تهديدهاي پيش روي دولت پزشکیان

تهديدهاي پيش روي دولت پزشکیان

جهانبخش خانجانی» جريان اصلاحات كه در تداوم حركت تاريخي ملت ايران در انقلاب مشروطه، انقلاب شكوهمند اسلامي و حماسه بزرگ دوم خرداد همچنان بر مشي اصلاحي و رفرميستي خود تاكيد و اصرار دارد
اتحاد مثلث!

اتحاد مثلث!

فیاض زاهد - محمد مهاجری» وضعيت جديدي كه در سپهر سياست ايران رخ نموده تا حد كم نظيري استثنايي است. براي اثبات و انتقال اين باور تلاش مي‌شود در اين نوشته به برخي ابعاد آن اشاره شود
سه‌شنبه ۱۵ آبان ۱۴۰۳ - 2024 November 05
کد خبر: ۱۹۸۳۷
تعداد نظرات: ۳ نظر
تاریخ انتشار: ۱۳ اسفند ۱۳۹۲ - ۱۰:۰۷
مروي بر زندگي يك انقلابي

كاش همگان مثل او ...

طالقاني نا گفته‌هاي زيادي داشت ، اما امروز بهتر است ببينيم كه گفته‌ها و كردار يكي از تاثيرگذارترين چهره‌هاي انقلاب چقدر در جامعه وجود دارد و به اجرا درآمده

تدبیر24 : "کاش همگان به اندازه او اهل تساهل و مدارا بودند"، اين جمله حسن روحاني در توصيف آيت‌الله انقلابيسید محمود طالقانی است ، مردي كهگرچه كمتر از يكسال از عمرش را در دوران انقلاب گذراند، اما چنان تاثيري از خود برجاي گذاشت كه گويي همچنان مردي بر زمين مجلس خبرگان نشسته است.

به گزارش خبرنگار تدبير24 ، سيد محمود فرزند آيت‌الله سيد ابوالحسن طالقاني برابر دست‌خطي كه پدرش بر پشت قرآن نوشته در روزچهارم ربيع‌الاول سال 1329 هجري قمري برابر با 13 اسفند (برخي منابع تاريخ ولادت وي را 15 اسفند 1289 اعلام كرده‌اند) سال 1289 خورشيدي در روستاي گليرد طالقان به دنيا آمد، در سه سالگي جنگ جهاني اول را تجريه كرد و وقتي پنج‌ساله شد در مكتب‌خانه خواندن و نوشتن آموخت.

مهاجرت را در هفت سالگي تجربه كرد و همراه والدينش به تهران نقل مكان كرد و پس از آن در حالي كه يازده ساله بود براي تحصيل علوم ديني به قم رفت. در سال 1310 محمود طالقاني، در حالي كه 21 ساله بود پدرش را از دست داد و در همان سال راهي حوزه در نجف اشرف شد.

با وضع قانون مجوز عمامه از سوي رضاخان در سال 1315 ، وي مجوز عمامه و تدريس گرفت و در اسفندماه سال 1316 با بتول اعلايي فرد ازدواج كرد، يكسال پس از ازدواج وي در چهارراه گلوبندك تهران با ماموري كه قصد كشف حجاب از زن مومني بود درگير شده و پس از نواختن كشيده‌اي به مامور به اتهام توهين به مقامات به شش ماه حبس محكوم شد، حبسي كه مقدمات آشنايي وي با 53 تن از ماركسيست‌ها و اعضاي حزب توده را فراهم كرد.

آغاز جنگ جهاني دوم و تبعيد رضاخان ، زمينه‌ساز آشنايي و نزديكي طالقاني و بازرگان با يكديگر را فراهم كرد و اين دو كانون اسلام را در خيابان اميريه تهران پايه‌گذاري كردند كه در آن سخنراني‌هاي مختلفي برگزار مي‌شد و برخي از اين سخنراني‌ها نيز در مجله‌اي به نام دانش‌آموز منتشر مي‌شد كه البته اين مجله پس از انتشار 11 شماره توقيف شد اما توقيف اين مجله راه را بر وي نبست و طالقاني سخنراني‌هاي مهم و تاثيرگذاري در اوايل دهه 20 در جلسات انجمن اسلامي دانشجويان دانشگاه تهران ايراد كرد.

