تهديدهاي پيش روي دولت پزشکیان

تهديدهاي پيش روي دولت پزشکیان

جهانبخش خانجانی» جريان اصلاحات كه در تداوم حركت تاريخي ملت ايران در انقلاب مشروطه، انقلاب شكوهمند اسلامي و حماسه بزرگ دوم خرداد همچنان بر مشي اصلاحي و رفرميستي خود تاكيد و اصرار دارد
اتحاد مثلث!

اتحاد مثلث!

فیاض زاهد - محمد مهاجری» وضعيت جديدي كه در سپهر سياست ايران رخ نموده تا حد كم نظيري استثنايي است. براي اثبات و انتقال اين باور تلاش مي‌شود در اين نوشته به برخي ابعاد آن اشاره شود
سه‌شنبه ۱۵ آبان ۱۴۰۳ - 2024 November 05
کد خبر: ۱۲۵۴۹
تاریخ انتشار: ۰۸ دی ۱۳۹۲ - ۱۳:۱۰

شیوه ویتنامی مذاکره

استراتژی‌ها و تاکتیک‌ها باید با توجه به واقعیات محیطی مداوما متناسب شوند چراکه قدرت تطبیق‌دهی بالا از ویژگی‌های اصلی تعیین‌کننده توفیق هر سیاست ...
تدبیر24: در صحنه روابط بین‌الملل، رویت‌پذیرترین واقعیت همانا تنیدگی و درهم پیچیدگی دو محیط داخلی و خارجی است. تاثیرگذاری که انکارناپذیر است، به ضرورت، وابستگی متقابل را شکل می‌دهد. البته توجه به این نکته حیاتی است که میزان و عمق اثرگذاری هریک از دو محیط به یک اندازه نیست و مجموعه‌ای متنوع از مولفه‌ها با توجه به زمان و مکان نقش بسیار تعیین‌کننده در این رابطه دارند. سیاست‌ها با توجه به الزامات و نیازهای داخلی و ملحوظ‌داشتن پیامدهای فرامرزی و در نظرگرفتن واکنش‌های احتمالی بین‌المللی باید طراحی شوند. اهداف باید با توجه به در نظرگرفتن واقعیات در محیط بیرونی و درونی به صحنه آیند که این به ضرورت نیازمند درک بسیط درخصوص شرایط داخلی و بین‌المللی به‌وسیله تصمیم‌گیرندگان است. استراتژی‌ها و تاکتیک‌ها باید با توجه به واقعیات محیطی مداوما متناسب شوند چراکه قدرت تطبیق‌دهی بالا از ویژگی‌های اصلی تعیین‌کننده توفیق هر سیاست و تصمیم‌گیرنده‌ای است. فهم اینکه دو محیط داخلی و بین‌المللی دارای ارتباط ارگانیک هستند، درک این ظرافت که الزامات و نیازهای هر محیطی چه اقداماتی را می‌طلبد، وقوف به این مهم که اهداف چگونه بسته‌بندی شوند تا از منظر هر دو محیط متناسب جلوه کنند و از همه مهم‌تر اینکه سیاست‌های کلانی که در صحنه بین‌المللی ناکارآمدی خود را نشان داده‌اند چه زمانی باید کنار گذاشته شوند، نیازمند وجود یک بینش استراتژیک است. خرده‌حساب‌های داخلی، دغدغه‌های بازی قدرت و ملاحظات شخصیتی به هیچ‌روی نباید دلیل شکل‌گیری و یا کنارگذاشتن سیاست‌های کلان در سطح بین‌الملل باشند، بلکه واقعیات استراتژیک باید هموارکننده مسیر محسوب شوند. موافقتنامه صلح پاریس که در 27 ژنو 1973 به امضا رسید برخاسته از تلاقی الزامات دو محیط داخلی و بین‌المللی برای آمریکا و ویتنام‌شمالی بود. دغدغه استراتژیک آمریکا، از زمان به قدرت‌رسیدن ریچارد نیکسون در سال 1969 تداوم سیاست سدنفوذ از طریق تنش‌زدایی با غول نظامی اروپا و تثبیت روابط تازه شکل‌گرفته با کشور چین که غول کمونیست آسیایی محسوب می‌شد مرزهای شوروی را بسیار ناآرام و سطح نزاع با رهبر کمونیسم جهانی را به‌شدت تشدید کرده بود. رهبران آمریکا متوجه بودند که حضور نیروهای این کشور و ویتنام، در تعارض با اهداف کلان بین‌المللی آمریکاست و از سویی دیگر هزینه‌های فراوان داخلی را نیز به وجود آورده است. ارزیابی غلط از اهداف استراتژیک که از دوران دوایت آیزنهاور و جان اف‌کندی آغاز شد و در زمان ریاست‌جمهوری لیندون جانسون به اوج خود رسید منجر به فرستادن نیروهای رزمی آمریکا از اوایل دهه 1960 به ویتنام شد. تیم رهبری نیکسون- کیسینجر با توجه به هزینه‌های سنگین بین‌المللی و داخلی که مداخله در ویتنام در راه تحقق استراتژی جهانی آمریکا به‌وجود آورده بود، ضرورت حضور در پای میز مذاکره با ویتنام‌شمالی را دریافتند. ملاقات‌های پنهان هنری کیسینجر، مشاور امنیت ملی با له دوک تا عضو دفتر سیاسی در سال‌های 1971 و 1972 اذعان به این واقعیت بود که آمریکا خواهان کنارگذاشتن سیاست غلط خود در رابطه با ویتنام و تناسب‌سازی با توجه به مسایل داخلی و خارجی است.

