سینمای کیمیایی مخاطبان و عاشقان خاص به خودش را دارد که تعداد آنها باعث تثبیت و موفقیت فیلم هایش می شود و عاملی برای بقا و ادامه کار، این مخاطبان مولفه های سینمای کیمیایی را می شناسند و دیدن آثار این فیلمساز به فرایندی احساسی برای آن ها مبدل شده است.
تدبیر24: همیشه از خودم و دوستان دیگر پرسیده ام چرا سینمای مسٰعود کیمیایی را دوسٰت داریم؟ جواب ها اکثرا قانع کننده و منتطقی نبوده است. بسیاری بحث رفاقت و مردانگی آثار او را دوست دارند و تعدادی دیگر لحظه های ناب و احساساتی فیلم هایش را می پسندند و در مقابل عده ای هم او را فیلمسازی تغییر نیافته در دنیای مدرن امروزی متصورند و قهرمان های فیلم هایش را خسته و تکراری ارزیابی می کنند.
کیمیایی هنوز هم داستان های خاص به خودش را تعریف می کند. شرایط و جامعه تغییر کرده ولی آدم های کیمیایی مانند آثار گذشته اش صحبت می کنند ، لباس می پوشند و تصمیم می گیرند. هنوز هم آدم های او برای رفاقت ارزش قائلند و دروغ و خیانت را بر نمی تابند. آنها هنوز هم به معجزه چاقو ایمان دارند و سعی می کنند پایان داستان را جور دیگری رقم بزنند....کیمیایی همان آدم قدیمی است حتی اگر بخواهد مناسبات قهرمان هایش را به روز کند.
اهمیت و جایگاه مسعود کیمیایی در تاریخ سینما بر هیچکس پو شیده نیست. او چالش برانگیزترین و پرمخاطب ترین فیلمساز سینمای ایران است. عمومیت یافتن این نویسنده و کارگردان ، دنیای خاص آثارش و ویژگیهای غیر قابل کتمان کاریزماتیکش ، او را به پدیده ای متفاوت و فراگیر درسینمای ایران مبدل ساخته به گونه ای که هر کس اعم از منتقد ، کارشناش ، فیلمساز و یا مخاطب عام از طبقه مرفه تا متوسط و فرودست ، به تحلیل آثارش می پردازند. او علاوه بر دنیای درون آثارش و قهرمانانی که خلق کرده ، خود نیز به قهرمانی تبدیل شده که همه از وی عالی ترین آثار را می طلبند و محدودیت های انسانی او را بر نمی تابند.
مخاطبان آثارش هنوز هم منتظر ساخته شدن فیلم هایی چون : قیصر و گوزنها هستند و همواره دغدغه دارند تا بار دیگر او بر قله سینما بنشیند و دنیایی خلق کند که نقطه اوج سینما باشد اما نمی دانند فیلمساز تابع شرایط است. گاهی ضعف ، گاهی عدم ارتباط با دنیای اطراف ، گاهی سرگشتگی و حیرانی عاشقانه در دنیای درون او را از رسیدن به نقطه کمال باز می دارد. شاید عدم کمال در انسجام اثر دغدغه ای دست نیافتنی برای مخاطبانش باشد اما باز هم او را رها نمی کنند چون حتی در آثار اخیرش سکانس هایی کیمیایی وار برای حتی لحظه ای کوتاه این عطش را رفع می کند.
کیمیایی و نقدش از منظر اهمیت و یا نقض جایگاهش در سینما ، پدیده ای عمومی است. هرکس به میزان دانش و یا بیش از آن ، این فیلمساز را تحلیل کرده اند . گاهی نیز برخی دیگر برای رسیدن به جایگاه و یا شهرتی برای خود به عناد وی پرداخته اند و حتی هویت هنری وی را به طور کلی زیرسوال برده اند اما با وجود همه این موارد، کیمیایی باز هم جریان دارد. خلق می کند ، و در این فضای پر چالش نفس می کشد و همواره خود را به عنوان یک سینماگر مولف معرفی می کند.
