وی با استقبال از موضعگیری رهبر انقلاب در حمایت از تیم
مذاکرات هستهای ایران، اظهار امیدواری میکند که هشدار رهبری به گروههای تندرو،
موجب سکوت آنها و پرهیزشان از کارشکنی در دیپلماسی دولت روحانی شود.
گفتگوی عصر ایران با مهدی محتشمی پیش روی شماست.
چنانکه میدانید، دیروز رهبر انقلاب از تیم مذاکرهکننده دولت در مذاکرات هستهای، حمایت کردند. ابتدا تحلیل خودتان را از این موضعگیری مهم رهبری بفرمایید
به نظر من، موضوع پرونده هستهای ایران یک پرونده ملی است
و فارغ از اینکه چه کسی این پرونده را در دست دارد و مدیریت میکند، چون با مصالح
و منافع ملی کشور سر و کار دارد، باید اجماعی ملی در حمایت از مذاکرهکنندگان
ایرانی در برابر طرف خارجی وجود داشته باشد. طیف گستردهای در خارج از ایران، از
نتانیاهو و "بازهای آمریکا" تا کشورهای منطقه، وجود دارد که اینها به
هیچ وجه خواهان حل و فصل پرونده هستهای ایران، که تامینکننده منافع ملی ماست،
نیستند.
پرونده هستهای ایران را میتوان با ملی شدن صنعت
نفت و یا حتی بالاتر از آن، با مذاکرات قطعنامه 598 قابل قیاس است. با توجه به
شرایط امروز ایران، جمهوری اسلامی هیچگاه موضوعی چنین مهم و استراتژیک را در
دستور کار خودش نداشته است. با توجه به حجم گسترده مخالفتهای بین المللی، که در
صدد ممانعت از حل و فصل پرونده هستهای ایرانند، منصفانه به نظر نمیرسد که در
داخل هم هر کسی که از راه میرسد هر چه دلش میخواهد علیه تیم مذاکرهکننده هستهای
ایران بگوید و اعضای آن را تضعیف کند.
هر کسی که دلش برای این مملکت بسوزد، با هر گرایش
سیاسی، اگر اهل انصاف باشد، چوب لای چرخ تیم هستهای ایران نمیگذارد. اینها، چنانکه
رهبری فرمودند، فرزندان این مملکت و این انقلابند.
من آقای جواد ظریف را از سن 18 سالگی می شناسم. او
در دامان یک خانواده بسیار متدین به دنیا آمده و رشد کرده، در بهترین مدارس اسلامی
تحصیل کرده و همواره در داخل و خارج ایران درد حمایت از نظام جمهوری اسلامی را
داشته و انسان بسیار مومن و متعبدی است. ظریف را همه دنیا به عنوان یک کارشناس
برجسته میشناسند؛ کارشناسی که به لحاظ عقیدتی پایبند نظام جمهوری اسلامی است و
در مقام عمل میداند چه کار دارد میکند.
من به عنوان فردی که بیش از 25 سال از عمرم را در
وزارت خارجه در مسئولیتهای گوناگون بودهام، با قاطعیت میتوانم بگویم ظریف
بهترین کارشناس وزارت خارجه است و در این موقعیت حساس، خدا تفضل کرده که او عهدهدار
این مسئولیت مهم شده است. تردید نباید کرد که آقای ظریف و همکارانش در مذاکرات
هستهای به هیچوجه منافع و مصالح کشور را نخواهند فروخت و قطعاً حمایت درست،
منطقی، علمی، فنی، حقوقی و سیاسی از منافع ایران در این پرونده خواهند داشت.
به نظر من، رهبری با تشخیصی بسیار درست، معرفی
صحیحی از تیم هستهای ایران داشتند و امیدواریم که موضعگیری ایشان نقطه ختم و فصل
الخطابی باشد بر مخالفتهایی که بسیاری از آنها محصول ناآگاهی از حساسیت این
پرونده برای جمهوری اسلامی ایران است؛ مخالفتهایی که مانع از ایجاد وحدت ملیای
میشود که لازمه تقویت تیم مذاکرهکننده ایران است.
منهای مخالفان ایدئولوژیک مذاکره ایران و آمریکا، ظاهراً عدهای هم در داخل به دلیل حمایت از منافعشان مخالف مذاکره و رابطه ایران و آمریکا هستند. اینها چه کسانی هستند و دقیقاً چه منافعی در این مخالفت دارند؟
من نمیخواهم پرونده هستهای ایران را با بحث مذاکره
ایران و آمریکا کاملاً در یک راستا قرار دهم. اما واقعیت این است که ما امروز در
مذاکرات هستهای با مجموعهای از جریانات مخالف مواجهیم که سردمداری و رهبری آنها
با آمریکاست. یعنی در کنار آژانس و1+5، دولت آمریکا هم جایگاه ویژهای در این
اختلاف مهم دارد.
البته دولت آمریکا هم مجموعهای یکدست نیست. یک طیف
است که لایههای گوناگونی دارد؛ از مخالف سرسخت ایران تا نیروهای ملایمتر. درباره
مخالفان داخلی، من نمیگویم که مخالفت همه آنها یک آبشخور دارد. برخی از اینها
کسانی هستند که از سر دلسوزی بر این باورند که منافع ایران از رهگذر این مذاکرات
تامین نمیشود. این وظیفه تیم مذاکرهکننده و وزارت امور خارجه است که به اندازه
کافی گزارش بدهد و روشنگری کند. یعنی تا جایی که امکان دارد این مخالفان داخلی را
توجیه کند که این مذاکرات در راستای تامین منافع کشور است.
اما ممکن است کسانی هم باشند که مخالف مذاکره و
رابطه ایران و آمریکا نباشند؛ بلکه فقط مخالف حل شدن این مشکل تاریخی به دست رقیب
داخلیشان باشند. اینها دچار تنگنظریاند و به همین دلیل نمیخواهند به دولت
روحانی اجازه دهند از این فرصت پدیدآمده برای حل مشکلات ایران و آمریکا استفاده
کنند.
اما گروه سوم کسانی هستند که اساساً تمایل و علاقهای به
رهایی مملکت از مشکلاتی که هیچ دلیلی بر وجود آنها نیست و میتوان آنها را از طرق
دیپلماتیک و صلحآمیز حل و فصل کرد، ندارند. شاید منافع این گروه در گرو حفظ وضع
موجود باشد. یعنی میخواهند کشور همیشه درگیر این مشکلات باشد و رنگ آسایش را
نبیند.
حفظ وضع موجود منافع اقتصادی برای این گروه دارد؟
این منافع لزوماً اقتصادی نیست. ولی حتماً منافع اقتصادی
هم دارند. اگر روابط ایران با کشورهای تحریمکننده عادی شود و بازارهای بیشتری به
روی ما باز شود، آیا این احتمال وجود ندارد که عدهای که الان اقتصاد و تجارت ما را
به سمت بازارهای خاص کانالیزه کردهاند، منافعشان را از دست بدهند؟ علاوه بر منافع
اقتصادی، به نظر میرسد که منافع سیاسی داخلی و خارجی این عده هم اقتضا میکند که
وضع موجود حفظ شود.
یعنی میتوان
گفت بخشی از کسانی که در هشت سال گذشته از مثلاً واردات گسترده برخی کالاها از
کشورهایی خاص بهرهمند بودهاند، الان نگران باز شدن بازارهای غربی به روی ایران
در اثر بهبود روابط ایران و غرب هستند؟
اگر ما ساختار صحیحی داشتیم که به ما قدرت ارزیابی
میداد که در این هشت سال گذشته، چه کسان و گروههایی یکشبه به ثروتهای هنگفت
دست یافتند و از رانتهای بزرگی برخوردار شدند، میشد پاسخ دقیقتری به این سوال
داد. به هر حال، الان کسانی در جامعه ما وجود دارند که وزن اقتصادی بسیار بالایی
پیدا کردهاند در حالی که هشت سال پیش، از این حیث، اصلاً قابل اعتنا نبودند.
