از حسین خمینی تا محمود کریمی
مقایسه رفتار امام و مدعیان خط امام در قبال هفت تیر کشی
از همانجا مسئولین کمیته تماس می گیرند با دفتر امام. پیغام به امام داده می شود که آقای سید حسین خمینی نوه شما در مشهد از بنی صدر دفاع کرده مردم به او هجوم آوردند دست به اسلحه برده ما چه کار کنیم. . .
تدبیر24 : این روزها که خبر تیراندازی یک مداح سیاسی معروف نقل
محافل است ، کوشیده می شود موضوع به گونه ای رفع و رجوع شود و از کنار ان
با بی اعتنایی رد شوند.
از این روست که مدعیان ارزشگرایی ، به دروغ
نوشتند که این مداح همراه خانواده اش بوده که اراذل و اوباش با او درگیر می
شوند و او مجبور به تیراندازی شده است و این در حالی است که برعکس، این
مداح بوده که همراه دوستانش بوده و طرف مقابل نیز یک زوج جوان بوده اند که
سوار پژو 206 خود از اتوبان عبور می کرده اند و اکنون نیز از مداح معروف
شکایت کرده اند.
عصر ایران نوشت : از آن طرف هم فلان مقام ارشد پلیس در پاسخ به
خبرنگاران ، می کوشد از کنارش بگذرد و می گوید که نباید مسأله را بزرگ کرد،
گو این که هفت تیر کسی در اتوبان داخل شهر ، مساله ای روتین و پیش پا
افتاده است.
از همه بامزه تر این که هم صنفی همین مداح در یادداشتی در
خبرگزاری فارس، او را با حضرت موسی(ع) مقایسه می کند و با اشاره به هفت تیر
کشی اش ، سخن از عصای موسی(ع) به میان می آورد. گو این که - نعوذ بالله -
تیراندازی به خودروی یک زوج بی دفاع در نیمه های شب در یک اتوبان خلوت در
تهران ، همانند نبرد الهی موسی(ع) با فرعون است و شکافتن رود نیل و ... !
خلاصه آن که ابر و ماه و مه و خورشید و فلک را به کار بسته اند تا ماجرا را ماستمالی کنند.
اما
آنچه باعث شد این چند سطر نوشته شود، ماجرای دست به سلاح بردن نوه امام
(سیدحسین خمینی) در سال 1359 و واکنش امام به ماجراست که مقایسه برخورد
امام با برخوردی که مدعیان پیروی از امام می کنند ، می تواند نشان دهد که
آقایان تا چه اندازه در ادعای خود صداقت دارند.
روزنامه جمهوري اسلامي در تاريخ دهم شهريور ماه سال 78 در صفحه 13 خود به نقل از سيد حميد روحاني می نویسد:
«
در سال 59 آقای سید حسین خمینی که نوه امام بود در زمانی که اختلافات بین
بنی صدر و شهید رجایی تشدید شده بود آقای سید حسین خمینی می رود در مشهد به
نفع بنی صدر سخنرانی می کند. مردم به او حمله می آورند و می خواستند سید
حسین خمینی را بزنند و ایشان که مسلح بوده، سلاح کمری داشته، دست به سلاح
کمری اش می برد، بچه های کمیته جلوی او را می گیرند می برندش در یک اتاق
دیگر.
از
همانجا مسئولین کمیته تماس می گیرند با دفتر امام. پیغام به امام داده می
شود که آقای سید حسین خمینی نوه شما در مشهد از بنی صدر دفاع کرده مردم به
او هجوم آوردند دست به اسلحه برده ما چه کار کنیم.
امام به مرحوم
آیت الله اشراقی می فرمایند که به مسئولین کمیته مشهد پیغام دهید که سید
حسین خمینی تحت الحفظ به تهران اعزام شود و اگر دست به سلاحش برد او را با
تیر بزنند.
آقای اشراقی به دفتر می آید و از طریق آقای رحمانی که
بعدها نماینده امام در نیروی انتظامی شدند، از طریق ایشان به بچه های کمیته
پیغام می دهند. ولی بخش دوم پیام امام را آقای اشراقی نمی دهد و فقط می
گوید امام گفته آقای سید حسین خمینی تحت الحفظ به تهران اعزام شود. وقتی
ایشان پیش امام بر می گردد امام می پرسد شما دستور من را ابلاغ کردی. ایشان
می گوید بله. امام گفت آقای اشراقی کامل ابلاغ کردی؟
آقای اشراقی
که نمی توانسته دروغ بگوید می گوید نه من قسمت دومش را نگفتم. امام به آقای
اشراقی می فرمایند بر می گردی مجدد تلفن می زنی و هر دو قسمت پیام من را
می دهید. سید حسین خمینی تحت الحفظ به تهران اعزام شود و اگر دست به سلاحش
زد با تیر او را بزنید.»
حال ببینید امام با نوه خود که فقط دست به
سلاح برده و شلیک نکرده چگونه با قاطعیت و بی تعارف برخورد کرد و مدعیان
پیروی از امام که شبانه به سمت خودروی مردم تیر می زنند، چگونه؟! اصولگرایی
، مدت هاست جای خود را به باندگرایی داده است!