تدبیر24 : سیدعطاالله مهاجرانی به اظهارات امروز حسین مظفر پاسخ داد؛ مظفر در یک
برنامه ی تلویزیونی ادعایی را درباره ی مهاجرانی مطرح کرده بود، مهاجرانی
آن را تکذیب کرد، مظفر امروز در پاسخ به مهاجرانی مواردی دیگر را نیز مطرح
کرده و حالا مهاجرانی پاسخی دیگر به او داد.
به گزارش انصاف نیوز، وزیر ارشاد دولت اول اصلاحات، در پاسخ به وزیر آموزش و پرورش همان دولت در وبلاگ خود نوشت:
«آقای
مظفر، به مصداق پری رو تاب مستوری ندارد … به پاسخ کوتاهم، که تنها خواسته
ام شاهدان جلسه ی ملاقات با مقام رهبری، و یا دفتر رهبری شهادت دهند که
اظهارات آقای مظفر خلاف و بلکه کذب محض است؛ آشفته شده اند و از کم سوادی و
بی استعدادی و بی حافظگی شان رنجیده اند. بسیار خوب … همین بوده و هست،
بسیاری همانند ایشان زمام مراد را بر کف گرفته اند و اهل دانش و فضل بر
کنار مانده اند.
منتها ایشان دروغ های تازه ای هم
نسبت داده اند. جرمی جدید برایم تراشیده اند، از جمله فرموده اند:
«دستبوسی سلاطین جور». مرا متهم کرده اند که به دست بوسی سلاطین جور رفته
ام.
یکم: اگر ایشان و قبیله ی ایشان سندی دارند
که اینجانب دست سلطان جوری را بوسیده ام، کدام سلطان و کی و کجا؟ لطف کنند و
منتشر نمایند.
دوم: اینجانب در دوران مسوولیت حتا دست آیت الله خامنه ای را هیچگاه نبوسیده ام. خوب است به خاطره ای اشاره کنم:
آخرین
جلسه ی دیدار دولت جناب آقای هاشمی رفسنجانی، در هفته ی آخر مرداد ماه سال
۱۳۷۶، با مقام رهبری بود. ما همگی بر زمین نشسته بودیم. از سمت راست آقا،
آقایان هاشمی رفسنجانی، مرحوم دکتر حبیبی و برخی وزرا در ردیف بودند. منهم
در کنج نشسته بودم. وقتی صحبت مقام رهبری تمام شد. اعلام شد که ایشان به
عنوان هدیه به اعضا دولت قرآنی را هدیه خواهند کرد. میز کوچک پایه ی بلندی
کنار دست ایشان قرار دادند. از سه زاویه دوربین ها آمده شدند. وزیران تک تک
می رفتند و قرآن را از دست مبارک ایشان می گرفتند. دست ایشان را می
بوسیدند و بر جای خود بر می گشتند. رفتم قرآن را گرفتم؛ قرآن را بوسیدم و
بر جای خود بازگشتم … آقای مهندس ترکان هم همین رفتار را داشت!
شب
تلویزیون فیلم دیدار و مراسم هدیه ی قرآن و دست بوسی را کامل نشان داد. در
روز رای اعتماد دولت جناب آقای خاتمی، خانم فیاض بخش، نماینده محترم تهران
پیش من آمدند و گفتند: می خواهم به عنوان مخالف شما صحبت کنم. شما به
ولایت فقیه و آقا اعتقاد کامل ندارید و دست ایشان را نبوسیدید.
برای
ایشان توضیح دادم که دست بوسی یک رسم اسلامی نیست! در اصول کافی بابی هست
تحت عنوان: باب تقبیل مومن، در آنجا از پیامبر عظیم الشان اسلام روایت شده
است که مومنان پیشانی یک دیگر را ببوسند و از دست بوسی پرهیز کنند. حتا
اشاره کرده اند که، همان دست دادن، و فشردن گرم. با محبت دست - مصافحه - به
معنای تقبیل است.
حال برادر انقلابی عصبانی! بنده وقتی دست مقام رهبری را نبوسیده ام چطور ممکن است دست دیگری را ببوسم؟
و اما، از حسن اتفاق پادشاه سعودی سال ها پیش اعلام کرد که کسی نبایست دست ایشان را ببوسد!
دیدید آقای مظفر! این تیر تازه ی شما هم مثل تیرهای پایان عمر بخت النصر چگونه کمانه کرد و بر سینه اش نشست …
داستان اسراییل را هم اگر لازم شد در آینده برایتان می نویسم!
عجالتا
می توانید مصاحبه ام با بی بی سی شصت دقیقه و نیز برنامه پرگار را ببینید.
اگر حقیقتا اندکی سواد و استعداد و حافظه داشتید، مرا متهم به طرفداری از
اسراییل نمی کردید.»
دو نکته درباره پاسخ مهاجرانی
انصاف نیوز: دو نکته در باره ی نوشته ی آقای مهاجرانی گفتنی است:
یکم:
اشاره ی مهاجرانی به برنامه ی بی.بی.سی، پاسخ او به اظهارات سخیف
نتانیاهو، نخست وزیر رژیم صهیونسیتی درباره ی ایران بود که بازتاب بسیاری
پیدا کرد و حتی در رسانه های داخلی نیز به عنوان پاسخی محکم از آن یاد شد.
یکی
از رسانه های اصولگرا در همان زمان نوشت: یکشنبهشب 14 مهر 1392 برای
مهاجرانی روز دیگری بود. او دوباره تبحر خود را در فن سخنوری و استدلال
نشان داد و مصاحبه بیبیسی فارسی با او به مناظرهای جالب و شنیدنی تبدیل
شد که در نوع خود کمنظیر بود. او با بی بی سی فارسی درباره سخنان
نتانیاهو در مصاحبه با این رسانه به گفتگو نشسته بود و توانست استادانه
پنبه سخنان سخیف نخست وزیر صهیونیست ها را بزند.
دوم:
در سالهای اخیر بارها واکنش صریح یا تلویحی رهبری به رفتارهایی تملق آمیز
در رسانه ها بازتاب داشته است، از جمله موضع ایشان درباره ی شعار «جانم
فدای رهبر» که خبر آن مربوط به 4 اردیبهشت 91 به نقل از khamenei.ir در پی
می آید:
«رهبر انقلاب با بیان اینکه ارتش
زمان شاه مدعی بود که «برای حفظ شخص طاغوت» شکل گرفته و فعالیت میکند
افزودند «ارتش جمهوری اسلامی ایران تنها ارتشی است که در خدمت مردم و منافع
ملی است و اعتقادات و احساسات بدنه و فرماندهان آن نیز همانند آحاد مردم
است.»
فرمانده کل قوا در ادامه خاطر نشان کردند این که نیروهای
نظامی اظهار کنند که جان خود را فدای یک شخص میکنند درست و «شرعی» نیست
بلکه همهی نیروهای نظامی باید جان خود را فدای اسلام کنند و خود آن شخص
نیز جان خود را فدای اسلام کند.
گفتنی است که شعار «جانم فدای
رهبر» از شعارهای مرسوم نیروهای نظامی ارتش و سپاه و نیروی مقاومت بسیج است
که جزء همیشگی تبلیغات مناسبتی واحد فرهنگی این نیروها و همچنین شعار
ثابت صبحگاههای نظامی است. در مراسم فارغالتحصیلی نظامیان با حضور
رهبری نیز، فارغالتحصیلان به هنگام دریافت سردوشی از دست ایشان به همراه
ادای احترام نظامی شعار «الله اکبر، خامنهای رهبر، جانم فدای رهبر» سر
میدهند».
در نمونه ای دیگر، سالها پس از
وزارت عطاءالله مهاجرانی در ارشاد، وزرایی آمدند که آنها و اطرافیانشان در
ظاهر رابطه ی خود را با مقامات عالی طور دیگری تعریف می کردند، از جمله
محمدعلی رامین، معاون مطبوعاتی دوره ی ریاست جمهوری احمدی نژاد در این
وزارتخانه که در به کار بردن عبارت های عجیب درباره ی رهبری شهره است. اما
این بخشی از گزارش سایت رهبری [
لینک] درباره ی جاشیه ی یک بازدید است:
"
نیمساعتی از بازدید رهبر گذشته بود که یکی از معاونین (غیرمرتبط با کتاب)
وزیر ارشاد آمد. خواست برود جلوتر که محافظی جلویش را گرفت. محافظ دیگری
به شوخی گفت: ایشان معاونِ فلان هستند، تعطیلتان میکنندها! بعد خود
معاون گفت: ما از بس خودمان فاصله میگیریم، دیگر کسی ما را نمیشناسد.
یکبار
دیگر هم در مراسم شبهای محرم این معاون وزیر را دیدهبودم که میخواست
برود جلوتر و نمیگذاشتند و او سعی میکرد خودش را بیشتر بشناساند و متوجه
نمیشد که محافظ میگوید: میشناسمتان، ارادت دارم خدمتتان ولی همین جا
تشریف داشته باشید. وقتی معاون وزیری خودش را بزرگتر از وزیر ببیند یا حس
کند، همین هم میشود.
... معاون غیر مرتبط وزیر چند دقیقه بعد به
حلقه اول نزدیک شد. مثل روز روشن بود که خیلی زود باز هم از ردیف اول
بازدید دور میشود. خودش هم اگر به عنوانش دقت میکرد میفهمید غیرمرتبط
است و غیرمرتبط باید عقب بایستد.
... چند دقیقهای بود که معاون غیرمرتبط را نمیدیدم. احتمالا حوصلهاش از این همه کتاب سر رفته بود و رفته بود پی کارش! "