فرافکنی از جمله تاکتیکهای مرسوم در جریان اصولگرایی است که برای فرار از پاسخگویی به کار میبندند. طبیعتا با پیشرفتهایی که در حوزه ارتباطات و رسانهها و افزایش آگاهیهای اجتماعی صورت گرفته این ترفندها دیگر نمیتوانند مانند گذشته کارساز باشند.
تدبیر24: در حالیکه هنوز هم بعضا حتی گروههای ثبت شده و قانونی اصلاحطلب نیز برای برگزاری همایش و نشستهای سراسری با مشکلات بسیار مواجهند، جبهه پیروان خط امام و رهبری، از تشکلهای اصولگرا، که هیچگاه در وزارت کشور به ثبت نرسیده است، همایش سراسری خود را برگزار کرد!
با توجه به اینکه دولت حسن روحانی به حمایت شخصیتها و گروههای اصلاحطلب در انتخابات پیشین به پیروزی رسیده است، این انتظار از سوی گروههای اصلاحطلب وجود دارد که در زمینه صدور پروانه فعالیت و برگزاری همایشها حداقل عدالت برقرار باشد. اگر روال به اینگونه است که گروههای اصلاحطلب برای فعالیت تحت نظر وزارت کشور کار کنند، این الزام باید برای گروههای اصولگرا نیز وجود داشته باشد.
وقتی همه بد هستند و باهنر خوب!محمدرضا باهنر، نماینده مجلس و از فعالین اصولگرا در بخشی از صحبتهایش در این همایش گفته است: «در این انتخابات نه اصلاح طلبان و نه اصولگرایان پیروز نشدند. مردم از سال 76 تا 84 از افراطی گری اصلاح طلبان که بعضا منجر به هنجارشکنی هایی شد و از سال 84 تا 92 نیز از افراط اصولگرایی از نوع احمدی نژاد، چون احمدی نژاد خود را جزء اصولگرایان نمی دانست خسته شدند به اعتدال پناه بردند.»
بنا به این اظهار نظر آقای باهنر باید اینطور نتیجه گرفت که دولتهای خاتمی و احمدینژاد به واسطه افراطیگری جایگاهشان را در بین مردم از دست دادند و حسن روحانی هم صرفا با یک رای سلبی به دولت رسیده است!
هرچند که طبق همین نظر هم آقای باهنر گل به خودی زده و به نوعی بیان داشته که مردم برای رئیس جمهور نشدن کاندیداهای اصولگرا به اعتدال رای دادهاند، اما به نظر میرسد که محمدرضا باهنر با وجود سابقه زیادی که در مجلس دارد، هنوز با برخی از واقعیتهای سیاسی و اجتماعی کشورمان آشنا نیست. اساسا به نظر نمیرسد که تحلیل اینچنینی رای مردم در ادوار گذشته انتخابات ریاست جمهوری با واقعیت منطبق باشد. از ادبیات و صحبتهای اینچنینی، اینطور استنباط میشود که گوینده دچار خودشیفتگی است و هر موفقیت دیگران را سعی دارد زیر سوال ببرد.
رای روحانی با احمدینژاد تفاوت دارداصولگرا و اصلاحطلب و کارشناسان سیاسی عموما بر این مساله صحه میگذارند که بخش اعظم رایی که در سال 84 به احمدینژاد داده شد، رای سلبی بود. قطعا این رای سلبی یک رای «نه» به دولت خاتمی نبود، بلکه با توجه به فضای سیاسی خاصی که در آن موقع حکمفرما شده بود یک رای نه به دیگر کاندیداها و موقعیتهای سیاسی ممکن در آن زمان بود.
همچنین بخش عمدهای از این رای با شناخت کافی داده نشد. این امر را حتی خود اصولگرایان هم تایید میکنند که در آن زمان شناخت کافی از احمدینژاد در جامعه وجود نداشت. اما در سال 92 حسن روحانی از شهردار تهران در سال 84 شخصیت شناخته شده تری بود. ضمن اینکه حمایت اشخاص معتبر از وی نیز باعث افزایش رای او شد. بنابراین از این جهت رای حسن روحانی با رای احمدینژاد قابل قیاس نیست.
رای روحانی با خاتمی تفاوت داشتسید محمد خاتمی هرچند که پس از رسیدن به ریاست جمهوری، قابلیتها و محاسن خود را بیش از گذشته به کشور ثابت کرد اما در هر حال رای وی در سال 76 را میتوان یک «لج ملی» تعبیر کرد. در حالیکه بسیاری از نهادها و گروههای خاص از کاندیدای رقیب حمایت میکردند، مردم در واکنش به آن حمایتها به رقیب ناطق نوری یعنی سید محمد خاتمی رای دادند. هرچند که عملکرد مثبت دولت اصلاحات باعث شد که رای آن در دور بعد انتخابات هم افزایش داشته باشد.
اما حسن روحانی در سال 92 بخش زیادی از آرای ایجابی را به خود اختصاص داد. رایهای آگاهانه در 24 خرداد بسیار بیشتر از ادوار گذشته بود. در ادوار گذشته بسیاری از آرا با هدف نه گفتن به بسیاری از مسائل بود. اما در انتخابات اخیر، بخش عمده ای از رای دهندگان دقیقا می دانستند که چه میخواهند و با مطالباتی روشن به حسن روحانی رای دادند. از این جهت رای به حسن روحانی نیز با رای اصلاحات در سال 76 متفاوت است و بیشتر به رای دولت اصلاحات در سال 80 دارد.
آقای باهنر! ما حواسمان هست شما هم حواستان باشدبا این اوصاف به نظر میرسد که فعالین اصولگرایی چون آقای باهنر که از رای خود در انتخابات آتی مجلس احساس خطر میکنند، در این فضا نباید اینگونه احساسی به هرکس و هر گروهی حمله کنند.
قطعا اینگونه اظهارنظرها نه تنها باعث ترمیم پایگاه اجتماعی آنها نخواهد شد بلکه نتیجه عکس نیز خواهد داشت. عملکرد اصولگرایانی چون باهنر در حمایت از احمدینژاد قطعا به این زودی از خاطر مردم نخواهد رفت و آنان باید به هر شکل مسئولیت مصیبتهایی که به واسطه عملکرد دولت مورد حمایتشان بر کشور رفت را قبول کنند. فرافکنی از جمله تاکتیکهای مرسوم در جریان اصولگرایی است که برای فرار از پاسخگویی به کار میبندند. طبیعتا با پیشرفتهایی که در حوزه ارتباطات و رسانهها و افزایش آگاهیهای اجتماعی صورت گرفته این ترفندها دیگر نمیتوانند مانند گذشته کارساز باشند.