هوشی مین رهبر ویتنام‌شمالی مذاکره با آمریکاییان را با توجه به ملاحظات استراتژیک کشور کاملا ضروری و حیاتی تشخیص داد. او به‌عنوان یک ملی‌گرا که کمونیسم را با توجه به سطح توسعه کشورش به‌عنوان یک شیوه، مناسب تشخیص داده بود هیچ‌گونه مخالفت بنیادی با آمریکا نداشت. او خواهان خروج نیروهای آمریکایی از ویتنام‌جنوبی و یکپارچه‌شدن کشورش بود که خواستی تاریخی محسوب می‌شد. از سال 1858 که نیروهای فرانسوی در ویتنام دخالت را شروع کردند، نبرد با نیروهای بیگانه و پاک‌کردن سرزمین از حضور آنان به یک عزم ملی تبدیل شد که در دوران رهبری کمونیست‌ها نیز تداوم یافت. پس از 10سال جنگ و حضور نزدیک به 500هزار سرباز سرانجام رهبران آمریکا به درک این مهم توفیق حاصل کردند که هوشی مین نه در چارچوب منافع چین و شوروی بلکه برای یکپارچگی کشورش می‌باشد که به جنگ با آمریکاییان در ویتنام روی آورده است. پس از اینکه آمریکاییان به این نکته ساده توجه کردند که بیشترین تعداد جنگ‌های مردم ویتنام در طول تاریخ با کشور چین بوده است، هنری کسینجر خبط دولتمردان سابق آمریکایی را با امضای قرارداد صلح پاریس جبران کرد. او متوجه شد که ویتنام مستقل، خطری برای آمریکا نخواهد بود بلکه در بلندمدت معضلی برای چین خواهد شد. هوشی مین با درنظرگرفتن شرایط داخلی و جهانی متوجه بود که توسعه اقتصادی کشور و اقتدار نظامی منطقه‌ای ویتنام تنها در بستر دوستی و نزدیکی با آمریکا امکان‌پذیر است. با توجه به خصومت‌های تاریخی با بزرگ‌ترین و قدرتمندترین قدرت نظامی آسیا، یعنی چین برای رهبران ویتنام‌شمالی محرز بود که ضرورتی انکارناپذیر برای ایجاد روابط دوستانه با آمریکا وجود دارد، تا هم ورود سرمایه و تکنولوژی غربی- آمریکایی میسر شود و هم اینکه سپر امنیتی ایجاد گردد. سرانجام پس از مرگ 58هزارو119نفر آمریکایی و یک‌میلیون‌وصد‌هزارنفر ویتنامی در تاریخ 29 آوریل سال 1975 به دستور جیمز شلزینگر، وزیر دفاع آمریکا تمامی باقی‌مانده دیپلمات‌ها، نظامیان و غیرنظامیان آمریکایی به‌وسیله هلیکوپتر از روی بام سفارت کشور را ترک کردند. مذاکرات صلح ویتنام از یک‌سو به تقویت جایگاه استراتژیک آمریکا در برابر شوروی در صحنه جهانی به‌شدت کمک کرد و از سویی دیگر فرصت را برای ویتنام‌شمالی به وجود آورد تا در بطن تقویت جایگاه منطقه‌ای، اهرم‌های توسعه اقتصادی را به‌کار اندازد. ویتنام‌شمالی به‌عنوان کشور خصم، آمریکا را به پای میز مذاکره کشاند چراکه الزامات داخلی و بین‌المللی برای تصمیم‌گیرندگان در واشنگتن گزینه دیگری را ممکن نمی‌‌کرد. کشور خصم، تنها هنگامی باید پای میز مذاکره با آمریکاییان بنشیند که رهبران در کاخ‌سفید کنگره ضرورت استراتژیک برای مذاکره‌کردن را احساس کنند. آمریکاییان فی‌النفسه مخالفتی با مذاکره‌کردن با هیچ فرد و کشوری ندارند همانطور که دونالد رامسفلد با صدام‌حسین در بغداد به گفت‌وگو نشست و جان کری به‌عنوان عضو ارشد سنای آمریکا با بشار اسد در دمشق به رایزنی پرداخت. اما تنها آن نوعی از مذاکره را کشور خصم آمریکا باید گردن نهد که آمریکاییان آن را در قالب یک اقدام استراتژیک برای خود تعریف و توجیه کرده باشند. آمریکاییان پای به مذاکرات پاریس گذاشتند چراکه نیاز استراتژیک حفظ چین و سدنفوذ شوروی در سطح جهانی و الزام به پاسخگویی در داخل، جهت‌گیری‌های نیروهای اجتماعی، دغدغه‌های انتخاباتی و خط‌مشی‌های کنگره، ضرورت مذاکره با ویتنام‌شمالی را به یک اصل تبدیل کرده بود. هر زمان معادلات داخلی و بین‌المللی آمریکاییان را متوجه ضرورت تغییر اهداف (نه فقط تغییر شیوه) در رابطه با کشور خصم کند باید انتظار مذاکرات پربار و تعیین‌کننده‌ای را داشت. کشور خصم تنها هنگامی باید پای میز مذاکره با آمریکاییان بنشیند که رهبران واشنگتن و کنگره تعاملات سازنده با کشور خصم را تنها راه حفظ جایگاه جهانی کشور خود و متقاعدکردن نیروهای داخلی بیابند.

منبع:شرق

حسین دهشیار

بازدید از صفحه اول
sendارسال به دوستان
printنسخه چاپی
نظر شما: