ماده چهارم اعلامیه کنفرانس جهانی سیاست های فرهنگی
یونسکو به شفافیت تصریح کرده است که هر فرهنگی بخشی از میراث فرهنگی بشر است. و با
الهام از مقدمه کنوانسیون حفظ و ترویج بیان های تنوع فرهنگی یونسکو می توان اظهار
داشت که این تنوع فرهنگیِ (Cultural Diversity) برآمده از میراث مشترک انسانها می تواند با ایجاد دنیایی غنی و متنوع،
دامنه گزینشهای بشر را گسترش داده و ظرفیتهای انسانی و ارزشها را تقویت کند. و
بدین گونه تنوع فرهنگی به سرچشمه ای برای توسعه پایدار جوامع و انسجام اجتماعی
تبدیل می شود. همچنین، تنوع فرهنگی در بستر جریان آزاد تبادل فرهنگی (Cultural Exchange) و تعامل بین فرهنگ
ها تقویت شده و گسترش مییابد.
در روند جهانی شدن، تنوع فرهنگی پذیرفته شده گرچه تفاوت
فرهنگ ها را به صورت ضمنی نشان می دهد، اما در بُن مایه خود به برابری فرهنگ ها
نیز اذعان دارد. هرچند که در این روند روز افزون، فرهنگ ها خود مدام دستخوش تغییر
می شوند، اما آن چه مهم است ضرورت وجود عنصر آگاهی و عامل انتخاب گری
از سوی فرهنگ هاست که پذیرش تکثر و تنوع فرهنگی را معنا می بخشد. تعامل فرهنگ ها
بر این اساس سازنده می نمایاند، چرا که شکوفایی و غنای هر چه بیشتر فرهنگ ها را به
ارمغان می آورد.
تعامل سازنده میان فرهنگ ها، به ویژه از ابتدای هزاره سوم
مورد توجه جدی تر نظریه پردازان فرهنگ بین الملل قرار گرفته است. پیش از
آغاز قرن بیست و یکم که نظریه "گفت و گوی تمدن ها" به ابتکار جمهوری
اسلامی ایران در نشست مجمع عمومی سازمان ملل مورد پذیرش و تصویب کشورها قرار گرفت،
و نیز پس از آن، مفاهیم نه چندان کم دیگری نیز در این عرصه رونمایی شده اند.
واقعیت این است که این مفاهیم مختلف، با وجودی که فصل مشترک هایی داشته اند،
اما هر کدام دلالت های خاص خود را داشته و دارند. از همین روست که در حوزه
نظریه پردازی فرهنگی پرداختن به آن ها می تواند به رسایی مفهوم مادر "تعامل
سازنده بین فرهنگ ها" یاری رساند.
همزیستی، تفاهم، گفت و گو، اتحاد و تقاربِ فرهنگ ها، هر
کدام بعدی از گوهر هزار گوشه تعامل فرهنگ ها را نمایش می دهند. هم افزاییِ فرهنگی
نیز می تواند وجهی دیگر از تعامل سازنده میان فرهنگ ها را ارائه دهد. همچنان که
پیش تر بیان شد این مفهوم ها همه در این که از تعامل فرهنگ ها پرده بر می دارند،
مشترک هستند. چرا که همه این مفاهیم همچنان که در بستر مفهوم اصیل تنوع فرهنگی و
به رسمیت شناختن همه جانبه آن می رویند، در بالندگی آن سهیم هستند. با این وجود،
آن گاه که هر یک از این مفاهیم به تنهایی بررسی و تبیین شوند، تعریف و کارویژه های
خاص خود را نشان می دهند. در ادامه، به صورت مختصر تمایز هم افزایی فرهنگ ها با
تعدادی از مفاهیم مشابه را بررسی می کنیم.
همزیستی فرهنگ ها، به معنای زیست مسالمت آمیز فرهنگها در
کنار یکدیگراست. اما دلالتی بر اینکه یک رابطه توأم با همکاری بین این فرهنگها
برقرار است، ندارد وگونه ای از رابطه با حد و مرزهای تا حدودی مشخص را نشان می
دهد. در گفت و گوی فرهنگ ها، یافتن اشتراکات و همپوشانی ها اولویت می یابد و یکی
از ثمرات این گفت و گو می تواند تفاهم میان فرهنگ ها نیز باشد. تبادل فرهنگ ها اگر
بر پایه گفت و گو بنا شود، فضای مفاهمه و گشودگی بین فرهنگ ها را تسهیل می کند. به
دنبال پذیرش گفت و گوی فرهنگ ها به عنوان ابزاری کارآمد برای تعامل سازنده فرهنگ
ها، اتحاد فرهنگ ها (Alliance of Cultures) و بعد تر تقاربِ فرهنگ ها (Rapprochement of Cultures) جای خود را در اسناد بین المللی باز کردند.
اتحاد فرهنگ ها که از سوی اسپانیا و ترکیه مشترکاً
به جامعه جهانی پیشنهاد شده بود در پی تقویت فضای تفاهم وگفت و گوی میان تمدن ها و
فرهنگ های عمده جهان بود. از جمله نقدهایی که بدین مفهوم وارد شده است، این است که
گویی در روند اتحادسازی، برخی از فرهنگ ها این تجربه را سر خواهند گذرانید.
و برخی نیز ممکن است از این چرخه اتحاد باز مانند. به تعبیری دیگر ممکن است این
مفهوم به خطا، اتحاد فرهنگ هایی علیه فرهنگ های دیگر را تداعی کند. شاید
همین قبیل نقدها زمینه را برای ظهور مفهوم تقارب فرهنگی مهیا کرد. ایده تقارب
فرهنگ ها که به منظور شناخت و درک بیشتر و متقابل مردم جهان از تنوع فرهنگ ها و بر
اساس پیشنهاد قزاقستان توسط یونسکو تصویب شد، منجر به نام گذاری دهه پیش رو با
عنوان "دهه تقارب فرهنگ ها" شد.
بر این اساس، به همکاری ملت ها برای دستیابی به صلح
پایدار در جهان اولویت داده شد. در این دهه و بر اساس رویه معمول، نظریه پردازان
مدل هایی ارائه خواهند کرد که به تحقق روند نزدیک سازی فرهنگ ها یاری رساند. از
سوی دیگر، سیاست گذاران فرهنگی نیز به دنبال ارائه ساز و کارهای مناسب برای گسترش
عملی این مفهوم بر خواهند آمد. پیشنهاد ایده هم افزایی فرهنگ ها در راستای تقارب
فرهنگ ها، می تواند گفتمان جدیدی را بیافریند که در بردارنده ی مزیت های نسبی
مفاهیم مشابه باشد و علاوه بر آن ارزش افزوده ای به عرصه تعامل میان فرهنگ های
متنوع بیفزاید.
هم افزایی فرهنگ ها در فضای تنوع فرهنگی و همکاری و تعامل
سازنده میان فرهنگ ها متولد می شود. هم افزایی فرهنگ ها مدلی از همکاری فرهنگ ها
است که نتیجه و غنای ناشی از آن، به دستاوردی بیش از جمع جبری مزیت های نسبی هر یک
از فرهنگ های در حال تعامل منتهی شود. به تعبیری دیگر هم افزایی فرهنگ ها علاوه بر
استفاده از مزیت های تبادل و همکاری فرهنگ ها، زایش مزیت های دیگری را نیز نوید می
دهد که از جمع مزیت نسبی ها، کار ویژه ها و دستاوردهای هر کدام از فرهنگ ها فراتر
است.
در این وضعیت است که دو به علاوه دو نتیجه ای بیش از چهار
را به ارمغان می آورد. وضعیت هم افزایی، نوعی فضای همکاری را ایجاد می کند که تنها
به در میان گذاشتن و تبادل مزیت های فرهنگ ها بسنده نمی کند. نه تنها مزیت نسبی
فرهنگ های در حال تعامل را در بردارد بلکه موجب خلق مزیت نسبی های نوینی نیز می
شود.
اصل حمایت متقابل (
Mutual Supportiveness) شاید بتواند محملی مناسب برای بسط
مفهوم هم افزایی فرهنگ ها باشد. در حقوق بین الملل، این مفهوم ابزاری برای تفسیر
معاهدات است که شاید بتوان بر اساس آن به مدلی از تعامل میان فرهنگ ها دست یازید
که خروجی ای با مزیت نسبی و ارزش افزوده نوین و بیش از ارزش های تجلی یافته از هر
کدام از فرهنگ ها باشد.
بر اساس این اصل، همکاری و تعامل میان معاهدات و سازمان
های بین المللی به گونه ای تفسیر می شود که ارتباط بین فرهنگ های درگیر به
پشتیبانی و حمایت از یکدیگر ارتقا یابد. در این وضعیت است که همکاری میان معاهدات
و سازمان های بین المللی به دستاوردهایی بالاتر از در میان گذاشتن توان مندی و
قابلیت های طرف های مختلف منتهی می شود. با توسل به این اصل، شاید درک و همچنین
بسط هم افزایی فرهنگ ها در حقوق بین الملل حامیان بیشتری بیابد. بر همین اساس،
عرصه دیپلماسی های چند جانبه فرهنگی که بر اساس آن ها، معاهداتی با روح و هویت
مستقل و نهادزا به وجود می آیند، می توانند به خوبی هم افزایی فرهنگ ها را بر اساس
ساز و کارهای متناسب خود متبلور سازند. معاهدات و سازمان های بین المللی فرهنگی که
نه تنها در بر دارنده هویت هر یک از فرهنگ های مشارکت کننده در روند شکل
گیری هویت جهانی فرهنگی هستند، بلکه خود نیز در سطحی کلان تر هویت مستقلی را تشکیل
می دهند، می توانند نمونه هایی موفق برای هم افزایی فرهنگ ها خوانده شوند. این ها
نمونه هایی هستند که گذر از سطح تعامل بسیط و داد و ستدی به جای سطح تعامل پیچیده
و هم افزا را نمایش می دهند.
اخیراً تئاتری توسط نگارنده مشاهده گردیده که داستان
اسطوره ای عاشقانه ای در فضایی سرشار از عناصر فرهنگ ژاپنی چند قرن پیش را با
فرهنگ فرانسوی همان دوران در هم آمیخته و حضور نام ها و روح نمایشنامه انگلیسی با
فضای بسیار متفاوت از اصل نمایشنامه رومئو و ژولیت شکسپیر نماش می داد. این تئاتر
در حالی که مظهری از تنوع فرهنگی پر جلوه را نمایش می داد، اما، پدیده ای فراتر از
از تبادل فرهنگی را عرضه می داشت. گویی عناصر مختلف فرهنگی هر کدام بخشی از یک
پازل بزرگ را تشکیل می دادند و مأمور بودند تا پیام و مفاهیم مخصوصی را انتقال
دهند.
مفاهیم متعدد و مختلف، به گونه ای هنرمندانه در
قالب لباس و سمبل های عنصر فرهنگی مربوطه مجسم می شدند که گاهی این همه ظرافت در
چیده شدن آن ها که شاید برای این کنار هم بودنشان وجود خارجی یافت نمی شد،
باورناکردنی می آمد. هر مفهوم در بهترین لباس فرهنگی که می توانست از کلکسیون
فرهنگ هایی که نمایندگی می شدند، انتخاب و ارائه می شد. و با این وصف، ساحتِ
فرهنگی دیگری رخ می نمود مستقل از عناصر فرهنگی تشکیل دهنده اش.
شگفت آور این جا نبود که مثلاً رومئوی جوان و دل داده ی
ژاپنی به زبان ژاپنی حدیث عشق خود می گفت و پدر مقدسی فرانسوی درد دلش می نیوشید و
به زبان فرانسه تسکینش می داد. بلکه جالب آن بود که هر کدام از اینان نیز شیوه
بیان ابراز احساسش بر طبق فرهنگ و سنت های خود بود و مهم تر این که چه زیبا و خوب
و به شکلی کاملاً طبیعی در فضای درک یکدیگر بودند به گونه ای که بر پایه آن تنوع
فرهنگی آن چه دیده می شد نه چند پاره های غیر یکپارچه و غیر منسجم فرهنگی، بلکه یک
نمونه نوین از تعامل فرهنگ ها را ارائه می کرد.
فرهنگی که می توان مدل عشق ورزی اش توأم با حیای
فرهنگ ژاپنی باشد و بیان احساس در آن به شیوه فرانسوی. یا که جنگاوری اش به شیوه
سرسختانه سامورایی باشد و دسیسه چینی در آن به سبک برخاسته از فرهنگ فرانسوی. این
تعامل فرهنگی با فرهنگ دیگر تنها از نوع تبادل فرهنگ ها نبود و فراتر از آن بود.
