ده نمکی حتما باید فیلم بسازد و می سازد. اما اگر دیدید خداحافظی او از سینما خیلی جدی بود، یقین بدانید عرصه جذاب تری پیش رویش باز شده. او البته سابقه عجیب عضویت در شورای عالی سینما و هیات امنای دانشگاه هنر را هم در کارنامه دارد و ...
تدبیر24: این روزها فیلم ده نمکی دارد خوب می فروشد؛ مثل همیشه. زمزمه خداحافظی با سینما را هم سر داده که البته بیشتر یک کار تبلیغاتی به نظر می آید، مگر آنکه ده نمکی عرصه ای جذاب تر از سینما یافته باشد. همانطور که کار قبلی اش را کنار گذاشت و به مطبوعات آمد، بعد از مطبوعات به مستندسازی روی آورد، بعد آن را هم رها کرد و سینمای حرفه ای را تجربه کرد.
اما کیست که نداند ده نمکی همواره حاشیه را بیش از متن دوست داشته است؟ حق هم دارد؛ زرق و برق سینما و شهرت مطبوع آن به عنوان یک هنرمند برای کسی که در عین شهرت، محبوبیت معکوس را زیاد تجربه کرده، کم دوست داشتنی نیست. اما من معتقدم ابزار سینما همیشه از وسایل دیگر بهتر و دموکراتیک تر است، حتی برای ده نمکی. او تلاش کرده با ساخت فیلم، حرف های گل درشتش را بزند و البته همچنان بعد از پنج فیلم زبان سینما را درست نیاموخته و هنوز از سینما به عنوان تریبونی برای سخنرانی به همراه گوشی موبایلی برای ارسال پیامکهای خنده دار استفاده می کند.
گرچه عدد فیلم های ده نمکی به عدد 5 رسیده و می شود به هرحال نقاط روشنی هم در کارگردانی او سراغ کرد اما ده نمکی اگر تلاش می کرد به جای حرف زدن زیاد و توضیح دادن مضامینی که می خواسته بگوید و تلاش فراوان برای اثبات خود، به سواد سینمایی اش بیفزاید، قطعا مسیر فیلمسازی اش شیب مناسبی رو به بالا به خود می گرفت. اما او حاشیه سازی اطراف خود و فیلم هایش را ترجیح داد. ترجیح داد به دلیل استقبال مخاطبان انبوه، برای همه کری بخواند و اصرار کند که آنچه می سازد بی نقص است و عین سینماست و در اوج کیفیت و هر که این را انکار کند با او و تفکرش عناد دارد.
دلایل استقبال از سینمای ده نمکی البته قابل تحلیل است ولی همینجا بگویم من قطعا از فروش بالای فیلم های او آزاری نمی بینم هیچ، خوشحال هم هستم. آرزوی شکست خوردن او را هم به هیچ عنوان ندارم. فروش هر فیلمی یعنی مخاطبان بیشتری راهشان را به سمت سینما کج کرده اند و این بسیار خوب است. تازه امسال که فروش فیلم ده نمکی باعث نجات چندین سینما شد و این اصلا اتفاق کمی نیست.
مشکل من جای دیگری است. او دستش در عبور از خط قرمزهای ریز و درشت باز است، هروقت فیلم می سازد، نهادها و سازمان های همفکرش از انواع حمایت ها برایش کم نمی گذارند، تعداد سینماهایش در تهران و شهرستانها دوبرابر نزدیکترین رقبایش است، برای تبلیغاتش هم ویژه تر از ویژه مایه می گذارند. همه اینها نوش جانش. اما کسی که همه مزایا و امتیازات را با مال خود کرده که نباید اینهمه هیاهو کند، به صغیر و کبیر از مخالفانش یا منتقدانش بدوبیراه بگوید و انگ بچسباند،کری بخواند، اینهمه با تبختر برخورد کند، با طلبکاری حرف بزند و تازه ژست مظلومیت هم بگیرد و ادای کسانی را دربیاورد که تک و تنها و بی پناه وسط جنگل بیرحم سینما گیر افتاده اند.
او از همان روش و تکنیک هایی بهره می برد که متاسفانه ابراهیم حاتمی کیا نیز اخیرا برای خود انتخاب کرده است.
صادقانه بگویم که دوست دارم روزی ده نمکی فیلم خوب بسازد. صادقانه بگویم که هربار امیدوار بودم پیشرفتی در کارش ببینم، ببینم بیان سینمایی را آموخته است، حرف هایی که می خواهد بزند را توانسته به زبان سینما ترجمه کند، اما خب هنوز نشانه ای ندیده ام. اگر ده نمکی می توانست از حاشیه هایش بکاهد، کمی متواضعانه سینما و بیان سینمایی را بیاموزد و صداقت را چاشنی کارش کند، بی شک به وزنه ای غیرقابل انکار در سینما برای طیف همفکرش تبدیل می شد که می شد جدی اش گرفت. طبعا منتقدانش و طیف مقابل او هم بیشتر جدی اش می گرفتند.
با همه اینها او مثل هر فیلمساز دیگری حق دارد هرچه می خواهد بسازد. هیچکس حق ندارد به ده نمکی بگوید فیلم نساز، یا از فیلم نساختن او خوشحال باشد. اما او هم باید این توقع همیشگی اش از منتقدان را کنار بگذارد که "باید از فیلم من خوشتان بیاید وگرنه مغرضید و ضد انقلابید!" او باید تحملش را برای شنیدن حرف های مخالف بالا ببرد و خود را درگیر قانع کردن منتقدانش نکند.
ده نمکی حتما باید فیلم بسازد و می سازد. اما اگر دیدید خداحافظی او از سینما خیلی جدی بود، یقین بدانید عرصه جذاب تری پیش رویش باز شده. او البته سابقه عجیب عضویت در شورای عالی سینما و هیات امنای دانشگاه هنر را هم در کارنامه دارد و اخیرا هم از تدوین هشتاد جلد کتاب خبر داده است. کسی چه می داند. شاید ده نمکی را باز هم در ردایی جدید ملاقات کنیم. تجربه نشان داده درست است که او گاه از فعالیت در یک عرصه خسته می شود و حوزه کارش را تغییر می دهد اما آنچه مسلم است، بلندپروازی و میل به همیشه مطرح بودن چیزهایی نیست که ده نمکی بتواند از آن دل بکند.
كيوان كثيريان