ایران و آمریکا؛ دیپلماسی در آینه تاریخ و آزمون آینده

ایران و آمریکا؛ دیپلماسی در آینه تاریخ و آزمون آینده

مینو خالقی - «صلح پایدار تنها زمانی ممکن است که طرفین به هزینه‌های تنش‌آفرینی بیشتر از منافع آن بیندیشند»، شاید بیش از هر زمان دیگری درباره رابطه ایران و آمریکا، خصوصا در شرایط فعلی، مصداق داشته باشد.
روندها و چشم‌‌‌انداز اقتصاد دیجیتال در ۲۰۲۵

روندها و چشم‌‌‌انداز اقتصاد دیجیتال در ۲۰۲۵

محمدمهدی محمدی - اقتصاد دیجیتال با تعریف سازوکارهای اقتصادی مبتنی بر داده و فناوری، به یکی از مهم‌ترین عناصر ساختار اقتصادی جهانی تبدیل شده است. این مفهوم نه تنها شامل تجارت الکترونیک می‌شود، بلکه به تمامی ابعاد استفاده از فناوری‌های دیجیتال در زندگی روزمره، از مبادلات مالی تا ارتباطات، پرداخته و تأثیر قابل توجهی بر رفتارهای اجتماعی، فرآیندهای مدیریتی و ساختارهای زیرساختی جوامع دارد. با پیشرفت‌های مداوم و ظهور فناوری‌های نوآورانه، به‌ویژه در حوزه‌های هوش مصنوعی، بیگ دیتا، اینترنت اشیاء و بلاک‌چین، تحولات عمیق‌تری در بازارهای جهانی و شکل‌گیری مدل‌های کسب‌وکار جدید مشاهده می‌شود.
دوشنبه ۳۰ تير ۱۴۰۴ - 2025 July 21
کد خبر: ۲۲۳۰۴
تاریخ انتشار: ۳۱ فروردين ۱۳۹۳ - ۰۹:۱۵

روایت حسن خمینی از دیدارش بامارکز

یکی از دوستان که به طور اتفاقی ترجمه فارسی کتاب «صد سال تنهایی» او را در سفر همراه داشت، از مارکز خواست تا کتابش را امضا کند. وی این کار را کرد ولی به نظرم با اکراه. شاید به این جهت که چاپ کتابش را بدون اجازه و حق‌التألیف نمی‌پسندید.
تدبير24 : در پی درگذشت گابریل گارسیا مارکز نویسنده مشهور آمریکای لاتین، حجت‌الاسلام والمسلمین سیدحسن خمینی خاطره‌ای از خود در ملاقات با وی منتشر کرد.

در یادداشت یادگار امام که مربوط به خاطره وی از سفر به کوبا و ملاقاتش با مارکز است و متن آن در پایگاه اطلاع‌رسانی و خبری جماران منتشر شده، آمده است:

«سال‌های آغازین دهه هشتاد شمسی بود که سفری به کوبا داشتم. فیدل کاسترو قبل از آن به ایران آمده بود و یک بار در حرم امام و بار دیگر هم در جماران او را ملاقات کرده بودم و هر دو بار مرا به اصرار - البته به احترام امام - به کوبا دعوت کرده بود و گفته بود هدفش آن است که احترام خود را به امام خمینی نشان دهد.

تابستان همان سال راهی کوبا شدم. شب اول سر میز شام کاسترو از علاقه من به ادبیات آگاه شد و گفت که گابریل گارسیا مارکز در کوباست، آیا مایلم که او را ببینم؟ من همان سال‌ها با آثار او آشنا شده بودم و با کمال میل استقبال کردم. فردای آن روز، پیرمرد با تواضع کامل به اقامتگاه هیأت ما آمد. عصایی در دست داشت و به گمانم مشکل راه می‌رفت. درباره رئالیسم جادویی صحبت شد. احساس کرد در کلام من کنایه‌ای است به کتاب آیات شیطانی که نویسنده‌اش مدعی است آن را به سبک مذکور نگاشته است. کلام را به آن حوزه کشاند و به شدت از کتاب یاد شده انتقاد کرد‌. گفتم اتفاقا در ایران برخی کوشیده‌اند در نقد این کتاب‌، تکلیف آن را از رئالیسم جادویی جدا کنند. پرسید مگر این حرف‌ها در آن سوی دنیا هم مطرح است؟ و بعد خود بلا فاصله گفت «هزار و یک شب و قالیچه پرنده» پیشتاز این سبک است.

حرف‌هایی داشتم اما گذاشتم او سخن بگوید. مارکز کم‌حرف بود و به نظرم از ادبیات ما اطلاع چندانی نداشت. وی حضور گرم و مغتنمی داشت و بسیار مؤدب بود. می‌گفت ماه‌هایی از سال را مهمان کاسترو است ولی به گمانم گفت که زندگی‌اش در مکزیک مستقر است. آخر‌الامر چند عکس به یادگار گرفتیم که نمی‌دانم کجاست.

یکی از دوستان که به طور اتفاقی ترجمه فارسی کتاب «صد سال تنهایی» او را در سفر همراه داشت، از مارکز خواست تا کتابش را امضا کند. وی این کار را کرد ولی به نظرم با اکراه. شاید به این جهت که چاپ کتابش را بدون اجازه و حق‌التألیف نمی‌پسندید. به نوعی هم که بفهمیم، پرسید مگر کتاب‌های من به فارسی ترجمه شده است؟ بعد‌ها شنیدم که او داستان دیدارمان را در جایی - گویا با نشریه‌ای فرانسوی‌زبان - تعریف کرده است، اما هنوز آن را ندیده‌ام.

خدایش رحمت کند. شاید فرصتی دست داد و بیشتر درباره صحبت‌های آن شب نوشتم. »


بازدید از صفحه اول
sendارسال به دوستان
printنسخه چاپی
نظر شما: