تدبیر24: وحید شمسایی در سال 1392 توانست بعد از سیزده سال حضور به عنوان بازیکن در لیگ، عنوان قهرمانی را به همراه دبیری این بار با عنوان مربی-بازیکن کسب کند. اتفاقی که شباهت های بین آقای گل فوتسال جهان و علی دایی را بیش از پیش کرد. وحید شمسایی که خیلیها او را شناسنامه فوتسال ایران می دانند بعد از قهرمانی در لیگ، خودش را باز هم به قله فوتسال ایران رساند و نشان داد می تواند آینده روشنی در حیطه مربیگری داشته باشد.
متن کامل این گفت و گو را در ادامه می خوانید:
* اگر مایلید ابتدا از قهرمانی دبیری تبریز در لیگ برتر شروع کنیم که اولین قهرمانی خودتان هم با عنوان مربی بود. خیلیها معتقدند دبیری امسال میتوانست حداکثر تا نیم فصل در صدر بایستد و با توجه به سن بالای بازیکنانش کم میآورد اما چه شد که با یک عده بازیکن پا به سن گذاشته و تعدادی هم بیسابقه توانستید جام را بالای سر ببرید؟
- اتفاقا من هم نمیدانم چرا میگویند تیمم پیر بود. خودم که از قرون وسطی بازی میکنم اما به جز من فقط جواد اصغری مقدم و امید ابراری نیا بالای 30 سال داشتند. فرهاد فخیم هم 29 ساله بود. البته محمد گلزاده هم 31 سال داشت ولی بازی نکرد. بقیه بازیکنان متولد 66 تا 69 بودند. نمیدانم چرا این ذهنیت درباره دبیری به وجود آمده بود.
* شاید به این خاطر است که بازیکنان شاخصتان پا به سن گذاشته بودند.
- از نظر من همه بازیکنانم شاخص و تاثیرگذار بودند.
* این را هم قبول دارید که به جز یکی، دو بازیکن بقیه بازیکنان را شما شاخص کردید؟ بسیاری از آنها تا سال قبل مطرح نبودند. مثل بهروز جعفری، محمدرضا سنگسفیدی، رضا موثق...
- میخواهم عین واقعیت را به شما بگویم. فهرستی که ابتدا در اختیار باشگاه قرار دادم، چیزی نبود که الان در تیم میبینید. از همان روز اول میدانستم که تیم را برای قهرمانی میبندم. پیش از شروع فصل به تورنمنت کویت رفتیم اما از آن تیم تنها 5 بازیکن ماندند. نتایجمان در کویت افتضاح بود. اما خودم میدانستم چه میخواهم.
* پیش از سفر به کویت، هیچ صحبتی برای بستن قرارداد نبود اما چه شد که در این سفر به یکباره نظرتان برگشت؟ آیا قطعی شدن نبود حسین شمس در تیم، باعث شد با دبیری قرارداد ببندید؟
- به هیچ وجه این طور نبود. من چندین جلسه با افشین، فرزین و دکتر شهرام دبیری در تهران داشتم و ابتدا گفتم که مجموعهای را با کادر مشخص میآورم. به آنها گفتم اگر بازیکن سر موعد پول نگیرد تیم زمین میخورد. من با آنها در تهران به توافق رسیدم و بعد از بازگشت از کویت قرارداد بستم.
* نظر شخصیام این است که شما شهاب سفالمنش را به تیم آوردید تا حواس خودتان بیشتر به اتفاقات و حواشی دور تیم باشد و روی بازیکنان کار روحی انجام دهید.
- نه چنین چیزی نیست. من گروهم را با امیر شمسایی و امیر سفالمنش بستم. من از امیر خواستم تا به عنوان مدیر فنی کنارمان باشد ولی روی نیمکت بنشیند تا وزن نیمکت زیاد باشد. شهاب را هم برای دو کار آوردم، یکی اینکه کار بدنی خوب میکرد و دوم اینکه تمرینهای خوبی میداد. اما هیچ کار بدون هماهنگی من انجام نشد. ما یک گروه بودیم که همه نظر میدادند و حرف آخر را من میزدم. با این حال آدمی بودم که با گروه جلو رفتم. چون میدانستم در لیگ ایران هر چه به جلو میرویم حاشیهها زیاد میشود.
* بزرگترین حاشیهای که برایتان درست کردند چه بود؟
- هیچ کس به جز خودم باور نمیکرد دبیری در کورس قهرمانی باشد. حتی بازیکنانم هم این باور را نداشتند. الان هم اگر با آنها صحبت کنید، میگویند خدا خواست و قهرمان شدیم. به هر حال معیار تیم قوی را به ملیپوشانش میبینند که ما ملیپوشی نداشتیم. بهروز جعفری برای ما فوقالعاده بازی کرد اما او سال قبل در لیگ یک بود. امید ابراری نیا هم همین طور. وحید قاسمی هم در ارژن شیراز اصلا بازی نکرد. صدرنشینی ما تا هفته هجدهم ادامه داشت و از آنجا دیدند که این واقعا عجیب غریب است. حواشی زیادی برای ما به وجود آوردند و به یک باره هجمه سنگینی ایجاد شد و گفتند دبیری، با کمک داوران، صدرنشین است. امسال که گذشت، صد سال دیگر هم بگذرد، دو چیز از وحید شمسایی نمیبینید؛ یکی اینکه بازی را ببازد و آن را گردن داور بیندازد و دوم اینکه بازی را ببازد و گردن بازیکن بیندازد. بازیکنی یک روز برایم عالی بوده و یک روز هم نتوانسته خوب باشد. آیا باید باخت را گردن او بیندازم؟ این ضعف من را نشان میدهد. مربیان در ایران خیلی شیک باخت را گردن بازیکن میاندازند. چه در رده ملی و چه باشگاهی. آقای افتخاری هم دو روز قبل از بازی ما در هفته هجدهم بود که مصاحبه کرد و گفت دبیری بوی باخت میدهد. این چه حرفی است که رییس کمیته فوتسال ما زد؟ من هم در همین بازی اخراج شدم در حالی که تنها به داور اعتراض کرده بودم. با این حال این سناریو در بازیهای دیگر هم ادامه پیدا کرد.
* آیا چنین حواشی را پیشبینی میکردید؟
- من در نشست مطبوعاتی پیش از فصل گفتم که با لباس ضد گلوله وارد دنیای مربیگری و لیگ امسال میشوم چون وحید شمسایی خواسته یا ناخواسته در دوره بازی کردنش صاحب اعتبار بوده است. حال بگذریم که دوستان میگفتند من در آسیا و فیفا آشنا دارم و با لابی جوایز را میگیرم. بگذریم، من میدانستم این حواشی را برایم ایجاد میکنند. اما ببینید گنجایش تیمم چقدر بود. گیتیپسند با 8 ملیپوشی که داشت، در جریان بازی، هر لحظه تغییر تاکتیکی ایجاد میکرد اما من چه داشتم؟ آقایان من را محروم کردند و تیمم به راه ساری باخت. عباسی داور آن بازی یکی از بهترینهای ایران است اما او پارسال با مالک باشگاهمان زد و خوردی داشت و دبیری هم به خاطر همان اتفاق یک سال محروم شده بود. این داور را در هفته هجدهم برای بازی ما انتخاب کردند. این آقا خطای محرز حریف را نگرفت و همان توپ به گل تبدیل شد. در ادامه هم من از سوی این داور اخراج شدم و کمیته انضباطی من را دو هفته محروم کرد بدون اینکه از من توضیحی خواسته شود.
* ماجرای دستگیری شما بعد از بازی هفته هجدهم مقابل ماهان تندیس چه بود؟
- من همه زندگیام را پای رفاقت گذاشتم و با کسی که رفاقت کنم تا آخرش میروم. نیروی انتظامی در این بازی احترام زیادی به من گذاشت. اما زمانی که افشین و فرزین دبیری را کتک زدند با آنها به کلانتری رفتم ولی خبری روی رسانهها منتشر شد و همه فکر کردند من دستگیر شدم و به کلانتری رفتم.
*شما در باشگاههای گیتیپسند و فولاد ماهان کار کردهاید و آنها ابتدا شما را تحویل گرفتهاند ولی در پایان با تنش جدا شدید. میخواهم بدانم رابطهتان با دبیری هم به این مرحله میکشد؟
- فرقی ندارد. در ایران همه خوشاستقبال و بد بدرقه هستند. من آدم رک و روراستی هستم و حرفهایم را صادقانه میزنم. تا زمانی که رودررو هستید، همه چیز خوب است. هنگام برد همه با تو خوب میشوند ولی بلافاصله بعد از باخت تلخیها سراغت میآید. تاثیری که وحید شمسایی روی تیم فولادماهان داشت عجیب و غریب بود اما من خیلی راحت از این باشگاه اخراج شدم.
*قراردادتان با دبیری تبریز تمدید میشود؟
- قراردادم با دبیری دو ساله بود، اما آنها دست من را باز گذاشتند و میتوانم جدا شوم. معتقدم این تیم برای جام باشگاههای آسیا خوب باید بسته شود. گیتی پسند با آن همه ستاره در آسیا دوم شد. خدا کند هرکسی با دبیری به آسیا میرود، اعتبار کسب کند. من هم وضعیتم مشخص نیست و باید ببینم قسمت چیست. اما اگر بخواهم بمانم، مشکلی ندارم. من در میانههای فصل نیز به افشین دبیری گفتم که خدا کند رفاقتمان به خاطر فوتبال آسیب نبیند.
* در نشست خبری بعد از قهرمانی عنوان کردید که دبیری را امسال مجانی قهرمانی کردید. این حرف با قراردادهای نجومی سالهای قبلتان تناقض ندارد؟
- من در نشست خبری گفتم قرارداد رفاقتی با دبیری بستم. این قرارداد در کمیته فوتسال وجود دارد و میتوانید ببینید که هیچ رقمی در آن نوشته نشده و سفید امضا کرده ام. خودشان هرچه دوست داشتند به من دادند. فکر کنم ماهی یکی دو میلیون بود!
* اما شما سال قبل برای 5 بازی در چین، رقمی نزدیک 300 میلیون تومان گرفتید.
- به هر حال شرایط چین با ایران فرق میکند. من برای 5 بازی رقم 299 میلیون تومان دریافت کردم اما بعد پشیمان شدم. چون برای آنها فرقی نمیکرد، میتوانستم بگویم 600 میلیون تومان. ورزشیهای بزرگی مثل لیپی، دروگبا در فوتبال و حدادی و نیکخواه بهرامی در بسکتبال به صورت مقطعی به چین رفتند و رقمهای زیادی گرفتند. من امسال هم از چین پیشنهاد دارم و رقم بزرگی درخواست کرده ام. رقم پیشنهادی ام 35 هزار دلار برای هر بازی بود و آنها تا 25 هزار دلار هم راضی میشوند. همچنین یک پیشنهاد هم به تازگی از آذربایجان دریافت کردهام. یکی از تیمهای این کشور برای سه بازی در جام حذفی، میخواهد 180 میلیون تومان بدهد ولی من 400 میلیون خواستهام.
* پس قبول دارید که پولکی هستید؟
- من پولکی نیستم. برای کارم ارزش قائلم و میخواهم ارزش آن را بالا ببرم. اصلا احتیاجی به پول فوتسال ندارم. نمونهاش هم سال قبل بود که به خاطر ارقام پایین، بیرون نشستم و بازی نکردم. پیشنهادهایی از شهرداری ساوه، فرشآرای مشهد، میثاق تهران و صبای قم داشتم اما گفتم با این رقمها بازی نمیکنم. اگر پولکی بودم که با دبیری سفید امضا نمیکردم. همان طور که گفتم من نیازی به پول فوتسال ندارم و منبع درآمدم از جای دیگری است.
* ممکن است کارهای دیگرتان را بگویید؟
وقتی جام ملتها تمام شد، از مقامات سازمان تربیت بدنی با من تماس گرفتند و پیشنهاد بسیار جدی برای سرمربیگری تیم ملی دادند اما خدا خیلی دوستم داشت که این اتفاق نیفتاد. ولی اگر الآن این پیشنهاد شود مطمئن باشید قبول می کنم
- من کاسبم. اتومبیل وارد میکنم و گاهی هم ساختمان میسازم. در کل هر کاری که ببینم سود دارد، واردش میشوم.
* رییس کمیته فوتسال اعلام کرده اگر تیم ملی در جام ملتهای آسیا قهرمان نشود، به جای خسوس مربی موفق و جوانی که در لیگ امسال هم موفق بوده است را جایگزین میکند. با اعلام این جمله همه نگاهها به سمت وحید شمسایی رفت.
- منظورتان این است که امسال در جام ملتها موفق نمیشویم؟ با این قرعه خوب، چطور نباید قهرمان شویم؟ میخواهم بگویم معیار مربیان را نباید در بازیهای آسیایی بسنجیم. ما تنها دو بار قهرمان آسیا نشدیم. یک بار با علی صانعی که او کاملا بدشانسی آورد. تمام نتایج صانعی در 2012 فوقالعاده بود و فقط مقابل تایلند با بدشانسی باختیم. زمان انصاری فرد و شمس هم هر کدام 5 بار با اقتدار قهرمان شدند. بنابراین معیار مربیان باید در جام جهانی سنجیده شود. پس افتخاری این حرف را برای خودش زده است! ضمن اینکه ما مثل بقیه تیمها پوستاندازی کردهایم ولی ژاپن و تایلند که هر دوره کمی ما را قلقلک میدهند امسال در نیمه نهایی به هم میخورند و ما شانس قهرمانی بالایی داریم.
* بگذارید سوالم را این طوری بپرسم. اصلا کاری به نتیجه تیم ملی در جام ملت ها ندارم. سوالم این است که اگر در چنین مقطعی سرمربیگری تیم ملی به شما پیشنهاد شود قبول میکنید؟
- شک نکنید که قبول میکنم. همه مربیان آرزویشان این است که روزی سرمربی تیم ملی شوند. من هم هرچه دارم از تیم ملی دارم اما باید بگویم زمانی که افتخاری تازه به کمیته فوتسال آمده بود از من پرسید به خسوس کمک میکنی و من گفتم تنها سرمربی تیم ملی میشوم. این یعنی اینکه خسوس باید کمک من باشد. من این حرف را درباره حیدریان هم به افتخاری زدم.
* گفته میشود عباس ترابیان هم در سال 2012 به هنگام بازگشت از جام ملتهای آسیای امارات در فرودگاه پیشنهاد سرمربیگری تیم ملی را به شما داد.
- این پیشنهاد در خود دوبی و بعد از جام ملت های آسیای امارات به من شد اما ترابیان با من صحبت نکرد. ترابیان همیشه به من میگفت سرمربی خوبی میشوی. او توصیه میکرد که به کلاسهای مربیگری بروم و میگفت تو هم مدیریت قوی داری و هم خوب صحبت میکنی. همین الان هم که با ترابیان ارتباط دارم این توصیهها را به من میکند. بگذریم. وقتی جام ملتها تمام شد، از مقامات سازمان تربیت بدنی و از جانب سعیدلو با من تماس گرفتند و پیشنهاد بسیار جدی برای سرمربیگری تیم ملی دادند اما خدا خیلی دوستم داشت که وسوسه نشدم و جواب مثبت ندادم.
* پس فکر میکنید الان وقتش رسیده است که این سمت را به عهده بگیرید؟ وحید شمسایی این روزها با علی دایی مقایسه میشود و میگویند اگر شما هم در این سن سرمربی تیم ملی شوید، مهرهسوزی خواهد شد.
- من همیشه با گروهم به اهدافم میرسم. معتقدم علی صانعی در تیم ملی تنها بود و ژوراندیرو نمیخواست او در آسیا نتیجه بگیرد. در جام جهانی هم خسوس را آوردند و به عنوان دستیار کنار صانعی کار کرد اما پولی میگرفت که سه برابر دستمزد صانعی بود. البته چند وقت پیش در سایتی خواندم که صانعی در جام جهانی هم پولی نگرفته است ولی خسوس ماهانه حقوق 14 هزار دلاری دریافت میکند. من معتقدم علی صانعیها و وحید شمساییها باید به مربی ایرانی بها دهند. من اگر روزی به تیم ملی بیایم، با گروهی قوی و شرایط مالی عالی میآیم.
* از بزرگانی مثل حسین شمس و مهدی ابطحی هم استفاده میکنید؟
اگر سرمربی تیم ملی شوم، نمیتوانم از کنار بزرگانی مثل حسین شمس، مهدی ابطحی و ناصر صالح بگذرم ولی این افراد که حتما نباید مدیر فنی بشوند و روی نیمکت بنشینند. خیلی جاها میتوان از آنها کمک گرفت
- من یک سری افراد را در فوتسال خیلی قبول دارم. مدیرانی مثل ترابیان و درودگر بینظیر بودند و من هر کاری داشته باشم اول از همه به درودگر زنگ میزنم. معتقدم مجموعه باید قوی چیده شود و تعامل بسیار زیاد باشد. این بسیار بد است که از مالزی خبر میرسد "ویکتور هرمانس" در سمینار فوتسال آسیا میپرسد شنیدهام سرمربی تیم ملی در خانه بازیهای لیگ را میبیند. این بسیار زشت است. افتخاری اخیرا در مصاحبه با ایسنا اظهار نظری کرده بود که فکر میکنم خندهدارترین حرفی است که در عمرم شنیدهام. او گفته خسوس به ورزشگاه نمیآید تا بازیکنان محکم بازی نکنند و مصدوم نشوند. اگر این طور باشد، هیچ مربیای به ورزشگاه نمیرود. چند روز پیش یکی از بازیهای بوندسلیگا را دیدم که یوآخیم لوو تماشاگرش بود. اگر در ایران هم کیروش به ورزشگاه برود پس قتل میشود. این چه حرفی است که افتخاری میزند؟ منبع موثقی به من گفته که هزینه هتل و پرواز خسوس را نمیدهند تا به شهرستان ها برود. البته او بازیهای لیگ یک را از نزدیک دید پس در لیگ یک با دوشکا و مسلسل میآیند؟ او که بازیهای تهران را هم تماشا کرد. پس در آنجا هم بازیکنان ملو راه میروند و از کنار هم رد میشوند. یا مثلا گیتار دستشان میگیرند و قدم میزنند! اتفاقا در بازی تاسیسات و فرشآرا که خسوس هم آن را از نزدیک دید، بسیار بازی فیزیکی بود.
* آقای شمسایی! به سوال پاسخ ندادید...
- اگر سرمربی تیم ملی شوم با گروه قوی میآیم و گروهم از همین حالا مشخص است. اگر با کمیته فوتسال به توافق رسیدم، از بزرگترین آدمهایی که در فوتسال هستند استفاده میکنم. مگر میتوانم از کنار بزرگانی مثل حسین شمس، مهدی ابطحی و ناصر صالح بگذرم؟ برایم افتخاری است که با حسین شمس کار کنم. امسال سعادت نداشتم در کنار او باشم. اما نمیتوانم روی افرادی مثل شمس، صالح یا ابطحی چشم ببندم. اینها کوه تجربهاند. اما حتما که نباید مدیر فنی بشوند و روی نیمکت بنشینند. خیلی جاها میتوان از آنها کمک گرفت. بازیهای تدارکاتی در زمان درودگر و ترابیان بینظیر بود اما الان چه؟ الان شهاب سفالمنش بازی با لبنان را هماهنگ می کند. برای بازی با کرواسی را هم آقای دبیری مذاکراتی داشت. انشاءالله همه چیز به موقعش درست خواهد شد. من آدمهایی را میآورم که زحمت بکشند. گرچه خودم مدیریت را بیشتر از مربیگری دوست دارم چون ضعفهایی که چند وقت اخیر دیدم، بسیار بزرگ بود. این خیلی بد است که بازیکنان بزرگسال و امید در بازی با روسیه پیراهنهای خود را عوض میکردند. واقعا برای فوتسال ما زشت است. زمانی که در لاتزیو ایتالیا بازی میکردم، هر هفته با لباسهایی با مارکهای معتبر به زمین میرفتم و بعد از آن به ما میگفتند لباسهایتان را به هواداران بدهید. حتی کفشی را هم که باید با اندازه مشخص تهیه میکردیم به هواداران میدادیم اما در اینجا لباسها را از بازیکنان امید میگیرند و به بازیکنان بزرگسال میدهند، پس فردایش از بزرگسالان میگیرند و به امیدها میدهند. تازه بعد از آن همه لباسها را جمع میکنند و بعد از شستوشو دوباره استفاده میکنند!
* بنابراین دوست دارید که از بازیکنی به صورت مستقیم به مدیریت بروید یا اینکه پلهها را یکی یکی طی کنید؟
- من از سالهای پیش کتابهای زیادی از مربیان بزرگ دنیا را خواندم. یکی از آنها کتاب "بکن باوئر" بود. او میگفت خواستم دنیای مربیگری را حس کنم و بعد از آن وارد مدیریت شوم تا بدانم مربی چه سختیهایی را میکشد. من هم در زمان بازی کردنم خیلیها را اذیت کردم. شاید هم جوان بودم و جوانی کردم. به خاطر همین دوست دارم اذیت شدن را هم حس کنم.
* به نظرتان یک سال تجربه کافی است؟
- نه به هیچ وجه. من هنوز کاری نکردهام. من فقط توانستم تیمم را در لیگ ایران قهرمان کنم، والسلام. مربیگری یک دنیاست. در دنیای فوتسال فقط "خاویر لوزانو" میتواند بگوید مربی کاملی است.
* بعد از قهرمانی گیتیپسند، با تبانی در لیگ برتر، حرف و حدیث بسیاری پیرامون شما به وجود آمد و بعد از آن هم هیچ کس برای جستوجوی تبانی سراغ خود گیتیپسندیها نرفت اما بعد از گذشت دو سال حرف و حدیث بسیاری درباره این اتفاق پیرامون شما وجود دارد.
- من را که از گیتیپسند اخراج کردند. اگر تبانی کرده بودم چرا من را بیرون کردند؟ منی که تبانی میکنم سوژه دارم و من را نگه میدارند.
* سوالم کلی بود و قطعا خودتان هم میدانید که هجمههای بسیاری در دو سال اخیر روی شما ایجاد شده است. قطعا از ماجرای بنرها در قرچک هم اطلاع دارید.
- آیا زمانی که قرچک مساوی میکند، تبانیکار میشود؟ خوب بازی کردن برابر با تبانی است؟ وحید شمسایی چوب دو سر طلاست. در گیتیپسند که بودم میگفتند شمسایی تبانی کرده است. از گیتیپسند هم که رفتم دو سال بعدش در قرچک اسم من را کنار گیتیپسند روی بنرها زدند. اصلا نمیدانم دلیلش چیست اما تنها میدانم این بحثها برای فوتسال فایده ندارد. همان طور که گفتم اگر تبانی کرده بودم از آنها سوژه داشتم و من را اخراج نمیکردند. از این بگذریم امسال خودشان به من زنگ زدند و من از آنها فایل صوتی دارم.
* گیتیپسندیها به شما زنگ زدند؟
- خیر از شهرهای دیگر تماسهایی با من میگرفتند که برایم بسیار جالب بود. در این تماسها پیشنهادهای عجیبی به من داده شد.
* همه منتظر بودند امسال بعد از تجربه یک فصل مربیگری و بازیکنی، به صورت همزمان، از دنیای بازیگری خداحافظی کنید اما این اتفاق نیفتاد. دلیلش چیست؟
- من بعد از بازی آخر تصمیمم برای خداحافظی قطعی بود و با بزرگان زیادی مثل درودگر صحبت کردم. مدیران ورزشی و فوتبالیهای زیادی هم گفتند برای خداحافظی زود است اما چون در اکثر کارهایم استخاره میکنم، در این مورد هم استخاره کردم و بد آمد. من سالی که با پرسپولیس قرارداد بستم و با حبیب کاشانی عکس گرفتم استخارهام بد آمده بود و بدون خداحافظی رفتم. کار زشتی هم بود اما چون یک سال در ماهان بازی کردم و به این دلیل که ابتدای فصل استخارهام بد آمده بود، اخراج شدم برای رفتن به پرسپولیس هم استخاره کردم. برای خداحافظیام استخاره کردم و قرآن گفت در رحمت را به رویت باز کردیم؛ استفاده کن.
* بنابراین سال در لیگ 93 قطعا بازی میکنید؟
- نمیتوانم پیشبینی کنم. استخارهام در آن لحظه بود. شاید دو روز دیگر اتفاقی بیفتد که صلاح بدانم دوباره استخاره کنم و اگر استخارهام خوب آمد، خداحافظی میکنم!
* شایعههای زیادی درباره سنتان وجود دارد. بیشترین عددی که در این باره شنیدهایم 43 سال است اما خودتان امسال در چند مصاحبه گفتید، 37 سال دارید.
- من تازه وارد 39 سالم شدم! اما چون از زمان ناصرالدین شاه بازی میکنم هر کسی من را میبیند میگوید تو هنوز بازی میکنی؟ مثلا علی دایی چند وقت پیش من را دید و گفت نمیخواهی خداحافظی کنی؟ سید مهدی رحمتی هم تا من را میبیند میگوید "زمانی که بچه بودم در امجدیه بازیهایت را میدیدم". با این حال چون من از 19 سالگی وارد دنیای حرفهای فوتسال شدم و 13 سال هم در تیم ملی بودم فکر میکنند 50 سالم است. اما همهاش لطف خدا بوده و اینکه سالم زندگی کردم.
* در بازی آخرتان که منجر به قهرمانیتان شد، دیدم 40 دقیقه بازی کردید و این واقعا نشان از سلامت شما در 39 سالگی دارد.
- شما لطف دارید اما بازی آخرم را مقابل تاسیسات دریایی بدترین بازی زندگی ام می دانم. من در زندگی ورزشیام دو بار ترسیدم. یکی زمانی که در جام جهانی 2008 مقابل اوکراین پنالتی را به من دادند و یکی هم در ثانیههای آخر بازی با تاسیسات دریایی. شهاب سفالمنش و امیر شمسایی تمام آمار پاسهای غلط را استخراج کرده بودند و من در این فصل تنها سه اشتباه داشتم. یکی از این اشتباهها در همین بازی آخرمان بود و اشتباه خیلی بچگانهای هم انجام دادم. هیچ گاه از این کارها نمیکردم اما چون جو روانی بدی ایجاد شده بود، از دستم در رفت. شب قبل از بازی جام را به تبریز آوردند و دو روز قبلش هم تیزری برای قهرمانی گرفتند. حتی بین دو نیمه سرود قهرمانی در سالن پخش شد. به مسئولان باشگاه گفتم این کارها خطرناک است. شاید به جز دو سه بازیکنمان بقیه گنجایش این کارها را نداشتند ولی این اتفاق افتاد و ما با وجود اینکه تاسیسات را در تهران برده بودیم در تبریز مساوی کردیم.
* خرافاتی هم هستید...
خدا از ایتالیاییها نگذرد؛ آن ها مرا خرافاتی کردند. این کارهایم امسال به اوج رسید و با عوض نکردن شورت ورزشی، همه را کلافه کردم. امسال پیراهن های سفید هم برایمان باخت می آورد و برای همین همه آن ها را سوزاندیم!
- شدید!
* خرافاتی که از شما شنیدیم مربوط به عوض نکردن خط موبایل، شورت ورزشی، کتانی و سالن بازی است. به جز اینها هم مورد دیگری وجود دارد؟
بله تا دلتان بخواهد. من در هر چیزی خرافاتیام. در ایتالیا که بودم این طوری شدم. یک موقع است که به ائمه اعتقاد دارم و آن را از خرافات جدا کردهام. خدا حاج آقا حقشناس را رحمت کند. ما نزد ایشان رفتیم و او ذکری متعلق به حضرت زینب(س) به من داد که از آن موقع قبل از هر بازی چه در محلات باشد و چه در تیم ملی باشگاهی، آن را به زبان میآورم. این اعتقادم است. اما در برخی چیزها هم خرافاتی شدهام. مثلا روزی که با پای راست به زمین بروم و آن بازی را ببریم، تا آخر لیگ با پای راست وارد زمین میشوم. اگر ببازیم، پای راست را عوض میکنم و با چپ به زمین میروم. خدا از ایتالیاییها نگذرد. زمانی که به ایتالیا رفتم هفته سوم از لیگ گذشته بود و لاتزیو قبل از رفتنم دو باخت و یک مساوی داشت. من در هفته چهارم به تیم رسیدم و سه گل زدم. همه گفتند تو همه چیز را پاک کردی. من ناخودآگاه خرافاتی شدم. این کارهایم امسال به اوج رسید و با عوض نکردن شورت ورزشی، همه را کلافه کردم. هفته دوم شورت پاره شد و آن را دوختم و تا آخر لیگ با آن بازی کردم. همچنین امسال هر بازی که با پیراهن سفید به میدان رفتیم، شکست خوردیم. به همین خاطر به تدارکات گفتم تمام پیراهنهای سفید را جمع کند و آتش بزند. حتی در بازیهایی که مهمان بودیم، پیراهن اولمان یعنی قرمز را میپوشیدیم.
* از یک مقطع زمانی تا به امروز همواره رابطه سینوسی با حسین شمس داشتید.
- رابطه من با حسین شمس رابطه زن و شوهری است! یک روز قهریم و یک روز هم آشتی.
* اما کسی قهرهای شما را باور نمیکرد.
- ولی ما واقعا قهر هم میکردیم. اینجا میخواهم حرفهایم را راحت بزنم. چند وقت پیش یکی از برنامهها از من دعوت کرد و گفت میخواهیم بیپرده درباره همه چیز صحبت کنیم اما فرصت نشد در این برنامه شرکت کنم. اما اینجا میخواهم صادقانه بگویم من و شمس جاهایی بنبست فکری داشتیم. شاید برخی مواقع هم او کاری کرد که به بنبست بخوریم ولی اکثر مواقع حق با سرمربی است.
* تا امروز بازیکنی داشتهاید که مثل خودتان باشد؟
- از چه لحاظ؟
* خصوصیات اخلاقی.
- شاید اخلاقم بد بود اما همیشه مطیع سرمربی بوده ام. هیچ مربی پیدا نمیکنید که بگوید وحید شمسایی از تمرینها فرار میکرد. قبول دارم من کمی خاص بودم. من هیچ وقت با تیم سر میز صبحانه و ناهار نمینشستم و همین باعث میشد من را از بقیه جدا کنند.
* اگر چنین بازیکنی داشتید ، چه رفتاری با او میکردید؟
- اتفاقا من تمام فضاها را برای بازیکنانم باز کردهام. هیچ گاه در شهر خودم آنها را به هتل نبردم چون خودم همیشه از رفتن به هتل بدم میآمد. همیشه تیم را یک ساعت و نیم قبل از مسابقه به رختکن میبرم اما زیاد حرف نمیزنم چون خودم از این کار بدم میآمد.
* با بازیکن ستاره میتوانید کار کنید؟
- من جزو مربیانی هستم که دوست دارم ستاره داشته باشم و با آنها زندگی میکنم.
* ایرادی که به علی دایی میگیرند این است که نمیتواند با بازیکنان بزرگ مثل علی کریمی کار کند. شما چطور؟
- ویژگی انسانها متفاوت است. اما من دوست دارم در تیمم ستاره داشته باشم.
وحید شمسایی در ایسنا
* میتوانید حاشیههایش را هم جمع کنید؟
- من میتوانم حاشیهها را به تیم القا کنم. مثلا شمس میگفت شمسایی پاس نمیدهد و منی که بهترین بازیکن آسیا شده بودم را از تیم ملی خط زد. البته او سرمربی بود و حق داشت اما برای من قابل هضم نبود. این اتفاقها برایم افتاد ولی من همیشه در ادامه بهتر ظاهر شدم. خود شمس هم زمانی که دوباره به تیم ملی برگشتم از من حمایت کرد و عناد را کنار گذاشتیم. درگیریهای حرفی زیادی هم داشتیم اما در بازی، هم من سر میگذاشتم و هم او خوب از من و بجا استفاده میکرد. نمیدانم شاید دعواهای ما به نفع فوتسال هم شد چون در نشریات و رسانههای ورزشی انعکاس زیادی پیدا می کرد و فوتسال را در صدر اخبار قرار می داد اما میخواهم بگویم نقش حسین شمس در فوتسال بی بدیل است و او اولین کسی بود که مرا به تیم ملی دعوت کرد. امیر شمسایی مرا به فوتسال آورد، مهدی ابطحی مرا در لیگ بازی داد اما حسین شمس مرا به اوج پرتاب کرد!
*ماجرای ورودتان به فوتسال را چند بار گفتهاید اما بحثهای زیادی در این باره مطرح است. میخواهم یکبار دیگر به صورت دقیق ورودتان به دنیای حرفهای فوتسال را شرح دهید.
- من در سال 78 کاسب بودم و مبلغی نزدیک به 60 میلیون تومان از من کلاهبرداری شد. وضع مالیام هم خوب بود، آن موقع امیر شمسایی مرا به فوتسال آورد تا بعد از ماجرای کلاهبرداری از لحاظ روحی بهبود یابم. آن موقع 107 کیلو بودم و زمانی که مهدی ابطحی مرا در ورزشگاه دید پرسید برای شرکت در اردوی کشتی یا وزنه برداری آمدهای؟ تست گرفتن از من برای ابطحی یک اتفاق خنده دار بود. او ابتدا به من گفت دور زمین بچرخ اما به او گفتم با 107 کیلو این کار برایم سخت است. او از من خواست دو شوت به سمت دروازه بزنم که هر دوی آنها را 20 متر بالای دروازه شلیک کردم به شکلی که آجرهای دیوار فرو ریخت. ابطحی از این اتفاق خوشحال شد و مرا به تیمش برد. من در 40 روز 27 کیلو از وزنم را کم کردم، الان هم که یادش میافتم سکته میکنم. واقعا کار سختی برایم بود و عذاب کشیدم. با این حال ابطحی مرا در هفته سوم لیگ به زمین فرستاد و من هم گلزنی کردم در حالی که تنها 21 سالم بود. هفته چهارم نیز حسین شمس مرا به تیم ملی دعوت کرد. همچنین در اولین بازیام برای تیم ملی مقابل روسیه در ترکیب ثابت قرار گرفتم و گلزنی هم کردم. دو ماه بعد نیز آقای گل و بهترین بازیکن جام ملتهای آسیا شدم به همین دلیل است که میگویم نقش شمس در ملی پوش بودنم زیاد است. او مرا در اولین بازی بین چهار بازیکن ثابت به زمین فرستاد. واقعا در سطح ملی مدیونش هستم بعد از او نیز انصاری فرد این راه را ادامه داد.
* این که گفته میشود در سالهای اخیر لب به برنج و نوشابه نزدهاید صحت دارد؟
- من از شهریور 78 تا امروز یک قاشق برنج هم نخوردهام. نوشابه را هم از آبان 78 تعطیل کردم. کاهش وزن من کاملا بی در و پیکر بود و هیچ برنامه خاصی برایش نداشتم. تنها برنامهام این بود که به یک باره نان، برنج، شیرینی و سیب زمینی را تعطیل کردم.
*بیشترین قراردادتان تا امروز با چه تیمی بود؟
- بیشترین قرارداد را در فوتسال بابک معصومی و رضا ناصری گرفتهاند اما در همان سال من در ایتالیا بازی کردم و 90 میلیون تومان گرفتم که فکر میکنم این مبلغ بیشترین پولی باشد که یک فوتسالیست گرفته است.
* تاکنون سه دوره مدیریت در فوتسال ایران وجود داشته است، شما از بین دورههای مدیریتی آقایان ترابیان،درودگر و افتخاری کدامیک را بیشتر قبول دارید؟
- هر کدام از این دوستان یک حسنی داشتند. زمان درودگر پول زیادی وارد فوتسال شد و بازیهای خوب و امکانات حرفهای در اختیارمان قرار میگرفت. زمانی که در آسیا قهرمان میشدیم جایزهمان یک دستگاه خودرو بود. این اتفاق زمان دادکان و صفایی فراهانی میافتاد. 50 دست لباس ورزشی به هر بازیکن میدادند و پاداشهای دو سه هزار دلاری برای بردهایمان اختصاص پیدا میکرد. فکر میکنم پیشرفت در زمان درودگر نسبت به حال زیاد بود. خاویر روزانو در ایران کلاس آموزشی برگزار میکرد. در زمان ترابیان هم ارتباطهای بین المللی افزایش یافت. بازیهای خوب با تیمهای بزرگ برگزار میکردیم. از زمان درودگر هم تیم اسپانیا برای اولین بار به ایران آمد سپس در زمان ترابیان این فعالیتها تقویت شد. به شکلی که ایتالیا، اسپانیا و برزیل زمان درودگر به ایران آمدند اما زمان ترابیان این بازیها رفت و برگشتی شد. این را هم بگویم که فوتسال ایران زمان ترابیان عقبگرد کمی داشت اما به لحاظ اعتبار فوق العاده بود.
* با این حساب تنها نقطه منفی مدیریت درودگر ضرب و شتم کاظم محمدی بوده است؟
- میخواهم بعد ازچند سال این موضوع را باز کنم و برای اولین بار حقایقی را در موردش بگویم. به یاد دارم قبل از عزیمت به جام جهانی به اتفاق محمدرضا حیدریان به ایسنا آمدیم و از اینجا به فرودگاه رفتیم. اگر صادق درودگر در آن جام جهانی کاظم محمدی را مورد ضرب و شتم قرار نمیداد این بازیکن بالای 10 سال محروم میشد. محمدی قصد زدن داور را داشت و اگر این اتفاق میافتاد جریمههای سنگین برایش در نظر میگرفتند. حتی میدانم فیفا درودگر را مورد تشویق قرار داد. به هر حال هر پنج انگشت یک دست هم اندازه نیستند و در بین هزار کار خوب شاید یک نکته منفی هم پیدا کنید.
*دوره آخر مدیریت کمیته فوتسال چطور؟
- دوره آخر چیست؟
* منظور دوره مدیریتی رضا افتخاری است.
- من که چیزی ندیدهام!
* واقعا در این دوره هیچ کار مثبتی نشد؟
- من واقعا چیزی ندیدهام. به هر حال باید چیزی ببینم تا بتوانم نظر بدهم. وقتی پیراهنهای بازیکنان تیم ملی امید و بزرگسال را عوض بدل میکنند؛ وقتی مربی تیم ملی هیچ یک از بازی لیگ را نمیبیند چه چیزی باید گفت؟
* این حرف بی انصافی نیست؟ به هر حال هر دوره نکات مثبتی هم دارد.
- صحبتی را چند وقت پیش یکی از بزرگان به من گفت و خبر بسیار بدی درباره جام قهرمانی لیگ شنیدم. با این خبر دیگر هیچ جای صحبتی باقی نمیماند و من نمیخواهم در این باره بیشتر اظهار نظر کنم! ترابیان واقعا مدیر موفقی بود. نزدیک جام جهانی 2012 با او به تنشهایی خوردم اما معتقدم دوره مدیریتش بی نظیر بود. ما بسیار سخت از هم جدا شدیم اما این یک واقعیت است که او بی نظیر بود. کارهای بسیار قوی در فوتسال انجام داد و ماندگار شد. البته او کمی در پول دادن سفت و سخت عمل میکرد ولی از لحاظ ارتباطات بین المللی مدیر قوی بود. اتفاقا چند وقت پیش به او گفتم که ای کاش در دوره مربی گری من در تیم ملی، شما در کمیته فوتسال باشید. چون یکی از حسنهای بزرگ ترابیان حمایت فوق العادهاش از سرمربی تیم ملی است. او بسیار محکم پشت مربیانش میایستد.
*یکی دیگر از حاشیههای بزرگ شما در دوران بازیگریتان درگیری با مصطفی نظری بود که به دنبال آن در مصاحبهای اعلام کردید اصلا چنین دروازه بانی را نمیشناسید!
- از نظر من اخلاقیات یک بعد کار است و مباحث فنی نیز یک بعد دیگر. مصطفی نظری از لحاظ فنی جزو بهترین گلرهای ایران است.
*به نظر میرسد بعد از آن اتفاق، دوستی که با هم دارید مصنوعی است. حتی گفته میشود مصطفی نظری بعد از قطعی شدن پیوستنتان به دبیری تبریز به روسیه رفت.
- ماجرای من و نظری تمام شد و رفت. من راجع به علی صانعی هم همین حرف را میزنم. تا کنون از اتفاقات بسیاری گذشتهام. درباره بحثی هم که پیرامون رفتن نظری به روسیه مطرح کردید باید بگویم او قبل از آمدنم به تبریز به نوریل پیوسته بود. بعد از آن هم چندین بار با هم در تماس بودیم و معتقدم اتفاقی که چند سال پیش افتاد تمام شده است. زمانی که نظری به تیم ملی دعوت شد بسیار جوان بود و من کاپیتان تیم ملی بودم.
* زمان بازیگریتان با محمد هاشمزاده و مجید رئیسی در هر تیمی که حضور داشتید قهرمان شدید. آن موقع میگفتند وحید شمسایی باند تشکیل داده و با باندبازی قهرمان میشود. امسال چه باندی داشتید که با دبیری قهرمان شدید؟
- ما باند میگیریم که به مچ و پایمان ببندیم. خوشحالم امسال بازیکنی مثل احمدرضا سنگسفیدی را به فوتسال معرفی کردم. بازیکنی که در لیگ یک، دو، سه و چهار هم بازی نکرده بود. اما امسال مثل شیر برایمان جنگید.
*شرکت نکردنتان در جشن قهرمانی هم معنای خاصی دارد؟
- جشن من همان خوشحالی اول است. بعد از آن از شلوغ کردن خوشم نمیآید. اگر امسال بیشتر از دورههای قبل خوشحالی کردم به خاطر بازیکنانم بود، چون آنها با تمام وجود بازی کردهاند و بیمهریهای زیادی به آنها شد.
* شما در کنار محمدرضا حیدریان همیشه از تاپ های فوتسال محسوب میشدید و رقابت نزدیکی هم با هم داشتید. برخی مقاطع حیدریان را از شما بالاتر میدانستند و در برخی زمانها هم عکس این موضوع بود. به نظرتان در حال حاضر شرایط به چه شکل است؟
- من و رضا همزمان خاک خورده فوتسال هستیم. رضا برایم آدم بسیار بزرگی است و من او را روی چشمانم میگذارم. تاریخ فوتسال ما کسی مثل رضا حیدریان را دیگر نمیتواند ببیند همانطور که آدمی مثل حسین شمس نمیتواند تاثیر این چنینی در فوتسال بگذارد. من امسال هم از رضا خواهش کردم در تبریز کمکمان کند. میخواهم بگویم که چقدر او را دوست دارم. زمانی که او به عنوان کمک مربی به تیم ملی رفت، خیلی ناراحت شدم، چون حیدریان آدم بزرگی است و حیف است که نباشد.
*دلیل نبودنش چیست؟
وحید شمسایی
- نمیدانم شاید رضا بیش از حد محفوظ به حیاست.
*بازی در لیگ دسته دو هم به همین دلیل است؟ شاید حیدریان از جو فعلی فوتسال بدش میآید و میخواهد با نبودنش حرفی بزند...
- نمیدانم چه فکری در سرش است، اما او برایم آدم بزرگی خواهد بود و هرجا ببینمش جلوی پایش میایستم. این تنها چیزی است که میتوانم درباره حیدریان بگویم.
*اگر فوتسالیست نمیشدید چه کار میکردید؟
- قطعا کاسب میشدم. هرچند از ابتدا هم کاسب بودم و سپس به فوتسال آمدم.
*قبول دارید بیشتر بیزینسی که دارید را از فوتسال به دست آوردهاید؟
- اگر تا این لحظه از اسم وحید شمسایی به اندازه سر سوزن استفاده کرده باشم، مدیون مردم ایرانم. من در دوبی با یک شیخ عرب که هیچ شناختی از من ندارد، قرارداد میبدم و تنها کارم را به او معرفی میکنم و او نیز به تهران میآید. من اصلا از شهرتی که دارم در کارم استفاده نمیکنم. برای خودم ملک میخرم و ساختمان میسازم. اگر یک بار مرا در شهرداری دیده باشند، جایزه دارید. همانطور که گفتم قبل از ورودم به فوتسال کاسب بودم و 60 میلیون از پولم را بالا کشیدند. این پول در سال 78 معادل 6 میلیارد الان بود.
اگر تا این لحظه از اسم وحید شمسایی به اندازه سر سوزن استفاده کرده باشم، مدیون مردم ایرانم.من اصلا از شهرتی که دارم در کارم استفاده نمیکنم. برای خودم ملک میخرم و ساختمان میسازم. اگر یک بار مرا در شهرداری دیده باشند، جایزه دارید.
*اولین اتومبیلتان چه بود؟
- در سال 73 یک پراید داشتم اما الان آن را به بنز رساندهام!
* آدم بسیار خانوادهداری هم هستید...
- من هرچه دارم از خانوادهام دارم. معتقدم هرچه به خانوادهام خدمت کنم کم است. در حال حاضر سه فرزند دارم و آرزویم خوشبختی آنهاست.
*رکوردهای بسیاری را در دنیای فوتسال به اسم خودتان ثبت کردهاید اما میخواهم بدانم رکوردی هست که در حسرت رسیدن به آن مانده باشید؟
- دوست داشتم در جام جهانی با تیم ملی ایران بین چهار تیم برتر قرار بگیرم.
گفت و گو با وحید شمسایی
* رکورد شخصی چطور؟
- دوست داشتم در جام جهانی آقای گل شوم اما متاسفانه تا کنون در تمام ادوار جام جهانی،دو تیم از همه گروههایمان به فینال رسیدهاند و من هیچگاه فرصت کسب عنوان آقای گلی را نداشتم.
*کدام عنوان بیشتر از بقیه چسبید؟
- قهرمانی تیم ملی در جام ملتهای 2007 ژاپن خیلی به من چسبید. در آن دوره من به عنوان بهترین بازیکن تورنمنت انتخاب شدم و در ادامه نیز AFC جایزه بهترین بازیکن سال را به من داد. قبل از آن اتفاقات تخلی برایم افتاده بود و حسین شمس مرا از تیم ملی کنار گذاشته بود. او میگفت، شمسایی به فکر خودش است و به تیم ملی فکر نمیکند اما بعد از دعوت مجدد به تیم ملی، این عنوانها را به دست آوردم و برایم لذت بسیاری داشت.
*در کدام تیم دوست داشتید بازی کنید اما نشد؟
- اصلا آدمی نیستم که خارج از کشور بتوانم زندگی کنم. قرارداد سه ساله با لاتزیوی ایتالیا داشتم اما بعد از یک سال به ایران بازگشتم. "کرانیاتی" مدیرعامل باشگاه لاتزیو آن زمان به من گفت «همه به اروپا میآیند و قرارداد سه ساله میبندند اما تو بعد از یک سال میخواهی بروی».
*یک پیشنهاد هم از بارسلونای اسپانیا داشتید اما نرفتید.
- نماینده باشگاه بارسلونا در ایران با من صحبت کرد اما همان بار اول به او گفتم آدمی نیستم که خارج از کشور بازی کنم. البته چند وقت پیش به مدت یک ماه در چین بودم ولی به خودم تلقین کردم که سفر یک ماهه به شمال ایران رفتهام. در سال 2004 نیز اسپارتاک مسکو پیشنهاد نجومی به من داد. یکی از باشگاههای آمریکایی هم پول خوب به همراه اقامت خانوادگی پیشنهاد داد. پیشنهاد هر ساله از قطر و کویت هم که پای ثابت پیشنهادهایم است.
*میدانیم که روبهروی همه تیمهای قدر دنیا بازی کردهاید اما بگویید که به کدام تیم هنوز نتوانستهاید گل بزنید؟
- فقط به تیم ملی پرتغال گل نزدهام، اما همانطور که گفتید، مقابل همه تیمهای بزرگ مانند برزیل، اسپانیا، ایتالیا، روسیه و... بازی کردهام. اما از نوع فوتسال اسلوونی و صربستان همیشه بدم میآمد و آنها خیلی خشک بازی میکردند.
*سقف آرزوهای وحید شمسایی؟
- من در زندگی ورزشیام به هرچیزی که دوست داشتم رسیدم. درآینده نیز دوست دارم فوتسالیها در رفاه باشند تا بتوانیم با توجه به نیروهای انسانی فوقالعادهای که داریم در جهان حرف اول را بزنیم. معتقدم بازیکن فوتسال خیلی مظلوم است.
*اولین چیزی که با شنیدن کلمات زیر یادتان میافتد:
فوتسال: زندگیام
فوتبال: همه دنیا را گرفته است
آقای گل: به آن رسیدم اما کسی که گلهایم را نشمرده است! (کنایه به عباس ترابیان)
تبانی: قهرمانی (باخنده)
بابک معصومی: مرد؛ او همه زندگیاش را وقف فوتسال کرد
حسین شمس: بزرگترین، تاثیرگذار در فوتسال
عباس ترابیان: مدیر بسیار قوی
تبریز: از مردم تبریز خوشم میآید و واقعا با تعصب هستند
دوقلوها: نفسم
حیدریان: بزرگمرد تاریخ فوتسال ایران
رضا ناصری: بینظیر و دوست تمام نشدنی
مصطفی نظری: صخره سنگی