تدبیر24 : در پشت هر خنده ای که بر لب های بیننده جاری می شود اصولی وجود دارد که حاصل علم و تجربه است. اگر دقیق شوید و اسامی کارگردان های طنز را پیش چشم بیاورید مشاهده می کنید که عده ی کمی از آنها همیشه توانایی درخشش و خنداندن را دارند این که بعضی افراد هیچ وقت به پایان نمی رسند و همیشگی هستند به این دلیل است که علم و هنر طنز را می شناسند و برای رسیدن به آن سال های زیادی خاک صحنه خورده اند برای مثال مهران مدیری با این که همیشه در قله نیست اما هیچ وقت نزول دائم را ندیده است اگر ساده لوحانه این همه موفقیت را حاصل شانس بدانیم ظلم به خودمان وهمه بزرگان عرصه طنز است.پس بهتر است برای درک سینما عینک های واقع بینی را به چشم بزنیم.اصول طنز که زیباترین آن طنز تلخ است به یادگار مانده از مردانی چون عبید زاکانی و گل آقا است این که ساده از آن می گذریم و هر چه که افراد را می خنداند ولو با بی حیایی و فحش را نام طنز می گذاریم ما را به ناکجا آباد خواهد برد.
مسعود ده نمکی که روزگاری در انصارحزب الله برادرانه مردم را ارشاد می کرد امروز در قالب یک کارگردان، جامه ی روشنفکری و روشنگری بر تن کرده و همچون سال های پیش، گویی خود را از همه آگاه تر می داند و برای رساندن مردم به این آگاهی از ابزار آن استفاده می کند که در این چند سطر به واکاوی آن خواهیم پرداخت.
تئوری طنز غیر اخلاقی وجود دارد که اکثر کارگردانان طنز به آن واقفند. ولی به علت پایبندی به اصول معرفتی از آن جهتِ مقاصد خود که مهمترین آنها گیشه است استفاده نمی کنند این اصول معرفتی در تمامی قسمت های سینما جاری و ساری است و مختص به بخش خاصی نیست مثلا در روایت فیلم می توان از جادبه های سمعی و بصری جنسی بهره برد که راحت ترین کار برای جذب مخاطب است.ولی عمده کارگردانان ما به سمت آن نمی روند باید توجه کرد که این ارزش های انسانی در کارگردانان ماست که آنها را از تکیه بر سوء اخلاق ها منع می کند اما اگر ساده انگارانه این عمل حسنه آنها را حاصل خط قرمز های ارشاد بدانید باید بگویم که سخت در اشتباهید چرا که اگر کارگردانی قصد کند فیلم اروتیک بسازد خواهد ساخت و شاید موفق به پخش آن هم خواهد شد همان طور که عده ای به اسم نقد سیاست این کار را کردند. قابل توجه است که این گفته ها برای بی اعتبار کردن وزارت ارشاد نیست بلکه نشان می دهد که اگر کارگردان بی اخلاق باشد می تواند قوانین را هم دور بزند.
همین مثال برای طنز نیز مصداق دارد اگر کارگردان قصد کند که ارزش ها را دور بزند کاملا پیروز بیرون خواهد آمد.مسعود ده نمکی با استفاده از تکنیک بی رحمانه ی "تنگنا و تقدس" انسان را به خنده وادار می کند، به این صورت که اگر شما نماد ارزشمند و مقدس بیننده را به شوخی بگیرید او به خاطر تمایل به آزادی خواهی مخلوط به باور که بخشی از شخصیت انسان را می سازد در یک بن بست قرار می گیرد و ناچارا نه به دلخواه و از سوی رضایت خواهد خندید.این روش برای خنداند به هیچ چیز رحم نمی کند اما واقعا این کار ارزش این را دارد که مقدسات را به تمسخر بگیرید؟ این سری رفتار ها در تاریخ فیلم سازی ده نمکی کاملا مشهود است. در اخراجی ها ( 1 ) آقای ده نمکی جنگ و شهادت را که مقدس ترین مسئله در باورهای مردم است تبدیل ملعبه ای کرده بود که در تنگنای شوخی و باور در آخر به انفجار خنده آوره سطحی می رسیم که در انتهای آن تصور دستیابی به ارزش والایی برای جامعه نمی شد. که خود آن نیز در مرحله بعد هر عمل زشتی را در نزد مردم مباح می کند زیرا دیگر شاخصی برای سنجش رفتارها وجود نخواهد داشت.
ده نمکی که در این سال ها به خاطر ارتباط و موهبتی که از طرف دولت قبل داشت توانایی استفاده کردن از تجهیزات دولتی را داشت و این عامل رشدی برای یک تازه کار بود.با تعاریفی که از سینمای ده نمکی شد خواننده را به سمتی برد که گویا او تمام فن سینما را فوت آب است. اما این طور نیست ده نمکی اگر از تبیین حوزه طنز آگاه بود این بار مقدس دیگری را در ردای مصلحت نشانه نمی گرفت همان طور که پیش از این هم با همین منوال که ناشی از روحیه ی پرخاشگر و ژورنالیستی او بود حملات سنگینی را به بدنه ارزش های هنجارساز وارد کرده بود. ده نمکی در اخراجی ها ( 1 ) جنگ را پس زمینه داستان داشت و در اخراجی ها ( 2 ) اسارت را به عنوان یکی از بزرگترین نماد مفهوم های اساسی انتخاب کرد. او در اخراجی ها ( 3 ) بازار و شلوغی شهر را دید و هفت تیری کشید و اگر به ده نمکی ادامه دار نگاه کنیم خواهیم دید او از این که هر حوزه ای را مورد التفات خود قرار دهد ابایی ندارد و در رسوایی هم شاهد بودیم که روحانیت را با کفش های قرمز شاکردوست وسیله ی جذب مخاطب کرد اما هیچ کس به او نگفت که بالای چشمت ابروست چراکه استفاده ابزاری از زن در سینما بد است ولی برای همسایه نه ما که ادب را با دستمال کثیف تبیین می کنیم.
و حالا ده نمکی پایان تراژیک خود را با به صورت اسلوموشن به تماشا نشسته سینماگری که ضعف علمی اش و ته کشیدن سوژه اش او را به کلیشه سوق داده است باز هم جنگ به علاوه لودگی این بار برای نجات خودش دست به دامان سربازخانه ها و دانشآموزان مدرسه ابتدایی پسرانه امیرکبیر تهران در سینما شکوفه شده است.بدون هیچ اغماضی ده نمکی در اکران اسفند با فروش 360 میلیون تجدید شده است اما به فکر تک ماده است.به راستی مردی که روزی به قول خودش و دوستانش از آرمان ها دم می زد برای کسب آبرو باید دست به دامان آموزش و پرورش شود و یا این که با جریان سازی رسانه ای جو عمومی را نسبت به خودش و فیلم اش تغییر دهد؟