هرگاه مامور برخلاف مقررات اين قانون اقدام به بهکارگيري سلاح نمايد، حسب مورد به مجازات عمل ارتکابي، وفق قوانين تحت پيگرد قرار ميگيرد
تدبیر24:
هفته نامه اصولگرای «پنجره» که تحت مدیر مسئولی علیرضا
زاکانی نماینده اصولگرای مجلس شورای اسلامی منتشر می شود، نقدی بر هفتتیرکشی
محمود کریمی، مداحی که این روزها بخاطر این عملش در صدر اخبار قرار گرفته، نوشته
است که پیام نو بدون کم و کاست آن را منتشر می کند:
شايد نوشتن اين سطور خواننده را به ورطه قضاوت بکشد. اما دغدغه اصلي از نگاشتن اين وجيزه اين است که هر پديدهاي را ميتوان در چارچوبهاي مختلفي بررسي و تحليل کرد بهجاي آنکه سريع خود را بر کرسي قضاوت نشاند و حکم صادر کرد.
برخي ميگويند او جور ديگري را کشيده و گناه رعيت ديگري از جامعه را بهجان خريده است و برخي ميگويند از خودش دفاع کرده و اجازه تعرض به ناموسش را نداده. يکي ديگر ميگويد که اراذل و اوباش قصد ستاندن احقاد بدريه و خيبريه فتنه را داشتهاند و ديگري ميگويد او چون مانند ما حزباللهي است، حتما بايد همگي از او دفاع کنيم. آن يکي ميگويد چون سوادي ندارد حتما کارش غلط بوده و بايد او را زود به سزاي عملش برسانيم. جانشين رئيس نيروي انتظامي سريع وارد ماجرا ميشود و دادستان کل کشور خيلي فوري به مسئله ميپردازد. سايتها شروع ميکنند به مصاحبه گرفتن و مجلهها پرونده ويژه «هفتتيرکشي يک مداح» ترتيب ميدهند. اين قصه سر دراز دارد و من سر آن ندارم که به اصل ماجرا -که آن را فرعي بيش نميدانم- بپردازم اما مشتاقم در اين زمينه حاشيهنگاري کنم که حتما از متن ماجرا مهمتر است.
حواشي حقوقي:حواشي حقوقي داستان از اظهارات دادستان کل کشور شروع ميشود مبني بر اينکه اجازه حمل سلاح با اجازه شليک تفاوت دارد و هر مسلحي اجازه شليک در هر موقعيتي ندارد. شايد اين حاشيه کمي نياز به توضيح داشته باشد. بايد دانست که افراد به سه دليل ميتوانند سلاح حمل نمايند. اول آنان که ماموريتشان دست بردن به قوه قهريه را ميطلبد، مانند ماموران خدوم و زحمتکش نيروي انتظامي. دوم آنان که به اقتضاي شغل يا وضعيت اجتماعي خود در معرض خطر جدي هستند و بايد بتوانند از خود دفاع کنند و سوم آنان که وظيفه مراقبت از ديگران را دارند.
قانون بهکارگيري سلاح، شرايط قانوني دفاع مشروع مسلحانه را اينچنين توضيح داده:
موضوع، دفاع جان خود يا ديگري باشد.
شرايط حمله يا تعرض احراز گردد يعني:
۱. حمله فعليت داشته يا قريبالوقوع باشد.
۲. حمله غير قابل دفع باشد.
۳. حمله غيرقانوني باشد.
شرايط دفاع وجود داشته باشد به اين معنا که:
۱. دفاع، تنها وسيله براي رفع تجاوز باشد.
۲. دفاع متناسب با تجاوز باشد.
۳. ناتواني ديگري در دفاع از خود.
با نيمنگاهي به قانون بهکارگيري سلاح که در ۲۸ ديماه ۱۳۷۳ توسط شوراي محترم نگهبان تاييد شده و به دستگاههاي مربوط ابلاغ شده است، ميتوان فهميد که بهکارگيري سلاح قانوني، در شرايط مورد نظر قانون و توسط فرد ذيصلاح چيز عجيب و غريبي نيست. اما آنچه بايد دانست اين است که مسير صحيح براي فهم صلاحيتها قانون است و مراجع قانوني. اين ما نيستيم که تعيين ميکنيم چه کسي صلاحيت اجازه حمل سلاح را دارد و در چه شرايطي ميتواند از اسلحه خود استفاده کند.
اين مغالطهاي است که پيشتر نيز در فتنه ۸۸ بهکار رفته. بهکارگيري سلاح بر مبناي نص صريح بندهاي ۶ و ۷ قانون بهکارگيري سلاح در دفاع از اماکن انتظامي و اماکن طبقهبندي شده، قانوني و لازم است.
البته براساس ماده ۱۶ همين قانون، «هرگاه مامور برخلاف مقررات اين قانون اقدام به بهکارگيري سلاح نمايد، حسب مورد به مجازات عمل ارتکابي، وفق قوانين تحت پيگرد قرار ميگيرد».
اين مورد نه اولين موردي است که تيري از لوله تفنگ خارج شده و نه آخرين آنها خواهد بود و اين فرد نه اولين کسي است که بهصورت قانوني يا غير قانوني تيري شليک کرده و نه آخرين آنها خواهد بود. آنچه روشن است اين است که بياموزيم قضاوت کار قاضي ذيصلاح است نه کار اين خبرنگار و آن مامور و آن يکي.
پس برخي افراد ميتوانند مسلح باشند و افراد مسلح در مواقعي ميتوانند از سلاح خود استفاده کنند. اگر در موارد غير قانوني هم استفاده کنند قانون گريبان آنها را خواهد گرفت.
حواشي اخلاقي:اين ماجراها براي مومنين مايه چند آزمون مهم اخلاقي است که به ايجاز بدانها اشاره ميگردد.
اولا اولين منبع خبر، سايت بالاترين است. گمان ميکنم اينجا ميتوان به حکم آيه ششم سوره حجرات کمي تامل کرد که ميفرمايد: «يا أيها الذِينَ آمَنُوا إِن جَاءکمْ فَاسِقٌ بِنَبَأٍ فَتَبَينُوا أَن تُصِيبُوا قَوْما بِجَهَالَه فَتُصْبِحُوا عَلَي ما فَعَلْتُمْ نَادِمِينَ/ اي کساني که ايمان آوردهايد اگر فاسقي برايتان خبري آورد، نيک وارسي کنيد مبادا به ناداني گروهي را آسيب برسانيد و از آنچه کردهايد پشيمان شويد».
البته به قول مفسرين اينجا منظور فقط وقوع خبر نيست که اين خبر توسط مراجع رسمي نيز تاييد شده است. بحث اخبار دال بر چگونگي وقوع حادثه است که ضد و نقيض در آن زياد است و قرائتهاي افراد از آنها متعدد. بهنظر ميرسد تقوا اقتضا ميکند که مومنين کمي طمانينه به خرج دهند و سريع اقدام به قضاوت، صدور و حتي اجراي حکم ننمايند.
ثانيا درست که معيار حال افراد است اما اين بدان معنا نيست که در فضاهاي غبارآلود به پيشينه و شخصيت و جايگاه فردي افراد بيتفاوت باشيم. زياد رخ ميدهد که گاهي ميخواهيم در مورد فردي سخن بگوييم. گاهي آنقدر افراط ميکنيم که انگار نه انگار داريم در مورد کسي صحبت ميکنيم که او را ميشناسيم و به اين نميانديشيم که او سابقه مجاهدت دارد و دائم لب به ذکر و مدح اهل بيت (عليهمالسلام) مشغول دارد و انسان معقول و متديني بهنظر ميرسد. واضح است که اين بدان معنا نيست که اين جماعت هرچه دلشان خواست بکنند و ما حمل بر صحت کنيم. اما خدا براي چنين مواقعي که خبري ميشنويم که با اخبار قبلي و با عقل يک انسان معمولي هم سازگار نيست، عباراتي مانند «بعيد است!» را آفريده.
ثالثا عزيزاني که دستي بر رسانه داريد و خداوند فرصت تصويرسازي از خود و ديگران را به شما عطا نموده است، اگر قدري تامل کنيد جاي دوري نميرود. آن روزي که يک مداح محترم اهل بيت(عليهمالسلام) را در شأن يک مرجع تقليد بالا ميبريد و راهبهراه از او تقديرهاي آنچناني ميکنيد و باکسهاي مکرر تلويزيوني را صبح، ظهر، عصر و شام روي يک فرد متمرکز ميکنيد، بايد فکر اينجا را بفرمائيد که هر کسي را ظرفي است. شايد اگر رسانههاي ما اينقدر مشتريمحور نبودند و کمي دورانديشي ميکردند، اتفاقات فرعي ابعاد اينچنيني نمييافت. آنکه بيش از همه از اين ماجرا لطمه ميبيند، خود فردي است که دچار سندرم فوارهاي شده که رسانهها برايش ساختهاند. هنوز از ياد نبردهايم موارد قبلي را که سخنان يک مداح در وصف رئيسجمهور قبلي و رفيقش، فيلم مداح ديگري با همسر شرعياش و... چه بر سر اعتبار آنان آورد.
رابعا برادران و خواهران پا منبري! اين عزيزان به شرف مداحي نائلند نه چيز ديگري. يک مداح معمولي اهل بيت (عليهمالسلام) معمولا نه معلم است، نه استاد، نه پزشک و نه مرشد. او يک مداح معمولي است که مزين به مدال نوکري آلالله است. حضرت علي (عليهالسلام) مي فرمايند: «آن کس که تو را ستود همانا تو را سر بريد». يا اينکه پيامبر اکرم (صلاللهعليهوآلهوسلم) نيز در حديثي ميفرمايند: «هنگامي که برادرت را در مقابل رويش ميستايي مثل اين است که تيغ بر گلويش ميکشي». متاسفانه پرسيدن سوالهايي فراتر از ظرفيت و تخصص يک مداح، مرجعيت دادن نابجا به او و قربانصدقه رفتنهاي بيحساب زنان و مردان ذوب در يک ستايشگر، چنان او را در جامعه بزرگ مينمايد که يک مسئله کاملا طبيعي بهمثابه چاقويي گلوي شخص و اعتبار او را ميدرد.
خامسا مداحان عزيز! مردم عمدتا شما را بحق، اهل دين و ورع ميشناسند. به رسانهها و بادمجان دور قابچينها و مريدنماها اينقدر ميدان ندهيد. اينها آدم را بلند ميکنند و با سر بر زمين ميکوبند. پشت سکه شهرت همين زير ذرهبين رفتنهاست که بيش از همه دشمنان اهل بيت (عليهمالسلام) را شاد ميسازد.
حاشيه اجتماعي:وقايعي از اين دست در جامعه براي هر کسي آب نداشته باشد، براي آنان که جامعه را قطبي و مردم را منشعب از هم ميخواهند نان دارد.
قطبي کردن فضا در جامعه، فرصتها و تهديدهايي دارد. فرصتش اين است که ميتوان خيلي سريع نيروها را به خط کرد و بر شور و احساس آنان دميد و طرفداران سطحي بهوجود آورد. اما تهديدش آن است که اگر به هر تقدير اين قطب در مسير خودش حرکت نکرد، آسيبها ميتوانند غير قابل کنترل باشند. قطبي نکردن جامعه بدين معنا نيست که مردم زير هيچ علمي سينه نزنند، بلکه بدان معناست که مردم هر کسي را مدار عقل و به قرار اعتبارش بستايند. بديهي است که منابع قدرت و ظرفيت معنوي انسانها در جانشان قابل جستجوست و اگر قطبي در جامعه بايسته است بايد آن را در معنويترين نهاد جامعه يافت.
اگر قطب را حول فرد يا نهادي شکل دهيم که شرايط کافي را احراز نکرده باشد، آسيب را به ارزشهاي تشکيلدهنده آن قطب وارد کردهايم و پس از مدتي جامعه را دچار تضاد هنجاري ميکنيم. يعني يک ارزش نزد پدران از احترام ويژهاي برخوردار است اما فرزندان هيچ وقعي بر آن ارزش نمينهند که اين خود جريدهاي مجزا ميطلبد...
