مرد عاشقپیشهای که به جرم کشتن زنش بازداشت شده است دیروز در دادگاه کیفری استان تهران پای میز محاکمه ایستاد.
به گزارش فرهیختگان، بامداد نهم شهریور ۱۳۹۱ مردی جوان با پلیس پیشوای ورامین تماس گرفت و گفت: امروز به خانه پدرم در شهرک «گلها» رفتم تا به آنجا سرکشی کنم اما در کمال ناباوری با جسد خونین زن برادرم به نام «مریم- الف» روبهرو شدم. برادرم «محمدرضا-ح» هم نیمهجان روی زمین افتاده بود که او را به بیمارستان بردم.
در حالی که پیکر زن ۳۶ ساله به پزشکی قانونی فرستاده شده بود «محمدرضا-ح» تحت درمان قرار گرفت و به زندگی برگشت. یک هفته بعد، این مرد ۳۶ ساله روی تخت بیمارستان به پلیس گفت: من عاشق «مریم» بودم اما او طلاق میخواست به همین خاطر نیمه شب هشتم شهریور با چوب به سر و صورت «مریم» زدم چون نمیتوانستم بدون «مریم» زندگی کنم به فکر خودکشی افتادم و چندین قرص خوردم اما عمرم به دنیا بود.
پس از بازسازی صحنه جرم، کیفرخواست صادر و به شعبه ۱۱۳ دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. در نشست رسیدگی به این ماجرا که دیروز به ریاست قاضی «نوریفر» و با حضور چهار مستشار تشکیل شد ابتدا نماینده دادستان پایتخت، کیفرخواست را خواند. «کرمی» اظهار داشت: با توجه به مدرکهای موجود برای «محمدرضا» تقاضای اشد مجازات دارم.
سپس مادر داغدار در جایگاه ویژه ایستاد و برای داماد پیشینش حکم قصاص خواست. این زن در حالی که اشک میریخت، گفت: دخترم عاشق «محمدرضا» بود. این مرد اما دخترم را به زور از شهرستان به تهران آورد و او را کشت. به هیچ قیمتی رضایت نمیدهم.
نوبت دفاع به «محمدرضا» که رسید اظهار داشت: سالها پیش ازدواج کرده بودم اما دل خوشی از همسرم نداشتم. در حالی که به فکر جدایی بودم در دانشگاه با «مریم» آشنا شدم. «مریم» هم میگفت با شوهرش اختلاف دارد و میخواهد از او جدا شود. وقتی «مریم» طلاق گرفت من هم از زنم جدا شدم تا زندگی تازهای را شروع کنم. خانوادهام اما مخالف این وصلت بود. یکبار دست به خودکشی زدم تا خانوادهام راضی به ازدواج من شدند. من و مریم عاشق یکدیگر بودیم و زندگی خوبی داشتیم. «مریم» اما زیادی به اعضای خانوادهاش وابسته بود و اصرار داشت به شهرستان برویم و پیش آنان زندگی کنیم. با این وجود، به خاطر شرایط کاریام نمیتوانستم به شهرستان بروم و به همین دلیل زن دومم سرناسازگاری داشت.
مرد عاشقپیشه ادامه داد: عصر هشتم شهریور ۱۳۹۱ پدرم به مسافرت رفت و من و «مریم» به خانه او رفتیم تا به گلدانها آب بدهیم. «مریم» اما باز هم جر و بحث کرد و از من خواست فوری او را به ترمینال برسانم تا پیش خانوادهاش برود. او حلقه ازدواجمان را از دستش درآورد و گفت میخواهد برای همیشه از من جدا شود. اول تصور میکردم شوخی میکند اما وقتی فهمیدم قضیه جدی است از کوره در رفتم. نمیدانم چطور شد که نیمهشب با چوب به سر زنم کوبیدم. زمانی که فهمیدم کار از کار گذشته دست به خودکشی زدم اما زنده ماندم.
در ادامه محاکمه، وکیل مدافع متهم به دفاع پرداخت و از هیات قضایی خواست موکلش را برای بررسی سلامت روان به کمیسیون تخصصی پزشکی قانونی معرفی کند.
در پایان این نشست، هیات قضایی با اعلام تنفس وارد شور شد تا رای صادر کند. بالا رفتن آمار قتلهای خانوادگی، نمادی از افزایش بحران در برخی از خانوادههای ایرانی است. این موضوع در سالهای اخیر به اندازهای جدی بوده که میتوان آن را بهعنوان یک معضل بسیار مهم اجتماعی قلمداد کرد. آنچه افزایش قتلهای خانوادگی را شگفتانگیز میکند، ماهیت و کارکرد خانواده در جامعه است.
شمار قتلهای خانوادگی در ایران افزایش داشته و دست پلیس در این خصوص به این علت که نمیتواند وارد خانوادهها شود بسته است. در دهه ۷۰ میزان جنایتهای خانوادگی در کشور، نگرانکننده نبود. در دهه ۸۰ و بهویژه از سال ۸۵ به بعد به خاطر کاهش آستانه تحمل و مشکلات خانوادگی، شمار قتلهای مربوط افزایش چشمگیری یافت.