تدبیر24: سال گذشته خیلیها اینطور تصور میکردند که وقتی احمدینژاد رفت، حسن روحانی میآید و روی زمین زانو میزند و دستهایش را روی آسفالت میگذارد و چشمهایش را میبندد و سپس نوری عجیب از دستهایش میتابد و ناگهان تمام خاک ایران را فرا میگیرد و تمام خرابیهای هشت سال گذشته را آباد میکند و خزانه و صندوق ذخیره ارزی از اسکناس و شمشهای طلا پر میشود و آسمان تهران و اصفهان و اهواز پاک و آبی میشود و دریاچه ارومیه دوباره زنده میشود و زایندهرود طغیان میکند و یک رنگینکمان عظیم از مرز شرقی تا مرز غربی کشور ظاهر میشود.
حسن روحانی قرار نبود معجزه کند. ما باید به دولت یاری میرسانیدم تا گرد و غبار دوره احمدینژاد از این سرزمین پاک شود، اما عوض آن در خانه نشستیم و هر اتفاقی که رخ داد، به تمسخر گفتیم: «روحانی مچکریم!» و خبرهای صداوسیمای ضرغامی و تابناک محسن رضایی و رسانههای وابسته به قالیباف را لایک کردیم و از صبح تا شب به روحانی فحش دادیم و متلک انداختیم.
این کشور دیگر پولی ندارد. دیگر چیزی نمانده. دولت جدید باورش نمیشود که باید روش احمدینژاد را ادامه دهد و میلیاردها تومان بودجه عمرانی و درمانی کشور را صرف پرداخت یارانهها کند.
این دولت نمیخواهد دنبالهرو سیاستها و ترفندهای دولت قبلی باشد، ولی ما از روحانی میخواهیم که این کار را انجام دهد. ما او را در منگنه گذاشتیم و فشار میدهیم تا در نهایت فریاد بزند که استعفا میکند و بعد خیالمان راحت میشود.
حدود یک سال از آمدن روحانی گذشته و ما فقط به این موضوع فکر میکنیم که در این مدت او چه کاری برایمان کرد و اصلا مهم نیست ما چه کاری کردیم تا دولت را یاری دهیم.
ما ملتی هستیم که به جیب و زیر شلوار خودمان اهمیت میدهیم و میخواهیم هر چیزی که دوست داریم را به دست آوریم.
ما ملتی هستیم که خودمان هم نمیدانیم چه چیزی میخواهیم. ما فقط بیشتر میخواهیم. اگر در خیابان راه میرویم و یک جعبه کارتن ببینیم که رویش نوشته باشد: «کوفت مجانی»، آن را برمیداریم و با عجله و خوشحالی به خانه میبریم.
ما ملتی هستیم که همیشه کمیت را به کیفیت ترجیح میدهیم. برای ما مهم است که فرزندمان را با سرویس به مدرسه بفرستیم، اما برایمان مهم نیست که راننده 10 دانشآموز را سوار پیکان میکند و در حالی که لاستیکهایش صاف است و لنت و روغن ترمز آن هم مدتهاست که عوض نشده، با سرعت میان اتومبیلها ویراژ میدهد. برای ما فقط مهم است که بچهمان با سرویس به مدرسه برود و به خانه بازگردد.
ما ملتی هستیم که تصور میکنیم اگر حسن روحانی و باراک اوباما با یکدیگر دست بدهند، آن هنگام همه مشکلات کشور ناگهان حل میشود و همه اتفاقات در رخدادهای اقتصادی ریشه دارد و وقتی پول باشد، همه چیز میشود و دیگر هیچ زوجی از هم طلاق نمیگیرند و هیچ قتل ناموسی و اسیدپاشی رخ نمیدهد.
ما ملتی هستیم که با موتورسیکلت داخل خط ویژه اتوبوس و پیادهرو تردد میکنیم و در هر مکان عمومی که دلمان بخواهد، سیگار میکشیم.
ما ملتی هستیم که از چراغ قرمز تقاطع عبور میکنیم و خوشحال هستیم که به قوانین بیتوجهی کردهایم و حال دولت را گرفتهایم.
ما ملتی هستیم که دوست داریم لحظات جان دادن یک انسان بالای جرثقیل را تماشا کنیم، اما وقتی اولیای دم رضایت میدهند و اجرای مراسم اعدام لغو میشود، آنگاه هووو میکشیم و آنها را مسخره میکنیم، چون نمایشی که برای دیدن آن رفته بودیم را خراب کردند.
ما ملتی هستیم که دروغ میگوییم.
حسن روحانی قرار نبود معجزه کند. او اگر میخواست هم نمیتوانست معجزه کند. این ما بودیم که باید با روی کار آمدن دولت جدید معجزه میکردیم تا اتفاقات خوب رقم بخورد.
ما ملتی هستیم که در خانه نشستیم و پستهای فیسبوک محمدجواد ظریف را لایک کردیم و برایش کامنت گذاشتیم و نفس راحتی کشیدیم که به وظیفه ملی خود عمل کردیم و گفتیم حالا دیگر همه چیز بر عهده وزیر امورخارجه است.
ما ملتی افراطی هستیم که اگر یک چراغ جادو پیدا کنیم، چیزهایی از آن میخواهیم که غول داخل چراغ خودکشی میکند تا زود از دستمان خلاص شود.
ما ملتی هستیم که یک جوک را با اشاره به یک شهر یا قومیت خاص تعریف کنیم و باید یکی را له کنیم تا موقعیت خندهدار ایجاد شود.
ما ملتی هستیم که چهرههای کوچک را بزرگ کردهایم و شخصیتهای بزرگ را زیر پایمان گذاشتیم و «افکار عمومی ایران» را تشکیل میدهیم.
ما ملتی هستیم که پژو 405 را به عمد آتش میزدیم تا از بیمه پول بگیریم.
ما ملتی هستیم که وقتی میدانیم اتوبوسهای اسکانیا استاندارد تولید نمیشود، باز هم سوار آن میشویم.
ما ملتی هستیم که وقتی یک شرکت تولیدکننده محصولات لبنی اعلام کرد برای مشتریانی که از محصولی ناراضی هستند بسته هدیه میفرستد، الکی با آنها تماس گرفتیم و گفتیم که محصولشان بد بوده تا هدیه دریافت کنیم و خوشحال بودیم که با زرنگی توانستیم دو قالب کره و یک ظرف ماست مجانی بخوریم.
ما ملتی هستیم که در روز «سلام سینما» زبالههایمان را کف سالن نمایش ریختیم و صندلیها را هم با چاقو پاره کردیم.
ما ملتی هستیم که در چهارشنبهسوری به سوی خودروهای آتشنشانی و آمبولانس نارنجک پرتاب میکنیم.
ما ملتی هستیم که فکر میکنیم اگر کسی شهرت دارد یا در تلویزیون ضرغامی ظاهر میشود، حتما پاک و درستکار است و در جایگاه حق نشسته و به حرفهایش گوش میدهیم و مرید او میشویم.
ما ملتی هستیم که اگر کسی را دوست داشته باشیم، منتقدان یا رقبای او را با فحش یا هر چیز دیگری مورد حمله قرار میدهیم و یک لحظه هم به حقیقت فکر نمیکنیم و فقط میخواهیم یک طرفدار آتشین باشیم.
ما ملتی هستیم که به حسن روحانی فحش میدهیم، چون معجزه نکرده است.
ما ملتی هستیم که میخواهیم در مدت یک هفته با خوردن قرصهای ماهوارهای لاغر شویم.
ما حتی اگر نخواهیم، باز هم چنین ملتی هستیم. ما ملت ایران هستیم. ملتی که هرجا بوی پول بیاید، به آن سمت میرود.
وقتی تو اینجوری نیستی ولی خیلی ها هستند و ما ملت ایران را تشکیل می دهیم. وقتی تو هم در این کشور زندگی میکنی، عضوی از ملت ایران محسوب میشوی.
اصلا هر بلایی که دلتان میخواهد، سر حسن روحانی بیاورید و به او هیچ کمکی نرسانید. حقیقت تلخ است، ولی ما ملتی هستیم که لیاقتمان همان احمدینژاد و رحیمی و مشایی و مرتضوی بودند و حالا هم دلمان برایشان تنگ شده.
حسن روحانی بدترین انسان روی زمین است که میتوانستیم با کمک او کارهای خوبی انجام دهیم، ولی ترجیح دادیم در انتظار معجزهای از او باشیم. اما حسن روحانی معجزهای ندارد. معجزه، خود ما بودیم.
اکنون اصلا برایم مهم نیست که بعضی خوانندگان این متن با خود چه فکری میکنند. این که دولت به من پول داده تا آن را بنویسم یا هر چیز دیگری، اصلا برایم اهمیتی ندارد. من امروز فقط به دشمنان روحانی و کسانی که میخواهند او را نابود کنند، مینگرم و همین برایم کافی است تا بفهمم لیاقت ما همان احمدینژاد بود ..
من به اطرافیان محسن رضایی و سعید جلیلی و محمدباقر قالیباف نگاه میکنم.
ملتی هستیم که منتظریم یکی عصا روی زمین بگذارد و راهی وسط رودخانه باز کند، نه کسی که برای ساختن یک کشتی از ما کمک بخواهد.
در فیسبوک پستهایی دیدم که دولت جدید را ناکارآمد معرفی میکرد و هزاران لایک گرفته در حالی که هیچوقت کسی ننوشت حسن روحانی هریپاتر نیست.
ما ملتی هستیم که اگر همین فردا انتخابات زودهنگام ریاست جمهوری برگزار شود، شاید بلافاصله به احمدینژاد رای خواهیم داد تا دوباره بودجه عمرانی و درمانی کشور را به 45 هزار تومان یارانه تبدیل کند. شاید برای ما مهم نیست که چه کسی برد یا خورد، برایمان فقط این مهم است که آن 45 هزار تومان به حسابمان واریز شود و فرقی ندارد که از کدام محل تامین میشود.
ما ملتی هستیم که وقتی کسی اعتراض می کند چرا کلاه سر مردم میگذاریم یا اسراف میکنیم، در پاسخ به او میگوییم: «برو بابا...! یارو 3000 میلیارد برد، این که در مقابل اون چیزی نیست!»
ما ملتی هستیم که فقط خودمان را میبینیم فقط خودمان!
ما ملت ناشناختهای هستیم که تاریخ تاکنون چنین چیزی به خود ندیده است.