غلامعلی رجایی ، مشاور آیت الله هاشمی در سایتش نوشت: هفته گذشته همسران سه تن از شهدای هسته ای با آیت الله هاشمی دیدار داشتند. بیش از یک ماه قبل خانم مرضیه حدیدچی- معروف به دباغ- که متاسفانه این سالها به دلیل مشکلات جسمی و بیماری در یکی از روستاهای اطراف کرج ساکن و تقریبا خانه نشین شده و من در دو ماه گذشته از طرف آیت الله هاشمی به عیادت ایشان رفته بودم - شماره تلفن مرا به خانم شهید شهریاری داده و واسطه این دیدار شده بود.
قبل از ملاقات از خانم شهید شهریاری بخاطر اینکه این درخواست ملاقات دیر اجابت شد عذرخواهی کردم و گفتم این روزها حجم تقاضا برای ملاقاتهای عمومی و خصوصی و نیمه خصوصی نسبت به چند ماه قبل چند ده برابر شده است و ما از این جهت شرمنده علاقمندان به آقای هاشمی هستیم و اضافه کردم مسؤل وقت ملاقاتهای دفتر می گوید هم اکنون حدود پانصد درخواست دیدار در نوبت است و ما واقعا نمی دانیم با این همه تقاضا چه باید بکنیم.
همسران محترم شهدا دیدار صمیمانه و خوبی با آیت الله داشتند. در ابتدای ملاقات ایشان از وضع زندگی و مشکلات احتمالی همسران جویا شدند. طیبعی بود در غیاب همسران، مشکلات شان همیشگی است اما از نظر معیشتی اظهار رضایت می کردند.
در این ملاقات که فرزند شهید شهریاری- که دانشجوی دانشگاه شریف است و به مرحوم پدرش شباهت ظاهری بسیاری دارد - هم حاضر بود و آقای هاشمی با او چند کلامی صحبت نمود و از وضع تحصیلی وی سوالاتی کرد همسر شهید شهریاری ا زآیت الله بخاطر شور و شوقی که پس از ثبت نامشان در سرتاسر کشور و در میان مردم ایجاد شد و خیلی ها را به حضور در پای صندوق های رای کشاند، و سعه صدری که از خود در ماجرای رد صلاحیت نشان دادند سخن گفت ، آقای هاشمی فروتنانه گفت: من واقعا جز ثبت نام کاری نکردم. کار را مردم کردند که آنطور آمدند و حماسه آفریدند و ادامه دادند :من نه برای انتخابات هزینه ای کردم و نه حتی مثل بقیه نامزدها از قبل شعار انتخاباتی آماده کرده بودم، لذا وقتی خبرنگاری به هنگام ثبت نام در وزارت کشور از من پرسید برای چه به این عرصه آمده ای، خیلی ساده گفتم آمده ام به مردم خدمت کنم.
در ادامه ملاقات وقتی یکی دیگر از همسران شهدا به تاثیر و تلاشهای شبانه روزی آیت الله در ماههای قبل و آغازین انقلاب و خواندن حکم نخست وزیری مرحوم مهندس بازرگان که درمدرسه علوی توسط ایشان قرائت شد، اشاره نمود، آقای هاشمی به ایشان گفت: با اینکه من بسیار به دیدن امام علاقمند بودم و ولی چنان پس از آزادی درگیر کار مبارزه شدم که وقتی حاج احمد آقا از پاریس به من تلفن زد و گفت چرا شما مثل بقیه آقایان – شهیدان مطهری، صدوقی و..-برای ملاقات با امام به پاریس نمی آئید، پاسخ دادم با آنکه بسیارمشتاقم پس از سالها دوری ، امام را ببینم اما حجم کارهای مربوط به مبارزه که بر سرم ریخته اینقدر زیاد است که نمی توانم به پاریس بیایم. در مورد قرائت حکم هم من هیچوقت دنبال مسولیتی نبوده ام.
آن روز هم در مدرسه مشغول کاری بودم که به من خبر دادند امام فرموده است فلانی بیاید و این حکم را در حضور خبرنگاران بخواند. قبول مسولیتم در وزارت کشور و مجلس هم همینطور بود.دیگران از من خواستند و من با اصرار آنها پذیرفتم.
ملاقات تمام نشده بود که حاج آقا به دفتر گفتند لوح فشرده کتابهای تفسیر و خاطراتشان را که جمعا حدود هفتاد جلد می شود را به همسران شهدا تقدیم کنند.