وي كه در 28 سالگي درجه اجتهادش را آيت‌الله حائري يزدي گرفته بود در پناه دادن به شهيد نواب صفوي در سال‌هاي 24 و 25 و نيز تاييد درجه اجتهاد وي نقش تاثيرگذاري داشت.

آيت‌الله در سال 27 امام جماعت مسجد هدايت شد و عمده فعاليت‌هاي خود را نيز به اين مسجد منتقل كرد و در همين سال‌ها بود كه طالقاني علاقه‌مند به جبهه ملي و محمد مصدق به عنوان رهبر آن مي‌شود و به حمايت از آن و ديگر گروه‌ها نظير فدائيان اسلام مي‌پردازد.

طالقاني كه روش تفسير جديد قرآن در مسجد هدايت را آغاز كرده بود ، پس از كودتاي 28 مرداد 32 چندين بار به اتهام اينكه چرا آيات كمونيستي تفسير مي‌كند احضار شده بود كه وي در يكي از اين موارد گفته بود كه چون آيات شاهنشاهي نداريم!

در سال 36 آيت‌الله به همراه شماري از اعضاي جبهه ملي دستگير شدوبيش از يكسال از عمرش را در زندان ساواك گذراند، پس از آزادي از زندان در سال 39 زماني كه رژيم وقت قصد برگزاري انتخاباتي فرمايشي براي دوره بيستم مجلس شوراي ملي را داشت، طالقاني در مخالفت با آن چندين سخنراني در مسجد هدايت ايراد كرد كه سرنوشت آن منجر به تعطيلي مسجد هدايت شد، تعطيلي اين مسجد سبب انتقال جريان سخنراني‌ها به منزل يكي از انقلابيون شد كه در آن جلسات وي به همراه شهيد مطهري به طرح مسائل مختلف مي‌پرداختند.

با تشكيل دومين كنگره جبهه ملي در سال 40 ، بروز اختلاف آيت‌الله طالقاني ، مهندس بازرگان و يدالله سحابي با اعضاي اين جبهه سبب كناره گيري آنان از اين جبهه و تاسيس نهضت آزادي ايران در 27 ارديبهشت ماه شد. در اين سال طالقاني بارديگر در مراسم نهمين سالگرد شهداي 30 تير 31 دستگير مي‌شود و صراحتا اعلام مي كند كه در آينده نيز به فعاليتش ادامه خواهد داد.

طالقاني در سال 41 نيز پس از روشنگري حضرت امام (ره) عليه انقلاب سفيد بار ديگر از سوي عوامل رژيم پهلوي دستگير و به منطقه‌اي بد آب و هوا در زابل تبعيد شد اما آيت‌الله پس از سپري كردن دوران محكوميت نيز پاي حرفش ايستاد و به مبارزه و روشنگري عليه رژيم وقت پرداخت تا اينكه مجددا پس از تظاهرات گسترده 15 خرداد 42 و انتشار اعلاميه‌اي تحت عنوان «ديكتاتور خون مي‌ريزد» از سوي نهضت آزادي ، در 23 خرداد دستگير و به زندان قصر منتقل شد. دادگاه سران نهضت آزادي در آخرين روز مهر سال 42 برگزار شد اما آيت‌الله طالقاني حاضر به پاسخگويي به سوالات رييس دادگاه به دليل آنكه آن را غير قانوني مي‌دانست نشد و تنها در آخرين جلسه خطاب به برگزاركنندگان دادگاه مي‌گويد:‌"برويد به اربابتان بگوييد كه شما محكوم هستيد نه ما!". سرانجام در 16 دي ماه 42 آيت‌الله به 10 سال زندان محكوم شد.

تا سال 46 طالقاني در زندان بود و در اين مدت به تفسير قرآن و ... در زندان پرداخت و روند مبارزات عليه رژيم پهلوي كم و بيش ادامه يافت تا اينكه در اين سال مصدق درگذشت و از سوي ديگر به دليل فشار افكار عمومي رژيم وقت تصميم به آزادي وي و مهندس بازرگان گرفت.

مدتي پس از آزادي طالقاني از زندان ، وي سخنراني ها و فعاليت‌هاي خود در مسجد هدايت را از سر گرفت اما از سوي ساواك ممنوع‌المنبر شد. در سال 48 در خطبه‌هاي نماز عيد فطر به موضوع فلسطين اشاره كرد و از نمازگزاران مسجد هدايت خواست تا فطريه خود را به مبارزان اين كشور هديه كنند، موضوعي كه در سال‌هاي بعدي نيز به شدت مورد استقبال قرار گرفت.

وي در سال 1350 و همزمان با برگزاري جشن‌هاي 2500 ساله سخنراني تند و پرشوري عليه رژيم وقت ايراد كرد وپس از آن مجددا به اتهام ارتباط با سازمان مجاهدين دستگير و به بافت كرمان تبعيد شد تا اينكه در سال 52 به علت بيماري و اعتصاب غذا به تهران بازگشت و تحت نظر قرار گرفت اما همچنان ممنوع‌المنبر و فعاليت بود.

در سال 54 طالقاني باز هم دستگير و به طالقان تبعيد شد و در كنار وي دخترش نيز بازداشت و به حبس ابد محكوم شدتا اينكه طالقاني در آبان ماه سال 57 از زندان آزاد شد و تا بهمن ماه 57 از اصلي‌ترين هدايت‌كنندگان داخلي جريان انقلاب در كشور مي‌شود تا اينكه در 12 بهمن 57 همراه جمعيت ميليوني به استقبال از امام در فرودگاه مهرآباد رفت و از اين لحظه به بعد مرحله جديد فعاليت‌هاي آيت‌الله در دوران انقلاب آغاز مي‌شود.

طالقاني در اين دوران سخنراني‌هاي مهمي ايراد مي كند كه سخنراني 14 اسفند 57 در بزرگداشت مصدق از جمله آنهاست، اما اتفاقي تلخ در 23 فروردين 58 منجر به خروج اعتراض آميزش از تهران مي‌شود، ماجرا از اين قرار بود كه هنگام حل و فصل موضوعي بر سر فلسطين، آيت‌الله دو فرزندش را براي حل موضوع به سفارت فلسطين مي‌فرستد اما هنگام بازگشت اين افراد گروهي مسلح آنان را در خيابان شادمان دستگير مي‌كنند كه البته با وساطت فرزند امام آنان آزاد مي‌شوند اما آيت‌الله و سه فرزندش از تهران خارج شده و به مكان نامعلومي در شمال مي‌روند.

پس از مدتي وي از شمال بازگشته و اعلام مي‌كند كه قصدش از اين‌كار شخصي نبوده و عده‌اي قصد سو‌استفاده از آن را دارند. پس از آن طالقاني در سخنراني‌هاي مختلف بر ضرورت تشكيل شوراها ، نظم‌دهي به سپاه پاسداران و ... تاكيد مي‌كند و در همين ايام به امامت نماز جمعه تهران نيز منصوب مي‌شود و نخستين نماز جمعه تهران را در پنجم مرداد سال 58 با حضور بيش از يك ميليون نمازگزار در دانشگاه تهران برگزار كرد.

در 12 مرداد همان سال با راي مردم وارد مجلس خبرگان قانون اساسي شد و عليرغم حضور كمي كه در اين مجلس داشت از تاثيرگذارترين چهره‌ها نيز بود تا اينكهدر نخستین ساعات سحرگاه نوزدهم شهریور سال ۱۳۵۸ پس از سال‌ها تلاش خستگی ناپذیر، فعالیت سیاسی و مبارزه با رژیم پهلوی در اثر سکته قلبی دارفانی را وداع گفت.

درگذشت ناگهاني طالقاني جامعه و انقلاب نوپاي ايران را تحت تاثير قرار داد،محمد حیدری از روزنامه نگاران قدیمی و از دوستان مرحوم آیت الله طالقانی در صفحه شخصی خود درباره آخرين ملاقاتش با وي مطلبي را منتشر كرد كه در بخش‌هاي از آن آمده است:‌ "من به احتمال بسیار بالا ، آخرین کسی بودم که اندکی پیش از درگذشت آیت الله محمود طالقانی با ایشان گفت وگوی مفصلی داشتم ... . روزی رئیس دفتر آیت الله طالقانی تلفنی تماس گرفت و گفت آقای طالقانی مایل است اگر بتوانید ، عصر امروز به دیدار ایشان بیائید . ومن عصر آن روز ، به منزل ایشان رفتم .همزمان با ورود من ، مصاحبه آیت الله طالقانی با یک هیات مطبوعاتی شوروی آغاز شد . من نیز در آن جلسه که عکس آن روز بعد چاپ شد حضور داشتم و فقط پرسش ها و پاسخ ها را می شنیدم . مصاحبه طولانی شد و هنگامی به پایان رسید که زمان نماز شب فرا رسیده بود . با رفتن روزنامه نگاران شوروی ، آقای علی بابائی به من گفت : آقا رفتند نماز بخوانند ،بعد از نماز با شما صحبت می کنند و مرا به یک اتاق هشت دری که جز یک صندلی لهستانی اثاثیه دیگری نداشت ، راهنمائی کرد .اندکی بعد از ساعت هشت شب آیت الله طالقانی وارد اتاق شد و روی آن تک صندلی نشست . خواست دستور دهد یک صندلی دیگر بیاورد ، اما ترجیح دادم روی زمین بنشینم . آيت‌الله نگهبان خود را که اسلحه یوزی داشت و او را ترکان می نامید فرا خواند و گفت : هیچ کس را نگذارید وارد اتاق شود و تلفن ها را هم وصل نکنید .
آیت الله ابتدا گفت دلیل این که خواستم بیائید این است که به راست گوئی و غیر سیاسی بودن شما باور دارم و آن گاه یک سلسله پرسش ها در باره مسائل مختلف کشوررا از من شروع کرد . در مواردی که اگاهی داشتم جواب می دادم ، در مواردی که مشکوک بودم شکم را بیان می کردم و در مورادی که اطلاع نداشتم ، بی اطلاعی خود را بیان می کردم . ساعت از ده شب گذشته بود که آیت الله طالقانی آقای ترکان را ( که من حس می کردم در تمام این مدت گوش به در چسبانده و حرف های ما را می شنود ) فرا خواند و دستور داد شام بیاورند .
شام چلو خورش قیمه بود . هنگام خوردن آن و تا پایان این دیدار که تا ساعت نیم روز بعد ادامه یافت ، پرسش و پاسخ ها ادامه یافت . در یک ساعت آخر ، به توصیه آیت الله طالقانی ، من برداشت ها و تحلیل های شخصی خودم را از شرایط کشور بیان می کردم . وقتی گفت و گوها تمام شد و من آماده رفتن شدم ، آیت الله طالقانی همان آقای ترکان ( محافظ خود ) را صدا زد تا ترتیب رفتن مرا به خانه ام بدهد و در همان حال گفت : در نماز جمعه این هفته ملاحظه کاری را کنارمی گذارم و خیلی از مسائل را بیان می کنم .پنج ساعت و نیم بعد که آماده می شدم از خانه ام به دفتر روزنامه اطلاعات بروم ، از اخبار صبحگاهی تلویزیون خبر در گذشت آیت الله طالقانی را شنیدم .آن روز تنها روزنامه اطلاعات بود که تیتر زد : آیت الله طالقانی به ملکوت اعلی پیوست"

اين‌بار زادروز آيت‌الله انقلابي بهانه‌اي شد تا بار ديگر به مرور مواضع و يك عمر زندگي سربلندش بپردازيم ، طالقاني نا گفته‌هاي زيادي داشت ، اما امروز بهتر است ببينيم كه گفته‌ها و كردار يكي از تاثيرگذارترين چهره‌هاي انقلاب چقدر در جامعه وجود دارد و به اجرا درآمده.


بازدید از صفحه اول
sendارسال به دوستان
printنسخه چاپی
انتشار یافته: ۳
در انتظار بررسی: ۱
غیر قابل انتشار: ۱
ناهید
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۳:۵۷ - ۱۳۹۲/۱۲/۱۳
0
3
سلام، خدا رحمتش کند
کاش بودی نمیدانی چقدر جای خالی شما در طی این سالها ما را متحمل رنج ناخواسته کرد کاش حداقل دیگران از شما میاموختند
عالم محضر خداست در محضر خدا رعایت کن تا رعایتت کند
شاید امشب شب آخر میهمانی روی زمین باشد
کاش میشد ارزش مسئولیتی که مدتی بردوشمان گذاشته میشود بدانیم (باور کنید همه چیز تاریخ مصرف دارد)
زود دیر نشه
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۲۳:۰۳ - ۱۳۹۲/۱۲/۱۳
0
2
طالقانی واقعا مظلوم بود و مرگش علامت سوال بزرگیست که تا کنون جواب قابل قبولی در مقابلش نیامده.
علی
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۲:۲۶ - ۱۳۹۲/۱۲/۱۵
0
1
با سلام آیا احتمال دارد هنگام مصاحبه با روزنامه نگاران شوروی ، ایشان را مسموم کرده باشند
نظر شما: