در آمریکا، نزدیک به ۴۷ میلیون نفر از بن غذا استفاده میکنند. این تجارب، میتوانست در اجرا، به دستاندرکاران دولت کمک کند تا گرفتار آزمون و خطا نشوند و بتوانند راههای درست اجرایی را پیش بگیرند.
با وجود مزایای بالقوهای که میتوانست با اجرای صحیح این طرح، نصیب برنامههای فقرزدایی و کمک به اقشار ضعیف جامعه شود، چند اشتباه فاحش در مدیریت طرح، مانع از تحقق این هدف شد.
بسیاری از کارشناسان اقتصادی، بر این نکته تاکید داشتند که مرزبندی بین دهکهای درآمدی و شناسایی اقشار نیازمند، امری بسیار پیچیده است. به طور کلی، به دلیل اختلاف اندک درآمد مردم از دهک دوم تا نهم، عملا راه قابل دفاعی برای مرزبندی مردم در ابعاد دهک درآمدی وجود ندارد. در این طرح، دولت با نادیده گرفتن این هشدار، با استفاده از روشهای ناکارآمدی چون دریافت حداقل حقوق، اقدام به شناسایی گروههای هدف کرد. این در حالی است که بین درآمد واقعی بسیاری از بیمهشدگان تامین اجتماعی و درآمد ثبتشده در مدارک رسمی، تفاوت فاحشی وجود دارد؛ بنابراین شاهد هستیم که این روش، در شناسایی اقشار کمدرآمد، بسیار ضعیف است.
موضوع دیگر، عدم شفافیت مشمولان سبد کالایی در میان مردم است. به دلیل ضعف دولت در اطلاعرسانی، شاهدیم که بسیاری از تشکیلدهندگان صفهای طویل دریافت سبد کالایی، اصلا مشمول دریافت سبد کالا نیستند.
انتقاد دیگری که به نحوه اجرای این طرح وارد است، نادیده گرفتن نقش و اهمیت زنجیره توزیع کالا در سطح کشور است. پرواضح است که با یک حساب سرانگشتی، دولت میتوانست تشخیص دهد که تعداد مراکز توزیع در نظر گرفته شده، پاسخگوی مشمولان نخواهد بود و صفهای طویل دریافت سبد کالایی تشکیل خواهد شد. در صورتی که با استفاده از فناوریهای نوین، طیف وسیعی از فروشگاههای بخش خصوصی میتوانستند مرکز توزیع سبد کالایی باشند و دلیلی برای تشکیل صفهای گسترده وجود نداشت.
به هر حال، آنچه در عمل مشاهده میکنیم، نه در شأن ملت و نه در شأن دولت تدبیر و امید است و باعث نارضایتی مردم و سوءاستفاده بیگانگان شده است. پیشنهاد میشود که دولت، تا زمان رفع نواقص، اجرای طرح را متوقف کند و با درایت و دقت بیشتر، آن را در آینده ادامه دهد.