گاهی دنیای فیلمسازو آثارش در هم تنیدگی عجیبی می یابند ، گویی هنرمند خود با شخصیت هایی که آفریده زندگی می کند . حتی بعضی مواقع مرز بین واقعیت و رویا در هم می شکند و فیلمساز ونویسنده در دنیای واقعی با شخصیت های خیالی سیر می کند. این مورد در باب کیمیایی صدق نمی کند بلکه او در فیلم های جدیدش تمامی مولفه های سینمائیش را وام می گیرد . گویی با هر فیلم جدید وی شخصیت های متعدد پرداخته و پرداخت نشده اش جشن می گیرند و هر یک به سهم خود میهمان پذیرایی جدید کیمیایی می شوند. او با این نوع سینما زندگی می کند و به همین دلیل است که آثار جدیدش، در دنیای منطق و نقد با اقبال مخاطب روبرو نمی شود.
سینمای کیمیایی مخاطبان و عاشقان خاص به خودش را دارد که تعداد آنها باعث تثبیت و موفقیت فیلم هایش می شود و عاملی برای بقا و ادامه کار، این مخاطبان مولفه های سینمای کیمیایی را می شناسند و دیدن آثار این فیلمساز به فرایندی احساسی برای آن ها مبدل شده است.
سینما باید آینه روح اجتماع باشد در واقع هنری منطبق با شرایط روز جامعه ، اما دنیای قرنطینه شده کیمیایی گویا با تغییرات دنیای معاصر، همگون نیست . کیمیایی گرفتار این چهار چوب بوده و هر از گاهی هم از دنیایش خارج شده راه به بیراهه برده و تصویر دنیای دیگران در آثارش ، گاه شعاری و گاه گل درشت شده است. شاید آخرین فیلمش "جرم" ادامه منطقی حرکت کیمیایی است. جدا از فضای خاص فیلم ، تصاویر سیاه و سفید و زنده نگاه داشتن هنر دوبله ، او تمرکز بیشتری بر ساختار فیلم گزاشته و به نوعی به اصول خود بازگشته و به شخصیت های ذهنی اش احترام بیشتری می گزارد.
اگر فیلم "جرم" مورد استقبال مخاطبان قرار گرفت و در گیشه هم به فروش خوبی دست پیدا کرد به این خاطر است که سند این جنس سینمای اجتماعی یعنی نمایش فعل و انفعال قهرمان تک افتاده از طبقه فرودست در قبال شرایط اجتماعی ، شاید به صورت تمام و کمال در اختیار کیمیایی است او این سینما را بهتر از هرشخص دیگری می شناسد و تجربه اش کرده و پیام انسانی اش یعنی مقهور شدن انسان درقبال جامعه نه تنها کهنه و پوسیده نیست بلکه پیامی جهانی است که خیلی از فیلمسازان شاخص دنیا همین مسیر را برای رسیدن به جایگاهی جهانی در پی گرفته اند.
با تمامی این صحبت ها ، مسعود کیمیایی مهمترین کارگردان تاریخ سینمای ایران است او با راه اندازی جریانی موسوم به موج نو سینمای مردمی را پایه ریزی کرد. دو فیلم فراموش نشدنی "قیصر" و"گوزنها فصل های طلایی سینمای ایران را رقم زدند ، حرکتی که برای هیچ کدام از فیلمسازان هم نسلش اتفاق نیافتاد. دسته بندی تاریخ سینمای ایران به زمان پیش از "قیصر" و بعد از "قیصر" مهمترین دستاورد کارنامه فیلمسازی کیمیایی محسوب می شود.
کیمیایی با نگاه خاص و هنر فیلمسازی اش همه را شیفته دنیایش کرد دنیایی که تا کیمیایی زنده است زنده می ماند.
ناصر سهرابی
منتقد سینما