حاشيههاي تاريخيبي آنکه قصد مقايسه، تقبيح يا تمثيل داشته باشيم و در مقام آسيبشناسي برآييم، بجاست تا به زمينه نگاه عموم مردم به اسلحه گرم بپردازيم. ماجرا را اگر نخواهيم به دوره صفويه که تازه سلاح گرم در حال بدل شدن به ابزار اقتدار بود برگردانيم ميتوانيم از آستانه انقلاب اسلامي شروع کنيم. سن ما که قد نميدهد اما علاقهمنديمان به تاريخ انقلاب پاي نسل ما را نيز به ميدان مبارزات کشيد؛ زماني که انقلابيهاي سر سخت براي مبارزات خود نياز به اسلحه داشتند تا هم از خود و دوستانشان محافظت کنند و هم از اين راه ماشين مبارزات انقلابي را پيش برند که البته راه دوم مورد تاييد امام (ره) نبود.
از آنجا ميتوان گفت نسلهايي که ما آنها را درک کرديم مسلح بودن آدمها را نشانه مهم بودنشان تلقي ميکردند. اما پس از انقلاب اسلامي، همان مبارزها تبديل شده بودند به مديران اجرايي و سياستگذاراني که طعمه هر دشمن عنودي بودند. به روايت آمار بنياد هابيليان ۱۷۱۵۹ نفر در ايران شهيد ترور بودهاند که از اين ميان تنها قريب ۲۰۰ نفر آنان از سرشناسان بودهاند و عده زيادي در اين کشور پس از انقلاب قرباني ارزشهايي شدهاند که بدان دلبسته بودند. پس در آن مقطع نيز بنا به ضرورت بچههاي انقلابي که نقش مهمي در انقلاب داشتند، مجبور بودند سلاح حمل کنند که عده کثيري از آنان به آرامي جذب نهادهاي نظامي و امنيتي شدند و يا به جبهههاي نبرد گسيل شدند. البته در همان دوران هم هنوز سرهاي پر شور و شري بود که حال يا مخلصانه يا مستظهر به شهرتي که داشتند اقدام به اسلحه کشيدن در ملاء عام نمودند.
ماجراهايي نظير اسلحه کشيدن شهيد محمد منتظري در فرودگاه براي خروج بدون مجوز عدهاي و ماجراي کلت کشيدن حسين خميني در برابر مردمي که معترض به دفاع او از بنيصدر بودند از همين دسته است. اما پس از اين مقطع آرام آرام نهادهاي تامينکننده امنيت، جان گرفت و اين ضرورت حمل سلاح را براي انقلابيون کاهش داد. آنها که اصيلتر بودند و از اسلحهبازي و قدرتنماييهاي پوشالي سير شده بودند اسلحهها را يا تحويل دادند يا آن را در پستو نهادند براي روز مبادا، که احتمالا تاکنون زنگ زده و از بين رفته است.
اما در اين مقطع انقلاب، هنوز تازه به دوران رسيدههايي بودهاند که اقتدار پدران و نسل قبلي خود را در اسحه آنها ميديدند. اين نسل جديد بهدنبال احياي همان مدل از اقتدار، تبديل شدند به جوانهاي عشق اسلحهاي که کمکم مشکل ميآفريدند. به ياد دارم فرزند وزير وقت اطلاعات در دهه ۷۰ يک مامور نيروي انتظامي را هدف قرار داد و در اوايل سال قبل معاون قاضي مرتضوي در دادستاني، يک نزاع پمپ بنزيني را تبديل به يک پرونده هفتتيرکشي نمود.
خلاصه اينکه اين اولين باري نبود که تيري يا براي محافظت و دفاع از خود يا به پشتوانه شهرتي از لوله در آمده است. اين ما هستيم که بايد آموزنده باشيم از آموزگار تاريخ که فرمود: «ما اَکثرَ العِبَر و اَقَلَ الاعتبار/ عبرتها چقدر فراوانند اما عبرت گيرندهها کم»
منبع: پنجره