در این سبک، وقتی این فرهنگ ها با یکدیگر بر روی صحنه در
تعامل باشند به گونه ای بر غنا و افزایش ظرفیتِ گویایی یک دیگر می افزایند که ثمره
نهایی این در هم آمیختن فرهنگ ها، که مبتنی بر پذیرش تنوع فرهنگی است، برابری
فرهنگ ها و حضور دو عنصر آگاهی و انتخاب است، معجونی دیگر می آفریند. ترکیبی که در
عین خلق یک پُرتره با شکوه و زیبا به حفظ عناصر مستقل درونی خود نیز وفادار است.
تعاملی فرهنگی و این چنین، مفهومی از جنسِ "هم افزاییِ فرهنگ ها" را می
آفریند. ایجاد فضایی از تعامل فرهنگ ها که موجب بالاتر رفتن ظرفیت های فرهنگی
دیگری می شود به طوری که فضای فرهنگی جدیدی که نمایش داده می شود، خود هویت مستقل
فرهنگی خود را دارد.
نتیجه حاصل از هم افزایی فرهنگ ها در سطح نهادهای بین
المللی - چه در حوزه کارکردی تبیین هویت ها و چه در زمینه ثمردهی این نوع تعامل-
بیش از نتایج ناشی از صرف همکاری متقابل بر اساس مدل ارتباط خطی و غیر هم افزا
میان فرهنگ هاست.
شاید یک مدل ارائه شده نزدیک به این نوع تعامل هم
افزای فرهنگ ها را بتوان در شورای اروپا جست و جو کرد. این شورا در ماده یکم
اساسنامه خود، یکی از اهداف شورا را گسترش آگاهی و تشویق توسعه هویت و تنوع فرهنگی
اروپایی عنوان کرده است. در حالی که فضای شناخت نسبت به فرهنگ هر یک از کشورهای
عضو خود را فراهم می آورد، امکان تبادل فرهنگ های اعضا را نیز تسهیل می کند و از
این فراتر تلاش می کند تا هویت وحدت نما و یکپارچه ای از فرهنگ اروپایی را ارائه
دهد که در عین حال در برگیرنده تمامی تنوع و تکثر موجود در میان فرهنگ های اروپایی
است.
کثرت گرایی فرهنگی که در بردارنده نوعی عدم وجود مرز ذاتی
بین فرهنگ ها است، نمودی عینی از وحدت در عین کثرت است و نتیجه آن آفرینش نوعی
مزیت نسبی ناشی از هم افزایی فرهنگ هاست که هویت و ثمره ای فراتر و گسترده تر از
مجموعه فرهنگ های تشکیل دهنده این شورا دارد. با این رویکرد، شاید بتوان با تأمل
بیشتر و بررسی های دقیق تر این مدل را به تعامل میان فرهنگ های منطقه ای، حوزه در
برگیرنده فرهنگ های مرتبط با تمدن اسلامی و در نهایت فرهنگ های تشکیل دهنده تمدن
بشری تسری داد و از مزایا و برکات آن بهره جست.
هم افزایی فرهنگ ها، شکوفا کننده توسعه پایدار
فرهنگ، رابطه ای مستقیم با توسعه دارد. همان گونه
که بعضی از نظریه پردازان توسعه همچون لارنس هریسون
(Lawrence E. Harrison) مطرح کرده اند توسعه یافتگی علاوه
بر تغییرات عینی، مستلزم یک وضعیت خاص فکری است. روش اندیشه ورزی و فرهنگ ملت ها
کیفیت و مسیری منحصر به فرد برای پیشرفت و توسعه هر کشور رقم می زند. جوامعی که به
اهمیت درک فرهنگی و تعامل سازنده ارزش ها در دستیابی به مفهوم توسعه پایدار واقف
هستند، عملاً نیز بهتر در مسیر توسعه قرار می گیرند.
روند توسعه بدون در نظر گرفتن عامل فرهنگ، فاقد کار ویژه
های تضمین دهنده برای ادامه حیات خویش است. امروزه سیاست مداران نیز بدین اهمیت
واقف هستند به طوری که در پیام ریاست جمهوری اسلامی ایران به نشست مشترک گروه غیر
متعهدها و گروه 77 و چین، در یونسکو آمده است که "غفلت جامعه بشری از جنبههای
فرهنگی و پرداختن صرف به ابعاد اقتصادی و صنعتی و فنآوری و تجارت در توسعه، زیانهای
فراوانی را به محیط زیست و جهان فرهنگها و هویتها و ارزشها و سنتها و مواریث
فرهنگی وارد آورده است".
به همین روی، فرهنگ و عناصر فرهنگی و چگونگی تعامل
میان فرهنگ ها بر روند توسعه اقتصادی تأثیر به سزایی دارند. عناصری همچون: نگرش به
زندگی، وجدان اخلاقی و کاری، اعتماد به خلاقیت افراد، رقابت سازنده، ارزش کار و
ثروت و ... همگی عناصری فرهنگی به شمار می روند که چگونگی تعامل مقوله آن ها در
پایداری و متعادل سازی توسعه تأثیری شگرف و گاه مستقیم دارد.
گفتوگو و تبادل فرهنگ ها، یکی از ابعاد مهم تسهیل کننده
توسعه پایدار است. مؤلفه هایی مانند صرفه جوئی، سرمایه گذاری، آموزش و اعتماد
عمومی به سیاست گذاران اقتصادی، که می توانند در شکل گیری مناسب فضای اقتصادی و
تسریع روند توسعه تأثیر بالایی داشته باشند خود در تبادل فرهنگ ها مجال بروز بیشتر
می یابند و آن گاه که در شرایط مناسب هم افزایی فرهنگ ها قرار گیرند، بستری نوین
از فرهنگ سازی برای توسعه پایدار را فراهم می آورند.
تعامل فرهنگ های مولد که در نهایت هم افزایی آن ها را ثمر
دهد از مؤلفههای اساسی در توسعهی پایدار محسوب میشود چرا که منجر به تقویت و
ارتقای ابعاد امنیت بخشِ اقتصادی، اجتماعی و محیط زیستی توسعه پایدار می شود. یک
رویکرد انسانی فرهنگ محور که تنوع فرهنگی را پذیرفته باشد می تواند هم افزایی
فرهنگ ها را در راستای توسعه پایدار تعمیق کرده و موجب گسترش و غنای فرایند توسعه
شود.
شاید از همین روست که بر اساس ماده ششم اعلامیه کنفرانس
جهانی سیاست های فرهنگی، گنجاندن فرهنگ در سیاستهای ملی و بینالمللی توسعه و
همکاریهای بینالمللی توسعه به عنوان یک عنصر راهبردی ضروری شده است و تا بدان جا
کار پیش رفته است که طبق ماده هشتم این اعلامیه، حتی دانش سنتی و نظام دانشی
بومیان -به عنوان منبع سرمایه معنوی و مادی- در توسعه پایدار سهیم و با اهمیت
قلمداد شده است. با همین رویکرد و بر مبنای تعامل سازنده است که همکاری متقابل
سازمان تجارت جهانی و یونسکو برای هماهنگی و هم افزایی هر چه بیشتر دو حوزه بسیار
مهم تجارت و فرهنگ بین الملل به ضرورتی در روابط سازمان های بین المللی تبدیل شده
است.
هم افزایی فرهنگ ها، تأمین کننده صلح پایدار
شاید بتوان خشونت گرایی را زاییده ی نوعی بروز غیر
متعادل آسیب های درونی دانست که فضای عدم تفاهم در رابطه با دیگران، ایجاد و تشدید
و شکل بروز آن را نیز غیر سازنده می کند. با این نگاه، خشونت، زاییده عدم تفاهم
طرف های در حال تعامل و حاکمیت نگاه ناکارآمد بازنده-برنده در تعامل میان افراد و
فرهنگ ها است. این رابطه غیر سازنده در تعامل فرهنگ ها، نتیجه ای جز بازنده-بازنده
به ارمغان نخواهد آورد.
چرا که فرهنگ ها، در شرایطی می توانند موجب ارتقا و
پروراندن یک دیگر شوند که تعاملی بر اساس برنده-برنده ایجاد کنند. این گونه تعامل
منجر به هم افزایی فرهنگ ها می شود و می تواند خشونت ورزی حاکم بر جهان را کم رمق
و کم رنگ کند و مدارا و رواداری (Tolerance) را به جای آن بنشاند. گفت و گو و تبادل اندیشه ها بستر مناسب
برای تبادل فرهنگی ایجاد می کند و این خود می تواند در گسترش تفاهم بین فرهنگ ها،
نقشی اساسی ایفا کند.
امروزه، معیار "عدم خشونت" ( Non-Violence) به شاخصی برای صلح
جهانی تبدیل شده و صلح اندیشی و صلح گرایی، مناسب ترین بسترِ شکوفایی هم افزایی
فرهنگ هاست. چرا که هم افزایی فرهنگ ها، روندی است که در طی آن، هر یک از فرهنگ ها
پس از مرحله تماس با فرهنگ دیگری غنا و بالندگی بیشتری در خود می یابد.
گفتمانِ «هم افزايي فرهنگ ها» ميتواند با ارائه مدلی از
تعامل مثبت و سازنده میان فرهنگ¬ها بر اساس احترام متقابل در جامعه جهاني، به
عملیاتی شدن ایده "جهان علیه خشونت و افراطیگرایی" که از سوی ریاست
جمهوری اسلامی ایران در مجمع عمومی سازمان ملل متحد پیشنهاد شده، کمک کند. سودمند
این است که فرهنگ ها در صحنه جهانی به گونه ای در تعامل سازنده قرار بگیرند که با
گستراندن فرهنگ مدارا و رواداری، خشونت پرهیزی را به عنوان یک دستاورد جهانی
سازنده و پویا ارائه دهند. و این خود بنیانی سترگ برای دستیابی به صلح پایدار در
جهان امروز، در اختیار می گذارد.
فرجام سخن
بر پایه پذیرش مقوله تنوع فرهنگی، مفاهیم مختلفی به عنوان
گونه های مختلف تعامل میان فرهنگ ها و تبادل فرهنگی ارائه شده است. مفاهیمی از
قبیل همزیستی، تفاهم، گفت و گو، اتحاد و تقاربِ فرهنگ ها، به خوبی نمایان گر مدلی
از روابط میان فرهنگ ها است که بر پایه سطح تعامل بسیط و داد و ستدی تعریف می
شوند. در مقام تمایز، مدل هم افزایی فرهنگ ها، در پی بهینه سازی تعامل میان فرهنگ
ها در عین پاسداشت تنوع و تکثر فرهنگی موجود میان آن ها است؛ از این رو، سامان دهی
و نهادسازی هر چه حرفه ای تر در این زمینه مطلوبیت دارد.
توسعه پایدار نیازمند ایجاد فضای بهینه تعامل میان
فرهنگ ها بر اساس مفهوم تنوع فرهنگی است تا با در نظر گرفتن خصوصیات انسانی و
فرهنگی توسعه، و بکارگیریِ "هم افزایی فرهنگها" به شکوفایی رسیده و
موجب قوام بیشتر مولفهها و عناصر مرتبط با حوزه توسعه پایدار شود. از سوی دیگر،
تعامل سازنده و تفاهم ساز فرهنگ ها می تواند هم افزایی فرهنگ ها را در فضای تنوع
فرهنگی جهانی، جایگزین چالش و تعارض فرهنگ ها سازد. با چنین رویکردی می توان امید
بیشتری برای گسترش رواداری و مدارا و صلح گستری به جای خشونت ورزی و افرطی گری
داشت.
بی شک این نوشتار، گامی کوچک در راه مفهوم پروری و گفتمان
سازی برای ایده "هم افزایی فرهنگ ها" و نسبت سنجی آن با دو مفهوم صلح و
توسعه پایدار، به مثابه دو هدف اساسی جهانی، به شمار می رود که بیش از پرتو افکنی
مختصر بر ابهامات مفهومی موجود انتظار دیگری را از خواننده موشکاف و نکته بین
برآورده نمی سازد. امید دارم اهل نظر خلاء های این نگاشته را بر بنده ببخشایند و
در تبیین و تکمیل این مفهوم که از سوی کشور عزیزمان به جامعه فرهنگ بین الملل
ارائه شده است، یاری رسانند.
*مدیر پیشین فرهنگ و ارتباطات دفتر منطقه ای آیسسکو در
تهران و دانشجوی دکترای حقوق بین المللِ دانشگاه ژنو.
منبع : نشریه همشهری دیپلماتیک