تهديدهاي پيش روي دولت پزشکیان

تهديدهاي پيش روي دولت پزشکیان

جهانبخش خانجانی» جريان اصلاحات كه در تداوم حركت تاريخي ملت ايران در انقلاب مشروطه، انقلاب شكوهمند اسلامي و حماسه بزرگ دوم خرداد همچنان بر مشي اصلاحي و رفرميستي خود تاكيد و اصرار دارد
اتحاد مثلث!

اتحاد مثلث!

فیاض زاهد - محمد مهاجری» وضعيت جديدي كه در سپهر سياست ايران رخ نموده تا حد كم نظيري استثنايي است. براي اثبات و انتقال اين باور تلاش مي‌شود در اين نوشته به برخي ابعاد آن اشاره شود
سه‌شنبه ۱۵ آبان ۱۴۰۳ - 2024 November 05
کد خبر: ۱۴۴۰۹
تاریخ انتشار: ۲۴ دی ۱۳۹۲ - ۱۶:۳۸

نقد مجله اصولگرا بر تیراندازی کریمی

هرگاه مامور برخلاف مقررات اين قانون اقدام به به‎کارگيري سلاح نمايد، حسب مورد به مجازات عمل ارتکابي، وفق قوانين تحت پيگرد ‎قرار مي‎گيرد
تدبیر24:هفته نامه اصولگرای «پنجره» که تحت مدیر مسئولی علیرضا زاکانی نماینده اصولگرای مجلس شورای اسلامی منتشر می شود، نقدی بر هفت‌تیرکشی محمود کریمی، مداحی که این روزها بخاطر این عملش در صدر اخبار قرار گرفته، نوشته است که پیام نو بدون کم و کاست آن را منتشر می کند:

شايد نوشتن اين سطور خواننده را به ورطه قضاوت بکشد. اما دغدغه اصلي از نگاشتن اين وجيزه اين است که هر پديده‎اي را مي‎توان در چارچوب‎‎هاي مختلفي بررسي و تحليل کرد به‎جاي آنکه سريع خود را بر کرسي قضاوت نشاند و حکم صادر کرد.
 
برخي مي‎گويند او جور ديگري را کشيده و گناه رعيت ديگري از جامعه را به‎جان خريده است و برخي مي‎گويند از خودش دفاع کرده و اجازه تعرض به ناموسش را نداده. يکي ديگر مي‎گويد که اراذل و اوباش قصد ستاندن احقاد بدريه و خيبريه فتنه را داشته‎اند و ديگري مي‎گويد او چون مانند ما حزب‎اللهي است، حتما بايد همگي از او دفاع کنيم. آن يکي مي‎گويد چون سوادي ندارد حتما کارش غلط بوده و بايد او را زود به سزاي عملش برسانيم. جانشين رئيس نيروي انتظامي سريع وارد ماجرا مي‎شود و دادستان کل کشور خيلي فوري به مسئله مي‎پردازد. سايت‎ها شروع مي‎کنند به مصاحبه گرفتن و مجله‎ها پرونده ويژه «هفت‎تير‎کشي يک مداح» ترتيب مي‎دهند. اين قصه سر دراز دارد و من سر آن ندارم که به اصل ماجرا -که آن را فرعي بيش نمي‎دانم- بپردازم اما مشتاقم در اين زمينه حاشيه‎نگاري کنم که حتما از متن ماجرا مهم‎تر است.
 
حواشي حقوقي:

حواشي حقوقي داستان از اظهارات دادستان کل کشور شروع مي‎شود مبني بر اينکه اجازه حمل سلاح با اجازه شليک تفاوت دارد و هر مسلحي اجازه شليک در هر موقعيتي ندارد. شايد اين حاشيه کمي نياز به توضيح داشته باشد. بايد دانست که افراد به سه دليل مي‎توانند سلاح حمل نمايند. اول آنان که ماموريتشان دست بردن به قوه قهريه را مي‎طلبد، مانند ماموران خدوم و زحمتکش نيروي انتظامي. دوم آنان که به اقتضاي شغل يا وضعيت اجتماعي خود در معرض خطر جدي هستند و بايد بتوانند از خود دفاع کنند و سوم آنان که وظيفه مراقبت از ديگران را دارند.

قانون به‎کارگيري سلاح، شرايط قانوني دفاع مشروع مسلحانه را اين‎چنين توضيح داده:

موضوع، دفاع جان خود يا ديگري باشد.

شرايط حمله يا تعرض احراز گردد يعني:

۱. حمله فعليت داشته يا قريب‎الوقوع باشد.

۲. حمله غير قابل دفع باشد.

۳. حمله غيرقانوني باشد.

