چند سال بود كه هيچ مصاحبهاي را در رسانهها درباره سياست خارجي وحتي مسائل داخلي كشور نداشتيد. چطور شد كه اكنون حاضر به مصاحبه شدید؟
علت اينكه مدتي بود حاضر به مصاحبه نبودم خيلي ساده است. چون هيچ مسئوليتي ندارم و جايگاهي كه معمولا براي كسي كه ميخواهد مصاحبه كند را نداشتم ولي اينكه اخيراً به اين فكر افتادم، احساس ميكنم يك اتفاق بسيار مهم براي كشور افتاده است. يك توافقنامه اوليه بسيار بزرگ شكل گرفته و برداشت من اين است كه شايد بهعنوان يك كارشناسي كه سي و سه سال سابقه مذاكراتي در همه زمينهها و نه فقط مذاكرات ديپلماسي و سياسي دارم، مسئوليت دارم كه من هم بهعنوان عضوي از جامعه نظر خودم را مطرح كنم.
سالها عضو تيم مذاكرهكننده هستهاي كشورمان بوديد. با توجه به تجربيات شما مذاكرات ژنو چطور بود؟
آنچه در مدت اين سه، چهار ماهه اتفاق افتاده است فوق انتظار است. بنده باشناختي كه از تيم جديد و از قابليتها و تواناييهاي حرفهاي و تخصصي شان دارم، اين انتظار را داشتم كه بتوانند اين مذاكرات را به صورت موفق اداره كنند و جلو ببرند. ولي اينكه در اين مدت به اين كوتاهي بتوانند چنين دستاوردي داشته باشند در دامنه پيشبيني من نبود.
اگر درست برداشت كرده باشم شما معتقديد عملكرد دستگاه ديپلماسي در جريان توافق ژنو موفق بود. چرا؟
علل متعددي دارد. اول از همه فكر ميكنم لطف خدا بود. چون واقعاً در محاسبات عادي از ديد بنده با آن سوابقي كه از مذاكرات دارم، نميگنجيد كه بشود چنين دستاوردي را در اين مدت كوتاه داشت. اما عواملي كه در اين مساله نقش داشتند شايد مهمترينش اين بود كه اين مذاكرات در واقع براي نخستين بار با طرف اصلي دعوا انجام شد. پيش از اين عمدتا مذاكرات يا با واسطهها بوده است يا نهايت اينكه طرف اصلي دعوا هم در مذاكرات حضور داشته است. اما اين بار بخش اصلي مذاكرات با طرف اصلي انجام گرفت؛ لذا امكان اينكه بشود مواضع طرف مقابل را بطور روشن ارزيابي كرد و تشخيص داد كه كجاها زمينههايي براي مصالحهاي كه حقوق ما را حفظ كند وجود دارد فراهم شد. اين تغيير به نظر من نقشي اساسي در اين امر داشت. اين را هم بايد اضافه كنم كه به هر حال 10 سال مقاومت و حفظ برنامه هستهاي و پيشبرد آن با وجود همه فشارهاي بينالمللي كه بر ايران وارد ميشد، طرف مقابل را حداقل دچار اين ترديد كرده بود كه صرف ادامه اين فشارها نتيجهاي براي آنها حاصل نخواهد كرد و آنچه براي آنها بهدست ميآيد اين است كه با وجود همه مشكلات، ايران در صحنه هستهاي هر روز جلوتر ميرود. من فكر ميكنم اين دو عامل، عوامل مهمي بودند در اينكه اين مذاكرات اينبار بتواند به نتيجه برسد. البته در كنار اينها، حماسه سياسي كه در انتخابات سال 92رخ داد باعث شد كه به واسطه همين حضور مردم، زمينههاي جديدي فراهم شود كه با نگاه مثبتتري به مجموعه ساختارهای ايران و اظهارات و مواضع آن نگاه كنند. مسلماً اين هم نقش عمدهاي داشته است.
اكنون كه به قول دكتر ظريف مذاكرات كند شده است و برخي از كشورها تهديدهايي را درباره تحريمهاي جديد مطرح ميكنند، برخي از فعالين سياسي و رسانهاي تحليلشان اين است كه در ژنو به غرب بيجهت امتياز داديم. آيا ايران امتيازي به غرب در ژنو داده است؟ منتقدان بحث اجبار ايران به توافق 5درصد را يكي از اين امتيازات ميدانند.
مذاكره بدون رد و بدل شدن امتياز كه مذاكره نيست و صرفاً اظهار مواضع است. مسلماً ما امتيازاتي داديم و در مقابل امتيازاتي گرفتهايم. نظر قاطع بنده اين است كه امتيازاتي كه از طرف اصلي دعوا يعني آمريكا و شركاي غربي آن در اين توافق اوليه گرفتيم، امتيازات كيفي و ماهوي است. در صورتي كه امتيازاتي كه از طرف ما ارائه شد، شكلي و كمي است. اين دو اصلاً قابل مقايسه نيستند و حتماً وزنه تعادل در اين توافق به سمت ايران است.
يكي از اين امتيازات كمي كه ايران گرفت بحث لغو يا كاهش تحريمها بود. اكنون كه بحث تحريمهاي يكجانبه آمريكا و اروپا عليه ايران مطرح ميشود، منتقدان ژنو مدعياند كه توافق ژنو كم اثر يا بياثر شده است. نظر شما در اينباره چيست؟ آيا توافق ژنو موضوعيتش را از دست داده است ؟ اين امتيازات كمي كه شما ميگوييد چه مواردي هستند؟
توافق ژنو پايدار است. از ابتداي مذاكرات، در ده سال گذشته، دو هدف تعقيب ميشد. يك اينكه به هر شكل ممكن غنيسازي ادامه پيدا كند. دوم اينكه مواد غنيسازيشده در ايران بماند. اين دو موضوع و موضع بسيار اساسي، ماهيتي و وراي همه اقدامات ديگري هستند كه در اين برنامه عمل مشترك پيشبيني شده است. هر دوي اين مواضع در اين توافق اوليه آمده است.
برخي بر اين عقيده هستندكه توافق سعد آباد و توافقات بعد از آن شكست خورده است. دستگاه سياست خارجي چه كاري را بايد انجام دهد تا سرنوشت آن توافقات دامنگير توافق ژنو نشود؟
بنده توافق سعدآباد، توافقات بعد از آن در بروكسل و پس از آن توافق پاريس، همه را منطبق بر برنامه هستهاي و منطبق بر همين اهداف ميدانم و اگر جاي آن باشد كه روزي توضیح دهم، لايههاي زيرين مواضعي كه در آن موقع در مذاكرات اتخاذ ميشد، روشن ميشود كه آن مسير مذاكرات مسير بسيار موفقي بوده است.
يعني معتقديد كه از جريان مذاكرات آن سالها دستاوردهاي زيادي داشته ايم؟ آن مذاكرات را شكست خورده نميدانيد؟!
آن زمان هدف ما چه بود؟ ما داشتيم با چه کسانی مذاكره ميكرديم؟ با اروپاييها. واسطه بودند. ما ميدانستيم واسطه هستند و شانس بسيار كمي قائل بوديم كه در مذاكره با اروپاييها به يك تفاهم جامع و كامل برسيم. همين شانس كم را هم محاسبه كرده بوديم و البته با حسن نيت هم مذاكره ميكرديم. ولي اينكه طرف مقابل اين جايگاه و توانايي را داشته باشد كه راجع به مساله اصلي و عمده كه غنيسازي است، با ما مذاكره كند، در اين مورد هيچ خوشخيالي نداشته و ميدانستيم اين توان را ندارد.
پس چرا مذاكره ميكرديم؟
به دليل اينكه اين سه كشور در آن زمان، اين پيشنهاد را به ما كردند و كشور ديگري به ما پيشنهاد نكرد. بعد از آن وزير امور خارجه وقت روسيه هم نامهاي نوشت. در ارزيابي كلي كه انجام داديم، نامه سه كشور اروپايي بهتر از نامه روسيه بود و لذا اين مسير را پيش رفتيم. بنابراين در واقع اين انتخاب طرف مقابل بود. اين طور هم نبود كه كاملاً كار لغوي باشد. در عين حال كه ما ميدانستيم اينها واسطه هستند، اما این را هم ميدانستيم كه به دليل نوع برخوردي كه آمريكا با دنيا داشت، اين احتمال بود كه تلاش كنند راهحلي مرضي الطرفين كه در آن مواضع طرفين تا حد معقولي حفظ شود، پيدا و سعي كنند آن را براي دو طرف جا بيندازند. بنابراين شايد حدود ۲۰ درصد احتمال توافق ميداديم. اما اصل موضوع اين بود كه در زمان ما، برنامه هستهاي ايران درست در ميانه راه بود كه با بينالمللي شدن موضوع و تبديل شدن آن به يك بحران مصنوعي از كمر شكسته شده بود. ما فرصتي ميخواستيم كه اين برنامه را بدون تحمل فشار بينالمللي برسانيم به نقطهاي كه در واقع نقطه توانايي غنيسازي واقعي باشد و سپس توليد مواد غنيشده و بعد از آن توليد سوخت.
يعني شما معتقدید كه حركت تيم مذاكرهكننده ايران در آن زمان برنامهريزي شده و براي حصول نتيجه خاصي بود؟
كاملاً برنامهريزيشده بوده است. در واقع برنامهاي كه سازمان انرژي اتمي در آن زمان داشت، بررسي بازتعريف و زمانبندي شد. اهدافي كه سازمان انرژي اتمي در آن موقع داشت شايد با يك اختلاف 10 درصدي از نظر كمي و يك اختلاف بيست درصدي از نظر زماني تامين شد و پس از آن، تازه آن وقت ما خواستيم وارد مراحل بعدي مذاكره شويم كه ديگر بعد از آن ما مسئوليتي در قبال آن كار نداشتيم. اما خلاصه اينكه در اين مدت توانستيم با تحركات حساب شده سياسي از ميانه راه به آنجايي كه مقدمه رفتن به سوي غنيسازي و توليد سوخت است، برسيم و نه تنها هزينهاي نداديم بلكه امتيازات سياسي و اقتصادي هم گرفتيم. بنابراين اينكه شما اكنون ادعا ميكنيد كه توافق پاريس يا سعد آباد شكست خورده است، در اشتباه هستيد چون آن زمان اهدافي تعريف شد و با برنامهريزي حساب شده به همه آن اهداف رسيديم. اما اين گذشته است و بهتر است به وضعيت امروز بپردازيم.
اينها بحث مربوط به گذشته است. به عقيده كارشناسان به واسطه تهديد به تحريمهاي جديد، توافق ژنو سخت شكننده شده است. شما چه نظري داريد؟ و اكنون بايد چه كار كرد؟
به نظر بنده و باشناختي كه از اين موضوع دارم، اهدافي كه در اين مقطع از مذاكرات تعريف شده، قاعدتا اين بوده است كه ما غنيسازي را حفظ كنيم و مواد غني شده را نگهداريم. تحريم را هم بشكنيم. هم غنيسازي در اين توافق حفظ شده، هم حفظ مواد در اين توافق آمده است و هم تحريم فعلا يك ترك اوليه خورده است. بنابراين به تمام اهدافمان با يك ضريب متعارف رسيدهايم. اين مذاكرات براي اين اهداف موفق بوده و مذاكرات دورههاي قبل هم براي اهدافي كه در آن زمان داشت موفق بوده است.
روند مذاكرات را چگونه پيش بيني ميكنيد؟ دكتر ظريف چندي پيش گفته بود كه مذاكرات به كندي پيش ميرود. چرا؟
راه دشواري است. شايد بزرگترين نقدي كه من نسبت به اين توافق دارم، اين است كه متاسفانه اين توافق، توافق اوليه است. كاش مذاكرات ميتوانست باز هم به صورت محرمانه ادامه پيدا كند تا به توافق نهايي برسيم و در آن مقطع توافق نهايي به بحث گذاشته ميشد. چون علني شدن اين توافق، همانطور كه ميبينيد تمام دشمنان را كه عمدتاً دشمنان ايران هم هستند، بيداركرده است. لذا كار خيلي سختتر شده است. اما برداشت بنده اين است با وجود مشكلاتي كه در پيش راه خواهد بود، در طول يك سال آتي به توافق جامع خواهيم رسيد. ممكن است مسير خيلي سخت باشد، گاهي ممكن است تند شود، ممكن است ما يا طرف مقابل، مذاكرات را ترك كنيم؛ ولي بنياني كه ريختهشده در اين توافق اوليه به نظر بنده به اندازه كافي محكم است كه بتواند اين ضربههاي بعدي را تحمل كند.
چرا مذاكرات به كندي پيش میرود؟ بهعنوان يك كارشناس مذاكره تحليلتان چيست؟
شما تا حالا قرارداد تجاري بستيد؟
خير
خانه خريديد يا فروختيد؟
نه، متاسفانه
اصلاً اجاره كرديد؟
بله
مثلاً شما قرار است خانهاي را اجاره كنيد. بعد قرارداد ميبنديد و همهچيز هم كاملاً روشن است. ولي وقتي ميخواهيد خانه را تحويل بگيريد، ميبينيد خانه ايراداتي دارد، جلوي نقد شدن چكتان را ميگيريد، كار پيچ ميخورد، سخت ميشود؛ ولي قرارداد به اين آساني فسخ نميشود. حالا فكر نميكنيد براي قراردادي به اين بزرگي، براي توافقي به اين بزرگي كه ميخواهد يك بحران البته مصنوعي ولي متاسفانه بحران بزرگ بينالمللي را بعد از ۱۰ سال حل كند، نبايد با يك سلسله سختيها و موانع در صحنه اجرا مواجه شود؟ مسلماً همين طور است. شما هر قراردادي را هر چه قدر دقيق بنويسيد بالاخره وقتي طرفين يك قرارداد به هم اعتماد كامل نداشتهباشند، حتماً در صحنه اجرا با مشكلات متعدد مواجه خواهند شد اما اگر نيت و اراده طرفين بر حفظ توافق و اجراي نهايي آن باقي بماند، كار پيش خواهد رفت. به نظر من اين نيت و اراده امروز از هر دو طرف وجود دارد ولي بايد مراقب ترفندهاي طرف مقابل بود كه تيم مذاكراتي اين توانايي را دارد.
اکنون سوالاتی مطرح ميشود. يكي اينكه چرا توافق ايران و 1+5 در فرصتهاي قبلي بهدست نيامد؟ مثلا ما در دوره آقاي جليلي بارها مذاكره كرديم ولي به توافقي هر چند كوتاهمدت هم نرسيديم. چرا؟ دوم اينكه چه عواملي باعث شد طرف آمريكايي نسبت به توافق نظرمثبتي داشته باشد؟ به هر حال منتقدان مذاكره معتقدند ايران ميتوانست امتياز محدود شدن غنيسازي اورانيوم را ندهد و با مقاومت به نتيجه برسد. بهعنوان يك كارشناس معتقديد ايران ميتواند با اين نوع برداشت به نتيجه برسد؟
زمزمههاي آمادگي طرف اصلي دعوا، يعني آمريكا براي اينكه به نوعي با ايران در بحث هستهاي به يك راهحل معقول برسد شايد از حدود دو سال پيش شروع و از يك سال پيش به تدريج جديتر شد. اما اينها به صورت بحثهاي داخلي در دولت آمريكا بود. مشكل اين بوده است كه در طي اين 10 سال در هيچ مقطعي، نه در اظهارات خصوصي و نه در اظهارات شفاهي طرفهاي مذاكره حاضر نبودند اعلام كنند كه ما توافقي را با شما تنظيم و تدوين خواهيم كرد كه بر اساس آن شما بتوانيد غنيسازي را حفظ كنيد يا ادامه دهيد. اين براي نخستين بار رخ داده است. بنابراين به نظر بنده اراده از طرف ايران در طول ۱۰ سال براي رسيدن به راهحل منطقي و معقول هميشه وجود داشته و طرف مقابل اين آمادگي را نداشته است. يعني بطور مشخص آمريكا حداقل تا ۲ سال گذشته موضعش مطلقا اين بود كه ايران به هيچوجه نبايد غنيسازي داشته باشد و اين به معني اين است كه آمادگي براي مذاكره و توافق وجود نداشته است. اين آن چيزيست كه تغيير كرده است و اين تغيير ماهوي و اساسي است. دليل اصلي آن هم مقاومت و استمرار در برنامه هستهاي است. ضمناً غنيسازي محدود يا نامحدود ملاك نيست. ملاك اين است كه اهداف برنامه هستهاي كشور حاصل شود كه به نظر بنده اين اهداف تاكنون حفظ شدهاند.
ادامه مذاكرات به بعد از تعطيلات سال نو ميلادي موکول شده است. دو طرف چرا نميتوانند مانند گذشته مذاكرات را ادامه دهند؟ برخي تحليلگران بر اين باورند كه غرب درصدد است برداشت خود را از توافقنامه بر روح مذاكرات حاكم كند. آيا اين تحليل درست است؟
مطمئنم كه هيچكدام از طرفين در جايگاهي نيستند كه بخواهند مواضعي را در باب اجرا مطرح كنند كه خارج از اين توافق باشد. آنچه احتمالاً باعث شده كه مذاكرات كند شود (باز هم تاكيد ميكنم كه اين براي توافقي به اين اهميت اصلا غيرمنطقي نيست) قاعدتا بايد مسائلي باشد. مثل نحوه اجراي اين بندها، اينكه فرض كنيد زمان بندي تعهدات به چه شكلي باشد؟ آيا مقدم و موخر است يا همهچيز بطور همزمان رخ ميدهد؟ به چه شكلي تناسب بين اقداماتي كه طرف غربي (1+5) و آنچه ايران بايد انجام بدهد و در كنار هم قدم به قدم چطور جلو بروند؟ و نيز تفسير برخي بندهاي عملياتي و دامنه شمول آنها، موضوعات مربوط به تاييد آژانس و تاييد رفع تحريمها، يا بحثهاي مربوط به تحقيق و توسعه (R&D)، اينها مستلزم يك كار دقيق و جزئي است و مسلماً اين ميتواند مسير كندي را پيش روي ما بگذارد. اما اينگونه نكات در صورت حسن نيت طرفين حل خواهد شد.
با اين همه مسائلي كه اشاره كرديد باز هم فكر ميكنيد توافق اجرا خواهد شد؟
در جايي ممكن است ما دچار مشكل شويم كه دو طرف يا يكي از طرفين اقداماتي بكند يا خواستههايي داشته باشد كه منطبق با متن توافقنامه حتي با تفسير موسع آن نيست. برداشت من اين است كه با وجود برخي ادعاها از طرف مقابل هنوز چنين چيزي از دو طرف نديديم و چون اين نيست باز به نظر بنده اين كندي فعلي ايرادي ندارد و اتفاقاً باعث ميشود كه اقدامات اجرايي با دقت بيشتري تنظيم شود. بنده اصلاً نگران نخواهم شد اگر كه اين مذاكرات مربوط به اجرا به جاي چند روز، چند هفته به درازا بكشد و چندين بار طرفين مذاكره به پايتختهايشان بروند، موارد را مشورت كنند و برگردند چون آنچه در نهايت در اجرا به ويژه در قدمهاي اوليه توافق ميكنند، حتماً با يك صلابت، اطمينان واعتماد كامل همراه خواهد بود.
تحريم ايران يا تهديد ايران به تحريم چه تاثيري ميتواند بر روند مذاكرات داشته باشد؟
ببينيد پيامي را آمريكاييها بايد بگيرند و اين را مستمراً بايد از جانب ما بگيرند. اين پيام نبايد فقط در كلام و حرف باشد، بلكه بايد آثار و تبعات عملي هم در صورت لزوم داشته باشد و آن پیام اين است که آمريكا و اروپا ظاهراً بر اين باورند كه بعضي اقدامات و تحريمها، خارج از توافق ژنو هستند. بنابراين مجاز به ادامه، استمرار و تقويت آنها هستند. اينها بايد به وضوح بدانند كه اگر آنها محدوده كوچكي از اقدامات دارند كه بر اين مبنا ميتوانند تعريف كنند، براي ايران 10 برابر بيشتر از آنها اين امكان وجود دارد كه اقداماتي انجام دهد كه اصلاً تحت توافق ژنو نيست ولي كار را براي آنها بسيار دشوارتر ميكند. بنابراين اگر به اين مسير ادامه دهند، درنهايت بازنده خواهند شد. اين را بايد بفهمند.
/مثلاً چه اقداماتي؟
من الان نميخواهم اظهارنظر مشخصي در اين مورد بكنم ولي من شخصاً با سوابقي كه دارم، ميدانم كه همين الان درزمينه برنامه هستهاي اقدامات متعددي هست كه جزو برنامه ما نبوده است و چون نبوده، در توافق ژنو هم نيست و ما ميتوانيم اينها را شروع كنيم. اگر اينها را شروع كنيم، آمريكاييها، نگران ميشوند، دردشان خواهدآمد و خواهند فهميد اينگونه اقدامات ايذايي خارج از توافق ژنو در نهايت گريبان خودشان را خواهد گرفت. اين درباره آنچه خارج از توافق ژنو است. اما درباره خود توافق ژنو، مسلماً هر عملي عكسالعملي دارد. اين منطق مذاكراتي است كه در هر نقطه كه طرف مقابلمان اقداماتي انجام دهد كه در نهايت از طريق آنها بطور مستقيم يا غيرمستقيم توازن فعلي را به هم بزند و بخواهد كفه را به نفع خودش بچرخاند يا اين مسير را همراه با تهديد و ارعاب ناهموار كند، باید انتظار داشته باشد كه اقدامات متقابلي را از طرف ما ببيند.
طرح غنيسازي 60 درصد كه توسط نمايندگان مجلس قرار است در صحن علني مجلس مطرح شود، به نظر برخي از كارشناسان این طرح نوعی تندروي است. شما بهعنوان فردي آشنا به روند مذاكرات هستهاي اقدام مجلس را چگونه ارزيابي ميكنيد؟
اصلاً تندروي نيست. ولي به نظر من عكسالعملي ضعيف است. من اصولاً ترجيح ميدهم كه ما كارهاي عكسالعملي و انفعالي نكنيم. ببينيد اينها كشورهايي هستند كه در صحنه جهاني داراي قدرت و نفوذ هستند اما موضوع اين كار در حيطه و قلمرو ما دارد اتفاق ميافتد. هر تهديدي كه آنها تصور كنند كار را براي ما سخت ميكند، ما 10 برابر آنها امكان داريم كه حركاتي بكنيم كه آنها را تحت فشار قرار دهد. اين پيغامي است كه آنها بايد دريافت كنند و فكر ميكنم اين پيغام را آمريكاييها به مرور دريافت ميكنند.
پس چه اقدام مشخصي ميشود در مقابل تهديد آمريكا كرد؟
نظر شخصي من اين است كه اگر آمريكاييها اين توافق را بر هم بزنند و در پي تشديد تحريمها باشند، غنيسازي 60 درصدي اصلاً كافي نيست. اصولاً لازم و مصلحت نيست كه آنها از عكسالعمل ما پيشاپيش مطلع باشند. ميتوانيم به تناسب اقدامات آنها بخشي يا همه بازرسيهاي آژانس را تعليق كنيم و غنيسازي را تا هر درصدي كه براي برنامه صلح آميز خودمان لازم ميدانيم، بدون اطلاع آنان انجام دهيم. معتقدم كه دلائل و مستندات كافي حقوقي و سياسي براي تعليق بازرسي در چنين شرايطي را خواهيم داشت. اگر آمريكا و اروپاييها اين توافق را كه خودشان به آن متعهد شدهاند نقض يا فسخ كنند ديگر در جايگاهي نخواهند بود كه از برنامه و اقدامات بعدي صلح آميز هستهاي ما اطلاعي داشته باشند ولي تكرار ميكنم كه بعيد است آمريكاييها چنين ريسكي بكنند و توافق را به هم بزنند چون ميدانند كه در آن صورت محدوديت و نظارت بر برنامه هستهاي، جاري نخواهد بود.
/اكنون به واسطه كند شدن روند مذاكرات انتقاداتي به تيم مذاكرهكننده هستهاي كشورمان وارد ميشود. آيا اين انتقادات را وارد ميدانيد؟ بالاخره افرادي هستند كه روش مذاكره به شيوه قبل از آقاي ظريف را قبول دارند. معتقدند ما بايد در مقابل خواستههاي غرب مقاومت كنيم. روش آنها در مذاكرات جواب ميدهد؟
من در سطح كلان ميتوانم بگويم، اينكه توافقي با آثار و تبعات در اين سطح براي كشور، توسط افراد معمولي، كارشناسان، مسئولين، سياسيون و شخصيتهاي مختلف مملكتي مورد نقد قرار بگيرد، كاملاً طبيعي و به حق است. اينكه رسانهها به اين موضوع بپردازند و هر چه موشكافانهتر و دقيقتر زواياي اين توافق و قدمهاي بعدي را بررسي كنند، اين هم مثبت است. تا جايي كه بنده هم از آقاي روحاني شناخت دارم، ايشان نه تنها تاييد ميكنند اين نقد را، بلكه مشوق آن هستند. بنابراين به نظر بنده هيچ ايرادي ندارد. تنها نكتهاي كه اميد بنده است و فكر ميكنم اميد هر ايراني است، اين است كه منافع ملي در جريان اين نقدها بايد حفظ شود. اين يك مساله بزرگ ملي است. مسيري كه براي نيل به اين توافق طي شده، يك مسير پيوسته است. در هر مقطع، مجموعهاي تا آن جايي كه توانستهاند در اين مسير نقشآفريني كردهاند و به هر حال تركيب اين مجموعه اقدامات بوده است كه كمك كرده كه يك توافق بسيار مثبت براي ايران حاصل شود. اگر با اين ديد، نگاه شود به اين مساله و منافع ملي و آنچه دستاورد ملي است، بازيچه حركتهاي سياسي و جهتگيريهاي سياسي داخلي نشود، اين مسير نقد مسير بسيار خوبي است و بايد حفظ شود.
پس همه نقدها را به تيم هستهاي منصفانه ميدانيد؟
خير، معتقدم برخي از افراد بسيار غيرمنصفانه درباره توافق ژنو و روند كنوني قضاوت ميكنند. يكي از مشكلات اين است كه دست منتقدين براي هرگونه نقدي باز است در حالي كه اعضاي تيم مذاكره به دليل اينكه درگير مذاكره هستند، نميتوانند به همه مطالب با صراحت و وضوح پاسخ دهند و گرنه بنده و افرادي مثل من كه جايگاه رسمي نداريم، ميتوانيم نسبت به كلان و جزئيات توافق با منتقديني كه حسن نيت دارند گفتوگو و رفع شبهه كنيم. طرح نظرات موافق و مخالف در رسانهها تا به حال متوازن نبوده و مخالفين ميدان هموارتر و وسيعتري براي انتقادات خود داشتهاند و توضيحات و پاسخهاي موافقين هم دقيق و جامع نبودهاند. صحبتهاي ضد و نقيض و بيمايه آمريكاييها هم به اين ترديدها دامن زده است. هنوز جاي مناظره عميق و پخته در رسانهها به ويژه رسانه ملي خالي است. ولي به هر حال، بحث هستهاي فعلاً در قدم نخست است و تا انتهاي راه فرصت كافي براي بحثهاي دو طرفه باقي است.
شما آمادهايد وارد اين مناظره شويد؟
اين چيزي كه دارم ميگويم عين واقعيت است. كساني كه در آن دوره شديداً مخالف بودند و برداشتشان اين بود كه ما قدم به قدم داريم عقبنشيني ميكنيم، خوش خياليم و خوشبينيم و... زماني كه با بعضي از آنها كه به نظر من آدمهاي صادقي بودند، نشستيم و صحبت كرديم و تا آن حدي كه مجاز بوديم لايههاي پشتي اين را مطرح كرديم خودشان گفتند يعني شما اينقدر دقيق عمل ميكنيد؟ چرا نميگوييد اينها را؟ ولي ما كه نميتوانستيم اين حرفها را در حال مذاكرات بزنيم. ما بايد اين انتقادهايي كه ميشد را به جان ميخريديم تا بهانه بهدست طرف مقابل ندهيم. فكر ميكرديم بالاخره زماني كه به نتيجه رسيديم فرصت اين هست كه برگرديم يك سري مطالب را بيان كنيم. اگر بخواهد مذاكرات آن دوره موشكافي شود، يكي از پيچيدهترين، بابرنامهترين، دقيقترين و حسابشدهترين مذاكرات بوده است. ذرهاي هم در آن خوشبيني وجود نداشت، ذرهاي هم در آن سادهانگاري وجود نداشت. كاملاً برنامهريزي شده بود. نميگويم كه در هر مقطعي آنچه پيش آمد صددرصد همان چيزي بود كه پيشبيني ميشد ولي اين ماجرا كاملاً طراحي شده بود. كدام نقطه را بزرگ كنيم؛ الان كجا را كوتاه بياييم كه بتوانيم كار ديگرمان را انجام بدهيم و خيلي بحثهاي ريز و پيچيده. اينها را نميتوانستيم بگوييم. الان هم من نميتوانم بگویم. همين را بگويم ما مواد اوليه كه نداشتيم، ميخواستيم يك كارخانه داشته باشيم. خوراك را نداشتيم. ميخواستيم غنيسازي كنيم، كارخانهاش را نداشتيم؛ خوراكش را نداشتيم، ماده اوليه آن خوراك را نداشتيم. حتي ساختمان و تجهيزاتش را نداشتيم. اما قطعا ميخواستيم غنيسازي كنيم. بنابراين ميبينيد كه ما موفق شديم به مرور زمان حقوق ملت را استيفا كنيم. الان هم بايد گفت روند بدين صورت است.
يعني بالاخره همه اين روند را بدون عيب ميبينيد و هيچ انتقادي نداريد؟
نگفتم بدون
عيب،گفتم همه آنچه در اين 10 سال انجام شده قابل دفاع است. هم دوران آمادهسازي،
هم دوره مقاومت و هم مقطع مصالحه. درباره متن توافق شده هم نكاتي دارم. ولي بهعنوان
توافق اوليه آن را بيشتر به نفع ايران ميدانم تا آمريكا. انتقاد عمدهاي كه دارم
راجع به برخي گرايشها در بين برخی افراد است كه بيش از حد، چشم انتظار تغيير فضاي
سياسي و باز شدن درهاي غرب به روي ايران هستند. در حالي كه هنوز تا توافق نهايي
راه دشواري باقي است. اتفاقاً ضريب موفقيت ما در توافق نهايي زماني بالا ميرود كه
دولت و مردم كمرها را محكم ببندند و به طرف مقابل در كلام و در عمل نشان بدهند كه
عطشي براي رسيدن به توافق ندارند و تنها زماني توافق خواهند كرد كه مطمئن باشند
اهداف، منافع و نظرات ايران تامين شده باشد.
منبع:آرمان