این وزن اقتصادی نوظهور، محصول استفاده یا سوء
استفاده آنها از شرایط کشور در هشت سال گذشته است. این افراد جزو کسانی هستند که
از بزرگترین امکانات این مملکت بهرهمند شدهاند و رانتخواری اینها تبدیل به فسادی
گسترده و اظهر من الشمس شد که امروز اثرات و مشکلات آن در جامعه ما به خوبی محسوس
است.
یقیناً این جریانها از شرایط هشت سال گذشته منتفع
شدهاند و به همین دلیل حاضر نیستند ساز و کارها عوض شود، قوانین و مقررات شفاف
شود و کانالهای مناسبات تجاری ما متنوع شود. اینها به همین دلیل از وضع موجود
دفاع میکنند و مخالف بهبود روابط ایران و جهان غرب هستند. این گروهها قطعاً از
پشتیبانیهای سیاسی هم برخوردارند. در هر صورت، وضع موجود که مطلوب این گروههاست،
به ضرر مصالح و منافع ملی است.
شما
درباره مجاری اقتصادی سودمند برای این گروهها، که محصول تخریب رابطه ایران و غرب
است، تحلیلی دارید؟ یعنی در شرایط موجود، دقیقاً از کدام کانالهای اقتصادی سود میبرند؟
من نمیخواهم تمام بار وضع نابسامان مناسبات ایران و غرب
را بر دوش این یک عده بگذارم ...
بله،
تلاش این گروهها برای حفظ منافع اقتصادیشان یکی از علل کارشکنی در روند بهبود
رابطه ایران و غرب است. ولی سوال من این بود که شما درباره ماهیت همین علت کمی
بیشتر توضیح دهید.
در میان مجموعه عناصر و عواملی که این وضع را بوجود آوردهاند،
این گروهها به محض اینکه تحولی رخ میدهد و روند مثبتی پدید میآید، ناگهان فضا
را تیره و تار میکنند. آن قدر تبلیغات مسموم رواج مییابد که آدمهای خارج از این
گروهها نیز تحت تاثیر قرار میگیرند و با فضای ایجادشده توسط آنها همراهی میکنند.
این قدرت تبلیغاتی آن قدر بالاست که رهبری نیاز دیدند که به آنها هشدار دهند که
مراقب رفتارها و موضعگیریهایشان باشند تا خط این منفعتطلبان کور شود.
شما فکر میکنید هشدار رهبری بر رویه و مشی عملی این
گروهها تاثیری بگذارد؟
من امیدوارم که این هشدار اثرگذار باشد. امیدوارم آن
کسانی که هنوز نیت پاک دارند و آلودگیهای اقتصادی پارهای از مدافعان وضع موجود
را ندارد، خط خودشان را از این افراد و گروهها جدا کنند و بازیچه دست بازیگرانی
که آگاهانه علیه دیپلماسی دولت روحانی فعالیت میکنند، واقع نشوند.
ولی جدا از این، من معتقدم ما نیاز به ساز و کارهای قویتری
داریم تا موضع مذاکرات هستهای واقعاً به عنوان یک موضوع ملی در کشور جا بیفتد و
طوری برخورد کنیم که کسانی که علیه تیم مذاکرهکننده ایران فضاسازی میکنند، اجازه
چنین تحرکاتی پیدا نکنند و در جامعه منزوی شوند. اگر چه این کار، بسیار سخت است
ولی ناشدنی نیست و باید انجام شود؛ چرا که بسیاری از مصالح عمومی کشور ما، از جمله
وضعیت اقتصادی کشور، موکول و منوط به این است که ما این پرونده را به نحوی حل و
فصل کنیم که حداکثر منافعمان تامین شود. ما چارهای نداریم جز اینکه با عزمی ملی
پشت سر مذاکرهکنندگان ایرانی بایستیم و از آنها حمایت کنیم.
