واقعیت این است که ما چیزی به عنوان «بازی بُرد بُرد» نداریم، به ویژه در عالم سیاست و حکومت، لذا خودمان و دیگران را فریب ندهیم.
تدبیر24 - منتقدین:با روی کار آمدن دولت یازدهم، اصطلاح «بازی بُرد بُرد» بسیار بر زبان سیاستمداران ما، از جمله آقایان هاشمی، روحانی و ظریف جاری شد. اما واقعیت این است که ما چیزی به عنوان «بازی بُرد بُرد» نداریم، به ویژه در عالم سیاست و حکومت، لذا خودمان و دیگران را فریب ندهیم.
هر چند اصطلاح «بازی بُرد بُرد» جدیداً از سوی سیاستمداران ما مطرح میشود، اما تئوری یا حرف جدیدی نیست و قدمت این نظریه، به امیل برون ریاضی دان و جان فون نیومن در سال ۱۹۲۸ میرسد و پس از آن نیز نظریات دیگری چون « معمای جوانک ترسو - توماس شلینگ» و «معمای هستهای» و بالاخره «بازیها شوبیک، با حاصل جمع جبری صفر یا غیر صفر» مطرح شد. اینها را دیگر همگان بلد هستند و سیاستمداران ما نباید مانند دانشجویان سال اول علوم سیاسی که جدیداً با چند اصطلاح قدیمی آشنا شدهاند سخن بگویند. هم چنین نباید از نقد نظرات دیگران، به ویژه نظریاتی که هیچ گاه اثبات علمی نشدهاند، بلکه فقط القا و دیکته و یا تحمیل شدهاند بترسند.
در حالی که دیگران آیات صریح قرآن کریم که کلام وحی است را به چالش میکشند و تمامی اصول عقل نظری و عملی را تکذیب میکنند، چرا ما نباید اجازه داشته باشیم به ساحت مقدس ذهنیات، حدسها، گمانها، تخیلات، اوهام و یا نقشههای آنان ورودی پیدا کرده و احیاناً تعرضی بنماییم؟!
در تئوری بازی میگویند: «بازی یا برد - باخت است؛ یا باخت - باخت است و یا برُد - بُرد»، اما این گزینهی آخر، یک دروغ فریبکارانه است برای این که به قربانی و بازنده بگویند: «ناراحت نباش که پدرت را درآوردم، به جایش تو هم بردی.»
اولین اشتباه سیاستمداران و نظریهپردازان این است که میپذیرند «سیاست و حکومت» یک بازی است! در حالی که اصلاً بازی نیست، بلکه امری بسیاری جدی و حیاتی است و اگر بازی هم باشد، بازی مرگ و زندگی است و برای انسان عاقل و حکیمی که میداند و باور کرده است که دنیا بازیچه، لهو و لعب آفریده نشده است، حیات و ممات، سعادت و هلاکت، هدایت و ضلالت، عزت و رذالت و سایر ارزشهای والای انسان و حیات معقول، بازی نیست.
اما به فرض این که بازی باشد، یا بازی نباشد، ولی اصطلاح بازی را به آن حمل کرده باشند تا از خشونتش بکاهند، باید بدانیم که ما بازی «بُرد و باخت» داریم، بازی «باخت باخت» هم داریم، اما هیچ گاه بازی «بُرد بُرد» نداشته و نداریم و نخواهیم داشت. از تیله بازی بچهها گرفته تا فوتبال حرفهای و از تئوریهای سیاسی گرفته تا حکومتهای واقعی، یک نمونه از بازی یا سیاست «بُرد بُرد» وجود نداشته و ندارد که دست کم به عنوان یک مثال یا قرینه برای تقریب ذهن به این معنا، ارائه شود.
به یک بازی توجه کنید؛ مثلاً فوتبال. آیا دو تیم متخاصم صفر صفر یا دو دو مساوی شوند، بازی برد برد است؟ یا آن که در نتیجه به نفع یک تیم و به ضرر تیم دیگر تمام میشود؟ کافیست به خاطر این تساوی، یکی به قعر جدول سقوط کند و دیگری هم چنان در رأس بماند – یا به خاطر همین مساوی، یکی با رقیب بسیار قویتری مواجه شود و در نتیجه به طور کلی از جدول حذف شود و دیگری یا رقیب جدی نداشته باشد و یا به خاطر سقوط رقیب مساوی کرده در بازی پیشین، به پیروزی نهایی برسد. حتی اگر فرض کنیم که دو تیم رقیب همه شرایطشان تا آخر مساوی بود و همه را بردند، بالاخره در آخر بازیها باید مقابل هم بایستند و اگر باز هم کارشان به تساوی کشیده شد و تفاضل گل و یا ... نیز افاضه نکرد، کار به وقت اضافی، خسته کردن رقیب و در نهایت به ضربات پنالتی میرسد و یکی میبرد و دیگری میبازد. مگر این که مثلاً برفی سنگین ببارد و هر دو از بازی منصرف شوند، که آن وقت دیگر صورت مسئله پاک شده است و باز هم برد و باخت معنایی ندارد، چه رسد به بُرد بُرد، بالاخره کار تمام نشده و در فرصتی دیگر به جان هم میافتند.
در سیاست و حکومت، آن هم در نظام سلطه، تا کنون یک بازی یا صحیحتر بگوییم، یک تعامل یا سیاست بین دو خصم؛ به «بُرد بُرد» نیانجامیده است. اگر وجود دارد، یک مثال بیاورند. از هر گذر تاریخی که باشد قبول است.
ممکن است که دو طرف متخاصم، هر دو بر باطل باشند، خب هر چه کنند باختهاند، حتی اگر مثل کودکان با یک دیگر قهر کنند و یا مثل قرون وسطاییها و یا متمدنین قرون معاصر به جان هم بیافتند و یک دیگر را قتل عام کنند. این بازی «باخت باخت» است. حتی اگر یک طرف غلبه کند و ظاهراً پیروز شود نیز باخته است.
آقای روحانی میگویند: «ولی باید همه به این نکته توجه داشته باشند که زیادهخواهیها، میتواند مسیر توافق برد - برد را با دشواریهایی روبهرو کند.« (در گفتگوی تلفنی با پوتین).
ما میگوییم: اولاً کدام توافق بُرد بُرد؟ ثانیاً وقتی «جنگ امتیاز دهی» راه میافتد، خوب معلوم است که زیادهخواهی نیز صورت میپذیرد. در چنین مذاکراتی که گاهی لازم است بین دو طرف متخاصم صورت گیرد، کسی به طرف مقابل امتیازی را تعارف نمیکند، بلکه سعی دارد امتیاز بیشتری بگیرد و شما نیز اگر این کار را نکنید، باختهاید.
در این مذاکرات نه طرفین هر دو یکسان بر حق هستند و نه میزان، امیرالمؤمنین علیهالسلام است. اصل و اساس مذاکره به خاطر زیادهخواهیهای یک طرف و زیر بار نرفتن طرف مقابل از هبه حقوقش صورت میگیرد. لذا شما با با یک تاجری که میخواهد با شما معامله کند مواجه نشدهاید، بلکه با خصم و دشمن جدی خود پای میز مذاکره نشستهاید؛ پس چرا انتظار دارید که همه لبخند زنان و بشکن زنان، یک شیرینی آشتی کنان را درست از وسط نصف کنند؟! شما باید سعی کنید که به حقتان و سهمتان تعدی نشود، به ویژه اگر تمام این کیک و شیرینی مال خودتان باشد.
و مهمتر آن که: ما از امریکا و حقوق دولت و ملت امریکا، چیزی نمیخواهیم، پس امتیاز طرف ما میشود صفر. آنها همه چیز ما را میخواهند. پس امتیاز طرف آنها میشود صد. حالا اگر گفتند: ما به ۷۰ هم راضی هستیم (که البته نگفتند)، شما به این میگویید: «بازی بُرد بُرد»؟!
ما اگر یک امتیاز هم بگیریم، فقط یک امتیاز از حق خود را گرفتهایم؛ اما امریکا اگر یک امتیاز هم بگیرد، یک امتیاز از حق ما را گرفته است، حال شما به این میگویید: سیاست بُرد بُرد.
خُب اشکالی ندارد که بگوییم در استراتژی جنگ سخت و نرم با دشمن، صلاح دیدیم به صورت تاکتیکی عقب برویم یا جلو بیاییم، اما دیگر نامش را «بُرد – بُرد» نگذارید. اگر هدف شما در این تاکتیک رسیدن ملت ایران به حقوق حقه خود است، پس این سیاست «بُرد – باخت» است، چرا که طرف شما میخواهد این حقوق را ضایع کند. اگر هدف خدایی ناکرده عقب نشینی و تسلیم است، باز هم این سیاست «بُرد – باخت» است، چرا که طرف مقابل پیروز شده است. پس «بُرد – بُرد» نداریم.
اگر قلدری به کسی گفت: یا خودت دست مرا ببوس و یا من به زور دشنه و قمه تو را مجبور میکنم که دستم را ببوسی. سپس جوانک ترسو (تئوری بازی توماس شلینگ) گفت: تو مرا با قمه نزن، من خودم با لبخند دستت که جای خود، بلکه پایت را هم میبوسم؛ نمیتواند بگوید که این یک بازی یا سیاست بُرد بُرد است. من قمه نخوردم و او نیز به دستبوسی من رسید و جهت اثبات حسن نیت و خوش اخلاقی، پایش را هم بوسیدم؟!
آقای هاشمی هم اسیر همین اصطلاحات و تئوریهای غلط شدند و در سخنان خود مکرر اشاره کردند که در گذشته تندروی شد، چه شد و چه شد و ما مستمر به دنبال سیاست «بُرد – باخت» بودیم، اما الان وضعیت فرق کرده است و دنبال سیاست بُرد – بُرد هستیم(؟!) آقای روحانی هم همین مضمون را تکرار میکنند.
اما من از آقای هاشمی که زمانی به عنوان مرد درایت و سیاست شناخته میشد میپرسم: آقای هاشمی! تا کنون که سیاست ما افراطی بوده، بداخلاقی بوده، تندروی بوده [و یا هر نسبت دیگری که میدهید]، آیا بُرده بودیم و یا باخته بودیم؟ این دولت چند ماه است آمده و سیاست بُرد – بُرد را تعقیب میکند، اما در این ۳۴ سال که شما تأسفاش را میخورید، برده بودیم یا باخته بودیم؟
بدیهی است که اگر باخته بودیم، امروز دیگر هیچ گفتگو و مذاکره ای برای امتیاز دادن یا گرفتن و یا به قول شما سیاست بُرد بُرد باقی نمیماند. طرفهای متخاصم بیمار نیستند که پس از بُرد خودشان و باخت ما، به ما امتیاز دهند تا بُرد بُرد شویم. و اگر بگوییم که طی این مدت بُرده بودیم، لذا اکنون حاضر به مذاکره و تعامل هستند؛ پس چرا از این بُرد ناراحت هستید و چه اصراری به امتیازدهی دارید، تا بُرد انقلاب و جمهوری اسلامی ایران و باخت نظام سلطه صهیونیسم، مبدل به بُرد – بُرد شود؟ آیا دلتان برایشان سوخته است؟!
دقت شود که بنده اصلاً با مذاکرات ژنو یا نتایج آن کاری ندارم؛ مفاد توافقنامه یا پروتکل الحاقی نیز موضوع بحثم نمیباشد که زود بگویید اینها تندرو، افراطی یا همسوی با اسراییل هستند؛ به دهن کجیهای بعدی امریکا و اروپا نیز کاری ندارم؛ اصلاً فرض بگیریم که همه خوب یا دست کم لازم بود. بلکه موضوع بحث من این است که ما چیزی به عنوان «بازی یا سیاست بُرد بُرد» بین دو طرف متخاصم نداریم، مگر آن که طرفین دست از مخاصمه بردارند که آن وقت با هم وحدت میکنند و برد و باخت کلاً موضوعیت ندارد، بلکه تعامل و تعاون پیش میآید، که آن نیز هیچ گاه بین حق و باطل و ایمان و کفر محقق نخواهد شد.
شما میخواهید از حق خودتان دفاع کنید، امریکا نیز میخواهد حق شما را تصاحب کند – حال شما بفرمایید که در این مخاصمه [چه در میدان جنگ و چه در میز مذاکره]، بُرد – بُرد چگونه محقق میگردد؟!
دلیل عقلی (حِکَمی و فلسفی) این حقیقت نیز این است که خداوند در این عالم هستی، بین حق و باطل، هیچ خط «میانه»ای نیافریده و قرار نداده است، هر چه هست، یا حق است و یا باطل و چیزی وجود ندارد که میانهی حق و باطل باشد. اگر طرفین بر حق باشند که اساساً هیچ خصومتی و جدالی با هم ندارند که بُرد و باختی در آن مطرح باشد، بلکه در یک تعاون کامل، به صورت حلقههای یک زنجیره به هم متصل شدهاند و مسیر رشد را میپیماند. اگر طرفین هر دو بر باطل باشند که در هر تخاصم یا تعامل خصمانهای، هر دو رفتنی هستند و باختهاند و اگر یکی بر حق باشد و دیگری بر باطل، حتماً قانون «جاء الحق و زهق الباطل ان الباطل کان زهوقاً» حاکم است و حق برنده است و باطل بازنده. نه فقط در آینده و نتیجه نهایی، بلکه در هر لحظه. پس، بُرد – بُردی بین حق و باطل صورت نخواهد گرفت.
آقای ظریف:
در مورد سخنان آقای ظریف در خصوص بازی یا سیاست بُرد بُرد هیچ نمیگویم، چرا که در یک بحث علمی و جدی به ویژه در عرصه سیاست و بالاخص در تعامل با دشمن، اصلاً حوصله لبخند و قهقه ندارم و آن را دکترین خود بر نشمرده و یا ابزار سیاست نمیشناسم. فقط توصیه میکنم که یک موقع در تبیین استراتژی در مقابل رژیم غاصب و جعلی و خونخوار اسرائیل، دبنال بُرد – بُرد نباشید، که آن وقت وارد میدان بازی یا میدان جنگ نشده، باختهاید.
منبع : الف