌اي پرداخته است. 
۲- سطح تعامل و همراهي گروه‌هاي مرجع و موثر اجتماعي با ساختار قدرت سياسي به يك دوقطبي آشتي‌ناپذير نيل يافته است. همه تلاش كمپين‌هاي انتخاباتي براي همراهي آنها ارتباط با نخبگان و سلبريتي‌ها را ناممكن ساخت. 
۳- در حوزه بين‌المللي راه‌هاي مقابله با تحريم‌ها و گفت‌وگوهاي بين‌المللي تنها از طريق يك دولت با پشتوانه مردمي بالا امكان‌پذير است.
۴- ايران درگير بحران‌هاي عميقي چون آب، پسماندها و زباله، خشكسالي درياچه‌ها و باتلاق‌هاي طبيعي، مهاجرت ناگزير اجتماعي و جغرافيايي، كاهش شديد توليد نفت، نياز به سطح بالاي سرمايه‌گذاري خارجي، مهاجرت گروهي خطرناك به خارج از كشور، گسترده فقر و نابرابري، عدم همترازي انرژي، بركشيدن حس اميد و تضعيف پيوندهاي ملي و حس وطن‌پرستانه و... است.
اگر پزشكيان به پاستور راه يافت ناشي از ائتلاف و اتحاد نانوشته اين سه ضلع است. نيروهاي سياسي، (فراموش نكنيم: اين تنها انتخاباتي است كه سلبريتي‌ها در آن نقشي ندارند. اين در نوع خود اتفاق ميموني است. رييس تنها با كنش سياستمداران راي آورده است)، مردمي كه همچنان كنش‌هاي سياسي كلاسيك را بر اقدامات براندازانه، طرفداري از مداخله خارجي را مردود و كنش معقول و كم هزينه را ترجيح داده‌اند.
قدرت سياسي بالادستي كه دريافت؛ سياست يكسان‌سازي و خالص‌سازي نه تنها واجد مزيت نيست، بلكه شرايط را بحراني‌تر كرده، بايد فردي رييس‌جمهور شود كه بتواند قفل‌هاي ايجاد شده را بگشايد و كشور را از بحران نجات دهد. 
يادمان باشد، چنانچه وي نتواند به دليل به هم خوردن توازن اين مثلث به نتايج دلخواه برسد، گمان سختي است اگر راه به سوي رستگاري ملي گشوده شود.
در جریان انتخابات  و حتی پس از آن این ادعا مکررا مطرح شده که پزشکیان آخرین فرصت و شانس برای رهایی نظام جمهوری اسلامی( دست‌کم در این مقطع است) این ادعا بیشتر معطوف به نکته پیش گفته در باره مشارکت پایین و نقش بلاشک پزشکیان در افزایش حضور پای صندوق رای است.
اما آیا این تصور، افراطی نیست؟ اگر از راه برهان خلف استدلال کنیم معنایش آن است اگر سعیدجلیلی رای آورده بود کار نظام تمام بود؟
طبیعتا ما که نظام جمهوری اسلامی را در آزمون‌های سختی همچون جنگ تحمیلی، ترورهای اوایل انقلاب، تحریم‌ها و توطئه‌های مکرر تجربه کرده‌ایم چنین پاسخ دهیم که هیچ بن بستی وجود ندارد و پزشکیان نیز یک رییس‌جمهور مانند اسلاف خود است. اگر موفق شود سودش متوجه نظام است و اگر موفق نشود یک حلقه به ناکامی این زنجیره اضافه می‌شود.
این اما همه واقعیت نیست. اگر در دوره‌های پیشین انتخابات ریاست جمهوری چنین سخنی مسموع بود دلیلش پشتیبانی اکثریت جامعه از صندوق رای بود اما ۵سال اخیر(مشخصا از انتخابات مجلس یازدهم به بعد) نشان داد سرمایه اجتماعی کشور با شیب سرسام‌آوری رو به افول است. در دو انتخابات ریاست جمهوری۱۴۰۰ و مجلس ۱۴۰۲ نیز تجربه۹۸ تکرار شد و به نظر می‌رسد هسته اصلی قدرت نظام را هوشیار کرد. این هوشیاری از آن جهت بود که انتظار می‌رفت انتخابات‌های بعدی با افت شدید مشارکت مواجه شود و این هیچ معنایی جز سلب مشروعیت از جمهوری اسلامی نداشت. به بیان دیگر جمهوریت نظام با ما خداحافظی می کرد و همان تعبیر«حکومت اسلامی»جای پای خود را باز می کرد.
در هرحال کاهش مشارکت  به‌مثابه یک هوک(ضربه‌ای در بوکس) به مغز متفکر کشور وارد شد و این مغز بلافاصله خودش را جمع و جور کرد و نتیجه‌اش انتخابات۱۴۰۳ با نتیجه‌ای چون پزشکیان بود.
با این تعریف می‌توان گفت پزشکیان آخرین شانس نظام برای حفظ جمهوریتش بود.

بازدید از صفحه اول
sendارسال به دوستان
printنسخه چاپی
نظر شما: