شریعتی که حتی برای برکناریاش توسط دانشجویان علامه در فیسبوک کمپین راهاندازی و در مدت کوتاهی ۱۴۰۰ نفر عضو این کمپین شدهاند...
هشت سال حضور صدرالدین شریعتی، رئیس دانشگاه علامه طباطبایی، از این مجموعه که نخستین یا دومین مجموعه آموزش عالی برتر کشور در حوزه علوم انسانی بود، یکی از آسیب دیدهترین مجموعههای دانشگاهی را رقم زد؛ مجموعهای که تن نیمه جانش با تیر خلاصی که در واپسین روزهای حضور رئیسش پذیرا شد، تحویل مدیران دانشگاهی دولت یازدهم خواهد شد.
تصور کنید در یک دانشگاه، اعضای بسیج دانشجویی که در دانشگاههای دیگر رئیس دانشگاه جابجا میکنند، نیز از برخورد انضباطی در امان نباشند! تصور کنید راهی دانشگاه میشوید و به یکباره به شما اعلام میشود، گروهی که در آن تدریس داشتهاید منحل و خودتان اخراج شدهاید و دانشجویانتان نیز به اجبار میتوانند میان ترک تحصیل یا تغییر رشته، یکی را انتخاب کنند؛ تصور کنید هر روز که به دانشگاه میروید، متوجه میشوید یک رشته حذف شده و دیگر گرایشی در این زمینه نیست؛ یک روز علوم ارتباطات، روز دیگر علوم سیاسی و دیگر روز گروه توسعه اقتصاد؛ تصور کنید قصد ورود به دانشگاه را دارید، ولی به شما اعلام میشود از این پس دانشگاه زنانه و مردانه است و باید از دری در پانصد متر آنسوتر وارد شوید؛ تصور کنید در محوطه دانشگاه یکی از همکلاسیهای خانم سابقتان (مربوط به دوره الحاد و عدم تفکیک جنسیتی) را دیدهاید و قصد سلام کردن دارید که او در واکنش به کار شما دور میشود و اشارهای میکند که از این پس دوربینی شاهد این رفتارهای خلاف شرع شماست و اساساً چه معنا دارد دانشجوی دختر و پسر هم کلاسی باشند، چه رسد به اینکه بخواهند با هم سلام و علیک کنند؟
تصور کنید کارهایی در کشورمان به نام «اسلامی کردن» دانشگاهی انجام شده باشد؛ این تصورات اصلاً دور از ذهن نیست، زیرا عیناً و چه بسا بدتر از آن در دانشگاه علامه طباطبایی، یکی از نگینهای درخشان آموزش عالی کشور رخ داده است؛ نگینی که نخست دو قطعهاش کردهاند و هماکنون به راههای گوناگون و به بهانه دفاع از صاحب نگین و انگشتری، هر روز گوشهای از آنچه مانده را میزنند و عملاً چیزی از آن نمانده است.
صدرالدین شریعتی، پاکسازی و کنترل جغرافیایی و امنیتی، پاکسازی و کنترل مدیریتی، پاکسازی و کنترل اساتید، پاکسازی و کنترل تشکلها و پاکسازی و کنترل دانشجویان رویکردهایی بود که او به موازات هم پیش برد و اساساً آنچه اکنون وجود دارد، نسبت چندانی با دانشگاه علامهای که در ذهن دانشجویان پیشین این دانشگاه در سالهای اخیر تا دور تداعی میشود، ندارد و البته هر چه شده، «اسلامی» نشده و احتمالاً هنوز فازهای تازه در کنار محورهای عملیاتی فوق، برای حذف دشمن وجود دارد که شریعتی پی خواهد گرفت!
او دانشگاه را از قلب پایتخت به دهکده المپیک برد و با تکیه بر بودجههای بادآورده، مجموعههای آموزشی این دانشگاه را تجمیع کرد و در اقدامی جالب، آن دسته از اعضای هیأت علمی را که زمینه بازنشسته یا اخراج کردنشان فراهم نبود، راهی پژوهشگاه این مرکز در چهار راه لشکر کرد؛ جایی که با نام تبعیدگاه قابل تعبیر است و از بسیاری ظرفیتهای علمی برجسته کشور که لابد خاری در چشم شیوه عمل رئیس دانشگاه در مسیر اسلامی کردن بودهاند، بدین ترتیب در حال پس دادن حداقل بازدهی هستند و در مقابل، سیل هیأت علمیها به صورت غیرقانونی استخدام شدهاند.
البته این استخدامها از آن جهت غیرقانونی است که بنا بر ابلاغیه وزارت علوم ـ که درباره این قانون نیز حرف وجود دارد و به نوعی رانت برای وزرات علوم به وجود آورد؛ اما تا زمان وجودش، میبایست اعمال شود ـ همه جذب هیأتهای علمی میبایست از طریق وبسایت مرکز جذب اعضای هیأت علمی صورت پذیرد، ولی در آزمونهای این مرکز، اساساً دانشگاه علامه اعلام نیاز نمیکند و طبیعتاٌ سهمیهای در نظر گرفته نمیشود و بدین ترتیب، رئیس دانشگاه علامه هر کس را دلش میخواهد، بدون رعایت قوانین و شیوه عمل وزارت علوم جذب میکند!
اگر در این چند سال دانشجو یک کلمه در نادیده گرفته شدن تشکیلاتش توسط شریعتی سخن گفت، در کمتر بودن قدرت عملی (و نه قانونی) شریعتی نسبت دانشجو شک کنید. شریعتی با چنین قدرت پنهانی است که تشکلهای دانشجویی را مشمول مرحمت خودش کرد تا دانشگاه علامه پیشتاز در تعلیق و برخورد با دانشجویان با افزایش ورود حراست به مسائل گوناگون باشد و حتی فعالان بسیج دانشجویی که بر هیچ کس پوشیده نیست از چه قدرتی برخوردارند نیز تعلیق شدند و زورشان به هیچ جا نرسید و نامه سال ۸۸ بسیج دانشجویی دانشگاه در اعتراض به کارکرد مدیر دانشگاه به هیچ جا نرسید!
اما اسلامی کردن دانشگاه و تغییراتی که شریعتی با این نام اعمال کرد، بزرگترین ضربهای بود که به علامه زد شد و بسیاری از اساتید با نام دفاع از نظام یا همین ماجرای اسلامی کردن اخراج شدند؛ اخراج دوازده استاد دانشکده اقتصاد از جمله محمد ستاریفر، رئیس سازمان مدیریت و برنامهریزی دولت اصلاحات همزمان با انحلال گروه توسعه دانشکده اقتصاد علامه و سپس ایجاد گروه اقتصاد اسلامی در این دانشکده از جمله اقدامات غیرقابل هضم صدرالدین شریعتی بود. به ماجراهای دوربین و مبسوط الید شدن حوزههای امنیتی و تبدیل دانشگاه به زنانه و مردانه نیز اشاره شد که خلاف نظر صریح امام خمینی و مقام معظم رهبری است و ظاهراً شریعتی حکم خود را در این زمینه اجرا میکند!
اما به ظاهر تنها اقتصادیها مانع او نبودند و مهدی طیب ،استاد گروه معارف دانشکده ادبیات، محمد شریف از دانشکده حقوق، پرویز پیران از دانشکده علوم اجتماعی، مرتضی مردیها از دانشکده ادبیات و... را اخراج، ممنوعالتدریس و بازنشسته کردند و یا به پژوهشگاه چهارراه لشکر فرستاده شدند که مشخص شود چه نبوغی در پس پرده مدیریت دانشگاه علامه نهفته است و البته به موازت حذف اساتید، جذب هیأت علمی از میان چهرههای جوان مورد وثوق شریعتی، بیرون از روال قانونی وزارت علوم نیز استمرار یافت، به گونهای که حتی گروهها نیز از جذب اعضای هیأت علمی خبر نداشتند و شخص شریعتی به مصاحبه با اعضا میپرداخت و گروه روز بعد با حضور عضو جدیدی روبهرو میشد که اساساً او را تاکنون ندیده بودند!
به همه اینها، جذب دانشجوی پولی به نام پردیس را نیز میتوان افزود که با توجه به سطح پایین دانشجویان پولی و عدم درک بسیاری از نهادهای علمی جهان نسبت به تفاوت مدارک پردیس با خود دانشگاه علامه، اعتبار سطح علمی فارغالتحصیلان این نهاد نیز زیر سؤال رفته؛ حال آن که در دانشگاههای بزرگ، تمام دانشجویان و از جمله دانشجویان پولی در یک مجموعه تحصیل میکنند و تنها ورودی این دانشجویان تسهیل میشود و یک صندلی با توجه به پولی که پرداخت میکنند، به ظرفیت دانشگاه افزوده میشود.
دانشگاهی که به این نقطه رسیده در نخستین روزهای حضور مدیران دولت دهم، با تصمیماتی شبیه تصمیمات دولتمردان در روزهای پایانی حضورشان مواجه شده و بنابراین برای برکناری شریعتی حتی توسط دانشجویان علامه در فیس بوک کمپین راه اندازی شده و در مدت کوتاهی ۱۴۰۰ نفر عضو این کمپین شدهاند.
او در این روزها که برکناریاش، یکی از خواستههای اصلی دانشجویان و همسطح با مطالبات کلان دانشجویی شده، اقدام به استخدام صد عضو هیأت علمی در روزهای اخیر و تغییر بخش عمده مدیران دانشگاه تا سطح رؤسای ادارات و دانشکدهها کرده که جذب این تعداد عضو هیأت علمی و چینش این تیم مدیریتی در یک دوره کوتاه، شاید در تاریخ علمی یک نهاد معتبر آکادمیک بیسابقه باشد و ظاهراً شریعتی دلش نیامده جسد نیمه جانی را که در اختیارش بوده، بدون شلیک تیر خلاص تحویل دهد.
هماکنون با این اوضاع عجیب، باید دید زور وزیر علوم به تغییر «رئیس بزرگ» میرسد یا شریعتی قدرتش از سرپرست وزارت علوم، تحقیقات و فناوری دولت یازدهم نیز بیشتر است و میماند و نشان میدهد که سنبهاش پرزور است.