نصب بیلبورد علیه مذاکره ایران و آمریکا، به نظر شما مصداق کارشکنی بود و چوب لای چرخ دولت گذاشتن
یقیناً وزارت امور خارجه و کسانی که در کُنه مذاکرات
هستند، تلاش میکنند فضایی ایجاد کنند که رهبری از آن به عنوان "نرمش
قهرمانانه" یاد کردند. نصب آن بیلبوردها در راستا و در چارچوب چنین سیاستی
نمیبینم. من نه تنها این اقدامات را کارساز نمیدانم بلکه اعتمادسوز میدانم که
هیچ کمکی به تیم مذاکرهکننده ایران نمیکند.
بعد از
گفتگوی تلفنی روحانی و اوباما، مواضع مقامات دولتی آمریکا، از اوباما و جان کری تا
وندی شرمن، ظاهراً نقش زیادی در گشودن دست افراطیون داخلی علیه دیپلماسی دولت
روحانی داشت. موافقید؟
بله، موضعگیری اوباما در گفتگو با نتانیاهو جنبه تخریبی
داشت و به نوبه خودش اعتمادسوز بود. ولی فراموش نکنید که دقیقاً پس از سفر آقای
روحانی به نیویورک، نتانیاهو به نیوریورک سفر کرد و با جوسازی گستردهای که زمینهاش
به شدت در آمریکا وجود دارد، تلاش کرد تا به نوعی فضای مثبت ناشی از سفر روحانی را
تخریب کند. حالا اگر ما هم در داخل بخواهیم دستاورد سفر آقای روحانی به نیویورک را
از بین ببریم، هیچ کمکی به خودمان نکردهایم. بنابراین باید مراقب اظهارنظرهایمان
باشیم.
ضمناً فراموش نباید کنیم که الان دولت آمریکا در تلاش است
تا تحریمهای جدیدی از سوی کنگره علیه ایران وضع نشود؛ در حالی که قبلاً دولت
آمریکا همیشه مبدع و پیشگام این تحریمها بود. در واقع دو نکته را باید لحاظ کرد.
یکی اینکه، بخشی از حرفهای مقامات دولت آمریکا، مصرف داخلی دارد و یا برای آرام
کردن اسرائیلیهاست.
دوم اینکه، خود دولت آمریکا هم با یک جاده باز مواجه
نیست. این دولت هم مشکلاتی در خود آمریکا دارد که به او اجازه نمیدهد تختهگاز به
سوی عادی کردن رابطهاش با ایران حرکت کند.
همچنین دولت آمریکا برای عادی کردن رابطه با ایران،
مشکلاتی در خارج از کشورش نیز دارد. یعنی علاوه بر مخالفت اسرائیل، با مخالفت
کشورهای دیگری هم در منطقه خاورمیانه مواجه است. رفتارهایی که عربستان سعودی
اخیراً از خودش بروز میدهد، نشاندهنده نارضایتی علنی آنها از احتمال بهبود رابطه
ایران و آمریکاست.
درباره
واکنش آقای ظریف به آن تیتر کیهان چه نظری دارید؟ به نظر میرسد واکنش پخته و
سیاستمدارانهای نبود. یعنی دلیلی نداشت ظریف بر روی فیسبوکش بنویسد با تیتر
کیهان کارم به دکتر کشید!
آقای ظریف فکر نمیکرد شاهد بی صداقتی باشد. سخنی که به
او نسبت داده شده بود، نادرست و تحریفشده بود. او انتظار نداشت با چنین برخوردی
مواجه شود. دلیل این غافلگیری هم این بود که آقای ظریف قبلاً کمتر با سیاست داخلی
سر و کار داشته.
به هر حال آقای ظریف باید صبر و تحمل بیشتری نسبت به
واکنشهای داخلی داشته باشد و در این زمینه کمی آبدیدهتر شود. اما یقیناً آقای
ظریف با صداقت کامل پا در این راه گذاشته و هر اقدامی که در راستای حل و فصل
پرونده هستهای ایران انجام دهد، با هماهنگی مقامات ارشد کشور است. صداقت ظریف، که
رهبری هم بر آن صحه میگذارند، وقتی با بیصداقتی دیگران جواب داده شد، تا حدی
موجب یکهخوردن و نارضایتی او شد.
منبع:عصر ایران