-قبل از انتخابات فضایی بر جریانات سیاسی حاکم بود که مطلوب آنها نبود. فکر میکنید با آغاز به کار دولت یازدهم، این فضا در بخشهای مختلف بهبود یافته است؟
همه چیز عوض شده اما باید در نظر داشت همانطور که به تدریج فضا بسته شد، بالطبع به تدریج هم باید کاملا باز شود زیرا بالاخره این فضا یکباره به وجود نیامد پس باز شدن آن هم به همین ترتیب و تدریجی خواهد بود. فرایند همیشه مهم نیست چون در طول زمان اتفاق میافتد؛ موضوع مهم، جهت است. همانطور که در اقتصاد نمیتوان یکباره تورم 40 درصد را به 20 یا 10 درصد رساند یا رشد اقتصادی منهای 8/5 را یک شبه به رشد اقتصادی مثبت 5درصد تبدیل کرد، در فضای سیاسی هم نمیشود فضایی که در طول دوره 10 ساله وجود داشته است را یکباره تغییر داد. البته کاری نداریم که هر فرد و نهادی چقدر اشتباه کرده است ولی بالاخره در دوره 10 ساله یک فضایی ساخته شده بود که در 7 ماه نمیشود تمام ابعاد آن را اصلاح کرد. در نهایت میتوان اذعان داشت که خوشبختانه مسیر، مسیر بهبود است.
-این مسیر بهبودی که اشاره داشتید به چه میزان زمان نیاز دارد تا به نقطه مطلوب برسد؟
نسبی است البته امیدوارم که در آستانه انتخابات مجلس دهم، کشور از وضعیت خوبی در حوزههای اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و غیره برخوردار شده باشد. شما همین جشنواره فیلم فجر را در عرصه فرهنگی نگاه و با جشنواره سال گذشته مقایسه کنید یا راهپیمایی 22 بهمن امسال را با سال گذشته مقایسه کنید.همینطور تدابیر دولت و سخنرانی رئیسجمهور را با گذشته مقایسه کنید. وقتی که رئیسجمهور با دیگر قوا دارای اختلاف سلیقه است که البته این اختلافات طبیعی است، وقتی در پشت تریبون میدان آزادی در 22 بهمن قرار میگیرد، این مشکلات را به جامعه منتقل نکرده و دردسر را برای شنونده ایجاد نمیکند. دکتر روحانی وقتی پشت تریبون در اجتماع میلیونی مردم قرار میگیرد، میگوید که بنای ما همکاری با قوای قضائیه و مقننه است و در جهت تعامل حرکت میکنیم.
-البته میزان آگاهی مردم هم بالاتر از قبل است چنانکه نیازی به تشریح بسیاری از موضوعات برای آنها نیست.
بله، مردم میدانند چه خبر است. کسی که در پایین تریبون نشسته و صحبتها را گوش میکند، این نوع سخن گفتن رئیسجمهور را متوجه میشود و همین موضوع سبب احترام بیشتر برای دکتر روحانی خواهد شد. مخاطب ممکن است وقتی متوجه میشود، غصه هم بخورد اما احساس آرامش میکند و از حرفهای رئیسجمهور آشفته نمیشود. شما این شرایط را مقایسه کنید با زمانی که رئیسجمهور به پشت تریبون میآمد و در هر جمله، با یکی دچار چالش میشد. بودجه را مثال میزنم که دولت قبل 15 اسفند لایجه بودجه را به مجلس میفرستاد، رئیسجمهور وقت به پشت تریبون میآمد، با لحن خاصی میگفت که حالا این نمایندگان دو هفته وقت دارند و خواهش میکنم شب عید دولت را بدون بودجه نگذارید. خب! مجلس که خم رنگرزی نیست که در رنگ بکنید و بیرون بیاورید تا تبدیل به قانون شود. مجلس دارای آییننامه است و بر طبق آن اداره میشود. رسیدگی به لایحه بودجه مطابق قانون مجلس به دو تا دو ماه و نیم زمان نیاز دارد. تو چرا بودجه را دیر دادی و از مجلس میخواهی که 15 روزه آن را تصویب کند که نتیجه آن اداره 3 ماه کشور با بودجه سه دوازدهم باشد.
-منظورتان از عمل شایسته سیاستمداران شامل هر دو طیف اصلاحطلبان و اصولگرایان میشود؟
اصولگرایان که در انتخابات ریاستجمهوری کاندیدای خودشان را داشتند. جناح اصولگرا نیازی نمیدید که پشت سر آقای روحانی بیاید چون کاندیدا داشت. طیف تکنوکرات میتوانست طرفدار قالیباف باشد، طیف میانهرو طرفدار آقای ولایتی و تندروها هم طرفدار آقای جلیلی بودند، پس تمام طیفهای اصولگرا دارای کاندیدا بودند و دلیلی نداشتند که پشت سر آقای روحانی قرار بگیرند. البته اصلاحطلبان اگر میتوانستند کاندیدای اصلی خود یعنی آقای خاتمی را بیاورند، حتما مسیر خودشان را میرفتند ولی این تدبیر را داشتند که در نبود آقای هاشمی و آقای خاتمی روی شخصی مانند آقای روحانی ائتلاف کنند.
-برخی طی هفتههای اخیر توزیع سبد کالا از سوی دولت را اشتباه بزرگی ارزیابی میکنند. سوال این است که نفس توزیع سبد کالا اشتباه بود یا نحوه توزیع آن؟
من نقد را وارد میدانم ولی در مقابل حرکت عمومی دولت، این موضوع بسیار کوچکی است و آن قدر که به آن پرداخته و مورد انتقاد قرار گرفت، اهمیت نداشت. یک مصوبه از دهها تصمیم دولت است که حتما در اصل تصمیم یا اجرا اشکالاتی داشته است. باید از تجربیات گذشته استفاده بیشتری میشد البته دولت هنوز کامل آببندی نشده که طبیعی است. به زمان دارد تا هر جمعی که با هم کاری را آغاز میکنند، روی فرم بیایند. شما با دستورالعمل که نمیتوانید این افراد را سرخط کنید. افرادی که اکنون در دولت جمع شدهاند، شخصیتهای باتجربه، دارای مشی و روش کاری و همچنین دیدگاههایی هستند اما هر جمعی، وقتی دور جمع میشوند، زمان میبرد تا کاملا به انسجام برسند. اکنون اول کار دولت است. اصل اینکه این کار انجام شده، ناشی از دلسوزی رئیسجمهور نسبت به حداقل غذایی است که قشری از جامعه در تهیه آن مشکل دارند. در این مسیر انتخاب اقشار بسیار پیچیده بود و اینکه آیا لازم بود کالا داده شود یا هزینه یا بن ارائه گردد از مسائل اجرایی بود. من معتقدم هر چند به این تصمیم دولت نقد وارد است اما در مقابل دهها تصمیم دولت که در راستای اصلاح سیاستهای کشور است، این موضوع ناچیزی بود.
-یکی از اقتصاددانان عنوان کرده که سبد کالا، نوعی دلجویی از مردم بابت افزایش قیمت حاملهای انرژی است. اگر اینگونه است که سبد کالا نقش یک مسکن موقتی را ایفا کند، به هر حال تبعات خود را دارد. نظر شما چیست؟
اینطور نیست. اگر قرار است قیمت حاملهای انرژی بالا برود، باید یک مابهازای مناسبتری داده شود لذا سبد کالا نمیتواند این نقش را داشته باشد. شخصا فکر میکنم که اگر فاز دوم هدفمندی بخواهد اجرا شود، ما به ازای آن باید، حل مشکلات درمان در کشور باشد.
-یعنی از نظر شما بخش درمان نیازمندترین بخش است؟
بحث درمانٰ مردم را در فشار قرار میدهد بهویژه درمانهای خاص و متاسفانه بیماریهای جدید که داروهای آنها گران قیمت است. اکنون خانوادهای وجود ندارد که یکی از این موارد در آن وجود نداشته باشد. مساله درمان و گسترش بیمههای اجتماعی میتواند ما به ازای مناسبی برای فاز دوم هدفمندی باشد. هر چند اساساً قانون هدفمندی، قانون نامناسبی بود. یک مثال قدیمی هست که میگوید میخواستیم ابرویش را درست کنیم، چشمش را کور کردیم. واقعا اجرای هدفمندی مصداق بارز همین ضربالمثل است. اشکال ارائه 100 هزار میلیارد تومان یارانه به مردم در قالب حاملهای انرژی خیلی کمتر از اشکال حقوقبگیر کردن مردم است چون پرداخت یارانه آثار اقتصادی دارد اما حقوق بگیر کردن همه مردم، آثار اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و غیره دارد. ما نمیتوانیم علامت غلط به مردم بدهیم. علامت غلط به مردم دادن، آثار مخرب فزایندهای دارد. هنوز نخست وزیران ژاپن وقتی پشت تریبون قرار میگیرند به مردمشان میگویند ما کشور فقیری هستیم و خیلی باید کار کنیم تا بتوانیم زندگی کنیم. ژاپن دارای اقتصاد پیشرفتهای در جهان است و سرانه تولید ناخالص داخلی بالایی دارد، صاحب تکنولوژی است و واقعا درست هم میگویند چون اگر مردمشان کار نکنند کشور خیلی فقیری هستند. دولتمردان در ایران همیشه یک علامت غلطی به جامعه میدهند و میگویند ما کشور ثروتمندی هستیم که این علامت غلط با هدفمندی یارانهها تشدید شد. به همه گروههای مردم میگویید کارت داشته باشید، من پول در حسابتان میریزم و نمیگویند این، یک دوره گذار است. این چه کاری است که میکنید؟ دولت در هدفمندی یارانهها در فاز اول ماهی 3 هزار و 600 میلیارد تومان به مردم پرداخت میکند و این در حالی است که کل درآمد ناشی از افزایش قیمت حاملهای انرژی 2 هزار میلیارد تومان است یعنی در جریان هدفمندی یارانهها کسری بودجه سالانه 20 هزار میلیارد تومانی برای کشور ایجاد میکند یعنی از پروژههای عمرانی کم میکنید و از شرکتهای دولتی پول میگیرید. این علامت را دادید و خطرناکی این علامت این است که مردم به اشتباه میافتند و تصور میکنند چنین منابعی وجود دارد که باید به آنها از آن محل پرداخت شود. این رئیسجمهور 45 هزار تومان داده است و رئیسجمهور بعدی باید این رقم را به 60 و 70 هزار تومان برساند. آقای احمدینژاد طی اظهارنظری هم اعلام کرد که مبلغ یارانه باید به 200 هزار تومان برسد. من نمیدانم از کجا این عدد را گفت. نباید علامت غلط به جامعه بدهیم.
-فرمایشات شما صحیح اما نمیتوان به روستاییای که درآمدی ندارد یا اقشار آسیبپذیر بگوییم که یارانه قطع میشود. این هم تبعات خودش را دارد.