شرايط دفاع وجود داشته باشد به اين معنا که:

۱. دفاع، تنها وسيله براي رفع تجاوز باشد.
 
۲. دفاع متناسب با تجاوز باشد.

۳. ناتواني ديگري در دفاع از خود.
 
با نيم‎نگاهي به قانون به‎کار‎گيري سلاح که در ۲۸ دي‎ماه ۱۳۷۳ توسط شوراي محترم نگهبان تاييد شده و به دستگاه‎هاي مربوط ابلاغ شده است، مي‎توان فهميد که به‎کار‎گيري سلاح قانوني، در شرايط مورد نظر قانون و توسط فرد ذي‎صلاح چيز عجيب و غريبي نيست. اما آنچه بايد دانست اين است که مسير صحيح براي فهم صلاحيت‎ها قانون است و مراجع قانوني. اين ما نيستيم که تعيين مي‎کنيم چه‎ کسي صلاحيت اجازه حمل سلاح را دارد و در چه شرايطي مي‎تواند از اسلحه خود استفاده کند.
 
اين مغالطه‎اي است که پيش‎تر نيز در فتنه ۸۸ به‎کار رفته. به‎کارگيري سلاح بر مبناي نص صريح بندهاي ۶ و ۷ قانون به‎کارگيري سلاح در دفاع از اماکن انتظامي و اماکن طبقه‎بندي شده، قانوني و لازم است.
 
البته براساس ماده ۱۶ همين قانون، «هرگاه مامور برخلاف مقررات اين قانون اقدام به به‎کارگيري سلاح نمايد، حسب مورد به مجازات عمل ارتکابي، وفق قوانين تحت پيگرد ‎قرار مي‎گيرد».
 
اين مورد نه اولين موردي است که تيري از لوله تفنگ خارج شده و نه آخرين آن‎ها خواهد بود و اين فرد نه اولين کسي است که به‎صورت قانوني يا غير قانوني تيري شليک کرده و نه آخرين آن‎ها خواهد بود. آنچه روشن است اين است که بياموزيم قضاوت کار قاضي ذي‎صلاح است نه کار اين خبرنگار و آن مامور و آن يکي.

پس برخي افراد مي‎توانند مسلح باشند و افراد مسلح در مواقعي مي‎توانند از سلاح خود استفاده کنند. اگر در موارد غير قانوني هم استفاده کنند قانون گريبان آن‎ها را خواهد گرفت.
 
حواشي اخلاقي:

اين ماجرا‎ها براي مومنين مايه چند آزمون مهم اخلاقي است که به ايجاز بدانها اشاره مي‎گردد.
 
اولا اولين منبع خبر، سايت بالاترين است. گمان مي‎کنم اينجا مي‎توان به حکم آيه ششم سوره حجرات کمي تامل کرد که مي‎فرمايد: «يا أيها الذِينَ آمَنُوا إِن جَاءکمْ فَاسِقٌ بِنَبَأٍ فَتَبَينُوا أَن تُصِيبُوا قَوْما بِجَهَالَه فَتُصْبِحُوا عَلَي ما فَعَلْتُمْ نَادِمِينَ/ ‎اي کساني که ايمان آورده‎ايد اگر فاسقي برايتان خبري آورد، نيک وارسي کنيد مبادا به ناداني گروهي را آسيب برسانيد و از آنچه کرده‎ايد پشيمان شويد».
 
البته به قول مفسرين اينجا منظور فقط وقوع خبر نيست که اين خبر توسط مراجع رسمي نيز تاييد شده است. بحث اخبار دال بر چگونگي وقوع حادثه است که ضد ‎و نقيض در آن زياد است و قرائت‎هاي افراد از آن‎ها متعدد. به‎نظر مي‎رسد تقوا اقتضا مي‎کند که مومنين کمي طمانينه به خرج دهند و سريع اقدام به قضاوت، صدور و حتي اجراي حکم ننمايند.
 
ثانيا درست که معيار حال افراد است اما اين بدان معنا نيست که در فضاهاي غبار‎آلود به پيشينه و شخصيت و جايگاه فردي افراد بي‎تفاوت باشيم. زياد رخ مي‎دهد که گاهي مي‎خواهيم در مورد فردي سخن بگوييم. گاهي آنقدر افراط مي‎کنيم که انگار نه انگار داريم در مورد کسي صحبت مي‎کنيم که او را مي‎شناسيم و به اين نمي‎انديشيم که او سابقه مجاهدت دارد و دائم لب به ذکر و مدح اهل بيت (عليهم‎السلام) مشغول دارد و انسان معقول و متديني به‎نظر مي‎رسد. واضح است که اين بدان معنا نيست که اين جماعت هرچه دلشان خواست بکنند و ما حمل بر صحت کنيم. اما خدا براي چنين مواقعي که خبري مي‎شنويم که با اخبار قبلي و با عقل يک انسان معمولي هم سازگار نيست، عباراتي مانند «بعيد است!» را آفريده.
 
ثالثا عزيزاني که دستي بر رسانه داريد و خداوند فرصت تصوير‎سازي از خود و ديگران را به شما عطا نموده است، اگر قدري تامل کنيد جاي دوري نمي‎رود. آن روزي که يک مداح محترم اهل بيت(عليهم‎السلام) را در‎ شأن يک مرجع تقليد بالا مي‎بريد و راه‎به‎راه از او تقدير‎هاي آن‎چناني مي‎کنيد و باکس‎‎هاي مکرر تلويزيوني را صبح، ظهر، عصر و شام روي يک فرد متمرکز مي‎کنيد، بايد فکر اينجا را بفرمائيد که هر کسي را ظرفي است. شايد اگر رسانه‎‎هاي ما اينقدر مشتري‎محور نبودند و کمي دور‎انديشي مي‎کردند، اتفاقات فرعي ابعاد اين‎چنيني نمي‎يافت. آنکه بيش از همه از اين ماجرا لطمه مي‎بيند، خود فردي است که دچار سندرم فواره‎اي شده که رسانه‎ها برايش ساخته‎اند. هنوز از ياد نبرده‎ايم موارد قبلي را که سخنان يک مداح در وصف رئيس‎جمهور قبلي و رفيقش، فيلم مداح ديگري با همسر شرعي‎اش و... چه بر سر اعتبار آنان آورد.
 
رابعا برادران و خواهران پا منبري! اين عزيزان به شرف مداحي نائلند نه چيز ديگري. يک مداح معمولي اهل بيت (عليهم‎السلام) معمولا نه معلم است، نه استاد، نه پزشک و نه مرشد. او يک مداح معمولي است که مزين به مدال نوکري آل‎الله است. حضرت علي (عليه‎‎السلام) مي‎ فرمايند: «آن کس که تو را ستود همانا تو را سر بريد». يا اينکه پيامبر اکرم (صل‎‎الله‎عليه‎وآله‎و‎سلم) نيز در حديثي مي‎فرمايند: «هنگامي که برادرت را در مقابل رويش مي‎ستايي مثل اين است که تيغ بر گلويش مي‎کشي». متاسفانه پرسيدن سوال‎هايي فراتر از ظرفيت و تخصص يک مداح، مرجعيت دادن نابجا به او و قربان‎صدقه رفتن‎‎هاي بي‎حساب زنان و مردان ذوب در يک ستايشگر، چنان او را در جامعه بزرگ مي‎نمايد که يک مسئله کاملا طبيعي به‎مثابه چاقويي گلوي شخص و اعتبار او را مي‎درد.
 
خامسا مداحان عزيز! مردم عمدتا شما را بحق، اهل دين و ورع مي‎شناسند. به رسانه‎ها و بادمجان دور قاب‎چين‎ها و مريدنما‎ها اينقدر ميدان ندهيد. اين‎ها آدم را بلند مي‎کنند و با سر بر زمين مي‎کوبند. پشت سکه شهرت همين زير ذره‎بين رفتن‎هاست که بيش از همه دشمنان اهل بيت (عليهم‎السلام) را شاد مي‎سازد.
 
حاشيه اجتماعي:

وقايعي از اين دست در جامعه براي هر کسي آب نداشته باشد، براي آنان که جامعه را قطبي و مردم را منشعب از هم مي‎خواهند نان دارد.
 
قطبي کردن فضا در جامعه، فرصت‎‎ها و تهديدهايي دارد. فرصتش اين است که مي‎توان خيلي سريع نيرو‎ها را به خط کرد و بر شور و احساس آنان دميد و طرفداران سطحي به‎وجود آورد. اما تهديدش آن است که اگر به هر تقدير اين قطب در مسير خودش حرکت نکرد، آسيب‎ها مي‎توانند غير قابل کنترل باشند. قطبي نکردن جامعه بدين معنا نيست که مردم زير هيچ علمي سينه نزنند، بلکه بدان معناست که مردم هر کسي را مدار عقل و به قرار اعتبارش بستايند. بديهي است که منابع قدرت و ظرفيت معنوي انسان‎ها در جانشان قابل جستجوست و اگر قطبي در جامعه بايسته است بايد آن را در معنوي‎ترين نهاد جامعه يافت.
 
اگر قطب را حول فرد يا نهادي شکل دهيم که شرايط کافي را احراز نکرده باشد، آسيب را به ارزش‎هاي تشکيل‎دهنده آن قطب وارد کرده‎ايم و پس از مدتي جامعه را دچار تضاد هنجاري مي‎کنيم. يعني يک ارزش نزد پدران از احترام ويژه‎اي برخوردار است اما فرزندان هيچ وقعي بر آن ارزش نمي‎نهند که اين خود جريده‎اي مجزا مي‎طلبد...
 
حاشيه‎‎هاي تاريخي

بي آنکه قصد مقايسه، تقبيح يا تمثيل داشته باشيم و در مقام آسيب‎شناسي برآييم، بجاست تا به زمينه نگاه عموم مردم به اسلحه گرم بپردازيم. ماجرا را اگر نخواهيم به دوره صفويه که تازه سلاح گرم در حال بدل شدن به ابزار اقتدار بود برگردانيم مي‎توانيم از آستانه انقلاب اسلامي شروع کنيم. سن ما که قد نمي‎دهد اما علاقه‎مندي‎مان به تاريخ انقلاب پاي نسل ما را نيز به ميدان مبارزات کشيد؛ زماني که انقلابي‎‎هاي سر سخت براي مبارزات خود نياز به اسلحه داشتند تا هم از خود و دوستانشان محافظت کنند و هم از اين راه ماشين مبارزات انقلابي را پيش برند که البته راه دوم مورد تاييد امام (ره) نبود.
 
از آنجا مي‎توان گفت نسل‎هايي که ما آن‎ها را درک کرديم مسلح بودن آدم‎ها را نشانه مهم بودنشان تلقي مي‎کردند. اما پس از انقلاب اسلامي، همان مبارز‎ها تبديل شده بودند به مديران اجرايي و سياستگذاراني که طعمه هر دشمن عنودي بودند. به روايت آمار بنياد هابيليان ۱۷۱۵۹ نفر در ايران شهيد ترور بوده‎اند که از اين ميان تنها قريب ۲۰۰ نفر آنان از سرشناسان بوده‎اند و عده زيادي در اين کشور پس از انقلاب قرباني ارزش‎‎هايي شده‎اند که بدان دلبسته بودند. پس در آن مقطع نيز بنا به ضرورت بچه‎‎هاي انقلابي که نقش مهمي در انقلاب داشتند، مجبور بودند سلاح حمل کنند که عده کثيري از آنان به آرامي جذب نهاد‎هاي نظامي و امنيتي شدند و يا به جبهه‎‎هاي نبرد گسيل شدند. البته در همان دوران هم هنوز سر‎هاي پر شور و شري بود که حال يا مخلصانه يا مستظهر به شهرتي که داشتند اقدام به اسلحه کشيدن در ملاء عام نمودند.
 
ماجرا‎‎هايي نظير اسلحه کشيدن شهيد محمد منتظري در فرودگاه براي خروج بدون مجوز عده‎اي و ماجراي کلت کشيدن حسين خميني در برابر مردمي که معترض به دفاع او از بني‎صدر بودند از همين دسته است. اما پس از اين مقطع آرام آرام نهاد‎هاي تامين‎کننده امنيت، جان گرفت و اين ضرورت حمل سلاح را براي انقلابيون کاهش داد. آن‎ها که اصيل‎تر بودند و از اسلحه‎بازي و قدرت‎نمايي‎‎هاي پوشالي سير شده بودند اسلحه‎ها را يا تحويل دادند يا آن را در پستو نهادند براي روز مبادا، که احتمالا تاکنون زنگ زده و از بين رفته است.
 
اما در اين مقطع انقلاب، هنوز تازه به دوران رسيده‎‎هايي بوده‎اند که اقتدار پدران و نسل قبلي خود را در اسحه آن‎ها مي‎ديدند. اين نسل جديد به‎دنبال احياي همان مدل از اقتدار، تبديل شدند به جوان‎هاي عشق اسلحه‎اي که کم‎کم مشکل مي‎آفريدند. به ياد دارم فرزند وزير وقت اطلاعات در دهه ۷۰ يک مامور نيروي انتظامي را هدف قرار داد و در اوايل سال قبل معاون قاضي مرتضوي در دادستاني، يک نزاع پمپ بنزيني را تبديل به يک پرونده هفت‎تيرکشي نمود.

خلاصه اينکه اين اولين باري نبود که تيري يا براي محافظت و دفاع از خود يا به پشتوانه شهرتي از لوله در آمده است. اين ما هستيم که بايد آموزنده باشيم از آموزگار تاريخ که فرمود: «ما اَکثرَ العِبَر و اَقَلَ الاعتبار/ عبرت‎ها چقدر فراوانند اما عبرت گيرنده‎ها کم»


منبع: پنجره
بازدید از صفحه اول
sendارسال به دوستان
printنسخه چاپی
نظر شما: