تدبیر24 : نادر سعیدی - تعلیم و تربیت در اندیشههای امام (ره) و مقام معظم رهبری از جایگاه ویژهای برخوردار است. چنانچه امام راحل فرمودند:
«بايد توجه كنيد كه دوره مدارس مهمتر از دانشگاه است، چرا كه رشد عقلى بچهها در اين دوره شكل مىگيرد» و خطاب به مسئولین و مربیان آموزش و پرورش فرمودند:
« اطفال ما را شیر بچگانی که همیشه پشت جبهه مقاومت علیه امریکا و صهیونیست و سایر چپاولگرهای شرق و غرب نشستهاند، تربیت کنید»
مقام معظم رهبری نیز مکرر، تعلیم و تربیت را مهمترین و زیربناییترین مسألة کشور نامیدهاند و همواره بر عملکرد وزارت آموزش و پرورش حساسیت نشان دادهاند. تا جایی که نسبت به برخی اقدامات این وزارتخانه در دورههای مختلف از جمله تعطیلی معاونت پرورشی مواضع شفاف و انتقادی گرفتهاند.
با توجه به این که در آستانه رأی اعتماد مجلس شورای اسلامی به وزاری پیشنهادی آقای روحانی قرار داریم سعی میکنیم با توجه به معیارهای منطقی و با عنایت به نوع رویکرد امام راحل و مقام معظم رهبری به آموزش و پرورش، دلایلی بر ضرورت عدم رأی اعتماد به وزیر پیشنهادی(آقای محمدعلی نجفی) اقامه کنیم:
1- همانگونه که در سخنان امام راحل و رهبری معظم انقلاب نمود دارد، اساساً انقلاب اسلامی ایران، یک انقلاب ایدئولوژیک است. بنابراین تربیت دانشآموزانی که پایبند به آرمانهای انقلاب اسلامی باشند، یک تربیت ایدئولوژیک محسوب میشود. آموزش و پرورش اگرچه نباید در انتقال آراء و اندیشهها، ولو این که این اندیشهها مبانی تفکر توحیدی باشد، مقلدینی محض تربیت کند اما این بدان معنا نیست که تدوین اهداف تربیت و عناصر برنامه درسی (هدف، محتوا و روشهای تدریس) نباید از آبشخور مبانی ایدئولوژیک تغذیه شود. بلکه به عکس آموزش و پرورش باید سعی نماید که به گونهای عمل نماید که متربی ضمن حفظ استقلال رأی و بر اساس آگاهی و انتخاب در نهایت به عنصری موحد، متدین، متشرع، مبادی به اخلاق اسلامی، مبارز در مقابل نظام سلطه و جهادگر در عرصه علم و فرهنگ و سیاست تبدیل شود. و اساساً تربیتی که از مبانی ایدئولوژیک سرچشمه نگیرد، امکان تحقق خارجی ندارد. چه منتقدان تربیت ایدئولوژیک، خود بر اساس یک ایدئولوژی چنین تجویزی نموده و تربیت مدنظر آنان از ایدئولوژیکترین تربیتها است.
با وجود این، از مواضع و اظهارنظرهای آقای نجفی چنین برمیآید که ایشان نه تنها دغدغه تربیت ایدئولوژیک را ندارند بلکه به عکس از آن تبری میجویند و آن را مانعی برای تربیت میدانند؛ مگر این که ایشان در شرایط فعلی تغییر دیدگاه داده باشند و یا ادعا نمایند که مراد دیگری از این سخنان داشتهاند: «نداشتن انديشه روشن موجب شد يك نگاه ايدئولوژيك بر آموزش و پرورش حاكم باشد. در حالي كه نگاه ايدئولوژيك با ذات آموزش و پرورش در تضاد است. ايده آل اين است كه افراد براساس قابليت و سلايق امكان رشد داشته باشند».
بر این اساس اگر آقای نجفی تبیین دقیق و قابل دفاعی از صحبتهای مذکور نداشته باشد، رأی اعتماد به شخصی با این تفکرات از بزرگترین خطاهای مجلس خواهد بود. ضمن این که ایشان بیش از هر چیز یک شخصیت سیاسی است و بیم آن میرود که ورود انگیزههای جناحی به آموزش و پرورش در خصوص انتخاب مدیران، کادر اداری و کتابهای درسی خطرات و صدمات بزرگی به آموزش و پرورش وارد نماید.
2- آقای نجفی یکی از مدافعین حذف معاونت پرورشی در دوره وزارت آقای حاجی بود. شایان ذکر است که ایده حذف معاونت پرورشی در پوششی از حرفهای تئوریک مطرح شده که: «بر اساس مبانی تعلیم و تربیت اسلامی، تعلیم از تربیت جدا نیست و همه معلمها از جمله معلم ریاضی، شیمی و ... باید کار تربیتی کند. لذا به معاونت پرورشی نیاز نداریم». این صحبت اگر چه از مقدمات صحیحی تشکیل شده است اما نتیجة غلطی از آن احصاء گردیده است. زیرا کارکرد تربیتی قائل شدن برای معلم ریاضی به این معنی نیست که نباید برای اقدامات پرورشی خاص، سازوکار مجزایی داشته باشیم. طبیعی است که سامان دادن به امور پرورشی مدرسه و نیز اداره سختافزاری و نرمافزاری اردوگاهها و اقدامات فراوان اینچنینی به تشکیلات اجرایی مختص به خود نیاز دارد.
همچنین در برنامههایی که آقای نجفی به مجلس شورای اسلامی ارائه کردهاند، «ارزیابی اجرای قانون احیاء معاونت پرورشی با رویکرد تعلیم و تربیت اسلامی» مورد توجه قرار گرفته است. این برنامه، زمینة بازاندیشی در احیای معاونت پرورشی را فراهم میکند. از این رو با توجه به رویکردهای گذشته ایشان در دفاع از حذف این معاونت و نیز برنامه ارائه شده، در صورت کسب رأی اعتماد، به جدّ بیم آن میرود که به رغم غیرقابل دفاع بودن علمی و منطقی تکرار چنین اقدامی و اظهار تأسفهای چندباره مقام معظم رهبری از این اقدام مجدداً شاهد آن در پردهای از اظهارات ظاهرالصلاح و خام باشیم و یا به گونهای عمل شود که این معاونت حساس به دستگاهی فرمایشی تبدیل گردد. در حالی که در شرایط فعلی به شدت نیازمند ارتقای کیفیت این معاونت هستیم.
3. دور بودن 16 ساله از فضای آموزش و پرورش کشور
این دوری 16 ساله باعث شده است که محمد علی نجفی ارزیابی واقعبینانهای از وضعیت موجود و مسائل واقعی آموزش و پرورش نداشته باشد و آسیبهای این مسأله، به هیچ وجه قابل جبران نخواهد بود. همچنین در حال حاضر، اجرای سند تحول بنیادین باید مهمترین اولویت وزیر جدید باشد.
اجرای سند مذکور، به همدلی و فهم دقیق از مفاهیم و مفاد آن و نیز شناخت صحیح و همهجانبهای از فضای موجود آموزش و پرورش کشور دارد. دوری 16 سالة ایشان از آموزش و پرورش باعث میشود که ارتباط شناختی مناسبی با سند تحول برقرار نشود. اگرچه وجود مشاوران و معاونین آشنا با سند در این راستا راهگشا است اما برای این منظور کفایت نمیکند و خود وزیر باید دارای تشخیص صحیح از مفاهیم موجود در سند باشد. به ویژه سابقة ایشان در دوره وزارت در آموزش و پرورش از سال 68 تا 72 نشان میدهد که آقای نجفی نگاه سختافزاری به تربیت دارند و صبغه نگاه اقتصادی ایشان به آموزش و پرورش پررنگتر از صبغه تربیتی است و این ویژگی، فاصله وزیر پیشنهادی با مفاهیم تربیتی موجود در سند را بیشتر به رخ میکشد.
4. نجفی در اقتصاد آموزش و پرورش به تقویت و توسعه خصوصیسازی گرایش دارد. در حالی که حل مسائل اقتصادی آموزش و پرورش در گرو انضباط مالی و ارائه راهحلهای بنیادین دیگری است. قابل ذکر است که توسعه مدارس غیرانتفاعی با عدالت تربیتی تعریف شده در مبانی نظری سند تحول بنیادین تعارض دارد و مشخص نیست با چه منطقی برنامهای به مجلس ارائه شده است که با مبانی نظری سند تحول بنیادین در تعارض است.
5- در سال 1367 طرح تغییر بنیادی در آموزش و پرورش تصویب شد که اجرای آن میتوانست منشأ تحولات مثبت بسیاری در آموزش و پرورش باشد. اما آقای نجفی که در سال 1368 به وزارت رسیدند، به عنوان اولین وزیری که باید این طرح را اجرا میکردند، در این مورد کوتاهی کردند و آن را مسکوت گذاشتند و ناخرسندی و عدم رضایت نخبگان تربیت در آن دوره را موجب شدند.
هر چند آقای نجفی در برنامهها خود به اجرای سند تحول اشاره نموده است اما سابقة ایشان در بیاعتنایی به اسناد بالادستی، بیم بیمهری و برخورد سلیقهای در اجرای سند تحول بنیادین را نیز تقویت میکند که در این صورت زحمات چندین ساله و منابع مالی هنگفت که صرف تدوین چنین طرحی شده است هدر خواهد رفت؛ به خصوص این که طرح تحول 1390 از طرح سال 1367 آرمانیتر و عظیمتر است و به حسب ظاهر، ایشان طرح سال 1367 را به دلیل آرمانی بودن اجرا نکردهاند.
6- ایشان در مصاحبههای اخیر اظهار کردهاند که تمایلی برای تصدی وزارت آموزش و پرورش ندارند و به اصرار آقای روحانی آماده ورود به چنین مسئولیتی شدهاند. با این توصیفات و با توجه به این که آموزش و پرورش در آستانة یک تحول بزرگ قرار دارد، چگونه میتوان از کسی که انگیزه چندانی برای قبول مسئولیت این وزارتخانه ندارد، انتظار داشت که به رغم 16 سال دوری از این سازمان، متولی اجرای سند عظیم تحول بنیادین در آموزش و پرورش گردد؟
بدون تردید این وزارتخانه و سند تحول بنیادین، وزیری را انتظار میکشد که با شناخت کاملی از محتوای سند تحول و وضعیت موجود در آموزش و پرورش، انگیزههای بالایی برای اجرای سند تحول داشته باشد. وزیری که اگر جناب روحانی با دقت و بررسی بیشتری جستجو کنند از بین همفکران سیاسی خودشان قابل کشف است.