ما علامتی که باید بدهیم این است که راهی نداریم جز کار کردن، تولید بهتر و ارزانتر چنانکه راهی هم نداریم غیر از این که از بازوهایمان و نه از نفت، نان بخوریم. سقف پر نفت در ایران 200 میلیارد دلار است و کشور ما لایق 2 هزار میلیارد دلار تولید ناخالص داخلی است پس این 10 درصد ماجراست و 90 درصد دیگر را باید با بازوان توانا و فکرهای خلاق مردم تامین کنیم. این حرف قابل قبول است که در دوره گذار از کمتر توسعهیافتگی به دوران توسعهیافتگی، همه آحاد مردم نمیتوانند با افزایش مهارت و کار بیشتر هزینههای افزایش یافته را تامین کنند یعنی نیاز دارید یک حمایت اجتماعی هم داشته باشید. در دوره گذار باید برای حداقلی از غذا، پوشاک و درمان پوششی برای مردم تامین شود اما به هیچ وجه نباید این پوشش دایمی و راه زندگی تلقی شود. اطلاع دارم برخی به همین یارانه دل بستند و زندگی میکنند؛ این غلط است و علامت غلط یعنی همین. خانوادهای 5 نفره در ماه 245 هزار تومان یارانه دریافت میکند و به همین مبلغ قانع شده که غلط است. این سه بار زیر خط فقر است و چه کسی باید آنها را از زیر خط فقر خارج کنند؟ میگویند فقیر هستند که حرف درستی است و کمک به آنها هم امر صحیحی است اما این موضوع مایه تاسف است. چرا باید در کشور پهناوری که میتوان چند 10 هزار پروژه اقتصادی در آن تعریف کرد، هنوز کلی کار باقی مانده دارد و میتوان مردم را وادار به کار کردن کرد، باید شاهد این اتفاقات باشیم. نکته اینجاست که یک نفر بگوید 45 هزار تومان به هر نفر بدهیم و نفر دیگر معتقد باشد چرا این پول را بدهیم، این پول را در جهت توسعه کشور بگذاریم، برای آن پروژه تعریف کنیم، منابع را با آن هماهنگ کنیم و در نهایت 5 میلیون شغل ایجاد کرده و بیکاران، شاغل شده و بروند ماهی یک میلیون تومان حقوق بگیرند. رونق اقتصادی ایجاد کنیم تا تیراژ روزنامهها بالا برود، آگهی و تبلیغات بیاید تا حقوق روزنامهنگاران را بالا ببریم.
-آنچه بدان معتقد هستید نیازمند زمینههایی است که طی امروز و فردا مهیا نخواهد شد.از سویی برخی اقشار جامعه همانطور که خودتان اشاره داشتید، عادت به کار کردن ندارند.
برمیگردم به حرف اولم که باید مسیر را به تدریج درست کنیم. نمیخواهم بگویم این اتفاقات باید یکباره رخ دهد. مهم این است که آقای روحانی، به این سیاست اعتقاد داشته باشد. برای خودم سوال است که چرا دولت باید طرح اشتباهی به نام هدفمندی یارانهها را ادامه دهد.
-پس چرا در ابتدای آغاز این طرح همه از آن تعریف کردید؟ آن موقع اشتباه نبود؟
هدفمندی 2 وجه داشت. یک وجه این بود که میخواست قیمتهای حاملهای انرژی را اصلاح کرده و علامت صحیح به بازار دهد...
-علامت صحیح به بازار یعنی چه؟
معنایش این است که مثلا در مورد نرخ گاز، یک متر مکعب 3 سنت به پتروشیمی میدادیم. لازم نبود این پتروشیمی با بهرهوری خوب کار کند. در ذات این گاز، 3 سنت یک درآمد پنهان بوده که در بورس میرفته، بر شاخص بورس اثر میگذاشته است و آن را بالا میبرد. اکنون مجلس گفته گاز 15 سنت شود پس باید بهرهوری و راندمان تولید در واحد پتروشیمی بالا باشد که بتواند جبران کند. کارگر پتروشیمی، مهندس و بخش بازاریابی خوب کار کنند تا پتروشیمی سودآور باشد. افزونهای که در قیمت گاز 3 سنت وجود داشت، در گاز 15 سنتی وجود ندارد البته باید در نظر داشت که پتروشیمی غیراقتصادی نشده است بلکه نمیتوانند سود اضافه تقسیم کنند. اصل هدفمندی یارانهها این بود که قیمتهای انحرافی حاملهای انرژی اصلاح شود و کسی که میخواهد در این مملکت سرمایهگذاری کند، بداند انرژی چه ارزشی دارد. کسی میخواهد ساختمان بسازد، بداند ساختمان سازی باید در ذات خود، این مهم را داشته باشد که انرژی هدر ندهد. تبادل حرارتی بین محیط داخل و بیرون خانه باید حداقل باشد. این بخش را همه عنایت داشتند اما آقای احمدینژاد به اسم هدفمندی یارانهها یکی از ضایعهبارترین حرکت را در اقتصاد انجام داد و 75 میلیون ایرانی را حقوق بگیر دولت کرد؛ آقای روحانی باید به این تنه بزند. نباید حتما به همه یارانه بدهیم. دلیل پرداخته یارانه به همه چیست! اگر میخواستیم به همه یارانه بدهیم که بنزین ارزان داشتیم و به همه میدادیم. چه دلیلی داشت که این قدر برای خودمان دردسر درست کنیم.
- فکر میکنم با توجه به توضیحات شما باید اصلاح فرهنگی را مقدم بر اصلاح اقتصادی دانست یعنی این موضوعات در درجه اول نیازمند بستر فرهنگی مناسب است. اینطور نیست؟
با هم هستند و یک مجموعه است. آقای احمدینژاد با این تصمیم در خصوص هدفمندی یارانهها به فرهنگ، اقتصاد و جهتگیری اجتماعی مردم ضربه زد و آقای روحانی حتما باید مسیر را درست کند تا به تدریج اصلاح شود. در بحث یارانهها، اگر قرار به پرداخت مابه ازایی به برخی اقشار هست باید ما به ازای مناسب بدهیم و اصلا نباید به مردم بگوییم زندگی آسان است چون اصلا زندگی آسان نیست. نباید به جوانانمان بگوییم کاسبی آسان است چون اصلا آسان نیست و بسیار سخت است. سادهانگاری و ساده فرض کردن زندگی، مردم را از تلاش و جدیت باز میدارد. همه دنبال یک شبه ثروتمند شدن میروند که میشود فساد.
-در ماههای اخیر تخلفات و فسادهای مالی و اقتصادی زیادی فاش شده است. اصلا دلیل این سوءاستفادهها چیست؟ فضای کشور یا وضعیت اقتصادی؟
منشا فساد فقر یا زیاده خواهی است. تا الان کسانی که فساد کردند فقیر نبودند. تمام کسانی که تا امروز در مملکت فساد کردند زیاده خواه بودند. آنها از حد متوسط هم بیشتر داشتند اما میخواستند بلندپروازی کنند. کسانی فساد کردند که حقوقهای بالایی داشتند یعنی زندگی آنها تامین بود. حقوق بگیر اداره ما چیزی دستش نبوده که بخواهد فساد کند برخی هم اهلش نیستند. اگر در صنعت فساد شده است، زیاده خواهی بوده است. این فرهنگ زیاده خواهی میتواند از علامت اشتباهی که سیاستمداران میدهند مبنی بر زندگی آسان است، نشات گرفته باشد. در ملاقاتهایی که با هیاتهای خارجی داشتم، همیشه متعجب میشدم که برای یک سنت از منافع خود میایستند و ما راحت از ارقام درشت در ایران میگذشتیم. اینها غلط است. برخی میگویند با این تحریمها، اتفاقی نیفتاده است؛ یعنی چه که چیزی نشده؟ مثلا هزینه انتقال پول از چین به خارج این کشور 8 درصد هزینه قیمت تمام شده است، این امر واردات کالاهای اساسی را گران میکند. این چیزی نیست؟ 8درصد است. یک درصد هم مهم است چه برسد به 8درصد. این موضوعاتی است که دولتمردان، سیاستمداران و همه با مردم صریح حرف بزنیم. زمانی که معاون آقای خاتمی در میراث فرهنگی و گردشگری بودم، یک هیات آلمانی برای بحثهای توریستی به ایران آمده بودند و مصاحبهای با من کردند؛ پرسیدند جوانان ایران چطور فکر میکنند گفتم که دلشان میخواهد ایران از آلمان صنعتیتر و پیشرفتهتر شود ولی حاضر نیستند بهاندازه یک آلمانی کار کنند. خیلی تعجب کرد و پرسید مگر میشود که پاسخ دادم نمیشود اما جوانان ما فکر میکنند که میشود.
-به هر حال شما 3 فرزند پسر دارید. این دستورالعملها را در مورد آنها اجرا کردید که بشود در مقیاس بزرگتر انتظار اجرای آن را داشت؟
برای هر یک پروژه یا تعریف شده و دارند کار میکنند البته پروژههای کوچک و در حدی که بتوانم منابعش را تامین کنم. هر 3 مشغول پروژههای اقتصادی هستند.
-پس میشود گفت اصلاح اقتصادی را از خانه خودتان شروع کردید؟
تربیت خانوادگی ما به این شکل است که زندگیمان باید متکی به خودمان باشد. خانوادگی از کارمندی نان نخوردیم. خانواده ما عمدتا روحانی بودند. خانواده ما کشاورز بودند، تولیدکننده بودیم که در هر نسلی توسعهای اتفاق میافتاد. مثلا مرحوم پدربزرگ من، بیش از 6 قنات جدید احداث و آباد کرده بود که به فرزندانش رسید. مرحوم ابوی من، 3 روستای جدید درست کرد که یک روستا در زمان حیات خودشان کامل از بین رفت و یک روستای دیگر را هم فروخت و یک روستا منبع درآمد اصلی ما تا الان بوده است. من هم به فرزندانم گفتم که نسل جدید که ما هستیم باید توسعهای در زندگی بدهیم. آن زمان کشاورزی بود و الان صنعت و کشاورزی است.هر کدام از بچهها که بزرگ شدند، به جای اینکه از من انتظار تامین شدن داشته باشند، (نه خودشان اهلش بودند و نه من) و اینکه بخواهند در سیستم دولتی ورود پیدا کنند و از نفوذ من استفاده شود، هر کدام یک پروژه را تحویل گرفتند. در سیستمهای تحت کنترل من مثل مولی الموحدین، ماهان و عمران کرمان و کرمان خودرو... هم نمیخواستم ورود پیدا کنند چون اینجا هیچ قوم و خویشی را نمیپذیریم و سیستم ما قوهگرایی نیست لذا 3 پروژهای برای اینها تعریف شد و کارشان را میکنند.
-در اطراف رئیسجمهور، حضور کارگزاران مشهود است. چرا در موضوع سبد کالا به ایشان مشاوره ندادید؟
هر جا که مشورت بخواهند، مشورت میدهیم و اصراری برای اینکه حتما مشورت دهیم نداریم. سبد کالا بحثی بود در درون خود دولت انجام شد و با ما مشورت خاصی صورت نگرفت. اگر مشورت میخواستند، کمک میکردیم.
-انتخابات مجلس بعد را چطور ارزیابی میکنید؟
در بحث مجلس دهم، تصور میکنم آقای روحانی بعد از فراغت نسبی از مسائل بینالمللی این ظرفیت را دارد و یک وظیفه است که قبل از آغاز رقابهای مجلس، فضای سیاسی کشور را با ایجاد گفتوگوی ملی تحت تاثیر قرار دهد. قبل از آغاز مباحث انتخاباتی مجلس باید بین جناحهای سیاسی اصولگرا و اصلاحطلب و هم بین جناحها با نهادهای اصلی کشور گفتوگویی صورت گیرد تا دغدغه همدیگر را درک کنیم. ما به عنوان اصلاحطلبان، از الان میگوییم دغدغه کفایت نهادهای موثری مثل مجلس داریم و فکر میکنیم سخت گیریهایی که امیدواریم از روی دلسوزی برخی نهادها بوده است و میخواستند نظام سیاسی کشور سالم بماند، در جهت درستی صورت گیرد چرا که این سختگیریهای بیش از حد، کفایت نهادهایی مثل مجلس را کم کرده است. باید در کنار سلامت مجلس به کفایت مجلس هم فکر کنیم. تصور میکنم اگر گفتوگوی ملی با محوریت آقای روحانی شکل بگیرد، بسترها برای برگزاری انتخابات خیلی باشکوه که دغدغهها در آن لحاظ شود، آماده است.
-ظاهرا اصلاحطلبان گلایهها را هم فراموش کرده و برخلاف انتخابات مجلس قبل، از باشکوه برگزار شدن این انتخابات و برنامهریزیها میگویند!
کشور خودمان است و نمیتوانیم به خودمان بد کنیم. میتوانیم مگر؟
-انتخابات مجلس قبل اما صداهای دیگری از اردوگاه اصلاحطلبان شنیده میشد.
شاید پاسخ به شرایط آن روز بود اما شرایط امروز جامعه به نحوی است که هم مردم متوجه شدهاند و هم سیاسیون عمیقتر فهمیدهاند که نبودن در صحنه هیچ مسالهای را حل نمیکند.